تاریخچه قم
نژاد استان
استان قم یکی از استان های مرکزی ایران می باشد که دارای تاریخ و پیشینه ی بسیاری است اصفهان تور در مقاله ی زیر شما را با جنبه های تاریخی و تاریخچه این استان آشنا میکند با ما همراه باشید.
نژاد : اهالي قم از نژاد آريايي هستند و از برخي اقوام ايراني چون عرب ها ، ترك ها و بختياري ها در اين منطقه زندگي مي كنند . خانواده قمي متشكل از پدر ، مادر ، فرزندان و گاهي پدربزرگ و مادر بزرگ خانواده است . امروزه در مناطق شهري ؛ خانواده ها به صورت جمعي زندگي نمي كنند و فقط در مناطق روستايي و عشايري بافت خانواده ها هم چون گذشته بزرگ و دسته جمعي است . مراسم هاي سوگواري نيز به دو شيوه شخصي و مذهبي انجام مي گيرد و همان آداب كلي مرسوم در ايران در اين جا نيز حاكم است .
عشایر : در شمال و جنوب منطقه قم ؛ مي توان ايل ها و عشاير متعددي چون : كلكو ، شاهسون ، ميش مست ، زند ، بختياري و قاسملو را مشاهده كرد . اين ايل ها و عشاير از مسيرهاي خاصي عبور كرده و به ييلاق و قشلاق مي روند . آداب و رسوم خاصي بر كارهاي آن ها سايه انداخته و هر حركتشان تفسيري شنيدني دارد . صحنه حركت ايل از سويي و شيوه زندگي و گرفتن جشن ها از سوي ديگر ؛ سبب شده كه زندگي ايل ها و عشاير منطقه قم ؛ يكي از مهم ترين جاذبه هاي زندگي اجتماعي باشد كه ديدن آن ها براي هر بيننده اي جذاب و فراموش نشدني است . تاريخچه ورود عشاير قم به منطقه ، آداب و رسوم حاكم بر آنها، مسيرهاي حركت ، جشن هاي عروسي ، چگونگي پوشش و اطلاعات ديگر در قسمت عشاير به طور كامل آورده شده است . عشاير قم در جاده كاشان، حسينآباد ، ميش مست (ميش مس) درقم ، جنتآباد ، قم رود و لب درياچه حوض سلطان و در وسعت زيست بومي در حدود ۶۷۰۰۰۰ هكتار پراكنده شدهاند . اين زيست بوم، بخشهايي از شهرستان قم را به عنوان منطقهي قشلاقي در برميگيرد كه بيشتر عشاير آن در سيلو زندگي ميكنند . محل اسكان آن ها در روستاهاي عشايري بوده و تعداد كمي چادرنشين هستند
لباس های محلی : لباس هاي محلي قم ؛ بيشتر در گذشته مورد استفاده قرار مي گرفت . زنان در روستاها لباسهاي بلند بر تن ميكردند كه تا زانوي آن ها ميرسيد و معمولاً اين لباس ها سفيد گلدار بود و در زير آن شلوار به پا ميكردند . لباس هاي آن ها دو جيب داشت كه در اطرافش دوخته شده بود . زن ها هميشه حتي در خانه روسري (چارقد) سفيد بر سر داشتند . چارقد را به صورت مثلثي تا ميكردند و بر سر ميزدند و براي محكم كردن آن يا گره ميزدند يا با سنجاق آن را وصل ميكردند . بعضي از آن ها در دو طرف سنجاق پارچه كوچك سبزي كه با يكي از زيارتهاي ائمه يا امامزادگان متبرك شده بود را قرار ميدادند . آن ها اگر پولي همراه خود داشتند در گوشه چارقد خود گره ميزدند
قم تا عصر صفوی
شهرستان قم که در خرداد سال ۱۳۷۵ شمسی به استان تبدیل شد ، شهری است در حاشیه کویر که در فاصله ۱۴۰ کیلومتری جنوب شهر تهران قرار دارد. این شهر، قرنها پیش از ورود اسلام به آن، به صورت روستایی بزرگ، در میان روستاهای فراوانِ اطراف، منطقهای مسکونی بوده و روایتهای تاریخی متعددی در چگونگی تأسیس آن نقل شده است. یکی از علمیترین آن روایات، تبدیل کلمه «کومه» (به معنای خانههای کوچک کنار هم) به کُم و سپس تبدیل آن به قم توسط اعراب مهاجر است. برخی نیز قم را برگرفته از کَمیدان که نام بخشی از این منطقه بوده و به اختصار کُم نامیده شده و سپس اعراب مهاجر، آن را به قم تغییر دادهاند توجیه کردهاند.
این روستاهای پراکنده، با هجوم اعراب مسلمان به ایران، در اختیار آنان قرار گرفت و همانند بسیاری از شهرهای ایران، شماری از اعراب در آنجا اسکان یافتند. طبعا این اقدام، پس از غلبه آنان بر مردم بومی بوده است که در این روستاها سکونت داشتهاند. برخی از داستانهای منازعه اعراب و ایرانیان در منابع، از جمله، تاریخ قم (مهمترین اثر جغرافیای محلی و تألیف شده توسط حسن بن محمد بن حسن قمی در سال ۳۷۹ هجری) آمده است.
عمده ترین تغییر در وضعیت شهر، پیش از آمدن اعراب و پس از آن، تبدیل بخش مرکزی آن به یک شهر، طی قرون دوم و سوم هجری بوده و از آن پس، نام این مرکز یعنی قم، در بسیاری از کتابهای جغرافیایی قرن چهارم هجری و پس از آن آمده است. شهرت این شهر در منابع جغرافیایی تألیف شده در قرن چهارم هجری، به دلیل داشتن گرایش مذهبی تشیع، برخلاف گرایش مذهبی سایر شهرهای اطراف، بوده است. اعراب ساکن این شهر، از طوایف مختلف بوده و عمده آنان از تیره اشعری های یمنیِ ساکن عراق (از نسل سائب بن مالک اشعری و عمو زادگان وی) بودند که در دهه هفتاد تا هشتاد قرن اول هجری از عراق به این دیار نقل مکان کردند. اختلافات مذهبی و سیاسی آنان با دولت اموی، از جمله دلایل دور شدن آنان از عراق و سکونتشان در این ناحیه است. اشعریان شیعه مذهب، شهر را در اختیار گرفتند و بر مذهب تشیع استوار ماندند. بعدها، پس از دفن فاطمه معصومه در سال ۲۰۱ هجری در این شهر، مرکزیت مذهبی آن بیش از پیش استوار شد.
اعراب اشعری که در یمن و عراق یکجانشینی و طبعا کشاورزی را تجربه کرده بودند، روستاهای زیادی را در اطراف قم تأسیس کردند؛ به طوری که نام شمار زیادی از روستاها و نهرهای قم در قرن چهارم، به نام افراد وابسته به خاندان اشعری، نامگذاری شده است.
از قرن چهارم به این سو، شهر قم به لحاظ تقسیم بندی جغرافیایی، جزو ایالت جبال ایران بوده است. مرزهای این ایالت، در سمت غرب، همدان، در جنوب، اصفهان و در شمال، شهر ری و قزوین بوده است. آبِ شهر، بخشی از طریق قنوات و بخشی از طریق رودخانه قم، که از ارتفاعات خوانسار و گلپایگان سرچشمه میگیرد، تأمین میشده است. طبق گفته مؤلف تاریخ قم، در روزگار کهن، آب شهر شیرین بوده، اما در چند قرن اخیر، به دلیل در آمیختن آبهای زیر زمینی با معادن نمک، آب آن شور شده و امروزه این امر مهمترین مشکل شهر است. پس از ایجاد سد پانزده خرداد (افتتاح در سال ۱۳۷۳ ش) برای تأمین آب قم در دهه دوم پس از انقلاب، رودخانه شهر عملا خشک شده و از آن به عنوان محل عبور سیلهای احتمالی و در وقتهای دیگر، برای توقفگاه از آن استفاده میشود. رودخانه، شهر را به دو بخش غربی و شرقی تقسیم کرده است.
قم در دوره آل بویه (قرن چهارم هجری)، به دلیل گرایش به تشیع اندکی مورد توجه قرار میگیرد. پس از آن در دوره سلجوقیان (قرنهای پنجم و ششم هجری)، این شهر در کنار دیگر شهرهای منطقه جبال، ادیبان و دبیرانی را تربیت کرده در این دولت به کار مشغول میشوند. مسجد جامع این شهر، یادگاری از دوره سلجوقی است. در تمام این دوره، شهر قم به عنوان شهری شیعی با شهر ری، کاشان، آوه و فراهان در تماس بوده و مذهب شیعه را در آن مناطق ترویج میکند. این شهر در جریان حمله مغول مورد حمله و قتل و غارت قرار گرفته است.
قم در قرنهای هشتم و نهم هجری، گرچه شهر کوچکی بود، اما به سبب آستانه مبارکه حضرت معصومه علیهاالسلام ، کمابیش مورد توجه حاکمان و امیران بود. در قرن هشتم، خاندانهای برجستهای از جمله خاندان صفی در شهر وجود داشتند که در حکم امیران محلی بوده و با ایجاد ارتباط با دولتهای بزرگ، قدرت خویش را در این شهر حفظ میکردند. البته، گاهی هم به سبب همین رقابتها شهر قم گرفتار حمله و هجوم میشده است.
در زمان دولت قراقویونلو و آق قویونلو در قرن نهم هجری، شهر قم، مورد توجه سران این سلسله قرار داشت. به عنوان مثال، اوزون حسن، در زمستان و گاه بهار، در این شهر اقامت میگزید و شهرت داشت که این شهر اقامتگاه زمستانی شاهان این سلسله بوده است. همچنین از سوی شاهان این سلسله، فرامینی درباره تولیت آستانه حضرت معصومه در دست است.
قم در دوره صفوی
شاه اسماعیل صفوی که آمدن و سکونت موقت را در ایالت جبال، به ویژه قم و اصفهان، از قراقویونلوها به ارث برده بود، به دلیل داشتن مذهب تشیع، به این شهر اعتنای بیشتری کرد. یادگار معماری شاه اسماعیل در شهر قم، ایوان شمالی آستانه حضرت معصومه است که به سال ۹۲۵، در روزگار سلطنت شاه اسماعیل ساخته شده و کتیبه آن موجود است. پس از آن، شهر قم، مورد توجه بیشتر قرار گرفت و به دلیل قداست محیط حرم، از آن به عنوان مرکزی برای دفن برخی از سلاطین صفوی استفاده شد. قبر پنج تن از سلاطین صفوی با نامهای شاه صفی (م۱۰۵۲)، شاه عباس دوم (م۱۰۷۷)، شاه سلیمان (م۱۱۰۵) و شاه سلطان حسین (خلع در ۱۱۳۵) شاه طهماسب دوم (خلع در ۱۱۴۴) و شماری دیگر از شاهزادگان و امرای این دولت، در اطراف حرم است مسأله انتقال مردگان برای دفن به قم، گرچه از پیش از این زمان سابقه داشت، اما از دوره صفوی، به صورت رسمی رایج درآمد که تا سالهای اخیر ادامه داشت و اکنون کاهش یافته است.
آمد و شد شاه عباس دوم به قم برای زیارت و دیدار با فیض کاشانی (م ۱۰۹۱) نیز اهمیت این شهر را در این دوره نشان میدهد. کما این که برآمدن عالمانی چون ملاصدرای شیرازی (۹۷۹ ۱۰۵۰)، قاضی سعید قمی و سکونت ملا محمد طاهر قمی (م ۱۰۹۸) و فیاض لاهیجی (م ۱۰۷۲) در آن، نشانگر اهمیت علمی این شهر در این دوره است.
قم در دوره قاجاری
بدون تردید، شهر قم، رشد فیزیکی و فرهنگی خود را در دوره اخیر، مدیون توجه سلاطین قاجاری به ویژه فتحعلی شاه قاجار (سلطنت از ۱۲۱۲ تا ۱۲۵۰) فرزندان و برخی از وزیران وی و سلاطین بعدی است. فتحعلی شاه در آغاز سلطنت خود نذر کرده بود تا یک صد هزار تومان زر در تجدید بنای آستانه حضرت معصومه صرف کند در این دوره، میرزای قمی (م ۱۲۳۲) در این شهر زندگی میکرد که سخت مورد توجه شاه قاجار بوده و وی به دفعات به قصد زیارت این شهر و دیدار با میرزای قمی وارد این شهر شده، برای مدتی در آنجا میماند. این توجه در درجه نخست معطوف به تجدید بنای آستانه مبارکه حضرت معصومه علیهاالسلام بود؛ به طوری که بنای فعلی آن به طور عمده، از دوره قاجاری است؛ چنان که کتیبههای موجود کاملاً بر این امر گواه است.
به لحاظ عمرانی، قم در دوره ناصری، تجربه جدیدی را پشت سرگذاشت. افزون بر ایجاد یک رشته قنات جدید، بناهای تازهای با همت برخی از اربابان محلی و امرای دولتی، ساخته شد.
مقبره بسیاری از اعضای سلطنتی خاندان قاجار در صحن عتیق یا کهنه آستانه مقدسه است. معروفترین آنها مقبره فتحعلی شاه قاجار است که سنگ مرمر بسیار زیبایی بر آن نهاده شده و حجرهای مستقل و زیبا به آن اختصاص یافته که شمار زیادی از شاهزادگان قاجاری نیز در آنجا مدفونند. مقبره محمد شاه قاجار نیز در صحن عتیق واقع شده است. همچنین میتوان به مقبره مَهْد عُلْیا، مادر ناصر الدین شاه، فخر الدوله، دختر ناصر الدین شاه، معتمد الدوله گرجی، از چهرههای سیاسی برجسته دوره قاجار و بسیاری دیگر یاد کرد. مقبره میرزا حسن خان مستوفی الممالک نیز یکی از مقابر زیبای قاجاری در محدوده صحن کهنه آستانه حضرت معصومه است.
در عصر قاجاری، یک تحول جمعیتی تازهای در قم روی داد که ترکیب قومی شهر را عوض کرد. طوایف متعددی به صورت کوچهای دسته جمعی، از سمت غرب، راهی قم و اطراف آن شده و با ورود تدریجی به داخل شهر، ترکیب جمعیتی آن را تغییر دادند، به طوری که ساکنان اصلی شهر، جز در بخش محلات بسیار قدیمی شهر در فاصله حرم تا مسجد جامع، از میان رفتند. طوایف مهمی که بدین ترتیب در قم اسکان یافتند، عبارتند از طوایف: بیگدلی، زَنْدیه، سَعْدوند، گائینی، کَلْهُر، لَشَنی، کُرْزهبر، عبدالمَلِکی، خَلَج و شادْقُلی
به دلیل تلاشهای علمی خاصی که در ثبت اطلاعات مربوط به شهر قم در دوره ناصری صورت گرفت و به یمن تألیف آثاری چون تاریخ دارالایمان قم و جز آن، میتوان شناخت دقیقی نسبت به وضعیت این شهر در دوره ناصری به دست آورد.
قم در دوره پهلوی
در قم، سه حوزه قدرت جدای از هم در دوره پهلوی وجود داشته است: نخست حاکم شهر که نماینده دولت در شهر بوده، دوم تولیتآستانه قم که موقوفات زیادی از املاک را در اختیار داشته و خود نیز صاحب املاک و ثروت فراوان و طبعا صاحب نفوذ قابل ملاحظهای بوده؛ سوم، رهبری دینی و روحانی که شمار زیادی از طلاب و سایر مردم از آن تبعیت میکردهاند. این سه منبع قدرت، در دوره پهلوی در این شهر فعال بودهاند.
در دوره پهلوی، قم نیز بسان سایر شهرها، وارد عرصه تجدد شد. نخستین بار همسر و دختران رضاشاه، در سال ۱۳۰۵ ش بدون حجاب به قم آمدند که سبب اعتراض یکی از روحانیون با نام شیخ محمد تقی بافقی (م ۱۳۶۵ ق) به آنان شد و روزهای بعد، رضاشاه به قم آمده، فرد معترض را کتک زد. این نخستین برخورد سیاسی در شهر قم بر ضد حکومت پهلوی است که در سال بعد، با قیام آقا نوراللّه نجفی از رهبران مشروطه اصفهان (م ۱۳۶۰ ش) بر ضد دولت رضاخان ادامه مییابد و پس از آن با آغاز سختگیریهای دولت، متوقف میگردد.
پیشرفت عمرانی در قم، در این دوره با آرامی ادامه یافت. نخستین خیابانهای جدید شهر در سال ۱۳۰۷ ایجاد شد. پس از آن در سال ۱۳۱۶ ش راه آهن از مسیر قم گذشت. از سال ۱۳۴۴ ش به بعد راههای ارتباطی بین شهری از یک سو به تهران و از سوی دیگر به سمت اراک، اصفهان و کاشان، توسعه یافت. اهمیت شهر قم، به عنوان نقطه عبور از مسیرهای جنوبی به سمت تهران از اواخر دوره قاجار به این سو، بیشتر آشکار میشود. فشار دولت برای پیشبرد اهداف تجدد گرایانه خود در قم، با اعتراض آیةاللّه حاج شیخ عبدالکریم حائری (م ۱۳۱۵ ش) روبرو میشود، اما دولت، بی توجه به آنان با قاطعیت در تعطیلی مدارس دینی، خلع لباس روحانیون و مبارزه با روضه خوانی و تلاش برای کشف حجاب از زنان ادامه میدهد و به این ترتیب، خشم روحانیون را به صورت نهفته، بر میانگیزد.
در تمام دوره پهلوی ترکیب معماری آستانه حضرت معصومه در قم، تغییری نمییابد، جز آن که بخش مهمی از قبرستان سمت شمال شرقی آستانه که در قرنهای نخست هجری به قبرستان بابلان شهرت داشت به جز آنچه که امروزه به نام قبرستان شیخان از آن برجای مانده، بخشی به صورت زمین مسطح و بخشی به صورت پارک در میآید.
بخشی از توسعه عمرانی شهر، توسط تولیت و نیز مراجع تقلید صورت میگرفت که از آن جمله تأسیس کتابخانه بزرگ شهر توسط یکی از مراجع تقلید به نام آیة اللّه شهاب الدین مرعشی نجفی در سال ۱۳۵۳ ش، بود. این کتابخانه، در حال حاضر، بزرگترین مجموعه خطی را در میان کتابخانههای ایران، در اختیار دارد.
ویژگی سیاسی عمده این شهر ورود آن به صحنه سیاسی در اواخر سال ۱۳۳۹ و اوایل سال ۱۳۴۰ است. ورود امام خمینی (۱۲۸۲ ۱۳۶۸ ش) به عرصه سیاست، و روش انقلابی وی که همراهی شمار زیادی از روحانیون جوان را با خود داشت، سبب پدید آمدن فضای مبارزاتی تازهای در برابر رژیم پهلوی شد. خشونتهای سیاسی طی چهار سال ادامه داشت تا آن که رژیم، با تبعید ایشان به ترکیه و عراق، و با تکیه به روشهای استبدادی، اوضاع را آرام کرد؛ اما پس از آن، همواره این شهر، کانون اعتراض بر ضد رژیم بوده و با نشر کتاب و اعلامیه و اعزام روحانیون برای تبلیغ در ایام محرم و رمضان به روستاها، در نشر اندیشههای انقلابی میکوشید. طی سالها، شمار زیادی از علمای این شهر دستگیر و زندانی شدند. پس از درگیری طلاب با مأموران دولتی در خرداد ۱۳۵۴ و بسته شدن مدرسه فیضیه، نخستین جرقه انقلاب در ۱۹ دی ماه ۱۳۵۶ در همین شهر زده شد و پس از آن، دامنهاش به شهرهای دیگر کشیده شد تا آن که در بهمن ۱۳۵۷ رژیم پهلوی سرنگون شده و دولت دینی که مرکزیت علمی آن در شهر قم بود، جایگزین آن شد.
به لحاظ فرهنگی، شهر قم پیش از انقلاب، چندین دبیرستان و تعدادی مدرسه ابتدایی و راهنمایی داشت. همچنین یک مدرسه عالی وابسته به دانشگاه تهران، در این شهر تأسیس شد. سایر مراکز فرهنگی شهر عبارت از مراکز علمی دینی بودند. در این مراکز افزون بر تعلیم و تربیت، چندین نشریه نیز انتشار مییافت.
قم پس از انقلاب اسلامی
همزمان با مرکزیت یافتن قم در سالهای پس از انقلاب اسلامی، این شهر، مورد توجه بیشتر دولت قرار گرفت. با افزایش شمار مهاجرت به قم، بر محدوده جغرافیایی شهر افزوده شد و چندین شهرک در اطراف آن با نامهای شهر قائم، یزدان شهر، شهرک امام خمینی، و صفا شهر افزوده شده و از هر سوی، دامنه محلات آن توسعه یافت. به علاوه، تعدادی مدرسه علمیه و مرکز فرهنگی و کتابخانه طی دو دهه اخیر در قم تأسیس شده، که به نوبه خود شهر را توسعه داده است. جمعیت شهر قم در سال ۱۳۳۵ش، ۹۶۴۹۹ نفر و در سال ۱۳۷۰ش، ۶۸۱۲۵۳ نفر بوده است. جمعیت شهر قم در پایان سال ۱۳۷۹ش، ۸۲۵۶۲۷ نفر است که در جمع در بخشها و روستاهای اطراف قم نیز جمعیتی در حدود چهل هزار نفر زندگی میکنند.
مهاجرتهای اخیر در قم، در چهار بخش صورت گرفته است: تعدادی از آنان افرادی هستند که به قصد تحصیل به قم آمده و به مرور، به ساکنان دایمی این شهر تبدیل شدهاند. بخش دیگر، مربوط به مهاجرت عراقیهاست که طی سالهای جنگ از عراق رانده شده و به دلایلی در قم اسکان یافته و هم اکنون بازار ویژه خود را در گذرخان داشته و شمار فراوانی از آنان در شهرک یزدان شهر سکونت دارند. بخش سوم مربوط به شمار فراوانی از مردم افغانستان میشود که طی بیست و دو سال گذشته در شهر قم سکونت گزیدهاند. چهارم مهاجرت روستاییان، به ویژه روستاییان نواحی همدان، زنجان، و آذربایجان شرقی که بیشترین بخش مهاجران را تشکیل داده و محله فقیر نشین و کوچکی را که پیش از انقلاب تحت عنوان نیروگاه ایجاد کرده بودند، تبدیل به بخش بزرگی از شهر کنونی کردهاند. مهاجرین یاد شده، در محلات دیگر نیز سکونت دارند و به طور معمول به کارگری و احیانا فروشندگی اشتغال میورزند.
قم و مرکزیت علمی آن
شهر قم که نخستین مرکز مستقل برای مذهب تشیع دوازده امامی است، از قرن دوم به این سو، به طور کامل در اختیار پیروان این مذهب قرار داشته است. مردم این شهر به دلیل پیروی از امامان، احادیث آنان را نگاه میداشتند و به جز بغداد چون مرکز دیگری نداشتند، این شهر را به صورت مرکزِ حدیث شیعی درآوردند. شمار زیادی از اشعریان قم، نامشان در کتاب رجال النجاشی که فهرست مؤلفان شیعه تا قرن چهارم است آمده است. همین طور، نام بسیاری از ساکنان این شهر را، در اسناد کتاب کافی به عنوان راوی اخبار امامان، مشاهده میکنیم.
شهرت علمی شهر، از قرن پنجم به این سوی، از میان رفت و مرکزیت علمی شیعه در ایران به ری و شهرهای شمالی ایران انتقال یافت. به رغم آن که، بنا به گزارش عبدالجلیل رازی، در قرن ششم، مدارسی در این شهر بوده و در دوره صفوی نیز عالمانی مثل فیض کاشانی (م ۱۰۹۱) یا ملا محمد طاهر قمی (م ۱۰۹۸) در این شهر بودهاند، اما آثار علمی و چهرههای برجسته شناخته شده چندانی در میان قرون پنجم تا دوازدهم وجود ندارد.
رشد علمی مجدد قم ، همزمان با توجه خاص دولتمردان قاجاری به این شهر بوده است. یک چهره جهانی در شیعه، میرزای قمی (م ۱۲۳۲) است که روابط خوبی با فتحعلی شاه قاجار داشته و به خاطر مرجعیت علمی و تألیفات مهمش، به عنوان یک نقطه عطف در مرکزیت علمی این شهر به حساب میآید. با این حال، در تمام دوره قاجاریه، شهر قم، همچنان مرکزیت زیارتی داشت، نه علمی.
دوره جدید مرکزیت علمی این شهر برای مذهب شیعه، از مهاجرت آیة اللّه حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی (۱۲۷۶ ۱۳۵۵ ق) در سال ۱۳۴۰ ق به شهر قم آغاز میشود. درست در سالهایی که دولت قاجاری رو به انحلال رفته و دولت پهلوی شکل میگرفت، حوزه علمیه قم، با یک اتفاق ساده، یعنی مهاجرت این عالم آغاز شد. پیش از آن و همزمان با آن، شهر نجف، مهمترین مرکز تربیت عالمان شیعه به حساب میآمد.
آیة اللّه حائری، تحصیل کرده عتبات عالیات بوده و پس از تکمیل تحصیلات، برای ارشاد مردم و تدریس علوم دینی به طلاب، در سال ۱۳۳۲ ق، به سلطان آباد اراک آمد؛ اما وی دریافت که موقعیت قم، که همانند نجف جنبه زیارتی داشت، بهتر میتواند برای تأسیس یک حوزه درسی مناسب باشد. بنابراین در رجب سال ۱۳۴۰ق،(دقیقا از نوروز سال ۱۳۰۱) به دعوت علمای قم در این شهر رحل اقامت افکند و حوزه علمیه قم را تأسیس کرد. وی تا پانزده سال بعد از آن که زنده بود، توانست عده دیگری از علما را به این شهر دعوت کند؛ مدرسه فیضیه قم را توسعه بدهد؛ به طلاب شهریه مختصری بپردازد، و با سیاست پرهیز دادن طلاب برای ورود در عرصه سیاست، از فشار رضاشاه پهلوی بر قم بکاهد. شهرت فیضیه، که مدرسهای کهن از قرن ششم هجری بود،(۱۴) و بعدها در عصر صفوی (توسط طهماسب اول در سال ۹۳۴ ق) و قاجاری (توسط فتحعلی شاه در سال ۱۲۱۳ و ۱۲۱۴ ق) توسعه و تجدید گردید و این زمان، به دستور مرحوم حائری طبقه فوقانی و کتابخانه بر آن افزوده و تعمیرات اساسی در آن صورت گرفت، از همین زمان آغاز میشود.
حوزه علمیه قم، پس از درگذشت آیة اللّه حائری (۱۷ ذی قعده ۱۳۵۵ / ۱۰ بهمن ۱۳۱۵) تا آمدن مرحوم آیة اللّه بروجردی (۱۳۲۳ ش) و رسمیت یافتن وی با درگذشت آیة اللّه سید ابوالحسن اصفهانی، در نجف (۱۳۲۵) دوره فترتی را میگذراند. البته با رفتن رضاشاه از ایران در شهریور ۱۳۲۰ و برداشته شدن فشارهای مذهبی، تعداد زیادی از جوانان، طلبه میشوند. با آمدن مرحوم آیة اللّه بروجردی از بروجرد به قم، حوزه علمیه رشد سریع خود را آغاز میکند. این زمان برخی از شاگردان آیة اللّه حائری نیز هر کدام تدریس میکنند که از آ ن جمله امام خمینی است که بعدها انقلاب اسلامی ایران را رهبری کرد. به مرور از زمان مرحوم آیةاللّه حائری به بعد، شماری از روحانیون ایرانی مقیم نجف نیز به قم عزیمت کرده و در این فعالیت مشارکت مینمودند.(۱۵)
در دوره مرحوم آیة اللّه بروجردی، اندک اندک، روحانیون به مداخله در سیاست پرداختند؛ چرا که سختگیری گذشته از میان رفته بود و با توجه به رواج افکار ضد دینی، چه از سوی دربار پهلوی و چه احزاب کمونیست، موقعیت سیاسی و اجتماعی روحانیون در میان دینداران افزایش یافت.
به هر روی، آیة اللّه بروجردی، افزون بر آن که به وضعیت عمرانی بسیاری از مدارس رسیدگی کرد، مسجد بزرگی هم با عنوان مسجد اعظم (آغاز بنا ۱۳۷۴ ق / ۱۳۳۳ ش) در کنار حرم ساخت که از همان زمان تا امروز، مرکز برگزاری مهمترین درسهای حوزه علمیه و بهترین استادان است. در این دوره، دو مجله مذهبی نیز انتشار مییافتند.
مرحوم بروجردی در فروردین ۱۳۴۰ درگذشت و پس از وی، چندین نفر از علما به مقام مرجعیت دست یافتند. از میان آنها امام خمینی با ورود به صحنه سیاست و درگیر شدن با نظام پهلوی در سال ۴۳، ابتدا به ترکیه و سپس به عراق تبعید شد و در نجف اقامت گزید. ورود دوباره روحانیت به عرصه سیاست پس از تجربه انقلاب مشروطه از زمان آیة اللّه بروجردی به صورت خفیف آغاز شد. دوران پر التهاب اعتراضات سیاسی در قم، در میانه سالهای ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۳ش، بود؛ زمانی که روحانیون به مخالفت با اصلاحات ارضی شاه، لوایح ششگانه انقلاب سفید، کاپیتولاسیون و دیگر تغییراتی که در قانون اساسی داده میشد، مخالفت کردند. خونینترین این درگیریها که نه تنها در قم، بلکه در تهران و بسیاری از شهرها صورت گرفت و سبب برآشفتن مردم بر ضد دربار شد، در پانزدهم خرداد ۱۳۴۲ در اعتراض به زندانی کردن امامخمینی قدسسره روی داد.
پس از تبعید امام خمینی از قم، در سال ۱۳۴۳، مرجعیت دینی به طور عملی در شهر قم در اختیار آیة اللّه محمد کاظم شریعتمداری (م ۱۵ فروردین ۱۳۶۵ ش / ۲۴ رجب ۱۴۰۶ ق) آیة اللّه محمد رضا گلپایگانی (م ۱۸ آذر ۱۳۷۲ ش / ۲۴ جمادی الثانیه ۱۴۱۴ ق) و آیة اللّه شهاب الدین مرعشی نجفی (م ۵ شهریور ۱۳۶۹ ش) قرار گرفت که هر کدام چند مرکز علمی و تدریسی و تبلیغی و کتابخانهای تأسیس کردند. مجموع طلاب دینی ساکن در قم، در اواخر دوره رضاخان در حدود پانصد نفر بوده است.
این رقم در سال ۱۳۵۴ بالغ بر شش هزار نفر و در سال ۱۳۷۰، بالغ بر ۲۳ هزار نفر بوده است. در حال حاضر، رقم طلاب ایرانی و غیر ایرانی در قم بالغ بر ۳۵ هزار نفر است. در سالهای پیش از انقلاب، مدارسی به سبک جدید در قم ایجاد شد، که نمونه معروف آن، مدرسه حقانی است. پس از انقلاب، بسیاری از فارغ التحصیلان آن مدرسه در قوه قضاییه به کار مشغول شدند. مدارسی نیز زیر نظر آیت اللّه گلپایگانی فعالیت خود را در سالهای پیش از انقلاب آغاز کرد که سنتیتر بود.
بعد از انقلاب اسلامی، حوزه علمیه قم، با هجوم شمار زیادی طلبه جوان رونق گرفت و مدارس تازهای افتتاح شد. به تدریج مرکز ویژهای برای برنامه ریزی یکسان مدارس آغاز شد که آن را شورای مدیریت حوزه علمیه قم نامیدند. در سالهای اخیر یک شورای عالی برنامه ریزی و یک مدیریت متمرکز ایجاد شده است که مدارس فراوان این شهر و سایر شهرها را اداره میکند. طلاب، پس از گذراندن هشت تا ده سال تعلیم، به طور آزاد به بازار کار خود روانه میشوند. شماری از آنان برای تکمیل تحصیلات در حوزه میمانند که به مرور به سمت مُدرّسی رسیده و از میان آنان، شمار اندکی واجد شرایط مرجعیت میشوند. انتخاب شدن به عنوان مرجع، بیش از هرچیز بسته به تحصیلات، مشی اخلاقی و دست یافتن به جلب اعتماد مردم و در واقع به دست آوردن محبوبیت مردمی است.
طلاب کشورهای عربی مانند کشور سعودی، بحرین و غیره، مدارس مستقل و اختصاصی خود را داشته و دارند.
افزون بر مدارس، در قم دانشگاه دولتی نیز وجود دارد که حاصل تبدیل نوعی مرکز علمی دینی بود که اوایل به نام مدرسه عالی قضایی، قضات روحانی تربیت میکرد و به مرور تبدیل به دانشگاه قم برای تربیت دانشجو در رشتههای مختلف علوم انسانی شد. یک مجتمع آموزش عالی وابسته به دانشگاه تهران و نیز دانشگاه آزاد اسلامی و دانشگاه فاطمیه نیز در این شهر با شمار زیادی دانشجو فعالیت میکنند. مجموع اینها شهر قم را به صورت یک شهر فرهنگی در آورده است. در حال حاضر، دانشگاهها و مراکز پژوهشی دولتی حوزهای نیز در قم وجود دارد که به نوعی به تربیت دانشجو طلبه اختصاص دارد. از آن جمله میتوان به دانشگاه مفید، دانشکده باقر العلوم، دانشکده شهید محلاتی (متعلق به سپاه پاسداران) و دانشکده صدا و سیما اشاره کرد. این مراکز در رشته های متنوعی از علوم انسانی فعالیت میکنند.
شهر قم، پس از شهر تهران، بیشترین چاپخانه، ناشر و کتابفروشی را داشته و بیشتر در زمینههای علمی دینی، به نشر کتاب اشتغال دارد. همچنین مراکز فرهنگی تحقیقاتی متعددی در قم وجود داد که در سالهای اخیر، با استفاده از ابزارهای پیشرفته، به کار پژوهش در زمینههای مختلف علمی دینی اشتغال دارند. بسیاری از این مراکز مجلاتی را منتشر میکنند که شمار مجموع آنها، بالغ بر ۳۰ عنوان است. بیشتر آنها مجلات تخصصی در موضوعات ویژه هستند که به نوعی به تحقیقات دینی فرهنگی، و دینی سیاسی مشغولاند.
قم و جنبه زیارتی آن
اهمّیت زیارتی شهر قم، در درجه نخست مربوط به آستانه حضرت معصومه، فاطمه دختر موسی بن جعفر، امام هفتم شیعیان و سپس به دلیل مزارهای متعدد علویان در این شهر و نیز مسجد جمکران است که به ترتیب توضیحی درباره هر کدام خواهیم داشت. آنچه مسلم است این که مجموعه این عوامل و روایات متعددی که در فضیلت شهر قم و زیارت قبر فاطمه معصومه از امامان معصوم علیهمالسلام نقل شده، این شهر را به صورت دومین شهر مقدس ایران پس از شهر مشهد در آورده است. طبعا به دلیل کم شدن ارتباط ایرانیان با عتبات عراق از یک سو، و دور بودن مشهد از نقاط مرکزی و جنوبی ایران، از دوره صفوی به این سو، شهر قم اهمیت بیشتری به دست آورده است.
فاطمه معصومه، در سال ۲۰۱ که برادرشان هنوز در مرو بود، به قصد دیدار با ایشان به سمت ایران حرکت کرد. ایشان در نزدیکی ساوه بیمار شده و پس از انتقال به قم و گذشت هفده روز از اقامت ایشان، رحلت کردند. محل اقامت ایشان، خانه یکی از بزرگان طایفه اشعری با نام موسی بن خزرج بود که همانجا دفن شده و به تدریج بر مقبره ایشان سایبانی نصب شد. زینب، نواده امام جواد که پس از سال ۲۵۶ به قم آمد، قبّهای روی قبر ایشان بنا کرد تا آن که در سال ۳۵۰ بنای تازهای به جای آن ساخته شد. به تدریج شمار زیادی از سادات برجسته قم نیز در کنار قبر ایشان مدفون گشتند. ابوالفضل عراقی، از وزرای برجسته روزگار طغرل، بنای بزرگتری روی قبر فاطمه معصومه علیهاالسلام ساخت و به گواهی عبدالجلیل رازی، در این قرن، عده زیادی به زیارت قبر ایشان میرفتند. طی قرون بعد، تا روی کار آمدن صفویان، تعمیراتی در بنای برپا شده بر قبر فاطمه معصومه صورت گرفت اهمیت زیارتی این شهر در دوره صفویه رو به ازدیاد نهاد و با شیعه شدن غالب مردم نواحی مرکزی ایران، مسافرت زائران به این شهر در دوره قاجاری و سپس پهلوی، بیشتر شد. در حال حاضر نیز اهمیت زیارتی شهر قم، در رتبهای پس از مشهد قرار دارد.
صحن عتیق که حد فاصل مدرسه فیضیه و حرم قرار دارد، ابتدا توسط شاه اسماعیل صفوی و سپس توسط فرزندش طهماسب بنا شد. بعدها این صحن در دوره قاجاری تجدید بنا شد. همچنین صحن بزرگی که به صحن اتابکی شهرت دارد، در شرق حرم، توسط میرزا علی اصغر خان اتابک بنا گردید. در سمت غرب حرم، مسجد اعظم قرار دارد که قبلاً از صحن عتیق راهی به آن وجود داشت و اخیرا از داخل حرم، دیوار میان حرم و مسجد برداشته شده است. برجستهترین کار فتحعلی شاه در آستانه معصومه، برداشتن گنبد پیشین و تبدیل آن به گنبدی زرین است که سطح فوقانی آن از طلاست.
زیارتی بودن شهر قم، بر اوضاع و احوال این شهر تأثیرات مهمی داشته است. نخست آن که شماری از ساکنان شهر، غیر بومی هستند که به قصد سکونت در یک محیط مذهبی و مقدس به این شهر آمدهاند. به علاوه، تعداد زیادی هتل و مسافر خانه جهت اقامت مسافران در این شهر ایجاد شده است. در حال حاضر، در داخل حرم، شمار زیادی از عالمان تازه گذشته دفن میشوند که خود به نوعی توجه بیشتر مردم را به آن معطوف میدارد. برخی مقبرههای کوچکی که تنها در حد یک سنگ قبر در داخل حرم قرار دارند و زیارت میشوند، عبارتند از قبر آیة اللّه شیخ عبدالکریم حائری، استاد شهید مرتضی مطهری، علامه محمد حسین طباطبایی و عدهای دیگر که بیشتر از شخصیتهای علمی سیاسی بودهاند که پس از انقلاب اسلامی درگذشتهاند. مجموعه بنای حرم و بناهای وابسته به آن، در مساحت تقریبی ۱۳۵۲۷ متر مربع است.
طی پنج سال گذشته، طرح جدیدی برای توسعه اطراف حرم در حال اجراست که محدوده وسیعی از بازارها و خانههای اطراف حرم را در برگرفته، و در حال حاضر، در مرحله تخریب است. همچنین طرحی برای تعویض طلای گنبد نیز آغاز شده که بر اساس اعلام مدیران آستانه برای آن نیاز به ۲۰۰ کیلو طلای ۲۴ عیار است.
آستانه حضرت معصومه، که بخش زیادی از زمینهای قم را به عنوان موقوفه در اختیار دارد، مجموعهای گسترده است که در کنار آن مراکز دیگری مانند کتابخانه (با شمار زیادی نسخه خطی)، موزه، درمانگاه، مرکز پژوهشی فعالند. آستانه یک مجله ماهانه زائر و یک نشریه خبری با نام پیام آستانه دارد. به علاوه یک مدرسه بزرگ با نام مدرسه معصومیه، پس از انقلاب ساخته شده و به مدیریت حوزه واگذار شده است.
پیوند مراسم سوگواری با بقاع متبرکه، امری است که در سراسر ایران و عراق وجود دارد. در ایام سوگواری دستههای عزادار، از هر نقطه شهر قم به آستانه معصومه میآیند. طبعا به دلیل قدمت تشیع شهر قم، و زیارتی بودن آن، و آمد و شد زائران شیعه از سایر نقاط، آیینهای سوگواری در این شهر به نقاط دیگر انتقال مییافته است. تعداد فراوانی تکیه و حسینیه در این شهر برای عزاداری وجود دارد که در مقایسه با شهرهای دیگر، بیش از آنهاست
به جز آستانه فاطمه معصومه، تعداد فراوانی امامزاده در گوشه و کنار شهر وجود دارد که شماری از زائران به ویژه شیعیان پاکستانی و هندی و ساکنان کشورهای حاشیه خلیج فارس به زیارت آنها نیز میروند. افزون بر اینها، مسجد جمکران، از مراکزی است که رونق خاصی به جنبه زیارتی این شهر داده و به دلیل اهمیت آن، لازم است تا درباره آن توضیح کوتاهی داشته باشیم.
جمکران و قم
یکی از اماکن زیارتی در نزدیکی شهر قم، مسجد جمکران است. جمکران روستایی است در فاصله پنج کیلومتری شرق شهر قم که در قرن چهارم هجری از روستاهای بنام این منطقه بوده و بارها در تاریخ قم از آن به عنوان روستایی که پیش از آمدن اشعریان به قم اهمیت داشته، یاد شده است. همانجا ذکر شده است که طایفه بنی اسد در جمکران قم استقرار یافتند. در آن کتاب، روایات مختلفی درباره بنای این روستا آمده که از آن جمله، آن است که روستای جمکران را داوود بن سلیمان بنا کرده است. این نقلها نشان از تقدس این روستا از ایامی دیرین دارد.
بنای این مسجد، بنا به روایتی که قدمت آن و مأخذ معرفی شده، محل تردید واقع شده، به دستور امام زمان علیهالسلام صورت گرفته و ایشان به یکی از شیعیان جمکران دستور بنای آن را دادهاند. به همین دلیل، مسجد یاد شده، تقدیس شده و در حال حاضر با عنوان مسجد مقدس جمکران از آن یاد میشود. کهنترین تاریخی که در آن ثبت شده، سنگی است با تاریخ ۱۱۵۸ که اشعاری روی آن حک شده و نام آقا علی اکبر جمکرانی را به عنوان بانی مسجد میشناساند. ویژگی مسجد جمکران آن است که زائران فراوانی در شبها، چهارشنبه و جمعه داشته و هزاران نفر برای خواندن نمازی مخصوص به این مسجد میآیند. عقیده عمومی بر آن است که اگر کسی چهل شب متوالی به این مسجد آمده و نماز امام زمان را بخواند، موفق به دیدن امام زمان خواهد شد. طی دو دهه پس از انقلاب اسلامی در ایران، بنای این مسجد توسعه عظیمی یافته و مسجد و صحنهای اطراف آن، طی شبهای یاد شده، میزبان چندین هزار نفر زائر میباشد. آمار زائرین سالیانه این مسجد، بالغ بر ده میلیون نفر برآورد میشود. به دلیل ورود این زائرین، وضعیت زیارتی شهر قم در دو شب یاد شده، به ویژه اطراف حرم، کاملاً متفاوت با ایام دیگر است.
لباس محلی یزد
لباس محلی یکی از ویژگی هایی است که در کشور ما استان ها را از یکدیگر متمایز می کند. استان یزد نیز دارای لباس محلی خاصی است که در این مطلب در اصفهان تور به بررسی و معرفی این لباس ها خواهیم پرداخت.
قبل از ظهور اسلام، همه یزدیها زرتشتی بودهاند و بعد از ورود اسلام به ایران، عده زیادی از یزدیها مسلمان و اتفاقا مسلمانان مقید و باتقوایی شدند و لباس و پوشش آنها از همان زمان به تدریج تغییر کرد و این لباس سنتی، تنها بر تن زرتشتیان ماند.
زرتشتیانی که بر دین خود باقی ماندند، امروز لباس سنتی یزد در سالهای دور را به تن دارند و گرچه این لباس به مرور زمان تغییراتی داشته اما میتوان گفت تنها لباس قدیمی یزدیها، همین لباسی است که این روزها بر تن هم استانیهای زرتشتی است.
زنان زرتشتی لباسی شش تکه بر تن دارند که شامل کلاهک یا همان لچک، پیراهن زیر یا سدره، پیراهن رو، روسری یا مقنی، شلوار و کفش است.
البته این لباس این روزها تغییراتی داشته و اغلب به جای شلوارهای بلند، جورابهایی به رنگ روشن میپوشند، پیراهن آنها یک تکه شده و لچک نیز کمتر در لباس زنان زرتشتی دیده میشود و در عوض روسریهایی که به سر میکنند، بسیار بلند است و گاه تا پشت ران را میپوشاند.
اما مردان نیز لباسهای سنتی ویژهای دارند که لباس پنج تکه و شامل سربند، پیراهن زیر، پیراهن رویی، شلوار و کفش است که این لباسها چندان سنتی به نظر نمیرسد و اصل لباس سنتی آنها، لباسی است که در مراسمهای مذهبی خود بر تن میکنند و شامل یک پیراهن بلند، کلاه و شلوار است که برای هر سه آنها از رنگ سفید استفاده میشود.
ویژگی لباسهای سنتی زرتشتیان، پوشیدگی این لباس است که از قرنها پیش و حتی قبل از اسلام به همین شکل بوده و این امر نشان میدهد که در ایران، حتی ایران قبل از اسلام، هرگز برهنگی رواج نداشته است.
پيراهن مردان از جنس چلوار يا مكمل بود يک نوع پارچه نازک سفيد با آستين گشاد كه مچ نداشت با يقه زبانهدار كه از روی شانه بسته می شد.
تنبون: شلوار مردانهای كه جنس آن از چلوار سفيد، كرباس رنگ سره، متقال بود كه به جای كمربند و زيپ و دكمه داخل بند گاهش بند میكشيدند.
شال: مردان به جای كلاه امروزی شال ميبستند كه انواع مختلف داشت شال هراتی حاشيهدار، شال شير و شكری.
عرقچين: عرقچين از پارچه چلوار بود كه دور آن را با قلم نقش و نگار میكشيدند و دستدوزی میكردند. بهترين نوع عرقچين فلفل نمكی بود
قبا: قبا لباس تابستانی بود كه از پارچه چلوار آبی يا شكری رنگ دوخته میشد.
ارخالق: لباسی از جنس نخی يا ابريشمی بود كه معمولاً زير قبا میپوشيدند.
ردا يا عبا: معمولاً مردان روی قبا به تن میكردند كه هم نازک و هم كلفت بود.
لباده: فراخ و بلند بود و مردان كه در برخی از اوقات به تن میكردند.
شال كمر: مردان معمولاً روی لباس شال كمر میبستند كه از جنسهای مختلف از جمله شال ترمه، شال چلوار، شال سفيد مكمل، شال سبز جنس رفس، دبيت. كفشهايی كه مردان قديم در يزد میپوشيدند شامل گيوه ملكی سفيد رنگ، گيوه چينی، نعلين كه از چرم خوب زرد يا سفيد، نخودی رنگ بود.
پوشاک زنان یزدی نیز شامل موارد زیر می شده است. پيراهن بانوان در دورههای گذشته كوتاه بود و تا روی زانو میآمد. جنس آن بيش تر از چيت و آستين اين پيراهن گشاد بود، دور بقيه آن يا بند میكشيدند و يا با قيطون به جای دكمه گره میزدند و زير آن شلوا پا میكردند كه جنس اين شلوارها شلر مشكی، پارچه می و گاندی يزدی بود.
شليته: يک نوع دامن پرچين كه معمولاً از پارچه چيت گلدار بود.
چارقد: زنان یزدی از روسری استفاده نمیكردند بلكه به جای آن چارقد میبستند كه معمولاً مثلثی بود و انواع متعددی داشت از جمله تور مرواريد، تور اشرفی، تور خيابانی يا عاليم پسند و چارقد چيتدار گلدار.
چاقچور: چاقچور شبيه دامن شلواری است كه دو تا پاچه دارد كه دور مچ پاچين میخورد كه با كفی و روپايی بسته میشد كه معمولاً از پارچه مشكی يا آبی بود.
چادر: در گذشته چادر زنان از پارچه پشمی بود كه در زمستان و از پارچههای فاق يا مسی، تافته مشكی يزدی در ايام ديگر استفاده میكردند. كفش هايی كه زنان قديم میپوشيدند میتوان، نعلين، ساغری، پاشنهدار، ارسی، پاشنه صناری، ترا،گالش، گالش نو سرج، راسی و گيوه را نام برد.
روبند: روبند معمولاً پارچه چلوار سفيد دراز و باريک بود كه تا حدود كمر میرسيد كه از روی چادر با قلاب به روسری بسته میشد.
پيچه: پيچه از موی اسب مشكی بافته میشد كه كوتاه به اندازه صورت بود.
پوشاک مردان زرتشتی شامل پنج تكه است و عبارت اند از: سربند، پيراهن زير، پيراهن رو، شلوار و كفش.
سربند: به طور كلی سربند مردان زرتشتی به چادر شب معروف است و طبق رنگ و نوع بافت، هر كدام اسم خاصی را به خود گرفته است. مانند: چادرشب خرده نباتی، چادر شب وزيری كه معمولاً با نخهای پنبهای بافته ميشود و زمينه آن چهارخانه و تركيبی از رنگهای حنايي، سفيد، قرمز، عنابی و مشكی است.
پيراهن زير: اين پيراهن از پارچه سفيد كتانی با آستين كوتاه و قد كوتاه تهيه میشود و يقه آن در جلو نيمدايره و چاكی دارد. لباس زير به سده هم معروف است.
پيراهن رو: پيراهنی يک دست سفيد از پارچه كتانی است. يقه پيراهن گرد و چاكی در وسط،جلو يا در كنار گردن دارد كه با دكمه بسته میشود. قد پيراهن تا بالای زانو بوده و در دو طرف جيب دارد و شالی دور كمر روی آن بسته میشود.
شلوار: شلوار مردان زرتشتی به غير از رنگ كه سفيد بود،تفاوت ديگری با شلوار مسلمانان نداشت.
كفش: كفش مردان زرتشتی شكل خاصی نداشت و معمولاً از نوع كفشهای موجود در بازار بود.
پوشاكی كه زنان زرتشتی از آن استفاده میكنند؛ عبارت اند از: كلاهک، سدره (پيراهن زير)، پيراهن مولی، روسری، شلوار و كفش.
كلاهک: كلاهک زنان زرتشتی از پارچههای الوان و زری تهيه میشود و از لحاظ تركيب و تزيينات شبيه كلاههای زنان بندری است.
سدره: پيراهنی است گشاد با آستين كوتاه و بدون يقه كه از پارچه سفيد دوخته شده و زرتشتيان آن را زير لباسهای ديگر میپوشند. جلو سدره از گريبان تا سينه چاك دارد و در زير چاک كيسه كوچكی به نام «كيسه كرفه». به معنی ثواب و كار نيک قرار دارد. واژههايی كه در اوستا برای سدره آمده، «هومنو» و «ستره» است. به معنی لباس نيکانديشی. سدره جامه ستايش و بندگی اهورامزدا و به منزله زره و جوشنی است كه پوشنده را از شر تمايلات نفسانی و صفات نادرست حفظ میكند.
پيراهن مولی: پيراهنی يقه گرد با آستينهای راسته و سرآستين حاشيهدار است كه معمولاً در پشت و جلو چاكی كوتاه دارد. دامن اين پيراهن فراخ است و معمولاً پايين و دور تا دور آن را حاشيه میدهند. اين پيراهن از زير سينه تا پايين با تكههای مختلف تركيب میشود.
روسری: پارچهای رنگين با نقش و نگار و به طول سه متر و نيم و عرض يک متر است. آن را روی كلاهک میگذارند و برای ثابت ماندن بر سر، روی آن را با دستمال كلاغی میبندند.
شلوار: پاچههای شلوار را از تكههای باريک پارچههای الوان و نقش و نگاردار میدوزند و بدين ترتيب جلوه خاصی به شلوار میدهند. دم پای شلوار را نيز به وسيله بند و به دور ساق و مچپا جمع میكنند و كمر آن ليفی است.