10

فوریه
2018

آداب و رسوم مردم یاسوج

پست شده به وسیله : اصفهان تور/ 1116 0

آداب و رسوم یاسوج

شهر یاسوج در کنار رودخانه بشار واقع شده است.شهری سرسبز و زیبا که دارای مردمان با صفا و آداب و رسوم ویژه و خاص میباشد. از عید نوروز گرفته تا مراسم عروسی دارای آدابی ویژه میباشد. و چندین مرحله دارد که هرکدام پیرو سنت های قدیمی میباشد که از دیرباز رایج بوده و تا کنون نیز ادامه یافته است آژانس مسافرتی طلوع سفریاد یکسری از این آداب و رسوم ویژه را گردآوری کرده است تا شما همراهان بیشتر با این آداب و رسوم آشنا شوید. با اصفهان تور همراه باشید.

عید نوروز:

عید نوروز در یاسوج از مراسم بسیار پر اهمیت است. در آخرین چهارشنبه سال معمولاً بچه های هر محل و آبادی در کوچه ها با هیزم جمع آوری شده آتش روشن می کنند. آنان از روی آتش می پرند و این شعر را که زردی من از تو سرخی تو از من می خوانند. همچنین دو سه روز پیش از آغاز سال نو را عرفه یا خیرات نیمه برات می گویند. در این ایام تمامی خانواده از شیر و برنج و دانه هایی نظیر سیاه دانه، رازیانه نوعی غذای محلی به نام شیر برنج تهیه می کنند و همراه با نوعی حلوای محلی بین همسایگان توزیع می کنند. این رسم میان ترکها و لرها بطور یکسان رایج است و معتقدند هر کس باید برای شادی روح اموات خود تا قبل از آغاز سال نو، به هفت خانوار خیرات بدهد. مردم بعد از خوردن خیراتی که معمولاً همراه با نان محلی است برای مردگان آن شخص فاتحه می خوانند. همچنین قبل از سال نو افراد محل به خانواده شخصی که یکی از بستگان خود را از دست داده می روند و از آنها می خواهند که لباس های مشکی خود را در بیاورند و لباس های دیگری بپوشند. در گذشته که وسایل ارتباط جمعی وجود نداشت، معمولاً ساکنان منطقه لحظه تحویل سال نو را نمی دانستند از این رو معتقد بودند که حیواناتی نظیر گوسفند، اسب و یا پرندگانی چون مرغ و خروس در لحظه تحویل سال حرکاتی از خود نشان می دهند. مثلاً اسب شیهه می کشد یا خروس بانگ می زند. اکنون با آمدن رادیو و تلویزیون این مشکل رفع شده است. با شروع سال جدید ابتدا به سراغ بزرگان فامیل می رفتند. این دید و بازدید ها تقریباً در تمامی سیزده روز نوروز ادامه داشت. پیش از سیزدهم زنان روستایی معمولاً سنگهای اطراف اجاق خود را بیرون می انداختند و مرغ یا گوسفندی را ذبح می کردند و خونش را در اجاق می ریختند و سپس گوشت قربانی را بین خانواده ها تقسیم می کردند. این مراسم برای دفع بلا در طول یک سال آینده صورت می گرفت. همچنین قبل از سال نو مراسم چاله گرم کنون و سفره پر کنون در  یاسوج مرسوم است. در چاله گرم کنون هر خانواده حتماً غذای گرم و مناسب تهیه می کرد. زمان این رسم شب قبل از آغاز سال نو بود. در یاسوج شب چاله گرم کنون هر خانواده سفره خود را از نان پر می کرد به این امید که سال پرخیز و برکتی داشته باشد.

مراسم ازدواج:

یک مراسم عروسی معمولاً دارای مراحل مختلفی است. اولین مرحله خواستگاری یا گپ زنون می باشد. در این مرحله فامیل پسر با موافقت ازدواج پسر و دختر مورد نظر، از طرف پدر پسر فردی مأمور می شود تا موضوع را به طور سری به پدر دختر بگوید. معمولاً پدر دختر چند روزی را مهلت می خواهد و با فامیل خود مشورت می کند. در روز تعیین شده پدر دختر در صورت رضایت فامیل به فرستاده پدر داماد جواب مثبت می دهد. مراسم رسمی پس از این مرحله صورت می گیرد. آنگاه پدر پسر همراه چند نفر از ریش سفیدان فامیل خود با مقداری قند و گاهی اوقات سوغاتی های دیگری همچون گوسفند و بره به خانه دختر می روند و آشکارا خواستگاری می کنند برای مبارکی قندی را می شکنند و به رسم ” قند اشکن ” معروف است.

موسیقی در یاسوج جایگاه خاصی در زندگی روزمره دارد. به هنگام شادی و غم وهمچنین در هنگام کوچ چرای گوسفندان هر کدام نوعی موسیقی بکارمی رود. نی به دو شکل کوچک و نی هفت بند از جایگاه ویژه برخوردار است. چوپانان درصحرا و نوازندگان حرفه ای در مجالس و شب نشینی ها از نی استفاده می کردند. علاوه بر نی، دهل و نقاره و کرنا و ویلن از دیگر ادوات نوازندگی است و با آن مقامهای مختلفی را می نواختند. برخی این مقامها مثل بره وری (بره بلندشو) در جمع آوری گوسفندان و با نی نواخته می شود. نمونه یا مرثیه خوانی از دیگر مقامهای موسیقی سنتی یاسوج است. این مقام با نی نواخته می شود. در بر انگیختن احساس شنوندگان بسیار مؤثر است. از دیگر مقامهایی که در عروسی بکار می گیرند دستمال بازی که به دو پا، سه پا، ترکی، یک پا، باباکرم و ترکه بازی و اسب سواری است.

 

بازی ها

در یاسوج بیش از ۶۰ بازی شناخته شده فردی و جمعی وجود دارد. این بازی ها تماماً منحصر به جنس خاصی نیست مگر در برخی بازی ها. دختران بزرگسالان و زنان نیز در این بازی ها شرکت می کردند و از این طریق اوقات فراغت خود را پر می نمودند. نمونه هایی از این بازی ها را در زیر بیان می کنیم.

بازی الختر:‌ این بازی در فصل بهار بصورت گروهی است. دو گروه برابر از نظر تعداد با یک دست انگشت شصت پا را می گیرند و با دست دیگر در حالت ایستاده افراد تیم مقابل را هل می دهند. فردی که دستش از پایش جدا شود و یا به زمین بیفتد بازنده است.

بازی خناثیک یا خنا ثین: این بازی همان قایم موشک بازی است. بازی به صورت دو گروه مساوی انجام می شود. برنده بازی تیمی که افراد تیم مقابل را که مخفی شده اند در زمان کمتری پیدا کند.

بازی چوگو: این بازی همان چوگان بازی قدیم است و ابزار آن چوب و گوی به معنی توپ است. بازی به صورت گروهی و در دو گروه مساوی انجام می شود.

 

بازی گرنا: این بازی به نام شال کو یا گرنا دوال هم معروف است. بازی به صورت دو گروه از مردان تقریباً هم قد و قواره صورت می گیرد. وسیله طناب است و یک تیم در میدان از طنابهای خود محافظت می کنند. تیم مقابل سعی دارد طنابهای تیم داخل میدان را بازور ویا زیرکی بر باید. افراد درون میدان با پای خود به پای افراد بیرون از دایره می زنند. برنده بازی تیمی است که فرد بیرون از میدان یا دایره را بزند. در غیر این صورت تیم بیرون دایره با طنابهایی که ربوده اند افراد درون دایره را تا ناحیه زیر زانو می زنند.

بازی اسوم رأس: این بازی مانند قایم موشک است با این تفاوت که افراد جوینده چنانچه فردی از تیم مخفی شونده را پیدا کنند، یکی از آنان بر دوش شخصی مخفی شده تا محل جایگاه داوری سوار می شود. در غیر این صورت تیم مخفی شونده که موفق شده خود را به جایگاه داوری برساند و از سوی تیم مخالف پیدا شده اند بر تیم جوینده سوار می شوند و به سوی خانه ای راه می افتند. از صاحبخانه می پرسند که سوار سواره؟ یا پیاده سواره؟ صاحبخانه احتمال دارد بگوید سوار سواره. در این صورت مجدداً تا محل داوری سوار بر تیم مخالف بر می گردند.

بازی بند پا: این بازی در بهار انجام می شود. ابتدا گودالی حفر می کنند یکنفر با طناب پای خود را می بندد و در گودال می نشیند. شخصی هم با طنابی که در دست دارد از نزدیک شدن سایر افراد نجات دهنده فرد نشسته جلوگیری می کند. افراد برای نجات شخص درون گودال سعی می کنند بند پای وی را بر یابند. چنانچه طناب نگهبان به یکی از آنان برخورد کرد آن شخص به جای فردی که در گودال مانده می نشیند.

چو بازی یا ترکه بازی: این بازی نوعی رقص مردانه است و در مراسم عروسی و ختنه سورون و جشنها برگزار می شود. بازی کن همراه با آهنگ ساز و نقاره حرکت پاهای خود را تنظیم می کند. شخصی که ترکه را در دست گرفته سعی می کند آن را به پای حریف خود بزند حریف نیز با چوب بلند و کلفتری که دارد سعی می کند مانع برخورد ترکه به پای خود شود. برنده کسی است که چوب را به پای حریف بزند با آنکه مانع از کتک خوردن خود شود.

دستمال بازی: این بازی ویژه زنان است. معمولاً در مراسم جشن و سرور برگزار می شود. در این بازی زنان با لباسهای رنگارنگ و دستمالهای رنگارنگ شرکت می کنند. در این بازی همچون چوب بازی زنان می بایست باریتم و آهنگ ساز ونقاره دستمالهای خود را را حرکت دهند. رقص کنان می بایست با ریتم های مختلف خود را همساز کنند. آنکه بتواند با رتیم و آهنگ دست و پای خود را هم ساز کند و بهتر برقصد، برنده بازی است.

کل یا کل کل برد: ابزار این بازی سنگ است. معمولاً دو گروه رقیب هر کدام تعداد هفت تخته سنگ را انتخاب و شش تخته سنگ را در یک ردیف و یکی را در جلو آنها با فاصله ۲۰ متر از مقابل حریف قرار می دهند. رقبا سعی می کنند که سنگهای حریف را با سنگهای کوچک و سنگپرانی بزنند. برنده آن است که تعداد بیشتری از سنگها را بزند.

گوشتیل یا کشتی: در این مسابقه ورزشی مهم که معمولاً در حضور جمع کثیری از افراد محل برگزار می شود دو نفر به شیوه سنتی کشتی می گیرند. هر کدام از آنان یکدست خود را زیر دستان دیگری عبور می دهند و دست دیگر خود را بر بالای دست دیگری قرار می دهند. آنگاه با فشار و زور بی امان سعی می کنند که کمر همدیگر را به زمین آشنا کنند. اگر چنانچه یکی از کشتی گیران دستهایش باز شود و یا پای حریف را بگیرد بازی مجدداً شروع می شود. گرفتن لباس سر و صورت و پا ممنوع است.

بازی های فربجک، کوس، پرپیک، دوز، تکراجفترا، پشکل گار، چوکلی، چوبازی، سفرک ودر، مولاوتو، گروگرو، چوتق تق، هف دره گوشک، بره غزی، تپ تپو، کچک بسن، پرش جفت پا، پرش دور خیز، ملق زدن، کهتر، گرموچه، هدیدی، کله روانک، دوال بازی، دسمال روانک، شاخ پازنی، کش کشا، تلین چرین، قطور بازی، زیر پتویی، هیلو، قله تو، بویگ بازی، گله گله، ماشی ماشی، جاده سازی، خاله واودسی، سرسراکونی، هتتل، آسیو بازی، گلال گلال، خاک بازی یا خاک پیت، تش بازی، شش هونه، آس آس و تیر مهره بازی از دیگر بازی های سنتی و رایج در بین مردم یاسوج است.

پوشاک

هر قومی معرف هویت آن قوم است. در یاسوج بنا به فرهنگ و اعتقادات و باورهای مذهبی و ملی وتحت تأثیر شرایط آب و هوایی از پوشاک خاص خود استفاده می کنند. پوشاک زنانه شامل سرپوش هایی مانند کلچه یا کلاه کوچک و منحنی شکلی است که با دو نخ زیر گلو بسته می شود. برای زیبایی معمولاً سکه های طلای موسوم به اشرفی را به حالت آویخته می دوزند. کهنه تور در رنگهای شاد به اندازه ۵/۱ در ۲متر که به وسیله سوزن قفلی در زیرگلو بسته می شود از دیگر سرپوش های زنانه است. معمولاً این کهنه یا تور باسوزن قفلی طلا وتزئینات مربوطه به زیر گلو بسته می شود. چارقد از دیگر سرپوشهای زنانه است که بر روی کلاه و تور وبه صورت آویخته از پشت سر بسته می شود. تنوع رنگها سبب زیبایی این سرپوش است.

دلگ: نوعی کت زنانه است با آستین های بلند. این تن پوش در رنگهای مختلف و به اقتضای سن زن و با تزئینات زیبایی در فصول سرما و مراسم عروسی مورد استفاده قرار می گیرد. شلوار های زنانه ( تمبون یا تنبون) از دیگر تن پوشهای زنانه است. معمولاً ۱۰-۸ متر طول و به اندازه یک متر یا بیشتر عرض دارد. انواع متنوع آن در مراسم مختلف مورد استفاده است. جومه یا جامه زنانه از ۵/۲ تا ۳ متر پارچه در رنگهای شاد و متنوع و به صورت آستین دار وچاک دار درست می شود و معمولاً از گردن تا مچ پا ادامه دارد.

پوشاک مردانه: انواع کلاه های ترکی یا جنس کرک و نمدی وکلاه های نمدی گرد و لچک که به صورت نیم کلاه است از سرپوش های مردانه است. تن پوشهای مردانه را دلگ یا کت درازی که تا روی زانو را می پوشاند و با دکمه بسته می شود و از دو طرف دارای چاک می باشد و همین طور شال که از دو متر پارچه و بدور کمر بسته می شود و جقعه زناره یا چقه زناره که همانند دلگ بوده و از کنف ساخته شده و کمی دراز تر از دلگ است، تشکیل می دهد. تنوع رنگ در پوشش و توجه به رنگهای شاد در مجالس شادی و عروسی و پوشش سیاه رنگ در مراسم عزاداری از ویژگی های پوشاک زنانه و مردان یاسوج است.

 

 

در میان مردم یاسوج اشعار حماسی شاهنامه فردوسی از جایگاه خاصی برخوردار است. شاهنامه خوانی برای هر فرد علاوه بر جذابیت های اقناعی امتیاز خاصی نیز دارد. معمولاً افراد شاهنامه خوان تمامی ابیات و صحنه های نبرد را از حفظ می خوانند. سعی شاهنامه خوان بر آن است که شنونده را در فضای خیالی صحنه های شاهنامه قرار دهد. از این رو شاهنامه خوان در این راه کوشش بسیار دارد. این ادب شفاهی مورد علاقه زن و مرد کهگیلویه و بویراحمد است و معمولاً شبهای دراز زمستان را با برنامه های شاهنامه خوانی سپری می کنند. این علاقه از قدیم الایام به گونه ای بوده است که نام بسیاری از مکانها و جاهای استان را با نامهای مندرج در شاهنامه نامیده اند. به نظر می رسد زندگی عشایری همراه به همه کشمکش های آن و محیط جغرافیایی کوهستانی و صعب و سختی های آن از یک سو و تلاش افراد با سواد در حفظ هویت ملی خود از سوی دیگر انگیزهای قوی برای حفظ ادبیات شفاهی در قالب اشعار شاهنامه و بصورت شفاهی و شنیداری بوده است. زیرا بسیاری از شاهنامه خوانان هم اکنون نیز فاقد سواد خواندن و نوشتن هستند. از دیگر ادب شفاهی در استان باید از تک بیتی ها و یا دو بیتی های مرسوم با مضامین عاشقانه یاد کرد. یار و دوست، تفنگ و اسب محورهای اصلی در میان شعر شاعران است که به همراه کوه و دشت و صحرا و بهار و چشمه ساران و بطور کلی طبیعت و محل زندگی و ارزشهای مورد قبول یا هنجارهای اجتماعی مضامین شعری ادب شفاهی را بعد از شاهنامه خوانی شکل می دهد. بطور مثال چند بیت از این اشعار را در ذیل بیان می کنیم.

مو وساورز نی روم دیلگون دیاره دیلگون جی دلبره دل تاب نیاره    من به کوه ساورز نمی روم زیرا دیلگون پیدا است.

دیلگون محل سکونت دلبر است و از این رو دل طاقت دیدن دیلگون را ندارد.

هر چی دارم قربونت غیر از تفنگم تفنگم مال دولت سی روز جنگم

ای دلبر همه چیز من فدای تو غیر از تفنگم زیرا تفنگ سرمایه ای است و در روز جنگ به درد می خورد.

از دیگر جلوه های ادب شفاهی در یاسوج قصه ها و ضرب المثل هاست. قصه ها علاوه بر پرورش خیال کودکان و سرگرمی بزرگان جنبه های آموزنده آن بیشتر مورد نظر بوده است. معمولاً تنبلی و سستی و بیکاری را مذموم داشته و ظالم و ظالم پرستی را مورد نفرت قرار داده است. در این قصه ها سعی شده است تا روحیه جوانمردی، عدالت خواهی و گذشت و ایثار و کمک به هم نوع و بویژه اقوام و خویشان تقویت شود. اگر چه جنبه های منفی نیز در این داستانها پیدا می شود لیکن از نظر آموزش های مرسوم بسیار آموزنده بوده اند. داستانهایی مثل شاه عباس در لباس درویشی، پادشاه سخاوتمند و عدالت انوشیروان در عدالت خواهی و داستانهای فهلو و فندین در مذهب بیکاری درسهای آموزنده برای جامعه ای است که در آن آموزش های کلاسیک مرسوم نبود . قصه هایی همچون وصیت پدر به فرزند، سزای نیکی، داد و بیداد، زن برادر، یک مشت نمک، وصایای اسکندر، سرگذست فایز دشتستانی، احمد بی غم، آدم کم شانس، هفت برادران، افسانه دیو و هفت دختر، جغد داور، مکر روباه، باغبان و شغال، غول و آسیابان، بز و میش، شکارچی و دیو، روباه، کوزه گر، گربه و روباه، قدرت موش، در این استان رایج هستند که تنها نمونه هایی از صدها قصه است.

ضرب المثل ها:

اگر صلاح وسرپرستی خانه بدست زن بیفتد موی بز را در سرمای زمستان می چیند.

مال خود را بپایید وهمسایه خود را دزد مکنید.

گرگ قیمت میشی را که دزدیده نمی داند.

راه دور توشه زیاد می خواهد.

کم بخور همیشه بخور.

سرب سنگین است وباد آورده را باد می برد.

کار با عجله پیش نمی رود.

کاری که از روی رضا ورغبت انجام نمی گیرد اشکلات زیاد دارد.

وقتی میشی نباشد بز خواجه کمال است.

جنگ و دعوای فصل کاشت بهتر از صلح موقع برداشت است.

هر کس منتظر کاسه غذای همسایه ماند گرسنه می خوابد.

کاه مال خودت نبود، کاهدان مال خودت بود.

نا آبادی اینجاست، اره هم توی این درخت است.

خرما در بندر زیاد است.

وقتی کسی در یاسوج بخواهد به سفر برود و کسی عطسه بزند می گویند، صبر آمد. چند دقیقه صبر کن بعد برو. وقتی یک تار موی سر زنی از سایر موهایش جدا شود معتقدند مسافر منزل آنها بزودی بر می گردد. هرگاه زاغهای سیاه را در حال دسته جمعی می بینند می گویند باران می بارد. مردم یاسوج معتقدند اگر اول هفته یا اول ماه باران ببارد تا آخر هفته یا آن ماه باران خواهد بارید. در فصل زمستان به هنگام جمع آوری خاکستر های اجاق آنها به عقب بر گردند می گویند باران می بارد. در حجله پسر بچه ای را داخل بغل عروس می نشانند به نیت اینکه بچه اولش پسر باشد. مردم در یاسوج روز شنبه نباید عزاداری کرد یا به قبرستان رفت زیرا بازگشت دارد و یا ممکن است عزایی دو باره پیش بیاید. وقتی زنی زایمان کند تا یک هفته خاکستر خانه آن زن را بیرون نمی برند تا ناف بچه زودتر بیفتد مردم معتقد بودند که علت مرگ زن زائو آل بوده آل اجنه ای است که دل و جگر زن زائو را بطور غیبی در می آورد. از این رو دار یا زنگی فلزی را به در اتاق زائو آویزان می کردند.

.

برای “آداب و رسوم مردم یاسوج” دیدگاه بگذارید;

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

کیفیت
قیمت
خدمت