آشنایی با آداب و رسوم مغولستان

پست شده به وسیله : اصفهان تور/ 1310 0

آشنایی با آداب و رسوم مغولستان

هر کشور و منطقه ای برای خود دارای آداب و رسوم و مراسم خاصی در زمینه های مختلف اجتماعی دارد. اصفهان تور قصد دارد در مقاله ی زیر شما را آداب کشور مغولستان آشنا کند با ما همراه باشید.

ترسيم تصويري از ساختار اجتماعي مغولان به استناد منابع، آداب و رسوم و افسانه هاي كهن ايشان مي تواند در تجزيه و تحليل حقيقت اجتماع مغولان موثر باشد؛ اجتماعي كه به منزله بستر هميشگي رودي در زير جريان حوادث قرار داشته و در شكل گيري آنها موثر بوده است. منابع مهم قابل استناد، به سه دسته تقسيم مي شوند: منابع مغولي، چيني و فارسي. تنها منبع قديمي مغولي كه تاكنون به دست آمده است، تاريخ عمومي مغولان (يوان چائويي شه) يا تاريخ سري خوانده مي شود. منابع چيني، تاريخ هاي رسمي سلسله هاي يوان است كه با شتاب فراوان در زمان به سلطنت رسيدن مينگ ها تدوين شده و نهايتا دو منبع اصلي و قديمي تر فارسي آثار جويني و رشيدالدين است. با توجه به اينكه براي ترسيم تصويري از ساختار اجتماعي مغولان هيچ تاليف مستقيمي وجود ندارد، پاسخ به سوالاتي نظير نوع زندگي و معيشت قبايل مغول، روابط اقتصادي آنان، عنصر تشكيل دهنده جامعه مغول، روابط خانوادگي، موقعيت زنان و فرزندان، مالكيت ها و اختلاف طبقاتي، تنها با استناد به منابع فوق الذكر و مقايسه و مقابله موردي موارد قديم و متاخر ممكن مي شود. در اين راستا، مولف را چاره اي جز استنتاج از نمونه هاي متاخر نيست.

به رغم گوناگوني تركيب قبايلي كه اتحاديه اقوام مغول را تشكيل و اساس امپراتوري عظيم آنان را پايه ريزي كردند، شيوه زندگي چادرنشيني و روابطي كه از اين شيوه زيست ناشي مي شد تا مدت ها بدون دخالت هر گونه قدرتي باقي مانده بود. گذار از زندگي كوچ نشيني به زندگي اسكان يافته، اغلب تحت فشار نيازها و شرايط اقتصادي صورت گرفت و موجب شد كه بيابانگردان با شهرنشينان ارتباط دادوستدي برقرار كنند. ضرورت اين ارتباط، گاه به مبارزه منتهي شد و ضرورت مبارزه، نه تنها اقوام را به مهاجرت يا اسكان واداشت، نه تنها دولت ها را جا به جا كرد و در هم آميخت، بلكه به فرهنگ هاي گوناگون نيز بر اثر تماس و اصطكاك اجزاي مركبه آنها خصايص و امتيازات خاص بخشيد. ايلات و قبايل صحراگرد و شكارچي جنگل كه بنابر اصل پدرشاهي زندگي مي گذراندند، بدون آنكه هيات قانوني خاصي به خود گرفته باشند، مجتمع هاي قبيله اي ايجاد مي كردند كه وابستگي اصلي آن را رشته هاي پيوند خويشاوندي، و وحدت در سنن و آداب ايشان تشكيل مي داد. اختلاط جامعه يكجانشين و زراعتي با جامعه كوچ نشين دامدار و صحرانشين به هنگام تاسيس امپراتوري مغول، نتيجه مستقيم ورود به مرحله زمين داري بود. در دوران متقدم جامعه مغول، زندگي برده داري نيز به چشم مي خورد؛ و از اين رو، جامعه مغولي تقسيمات طبقاتي خاص خود داشت كه در اين تحقيق معرفي شده است. در میان قوم مغول اصولاً ازدواج به دو صورت خواستگاری، یا جنگ و دزدیدن دختران سایر قبایل انجام می پذیرفت و بسته به وضع اقتصادی مردان، تعداد زنان آن ها متغیر بود، به نحوی که چنگیز را دارای پنج زن اصلی و حدود ۵۰۰ زن غیراصلی ذکر کرده اند و این تعداد به غیر از کنیزانی بوده است که از بین دختران و زنان زیبارو انتخاب می شده است، به نحوی که دکتر شیرین بیانی در باب دیگر رسومات ویژه ی قوم مغول بیان می دارد؛ آداب و رسوم ازدواج در نزد مغول ترتیبی خاص داشته که منطبق با مقتضیات و خواست های قبیله ای بوده است: پسران و دختران بسیار زود ازدواج می کردند. زمانی که چنگیز بیش از نه سال نداشت، پدرش برای یافتن همسری برای او، پسر را برداشت و به نقاط دور دست سفر کرد.

هنگامی که دختردائی ساچان از ایل انگقیرات را خواستگاری کرد، دختر ده سال داشت. یک سال بیش از چنگیز. البته دوران نامزدی تموچین چند سالی به طول انجامید که دلیل آن کودکی دختر و پسر نبود، بلکه گرفتاری های خان آینده پس از مرگ پدر دلیل تأخیر در کار ازدواج گردید چرا که معمولا دوران نامزدی یکسال بطول می انجامید.

نامه های خواستگاری

در دوره ایلخانی پس از اسلام آوردن سلاطین مغولی هنگامی که سلاطین تصمیم به ازدواج می گرفتند، نامه های خواستگاری رد و بدل می کردند که ترتیب خاصی داشت و بی مورد نیست اگر نمونه از آن را در اینجا نقل کنم:

«بر رأی جهان آرای و فکر صواب فرما مخفی نماند که از آنگاه باز که دست قدرت رب العالمین در تخمیر طینت ابوالبشر آدم صلوات الله و سلامه علیه شروع فرمود و گفت: خمرت طینة آدم بیدی اربعین صبا انک؛ تا بقای نسل را امتداد باشد، و از هر مولودی که موجود شود آثار قدرت و عظمت و ایجاد موجد علی الاطلاق جلّ ذکره و عمّ شکره جهانیان را واضح گردد؛ قاعده امتزاج و ازدواج در بین نوع امری واجب، قضیه متحتم گردانید. بنابراین مقدمه اگر داعی دولتخواه خواهان آن باشد که در سلک اولاد آن حضرت یابد، و یکی از کرایم خاندان سلطنت و پادشاهی بر وجه حکم شریعت اختصاص گیرد؛ و رأی همایون کِی مهبط انوار فیض لایزالی الهی است اتمام آن را تکفل فرموده، اجازت شریعت به عقد مناکحت و تکمیل مواصلت ارزانی دارد، از کمال دینداری و وفور مخلص نوازی آن حضرت مستبعد ننماید، و دولتخواه در باقی عمر از جاده موافقت انحراف نجوید، و اشارت آن حضرت مستبعد ننماید، و دولتخواه در باقی عمر از جاده موافقت انحراف نجوید، و اشارت آن حضرت را که مقرون به رضای الهی باشد متابعت واجب شناسد:

ترا گر چو منی فرزند باشد             یقین میدان که دوران بنده تست

غلط گفتم که چرخ و اخترانش         اسیر افتاده و افکنده تست

بر زیادت ابرام اقدام نمودن نوعی از انبساط است. اتمام امور جمهور منوط با رأی علیّه حضرت سلطنت پناه باد. بالنبی و آله».

جواب نامه

پس از دریافت نامه اگر پدر دختر مورد نظر موافق بود، نامه ای در جواب می نگاشت، که نمونه ای از آن را نقل می کنیم:

«بعد از عرض وظایف التیاع و ذکر روایت دولت خواهی اعلام می رود که احوالی که قلم گوهربار متکفل تقریر و تحریر آن شده بود، و در باب وصلت کلمه ای چند فرموده، چون رعایت کفائت از جمله لوازم مواصلت است، و درین باب این معنی را وضوحی هر چه تمامتر، بسمع ارادت اصغاء نموده، از این جانب نیز مورد آن مطلب بمؤکدات رضا مصفی گشت، و قرعه اختیار از جمیع ملوک اقطار و امصار بر حضرت عالی سلطانی دامت سلطنته افتاد. بهر وقت که وکلاء و نواب از جهت اتمام آن التزام نموده آیند. بمشیة الله و عونه دولت دایم باد».

رسومی عجیب!؟

تربیت داماد

اما پس از آنکه مراسم خواستگاری و توافق انجام می گرفت، داماد آینده نزد خانواده عروس می رفت و دوران نامزدی را عروس و داماد در خانواده دختر سپری می کردند.

این رسم که در نزد سایر اقوام مشاهده نمی شود، محاسن بسیار داشته که از همه مهمتر آشنا شدن هر چه بیشتر دختر و پسر با یکدیگر قبل از ازدواج و خوگیری داماد به خانواده و طرز زندگی و سلوک همسر آینده خود بوده است؛ که چون در دوره کودکی این کار انجام می گرفت، خانواده دختر می توانستند تا حدی داماد آینده خود را آنطور که دلخواهشان است تربیت کنند.

هدیه نامزدی

از مراسم دیگر این بود که پس از نامزدی پدر پسر به نسبت ثروت خود، چند رأس چهارپا خواه گوسفند، و خواه اسب، به عنوان هدیه به پدر دختر می داد. یسوگای زمانی که می خواست از نزد چنگیز بازگردد «اسبش را به منزله هدیه نامزدی داد و رفت». پسر نیز متقابلاً به پدر نامزد خود هدایایی که اصطلاحاً بالگان نامیده می شد، تقدیم می کرد، و همچنین به دختر هدیه ای می داد.

 

 

شیتکول!

هنگامی که برای عروسی دختر را به نزد داماد و به قبیله او می بردند، مراسمی خاص انجام می گرفت: پدر و مادر دختر وی را همراه با نغمه های موسیقی تا اردوی پسر همراهی می کردند؛ و به هنگام معرفی عروس به مادر شوهر که احترام فراوان داشت، و طی مراسمی این کار انجام می گرفت، عروس از طرف مادر خود هدایایی به وی تقدیم می کرد که اصطلاحاً شیتکول نامیده می شد و در این بین برای عروسی نیز جشن مفصلی برپا می کردند و در بین سلاطین و بزرگان پس از انجام مراسم عروسی، نامه های تهنیت و سپاسگزاری بین پدران دو خانواده رد و بدل می شد.

مهریه

در سنت مغولان، و در دوران اولیه حکومت آنان ما به رسم پرداخت مهریه برمی خوریم. ولی در عوض شوهر موظف بود که مسکن و افراد جداگانه ای در اختیار زنان خود بگذارد، که در تملک ایشان قرار می گرفت.

در دوره ایلخانی، و پس از رسمی شدن دین اسلام در نزد این سلسله مهریه نیز متداول گردید، که در بین سلاطین و شاهزادگان و امرا مقدار آن بسیار زیاد بوده است.

مثلا الوجایتو (۷۰۳- ۷۱۶ ﻫ.ق) مهر یکی از زنان خود به نام بیلغان خاتون را نهصد هزار دینار قرار داده بود، و مهر دختر اباقاخان (۶۶۳- ۶۸۰ ﻫ.ق) که همسر یکی از امیرزادگان شده بود، سی تومان زر رایج؛ و همچنین مهر دختر امیری شش هزار من ابریشم بوده است.

مهر اتابک آبش خاتون همسر سلطان منگوتیمور عبارت بود از «چهار دانگ بستان فیروزی و نوروزی، و اسواق خان ملکی. با هشتاد هزار دینار از سدس املاک ملاک دارالملک، و مواضع املاک کبیر. به حکم یرلیغ هر سال تعیین فرمودند، و از اصول اموال ممالک فارس مفروز».

با نمونه هایی که ذکر شد می توان دریافت که مقدار مهر روز به روز رو به تزاید بوده است.

زمانی که غازان خان دست به اصلاحات اجتماعی همه جانبه ای در مملکت زد، یکی از موارد آن اصلاح و کاهش مهر بود که گرفتاری های فراوانی برای خانواده ها ایجاد کرده بود. وی مهر را «بر نوزده دینار و نیم مقرر» کرد.

 

جهیزیه

در دوران اولیه حکومت مغول یعنی تا قرن سیزده میلادی مطابق با قرن هفتم هجری رسم فرستادن جهیز همراه دختر معمول بود، که چگونگی و نوع آن بستگی کامل به زندگی قبیله ای داشت، و بر حسب ثروت قبیله و پدر متفاوت بود. بطور کلی ترتیب جهیز از این قرار بود که عروس هنگامی که به خانه شوهر می رفت زنی وی را همراهی می کرد که او را اینجه می نامیدند و این زن از آن پس به خانواده داماد تعلق می گرفت. اینجه به افرادی نیز گفته می شد که ایلات حاکم و ثروتمند به عنوان جهیز به دختران خود می دادند تا به خانه شوهر برد، و متعلق به قبیله او گردد. در این مورد نمونه ای از متون خود را ذکر می کنیم:

زمانی که چنگیز می خواست همسر خود ایباقه را پس از خواب پریشانی که دید به یکی از فرماندهانش ببخشد، به وی گفت: «وقتی پدرت ترا به من می داد، آشیق تامور آشپز و دویست مرد تو را همراهی می کردند. من به خاطر داشتن یادگاری از تو، آشیق تامور و صد مرد را نزد خود نگه خواهم داشت» و یا زمانی که چنگیز در چین شمالی با امپراطور کین مشغول جنگ بود، امپراطور برای جلوگیری از تهاجم بیشتر خان مغول، دختر کوچک شاه پیشین به نام اوتوبو را به وی داد، و همراه دختر به عنوان جهیز پانصد پسر و پانصد دختر و سه هزار اسب فرستاد. به این ترتیب چنگیز حملات خود را به آن حدود متوقف ساخت.

در دوره ایلخانان نیز جهیز به تناسب ثروت و مقام و خانواده متفاوت بوده است. شاهزاده خانم ها با خود «نقود، اجناس، مرصعات، خدم و مواشی و غلامان و جواری و خزانه و فراش خانه و سایر چیزها» می بردند، که خدم و حواشی و غلامان و فراش خانه دنباله همان رسم قدیم مغولی است و در این راستا سلاطین برای نمایاندن ثروت و قدرت خود در فرستادن جهیز بسیار مبالغه می کردند.

 

طلاق

ما در متون خود به هیچ موردی که از جدایی زن و مرد مغولی با سنت های قبیله ای اشاره ای شده باشد، برنمی خوریم. تنها مارکوپولو در سفرنامه خود اشاره می کند که در نزد تنگقوت ها اگر شوهری مشاهده کند که زنی با سایر زنان او خوشرفتاری نمی کند، و یا معایب دیگری دارد می تواند او را از خانه بیرون کند.

پس می توانیم ادعا کنیم که در نزد مغول طلاق وجود نداشته است. البته مردی می توانست یکی از زنان خود را هدیه کند، که بین خان ها بخصوص به این رسم برمی خوریم. در این صورت مرد جهیز و اموال زن را به او مسترد می داشت.

در دوره ایلخانی و پس از اسلام آوردن ایشان طلاق نیز معمول گردید؛ و بخصوص غازان خان ضمن اصلاحات اجتماعی خود راه طلاق را تقریباً بی هیچ مانعی بازگذاشت. یکی از دلایلی که وی از مقدار مهر کاست، فراهم آوردن تسهیلات در این امر بود. او عقیده داشت هنگامی که مهر زیاد باشد، کسی جرأت طلاق دادن زن خود را نمی کند و این مسأله امر زناشویی را دشوار می سازد و پس از آن تغییرات عمده ای در رسومات مغولان در باب ازدواج بوجود آمد.