زراس؛ بهشتی در خوزستان
شاید تصوری که از خوزستان و شهرهای جنوبی کشور داریم گرما و گرد و غبار و زندگی سخت باشد. اما زراس مانند بسیاری از مناطق دیگر در خوزستان منطقه ای بکر و سرسبز و خوش و آب و هواست که قطعا می تواند دلِ هر طبیعت دوستی را ببرد. با اصفهان تور همراه شوید تا بیشتر با این بهشت گمشده آشنا شویم.
اینجا صبح با عطر سبزهها و عطر آرامش آغاز میشود و آفتاب نرم نرمک از پشت ارتفاعات خودش را پهن میکند به روی دشتها. قدم میگذاری بر مخملیترین چمنها و پر میشود مشامت از عطر گلها، دیدهات از مناظر دلانگیز زاگرس، دلت از صدای دلنشین چشمهسارها و نغمه خوش پرندگان. اینجا زراس است؛ بهشتی در دل خوزستان.
جاذبهای که از طبیعت بکر و کمتر شناختهشدهی خوزستان برمیآید، بر دل مینشیند و آرامش خاصاش را در وجود هر بینندهای به جریان میاندازد. اینجا خوزستان است، سرزمین نخلهای سر به فلک کشیده، سرزمینی که به هوای شرجی و گرمای خشناش میشناسید. اما این تنها یک روی سکه است، طبیعت خوزستان تنها به تالابها و نیزارهایش ختم نمیشود، وقت آن رسیده طبیعت آرام، رها و بخشندهی خوزستان را به همگان نشان دهیم.
زراس را باید دید، در طبیعت بکرش، هوای دلانگیزش و در کنار زنان و مردان سختکوش و مهربانش باید گام برداشت. نگاه پرمهر و بیریای چوپانان، سیمای خندان کودکان را باید تجربه کرد. باید دست بر سنگهای خانههای بیآلایشاش کشید، از مشک سیاه زن روستایی چند جرعهای آب نوشید و عطر و طعم خوش نان محلی را با تمام وجود حس کرد.
بهترین فصل برای بهره بردن از آبوهوای لطیف و طبیعت زیبای این منطقه بهار است. در بهار باید کفشها را از پا درآورد و دستان را از هم گشود و در میان جادهی پنهان میان چمنهایش دوید و به آوای طبیعت گوش سپرد. زمستانها، اما میشود دست نوازشگر سرما را بر سر طبیعت این سرزمین دنبال کرد و از ارتفاعات پوشیده از برف و دشتهای سفیدپوشش لذت برد و حتی تابستانها نیز به دور از گرمای طاقت فرسای سایر نقاط خوزستان چند صباحی را در اینجا به استراحت گذراند.
ورود به دهکده تفریحی زراس برای همه گردشگران آزاد است و برای اسکان در این منطقه میتوانید از میان ویلاها و سوئیتهایی با چشمانداز زیبای رو به دریاچه یکی را انتخاب کنید. شاید هم برپایی چادر در دل طبیعت را ترجیح میدهید. در اینجا میتوانید علاوه بر طبیعت بینظیر منطقه از امکانات رفاهی (تفریحات آبی، قایقسواری، اسکله تفریحی، پیست اسبسواری و دوچرخهسواری و ….) لذت ببرید و چند روزی را به دور از هیاهوی زندگی شهری در طبیعت بکر این محل بگذرانید.
موقعیت جغرافیایی
منطقه زراس در ۲۵۰ کیلومتری شمال شرقی اهواز، ۱۴ کیلومتری جنوب شهر دهدز و ۳۹ کیلومتری سد کارون ۳، به مساحت ۲۰۶ هکتار از جاذبههای طبیعی استان خوزستان است. این منطقه از شمال به ارتفاعات کوه گل و جاده ایذه-شهرکرد و از جنوب و غرب به حوزه آبریز سد کارون ۳ و روستای درب غریبی و از شرق به روستای زراس محدود میشود.
دسترسی
برای رسیدن به این منطقه باید از طریق جاده ایذه-دهدز به طول ۵۵ کیلومتر وارد شوید.
جاذبهها
از جاذبههای این منطقه دریاچه سد کارون ۳ مشرف به دهکده است که زیبایی دلنشینی دارد؛ آبشار شیوند که روبهروی دهکده قرار گرفته در نوع خود کمنظیر است؛ منطقه بلوط بلند نیز که در ۲۲ کیلومتری دهکده قرار دارد واقعا زیبا است؛ کوههای سر به فلک کشیده منگشت و طبیعت برفگیر و جنگلهای بکر منطقه، منطقه تاراز، گلزار، دشت سوسن، تورک و …. بسیار دیدنیاند. به علاوه، آبادیها، روستاها و باغات پوشیده از انواع درختان میوه مناطق سردسیر و کوهستانی و مشاهد زندگی و روزمرگی مردم محلی منطقه میتواند جذاب و دیدنی باشند.
در این منطقه علاوه بر جاذبههای طبیعی، جاذبههای تاریخی و مذهبی بسیاری نیز وجود دارد. جاذبههایی چون طاق طویله که مربوط به دوره اتابکان لر بزرگ در شهر باستانی ایذه است؛ آثار قلعه کژدم در نزدیکی آبادی خنگ اژدر؛ اشکفت سلمان در ۳ کیلومتری جنوب غربی ایذه؛ نقش برجسته کول فره که قدمتی چند هزار ساله دارد و در ۳ کیلومتری شمال شرق ایذه قرار گرفته است و بسیاری دیگر.
تهیه و تنظیم : واحد تولید محتوای اصفهان تور
حمل و نقل عمومی در اهواز
اهواز به عنوان یکی از مهم ترین کلان شهرهای کشور دارای سیستم حمل و نقل عمومی نسبتا قوی و جوانی است که در این مطلب در اصفهان تور به معرفی آن ها پرداخته ایم. با ما همراه باشید.
اهواز از شهرهای جنوبی کشور است که با جمعیتی بالغ بر یک میلیون نفر هفتمین شهر پرجمعیت ایران محسوب میشود. برخی از بزرگترین کارخانههای کشور نیز در این شهر واقع شدهاند. از طرفی جاذبههای طبیعی این شهر علاقهمندان زیادی را به آن جذب میکنند. مجموع این موارد اهمیت راههای تردد در سطح شهر را بیشتر میکند. به همین بهانه به معرفی انواع آن پرداختهایم.
تاکسی
سازمان مدیریت و نظارت بر تاکسیرانی شهر اهواز به عنوان تنها متولی امور تاکسیرانان، درسال ۱۳۷۷ فعاليت خود را آغاز کرد. امروزه این سرویس حمل و نقل توانسته است بسیاری از مناطق شهری را پوشش دهد. خدمات گوناگونی نیز توسط این سازمان ارائه داده میشود.
تاکسیهای مخصوص راه آهن کارون و مرکز شهر، تاکسیهای فرودگاه، تاکسیهای خطی و آژانسهای بیسیم این خدماتها را شامل میشوند. هر ساله سازمان تاکسیرانی نرخنامهی مصوب را برای خدمات خود عرضه میکند.
به طور خلاصه بخشهای مختلف واحد تاکسیرانی عبارتاند از:
تاکسیهای خطی: متشکل از ۱۲۲ خط مجزا که در کوتاهترین مسیر از نرخ ۱۰۰۰ تومان و در بلندترین مسیر از نرخ ۲۵۰۰ تومان برخوردار است.
آژانسهای بیسیم: برای مسافتهای ۱ کیلومتر تا ۲۵ کیلومتر از ۳۰۰۰ تومان تا ۱۶ هزار تومان.
اتوبوس
در سال ۱۳۵۵ با ورود اتوبوسهای «بت فورد» جابجایی با وسایل نقلیهی عمومی ماشینی آغاز شد. رانندگان این اتوبوسها، شخصا مالکیت آنها را عهدهدار بودند. با توسعهی این سرویسها، بعدها در سال ۱۳۴۹ بود که شرکت واحد اتوبوسرانی اهواز آغاز به کار کرد.
به مرور زمان پس از استقبال، خدمات این سازمان روزبهروز با گسترش در سطح منطقه همراه شد. امروزه نیز با جایگزینی اتوبوسهای فرسوده، ایجاد ایستگاههای مکانیزه، مجهز شدن به دستگاههای کارت-بلیت شاهد پیشرفت آن هستیم.
تعداد ایستگاههای هر یک از مناطق اهواز به شرح زیر است.
منطقه ۱: ۱۹ ایستگاه + ۳ ایستگاه مکانیزه
منطقه ۲: ۱۴ ایستگاه + ۱ ایستگاه مکانیزه
منطقه ۳: ۱۸ ایستگاه + ۱ ایستگاه مکانیزه
منطقه ۴: ۲۳ ایستگاه + ۲ ایستگاه مکانیزه
همچنین در دیگر مناطق شهر ایستگاههای اتوبوسرانی در حال بهرهبرداری هستند.
مترو
سازمان قطار شهری اهواز در سال ۱۳۸۱ تاسیس شد و در همان سال مطالعات فاز صفر پروژهی قطار شهری اهواز توسط مهندسان مشاور به انجام رسید. پس از آن برای مرحلهی اول، مسیر خط یک شمال شرقی-جنوب غربی قطار شهری اهواز به تصویب رسید. به دنبال این امر ساخت این خطوط به صورت پیمانکاری در دست اجرا است.
مسيرخط ۱ قطار شهری اهواز به طول تقريبی ۲۳ كيلومتر شمال شرق شهر را با عبور از بخش مركزی شهر و رودخانهی كارون به جنوب غرب شهر متصل میکند.
تهیه و تنظیم : واحد تولید محتوای اصفهان تور
جاذبه های گردشگری استان خوزستان
استان خوزستان با توجه به بافت تاریخی و قدمت خود در تاریخ و البته قرار گرفتن در نزدیکی مرز ایران دارای جاذبه های گردشگری بسیاری است که در این مطلب در اصفهان تور به آن ها پرداخته ایم.
مناطق و مسیرهای گردشگری استان به طور خلاصه و جمع بندی شده در جدول زیر اومده.غیر از خود اهواز که جاذبه هاشو گفتیم از اهواز به سمت هر کودوم از مناطق جاذبه هایی داره که تو جدول اومده.هر چند که همه جای ایران سرای ماست و همه جاش قشنگه ولی خوزستانو فراموش نکنید.
رديف | مبدأ سفر | مقصد سفر | مسير سفر | فهرست جاذبه ها |
۱ | اهواز | انديمشک | اهواز- شوش- دزفول- انديمشک | زيگورات چغازنبيل- قلعه شوش- پل قديم دزفول- ايوان كرخه- سد و درياچه پشت سد- مناطق حفاظت شده حيات وحش- بقاع متبرك حضرت دانيال نبی(ع) و امامزاده عبدالله(ع) |
۲ | اهواز | خرمشهر | اهواز-شادگان- آبادان- خرمشهر | مناطق عملياتی- شهادتگاه- بيمارستان صحرائی و جنگی- گلزار شهدا- پل های جنگی – غنائم جنگی- پالايشگاه، بندر و كشتيرانی- بازارچه مرزی- جزيره مينو- تالاب بين المللی شادگان- مقام خضر- مدارس تاريخی- روستای فنيخ در خرمشهر |
۳ | اهواز | بهبهان | اهواز-رامهرمز- بهبهان | شهر تاريخی ارجان- پل ديلميان- طاق نصرت ساسانی- قبر هرمز ساسانی- قلعه داوودلور |
۴ | اهواز | مسجد سليمان | اهواز-شوشتر- مسجدسليمان | آبشارهای شوشتر- بندميزان- بافت قديم- آتشكده- بردنشانده- چشمه آب معدنی- سد شهيد عباسپور- بقاع متبرك شيخ شوشتری و شيخ انصاری- قدمگاه امام زمان |
۵ | اهواز | ايذه | اهواز- باغملک- ايذه | منطقه ييلاقي ارتفاعات زاگرس- روستاي تفريحی مال آقا و امامزاده عبدالله- تالاب- غار اشكفت سلمان- سنگ نبشته كول فره- منطقه جانكی باغملک- مجسمه سوسن- امامزاده عبدالله باغملک- امامزاده ابراهيم (ع) ايذه |
۶ | اهواز | هنديجان | اهواز-ماهشهر- هنديجان | صنايع بزرگ پتروشيمی- بازارچه مرزی- خليج هنديجان- بافت تاريخی هنديجان |
شوشتر
بند میزان ۹ دهانه دارد که کف آنها کمی پایینتر از پایینترین سطح آب در رود خانه است. بند میزان در سال ۱۱۸۹هـ.ش. به وسیلۀ محّمد علی میرزای دولتشاه تعمیر یافت و باز در سال ۱۲۱۱هـ.ش. در اثر طغیان آب خراب شد. پیش از سال ۱۲۲۰ هـ.ش. نیزپل تعمیر گردید ، ولی در بهار ۱۲۲۱هـ.ش.آسیب دید .بند و پل در اثر سیلاب سال ۱۲۶۴ هـ.ش.نیز آسیب بسیار دیده است.
پل شادروان
پل شادروان یا پل شاپوری در حدود ۳۰۰ متری غرب بند میزان واقع است . به موازات پل سیمانی جدیدی که در ابتدای جادۀ دزفول قرار دارد ، آثار ۱۶ دهانۀ آبرو پل با طاق باقی مانده اند. همچنین ۸ دهانۀ بی طاق ، و چند طاق کوچک درطرفین طاق بزرگ ،ودو دیوار شمالی -ـ جنوبی که به صورت مورب بدنۀ اصلی پل را قطع می کر ده اند ،و هشت دهانۀپل کوچک که در ضلع شمالی باقی اند،و چند دهانۀ بی طاق ، باقی ماندۀ پل شادروان شوشتر است.عرض بی پایه های پل ۷ متر ، عرض دهانۀ آبرو پل ۸ متر ،و ارتفاع از کف رود خانه تا تاج پل حدود ۱۰ متر است.مصالح ساختمانی پل ،سنگ رود خانه ،سنگ قلوه،و ملاط گچ کهنه ، و از نوع مصالح ساختمانی بند های معروف به آسیوی رعنا در دزفول بر روی بستر رود خانۀ دز است.
در جبهۀ جنوبی پل شادروان آثار اتاقی کوچک و یک نیم ستون مربع مستطیل دیده می شود که یک ضلع آن باقی مانده و از سنگ تراش ساخته شده است .احتمال دارد این اتاق باز ماندۀ تأسیساتی باشد که برای محافظت و مراقبت از پل شادروان یا آب نهرداریان یا نظارت بر آب رود چهار دانگه ساخته شده بوده است.
بقعۀ امام زاده عبد الله
بعقۀ امام زاده عبدالله بربالای تلی در جنوب شهر شوشتر قرار دارد و دارای چشم اندازبسیار زیبایی است . ساختمان اصلی آن را به المستنصر بالله خلیفۀ عباسی نسبت می دهند. دربالای سردرحرم امام زاده عبدالله ، کتیبه ای به خط کوفی باقی مانده که تاریخ ۶۲۹هـ.ق. را دارد .این بقعه در گذشته دارای ساختمانهای جنبی چون مدرسه ، کتابخانه ، و مهمانسرا بوده است که به مرور زمان از بین رفته اند.
امام زاده عبدالله محل دفن یکی از فرزندان امام زین العابدین (ع) است.ضریح آن در زمان ناصر الدین شاه قاجار به سال ۱۲۷۰ هـ.ق. به سبک ضریح سازی اواخر صفوی ساخته شده است . این بنا گچ بریهای دوران قاجاریه را دارد و نقش سروها و شیشه کاری مرکز دایرۀ گنبد و حاشیه بندی آن جالب است.
در تاریخ ۲۸ دی ۱۳۶۹ هـ. ش. به اتفاق آقایان محّمد ابریشم کار و محمود کریمی از امامزاده عبد الله درشوشتربازدید شد.سقف بقعه ترک برداشته است ودر وضع بدی قرار دارد وایوانهای بقعه نیزدرحال نابودی اند. متولی بقعه درحال حاضرآقای سید حسین کلیدداراست .
تالاب شادگان
تالاب بینالمللی شادگان ۲۹۶ هزار هکتار مساحت دارد و از شمال به شادگان و خور «دورق» و از جنوب به رودخانهی بهمنشیر، از غرب به جاده دارخوئین و آبادان و از شرق به آبهای خورموسی محدود میشود.
سطح تالاب با گیاهان آبدوست چون لویی، چولان و گیاهان غوطهور پوشیده شده و محل بسیار مناسبی برای پذیرش پرندگان آبزی مهاجری است که در پاییز از شمال اروپا، کانادا و سیبری به این منطقه روی میآورند. در این تالاب انواع ماهیان آب شیرین و شور مانند بنی، شیربد، حمری، شانک، ماهیهای پرورشی و پرندگانی چون فلامینگو، حواصیل، لکلک، غاز وحشی، اردک، گراز و … زیست میکنند. تنها زیستگاه و محل زاد و ولد اردک کرکری در جهان این تالاب است و پرندگانی چون «گیلانشاه خالدار» و «اکراس آفریقایی» نیز از نمونههای بسیار کمیابی هستند که در این منطقه یافت میشوند. تالاب شادگان زیستگاه یک سوم از گونههای جانوری و گیاهی در معرض خطر نابودی است
هورها، باتلاقها
در استان خوزستان به علت ارتفاع پایین، در قسمتی از کرانهها به وسیله دریا و در سایر نقاط به واسطه جریان رودخانهها، باتلاقهای وسیعی به وجود آمده است که به واسطهی آب دائمی و زیاد به اسم «هور» معروفاند. هورالعظیم، هور مزرعه و الدورق از این جمله هستند.
هورالعظیم
هورالعظیم بزرگترین هور خوزستان از آبهای کرخ، دویرچ و قسمتی از آبهای اروند رود تشکیل شده است. این هور بزرگ که به طول یکصد کیلومتر و با عرص ۱۵ الی ۷۵ کیلومتر، از طرف غرب به وسیله رودخانه دجله، از طرف شرق به وسیله جلگه صاف ایران محدود شده است و در خاک عراق از طرف جنوب تا کنار دجله و از شمال تا چند کیلومتری شهر عماره ادامه دارد و در خاک ایران شهرهای بستان، سوسنگرد و هویزه کاملا در کنار این هور واقع شدهاند.
هورالعظیم محصول آب اضافی رودخانه کرخه، دجله، دویرچ اس، سراسر هور از نی پوشیده است. عمق آب در کنارههای هور کم است ولی تدریجا در وسط آن به چند متر میرسد، اکثر طوایف در داخل این هور مامن بسیار امنی برای خود تهیه میکنند که از بهم پیوستن نیها ساخته میشود. این طوایف اکثرا به پرورش گاومیش در هور و اطراف آن اشتغال دارند. حرکت در هور با راهنمایی اشخاص مطلع سهل و با قایقهای مخصوص انجام میگیرد.
رودها و چشمهها
خوزستان با وجودیکه آب و هوای گرمی دارد ولی بستر رودهای مهمی چون رودخانهی کارون و اروند، با قابلیت کشتیرانی در آنها و رودهای دیگری مانند زهره، جراحی – مارون، خور، نهرگاهی، بهره، شاهور، مرغاب، آب سوسن، آب شلا، ابوالعباس، اعلا، دره حراز (دمهلی)، بولاواس، صیدون، لیراب، رامهرمز و … است.
همچنین چشمههای آبگرم و معدنی عین خوش، دهلران، گراب، سیزنگر، گلگیر، هر کدام استفادههای درمانی متفاوتی دارند که تا کنون بهرهبرداری گستردهای از این چشمهها صورت نگرفته است.
فضاهای جنگلی
براثر تنوع آب و هوا نوع خاک، برخی از مناطق خوزستان را جنگلهای تنگ و بوتهزار، درختچه و درختان پوشانیده است. خوزستان در ادوار گذشته پوشش جنگلی انبوهتری داشته است. برخی سیاحان نوشتهاند که کرانههای کارون ما بین خرمشهر و اهواز با درختان تبریزی، گز و انواع دیگر کاملا مشجر بوده است. در دامنهی کوه سولک و کوه دزگه جنگل بزرگی از درختان بلوط، بادام جنگلی، بن و غیره وجود دارد. در کرانه رودخانهی کرخه جنگل وجود دارد و در دو طرف رودخانه دز درختان بزرگ و درهمی به چشم میخورد.
مسیر اکثر رودخانهها سراسر از درختان جنگلی گز پوشیده شده است. درخت سدر یا کنار از گیاهان خاص این منطقه است که از میوه، برگ و چوب آ ن استفاده فراوان میشود. درختان کهور،بده، خرزهره، استبرق و انواع اکالیپتوس نیز در خوزستان یافت میشود.
جنس درختان جنگلی بیشتر بلوط است. مراتع خوزستان از نوع مراتع قشلاقی نامرغوب است که در مناطق کوهستانی پوشش گیاهی غنی تری دارد.
در فصل بارندگی که از نیمه آبان شروع می شود و تا اواخر فروردین ماه ادامه مییابد، کم کم بر روی تپهها و زمینهایی که از خاک مناسب برخوردارند، گیاهان خودرو میرویند. در نواحی مرطوب جنس گیاهان از نوع گلسنگ، قارچ و خزه است. در نواحی غیر مرطوب انواع گیاهان بومی میروید. پوشش گیاهی در ارتفاعات شمال شرقی موجب گردیده که عشایر این منطقه به پرورش دام بپردازند. این منطقه به عنوان مراتع گرمسیری ایل بختیاری مورد استفاده قرار میگیرد. پوشش گیاهی شمال و شمال شرقی به صورت استپ کوهی و کوهپایهای است و درختانی از قبیل بلوط، بن،انجیر، بادام کوهی، کنار،سدر و بوتههایی از گون دارد.
مناطق حفاظت شده و حیات وحش
سواحل زیبای کشور، کوههای بلند و برف گیر، باتلاقها و نیزارها، جلگههای پست و گرم، اقلیم متفاوت و تضاد آشکاری را در محدودهای چنین تنگ به همراه داشته که موجب غنا و تنوع چشمگیر حیات وحش شده است.
در خلیج فارس بیش از ۲۰۰ نوع ماهی وجود دارد که از نظر تنوع و ذخیره پروتئین از بهترین و کم نظیرترین ذخایر حیات وحش کشور به حساب میآید.
از سوی دیگر پرندگانی چون غاز، مرغابی، مرغ نوک دراز، پلیکان، حواصیل اردک، لک لک، هوبره، مرغ میش فلامینگو و درنا که در سواحل جنوب و در میان هورها و نیزارها زندگی میکنند به غنای حیات وحش این نواحی افزودهاند. در صورت برنامه ریزی و ساماندهی این نواحی و جاذبههای دل انگیز و زیبای این باتلاق و هورها به قطبهای توریستی تبدیل میشوند.
پرندگان دریایی که همیشه نام و مکان زیست آنها اسرار آمیز، الهام بخش و رویایی بوده است،در سراسر استان پراکندهاند. پرندگان دیگری نیز مانند کبک، تیهو، باقرقره، قمری، سار، کلاغ سیاهو ابلق در لابه لای درهها و بیشهها و کشتزارهای این استان به وفور یافت میشوند. اگرچه از یکصد سال پیش به این طرف دیگر اهالی اطراف رودخانهها، هورها و کوهپایهها چندان وحشتی از شیرها و پلنگها ندارند و جانوران گوشتخواری از این دست کمیاب شدهاند ولی هنوز گوشتخوارانی چون گرگ، گربه وحشی،دله یا عروسک، گورکن، عسل خوار و کفتار در اطراف بیشهها، رودخانهها و درههای اطراف کوهها وجود دارندو ممکن است کسانی در لابه لای درختهای بادام کوهی، بلوط، توت این نواحی بتوانند سنجابهای ایرانی دم بلند، پرمو، دم فرفر و بدن قرمز حنایی را ببینند که در حال بیرون آمدن از حفره یکی از درختها هستند. گربه تیغی یا تشی جونده ایرانی و نیز انواع موشهای سیاه و موشهای دوپای ۵ انگشتی و سه انگشتی، خرگوش وحشی در گوشه و کنار این استان به چشم میخورد.
همچنین مناطق حفاظت شده «کرخه» و «دز» به دلیل اینکه زیستگاه گوزن زرد ایرانی و دارای بیشههای انبوه و بکر هستند ارزشهای جهانگردی دارند.
تهیه و تنظیم : واحد تولید محتوای اصفهان تور
شکم گردی در خوزستان
بدون شک یکی از نکات مهم در هر سفر و در هر شهر رستوران های خوب آن هستند. در این مطلب در اصفهان تور به معرفی تعدادی از بهترین رستوران های استان خوزستان پرداخته ایم. با ما همراه باشید.
رستوران تخت جمشید
آدرس: ایران – خوزستان – امیدیه میدان بسیج، (فلکه ماهشهر)، روبروی اداره مخابرات
رستوران تخت جمشید امیدیه به مدیریت یعقوب عبادی، پذیرای شما مسافرین و میهمانان محترم می باشد.
رستوران ژاپنی بی بی کیو
این هم یه رستوران مدرن ژاپنی با غذاهایی متفاوت و خوش طعم. شاید در ابتدا شک کنید که این غذاها با ذائقه ما سازگار است یا نه؟ اما پیشنهاد می کنیم اول امتحان کنید بعد قضاوت! در این باربیکیو غذاهای سالم، رژیمی و بسیار خوش عطر و طعم در انتظار شماست.فقط تجربه کباب داغ پای منقل را از دست ندهید!باشگاه پرشیا هم در طبقه دوم رستوران تا آمده شدن غذا شما را سرگرم خواهد ساخت.
رستوران های خیابان لشگر آباد
همان قدر که خوردن شاتو بریان در یک رستوران لوکس شمال شهر لذت بخش است، برای خیلی ها خوردن یک سمبوسه تازه با سس تند گوجه فرنگی و یک نوشابه خنک خاطره انگیز و دوست داشتنی است. برای تجربه چنین فضایی شما را دعوت کنیم تا در یکی از خوشمزه ترین خیابان های کشور قدمی بزنید.خیابان لشگرآباد یکی از مناطق عرب نشین شهر اهواز است که برخلاف خیابان های اطرافش، خیابانی است پرزرق و برق و پر نور. سرتاسر خیابان پراست از دکه های کوچک و بزرگی که سه نوع غذای عربی را برای مشتریان سرو می کنند: سمبوسه، فلافل و کوبه. (کوبه چیزی شبیه به پیراشکی است که دور آن برنج و داخل آن ترکیبی از گوشت چرخ کرده و کشمش پرشده که مزه خوبی به آن می دهد)اینجا غذا بصورت سلف سرویس است. نان را بر می دارید و هر مخلفاتی که دوست دارید به هر مقدار داخل نانتان گذاشته و نوش جان می نمایید.پیشنهاد ما به شما در این دکه ها ابوحیدر است که بیش از ۴۰ سال به مشتریانش بهترین خدمات را ارائه داده است.
رستوران بومی مضیف بردیه
اگر در سفرتان به خوزستان دوست دارید غذاهای محلی آن را امتحان کنید پیشنهاد می کنیم سری به مضیف بردیه بزنید. مضیف بنایی است که عرب های آن را تنها از نی ساختند و در آن از میهمانانشان پذیرایی می کردند. خانواده با ذوق حیدری مضیفی را در روستای بردیه برپا کرده اند و با غذاهای لذیذ محلی خوزستان و اجرای مراسم ویژه قهوه خوری از گردشگران پذیرایی می کنند. در مضیف بردیه می توانید غذاهایی چون ماهی کباب و غذایی عربی به نام « مفتح»، که با گوشت گوسفند درست می شود را همراه با نان محلی نوش جان کنید. خوردن قهوه مخصوص عربی بعد از صرف ناهار، آن هم با اجرای مراسم خاص خود، ویژه مضیف بردیه می باشد که پیشنهاد می کنیم آن را از دست ندهید.
تهیه و تنظیم : واحد تولید محتوای اصفهان تور
پوشاک محلی استان خوزستان
استان خوزستان با توجه به این که مامن و محل زندگی ایل های مختلف ایرانی است دارای تنوع پوشش محلی بسیاری است که در این مطلب در اصفهان تور قصد معرفی آن ها را داریم. با ما همراه باشید.
۱- پوشاک مردان
دشداشه: پوششی بلند و یکسره تا مچ پا است و معمولاً به رنگ سفید میباشد. دشداشه در دو نوع عراقی (یقهدار) و خلیجی یا اماراتی (بدون یقه) وجود دارد.
بشت یا خاچیه: از دیگر لباسهای مردم عرب خوزستان است که روی دشداشه پوشیده میشود و جنس آن از نخ پشمی نازک است. برخی برای زیبایی سرشانهها و آستینها را با ابریشم زیبا که به رنگ بشت باشد گلدوزی میکنند. نوع دیگر بشت به نام «مزویه» معروف است و جنس آن از پشم ضخیم است و مخصوص زمستان میباشد و معمولاً به رنگ قهوهای، سیاه و یا سورمهای است و روی آستین و دور آن با استفاده از تورهای طلایی رنگ حاشیهدوزی میشود. امروزه بیشتر مردان مسن از مزویه استفاده میکنند.
چفیه یا کوفیه: نوعی سربند و نام پارچهای است که روی سر گذاشته میشود تا از سر، چشم و دهان افراد در برابر آفتاب و شن محافظت کند. سادات از رنگهای سیاه یا سبز و دیگر افراد از رنگهای سفید خالی یا سفید و سیاه استفاده میکنند. ممکن است چفیه یا کوفیه را روی سر نبندند و دور گردن بسته شود یا روی شانه قرار گیرد. منشأ اصطلاح کوفیه را شهر کوفه در عراق میدانند.
عقال: حلقهای است سیاه رنگ از نخهای بافته شده به هم که روی سر گذاشته میشود و چفیه را نگه میدارد .
۲- پوشاک زنان
عبایه یا عبا (چادر عربی): چادر سیاهرنگی است که زنان عرب میپوشند و برخلاف چادرهای رایج
در ایران، در طرفین شانههای عبا بریدگیهایی وجود دارد که دست به راحتی از آن بیرون میآید تا در صورت وزش باد عبا به آسانی از بدن جدا نشود.
شیلّه: نوعی روسری است که زنان عرب از آن برای پوشش سر و سینه به شکل مقنعه استفاده میکنند. رنگ این روسری سیاه است و جنس آن از ابریشم یا نخ خالص است و در دو نوع تابستانی که پارچه آن نازک است و زمستانی که به صورت ضخیم بافته شده، وجود دارند. زنان ثروتمندی که برای تزئین سر و گردن خویش از مهرهای به نام «قابچی» استفاده میکنند، از روسریهای نازکتر استفاده میکنند تا از زیر آن مهره تزئینی دیده شود. معروفترین نوع شیله، «فوطه» نام دارد. شیلهای که از الیاف کتان بافته میشود و بلبول نامیده میشود، ویژه استفاده در فصل تابستان است. شیلهای به نام «جز» از نوع مرغوب روسری زنان عرب خوزستان است.
چِلّاب: وسیلهای گیره مانند از جنس طلا یا نقره است که به وسیله آن شیلّه روی سر محکم بسته میشود و برای زیبایی بیشتر در آن نگینی معمولاً فیروزهای به کار میبرند.
عُصّابه یا چرغدیه: پارچه سیاه رنگی است از جنس ابریشم یا کتان که زنان میانسال و مسن عرب دور سر خود میپیچند. در این حالت شیلّه در بالای سر و زیر عصابه قرار میگیرد. در مراسم عزاداری نیز اغلب زنان از آن استفاده میکنند و برای نشان دادن تألم روحی خود روی عصابه مقداری گِل میمالند. بزرگی یا کوچکی عصابه به چند عامل بستگی دارد. این عوامل عبارتند از سن، طبقه اجتماعی و علویه (سیده) بودن زن. بدین معنا که هر چه سن زن بیشتر باشد یا متعلق به طبقه اجتماعی بالاتری (شیوخ یا سادات) باشد به دورهای عصابه افزوده میشود و در حقیقت بزرگی عصابه نمایانگر منزلت اجتماعی صاحب آن است. از این رو زنان شیوخ به ویژه زنان طایفه بنیطرف از عصابههای بزرگی که از جنس ابریشم است استفاده میکنند. این پوشش در عراق، کویت، اردن، سوریه، جنوب فلسطین در نوار غزه و عربهای شهر و روستاهای خوزستان متداول و مرسوم است. در فرهنگ عامه عرب خوزستان اقوال مختلفی درباره بستن عُصّابه وجود دارد. داستانی در خصوص این پوشش به این شرح وجود دارد که در زمانهای گذشته یکی از ملوک عرب زنی خوش سیما داشت که روی پیشانی او خال بد شکلی قرار گرفته بود. زن ملک با بستن پارچهای به دور پیشانی مانع از دیده شدن این خال میشد که اتفاقاً این سبک بستن پارچه نیز به چهره این بانو میآمد. از آن زمان به بعد زنان عرب با دیدن این نوع بستن پارچه آن را مرسوم کردند. چه بسا منشأ بستن عُصّابه همان داستان باشد.
نِفنوف: لباس بلندی است که زنان عرب میپوشند. معمولاً زنان جوان بیشتر از رنگهای تند مانند قرمز، زرد و نارنجی و زنان میانسال و مسن از رنگهای قهوهای، سورمهای و سیاه استفاده میکنند.
لباس: شلوار زنان عرب «الباس» نام دارد که فرقی با شلوارهای معمولی دیگر اقوام ایرانی ندارد جز این که در برخی مناطق پاچه شلوار تنگ و در بعضی مناطق گشاد دوخته میشود.
ثوب: لباس توری شکل و بلند و پهنی است که اغلب به رنگ سیاه و روی نفنوف پوشیده میشود که تا نیمه ساق پا و تا مچ دست را میپوشاند و از پشت گردن گره میخورد.
بوشیه: نام روگیر زنان عرب در گذشته بوده است که اکنون به ندرت به کار میرود. جنس آن از حریر و به صورت توری بافته میشود. زنانی که از باورهای مذهبی محکمتری برخوردارند، بوشیه به صورت میزنند تا چهره از نامحرم برگیرند.
یکی از زینتهای زنان عرب خالکوبی میباشد. نقوش خالکوبی از جمله نقوش تزئینی هنرهای قومی مردم عرب خوزستان و برگرفته از عقاید و آرایی است که به نظر میرسد متفاوت با دیگر نقاط کشور بوده و خاص بومیان آن منطقه است. نقوش خالکوبی زنان عرب ریشه در نقوش سفالینهها و نقاشی دیواری غارهای دوشه و میرمندی از دوران پیش از تاریخ در لرستان دارند که شامل نقوش انتزاعی، ابزار و وسایل روزمره زندگی گیاهی، حیوانی و انسانی است. این خالکوبیها که از دیرباز در میان مردم عرب خوزستان مرسوم بوده با دو هدف درمانی و تزئینی صورت میگیرد و معمولاً بین زنان و مردان مسن و میانسال مشاهده میشود. بنا به گفته زنان و پیرزنان محلی، پیشینه خالکوبی در میان مردم عرب خوزستان به بیش از ۳۰۰ سال میرسد و سابقه آن در جهان به مائوریها، زلاندنو، ساکنان اولیه جزایر نیوزلند و سایر جزایر اروپایی و آفریقایی میرسد. در واقع از زمان حضور بشر به کره خاکی خالکوبی وجود داشته است. برای خالکوبی سوزنی را به دوده ظروف روحی و یا فانونس آغشته و به صورت ضربات پشت سر هم در قسمتهای مورد نظر پوست فرو میکنند. رنگ اولیه این خالکوبیها به دلیل خونمردگی ایجاد شده از فرورفتگیهای سوزن، در ابتدا مشکی است. معمولاً نقوش درمانی خالکوبیهای مردم خوزستان در مکانهای مختلف بدن و به منظور برطرف ساختن دردهای گوناگون صورت میگیرد. از جمله این خالکوبیها میتوان به خالکوبی خطهای ممتد در امتداد ابروها و به منظور رفع سردرد و خالکوبی نقاطی بر چانه برای برطرف ساختن گریه نوزاد اشاره کرد که کمترین خالکوبی رایج در میان زنان عرب خوزستان است. برخلاف نقوش درمانی، نقوش تزئینی در خالکوبی از تنوع بسیاری برخوردار است که با استفاده از وسایلی همچون قیچی و سایر موارد بر بخشهایی از بدن طراحی و ایجاد میکنند. ناگفته نماند که چنین طرحهای تزئینی خاص دختران و زنان عرب بوده و مردان تنها از طرح حیوانات برای خالکوبی استفاده میکنند. طایفه چنانی تنها طایفه در میان طوایف عرب خوزستان است که خالکوبی از ماه و ستاره مخصوص به خود دارد و در واقع میتوان گفت نشانه خاص این طایفه است. بنا به گفته زنان عرب خوزستان خالکوبی زینت دختران فقیر است.
به این معنا دخترانی که پدران آنها به دلیل فقر اقتصادی قادر به خرید زیورآلات و طلا برایشان نبودهاند به منظور جبران این کمبود، خالکوبیهایی برای زیبایی بیشتر در نقاط مختلف بدنشان همچون صورت، مچ پا، انگشتان، ساق دست و سایر نقاط بدن ایجاده کردهاند. در حال حاضر خالکوبی در میان نسل جوان به دلیل نداشتن قابلیت اصلاحپذیری و پاکشوندگی، کمتر به چشم میخورد و باید آن را بیشتر بین میانسالان و سالخوردگان عرب خوزستان جستوجو کرد.
پوشاک لرهای خوزستان
۱- پوشاک سنتی مردان لر
شلوار دبیت: این شلوار از پوشاکهای سنتی مردان بختیاری است و هنوز هم مورد استفاده قرار میگیرد. جنس شلوار از دبیت است و رنگ آن سیاه. در دوخت این شلوار ۵ متر پارچه استفاده میگردد. برای بند این شلوار ۳ الی ۴ کش استفاده میشود.
چوقا: نوعی بالاپوش است که از نخهای پشمی خودرنگ بافته میشود. چوقا به رنگ سفید و گاهی سفید متمایل به زرد با خطوط راه راه بدون آستین و جلو باز است. بلندی چوقا تا بالای زانو میباشد.
کلاه نمدی: کلاه نمدی در بختیاریها شامل شبکلاه و کلاه خسروی و کلاه خانی است. رنگ شبکلاه قهوهای روشن است و گنبدی شکل است و کودکان و اقشار عادی در قدیم از آن استفاده میکردند. کلاه خسروی کلاههایی هستند که بالایشان صاف و دهانه آنها اندکی تنگ و رنگ آنها سیاه است. کلاههای بلندی که بالایشان صاف و دهانه آنها اندکی تنگ و به رنگ سفید میباشند؛ کلاه خانی نام دارند. در گذشته شیوه قرار گرفتن کلاه بر سر نمایانگر موقعیت اجتماعی افراد بوده است. مثلا کدخداها و افراد مسن، کلاههایشان را مایل به جلوی سر و کمی کج قرار میدادند. جوانان کلاه را وسط سر و رو به عقب میگذاشتند.
نمدمالهای شوشتر و دزفول، عمدهترین سازندگان کلاههای نمدی بودند که متأسفانه امروزه به جز عده معدودی، کسی از آنها باقی نمانده است.
کردین: پوشاک نمدین ضخیم و سیاه رنگ و بدون آستین میباشد. درازای آن تا زیر زانوست و از جلو باز است. این پوشاک ویژه چوپانان محلی است.
۲- پوشاک سنتی زنان لر
تنبان قری: برای دوخت آن ۱۰ متر پارچه نیاز است. پارچه مورد استفاده این نوع تنبان معمولاً ضخیم است. این نوع پارچهها از تنوع رنگ برخوردارند. در بالای این نوع پوشاک، برای رد کردن بند تنبان قسمتی تعبیه شده است. هنگام بسته شدن بند شلوار قری، بر روی کمر، به علت پهنای زیاد پارچه، چینهای متعددی بر روی آن ایجاد میشود. لبه شلوار قری به وسیله نوار رنگی که به زبان محلی گِرز (gerz) گفته میشود، تزئین میشود.
زیر پیراهن: بالاپوشی است که از حدود ۲/۵ متر پارچه تهیه میشود. پیراهن دارای آستینهای ساده و آزاد و یقه گرد است. لبههای زیر پیراهن توسط نوار رنگی تزئین میشود.
پیراهن: بالاپوشی است که از حدود ۳/۵ متر پارچه تهیه میشود. پیراهن دارای یقه هفت و چاکی است که از دو طرف از کمر به پایین میباشد. پارچه پیراهن از بهترین جنس مخملی انتخاب میشود. لبههای پیراهن را با نوار رنگی و سکه تزئین مینمایند.
جلیقه: پوشاکی است بدون آستین که از جلو باز میباشد و بر روی پیراهن پوشیده میشود. پارچه آن نیز از مخمل تهیه میشود و لبههای آن با نوارهای رنگی و سکه تزیین میشود. دو جیب نیز در قسمت پایین جلیقه تعبیه شده است.
لچک: روسری است که عمدتاً از پارچههای سفید (تترون) تهیه میشود. برای دوخت آن، قاعده پارچه مستطیل شکلی به وسیله پارچه نیم دایرهای دوخته میشود. به لبههای آزاد لچک، بندهایی نیز دوخته میشود. این بند به وسیله مهرههای رنگی با نام محلی بونا (buna) مزین شده و نوک هر مهره نیز توسط سکه، مهره و الماسهای مصنوعی تزیین میشود تا آویزی زیبا، شکل گیرد. به پشت لچک، پارچهای مربع شکل تزیین شده با منجوق و نوارهای رنگی آویخته میشود، به این زیور زنانه «پی سری» یا «زلزله» یا «مونجاق» میگویند. بندی به طول ۱ تا ۱/۵ متر مزین به مهره، سکه و الماسهای مصنوعی با سنجاق قفلی به دو طرف لچک، وصل میگردد. این زیور از پشت به حالت آویزان میباشد و به «بند سیزن» معروف است. زنان بختیاری هنگام بستن لچک، دو قسمت از گیسوی خود را از طرفین جدا کرده و از دو طرف چهره خود و از زیر بند لچک میگذرانند که این نوعی آرایش زنانه محسوب میشود. این نوع پوشاک بیشتر در آیینهای شاد مورد استفاده قرار میگیرد.
مِینا (=مینا): روسری بلندی که از ۵ متر پارچه تهیه میشود و مستطیل شکل است. مینا را با سنجاق به پشت لچک وصل میکنند. یکی از گوشههای مینا از روی شانه رد شده و بر روی شانه دیگر با سنجاق قفلی مهار میشود.
تیگ بند: دستمال سیاهی است که زنان عزادار به پیشانی میبندند.
در اصطلاح محلی لری و بختیاری به پاپوش، «پاوزار» (pawezar) میگویند. از معروفترین پاپوشهای زنان لر و بختیاری میتوان از کفشهای چرمی زنانه موسوم به «اُرسی» نام برد که در قدیم به رنگ سفید بودند. اُرسی از جنس پلاستیک هم ساخته میشد.
تنوع لباس محلی مردم خوزستان فرصتی برای جذب گردشگر
توجه به ویژگی ها و تنوع لباس محلی مردم خوزستان ضرورت اجتناب ناپذیر دارد و بر همین اساس راه اندازی “موزه لباس” در اهواز به عنوان مرکز خوزستان که همه اقوام و ادیان را در خود جای داده پیشنهادی است که باید در دستور کار قرار بگیرد. ایران با برخورداری و گوناگونی اقوام دارای میراث فرهنگی مشترک است و پاسداشت و گسترش فرهنگ همه اقوام ایرانی در راستای حفظ وحدت ملی و یکپارچگی سرزمینی ایران، اصلی ضروری و انکارناپذیر است.
یکی از جلوه های زیبای فرهنگ اقوام ایرانی« لباس های محلی» آنان است که نماد دیرینگی تاریخی، غنای فرهنگی و هویت جمعی به شمار می رود و حفظ این تنوع فرهنگی دیرینه سال یکی از راه های مقابله با تاثیرات روز افزون فرهنگ بیگانه از طریق رسانه های فراگیر در به فراموشی سپردن فرهنگ بومی و ملی است. در همین راستا و به نشانه احترام به سنت های اقوام و هویت فرهنگی آنان و پاسداشت وحدت ملی پیشنهاد می شود علاوه بر برگزاری جشنواره لباس های محلی، موزه لباس محلی راه اندازی شود.
پرداختن به لباس های محلی مردم خوزستان از جنبه گوناگون قابل بررسی است. از جهت کارکردهای لباس محلی می توان به پوشیدگی اندام ها، تضمین امنیت جسمی و روانی افراد، تعلقات فرهنگی و باورها، نشانه جایگاه اجتماعی، همبستگی بین پوشندگان و هویت جمعی اشاره گرد. برای پرداختن به ویژگی های لباس محلی، توجه به زیبایی ظاهر به واسطه ارزش های هنر بومی، شادی افزایی و روحیه بخشی به واسطه متناسب بودن با خلق و خوی پوشندگان، حفظ تنوع و تکثر فرهنگی در نواحی مختلف که در نهایت به غنای فرهنگ ملی می انجامد، متناسب بودن با سن و جنسیت اعم از کودک، زن و مرد و گروه های شغلی و اجتماعی، تاثیر گرفته از طبیعت و سازگار بودن با اقلیم و فصول مختلف با درنظر گرفتن رنگ و ضخامت پارچه، کامل بودن لباس با انواع سرپوش، تن پوش و پای پوش برای پوشش اندام های مختلف، استفاده از دست بافته های محلی، متناسب بودن با زیورآلات محلی تاثیر گرفته از فرهنگ مردم اعم از سنگ های زینتی، پولک، سکه های قدیمی، به کار بردن هنرهای دستی، فنون و مهارت های بومی در دوخت و تزئینات لباس اعم از زری دوزی، قلاب دوزی، راحت، شکیل، اصیل، فاخر، پوشیده، محجوب، با وقار، و متنوع، شایسته برای زنان و مردان ایرانی، متناسب با فرهنگ بومی و دینی مردم و تناسب وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم باید توجه کرد.
اما عوامل تاثیر گذاری بر لباس محلی وجود دارد که باید به مبادلات فرهنگی، تهاجم فرهنگی، نوسانات اقتصادی و وضعیت معیشتی مردم، عوامل سیاسی، عوامل مذهبی و سنتی، شرایط جغرافیایی، اقلیم و آب و هوا، شرایط اجتماعی و شیوه زندگی مردم توجه نشان داد. در گذر زمان لباس محلی برخی مناطق کمرنگ شده یا به فراموشی سپرده شده اند پس در صورت بی توجهی به لباس محلی دیگر مناطق و اقوام احتمال از میان رفتن آنان نیز هست. بی شک حفظ لباس محلی هموطنان نشانه احترام به تنوع و تکثر فرهنگی است. همچنین حفظ لباس های محلی بر غنای فرهنگ ملی می افزاید. از طرفی حفظ لباس های محلی در مواجهه با گسست فرهنگی و در خدمت حفظ همبستگی ملی و انسجام فرهنگی خواهد بود. باید بپذیریم که حفظ لباس های محلی به حفظ و رونق هنرهای دستی و مهارت های مرتبط با بافت پارچه، دوخت لباس، تزئینات و ساخت زیور آلات بومی موثر است.
تنوع یا گونگونی یک اصل زیستی است که با طبیعت بشر سازگار است. تنوع سلایق و حق انتخاب به زندگی مردم پویایی و کیفیت می بخشد به همین علت طرح حفظ تنوع لباس محلی اقوام ایرانی باید جایگزین طرح غیر کارشناسی «لباس ملی» شود. توجه به لباس محلی در راستای «طرح حفظ تنوع لباس محلی اقوام ایرانی»، نخستین گام ضروری در پاسخ به «بحران هویت» نسل ها و مقابله با «سلطه فرهنگی» است. قدر مسلم حفظ لباس های محلی موجود و احیای لباس های محلی فراموش شده، یکی از مهم ترین جاذبه های گردشگری و دست مایه جشنواره های فرهنگی خواهد بود.
تهیه و تنظیم : واحد تولید محتوای اصفهان تور
آداب و رسوم مردم خوزستان
استان خوزستان یکی از استان های کشور است که هر ساله در زمان ییلاق و قشلاق ایل های مختلفی به آن وارد می شوند. همین طور با توجه به آب و هوا و آمیختگی سنت های ایرانی با اعراب این منطقه دارای آداب و رسوم خاصی است که در این مطلب در اصفهان تور قصد بررسی آن ها را داریم. با ما همراه باشید.
تناسب آب و هوائى با زندگى کوچنشينى موجب شده که در اين استان، بخشى از جمعيت به دامدارى پرداخته و به ييلاق و قشلاق بپردازند. بخش شمالى و شمال شرقى خوزستان شامل مناطق شوش، مسجد سليمان، دزفول، شوشتر، ايذه تا محدوده باغ ملک و جانکى در شمال رامهرمز محل زندگى ييلاقى ايلات بختيارى و بخشى از ايلات لرستان و ايلام مىباشد .
بخشى از عشاير اين استان اعرابى هستند که در طول تاريخ و بهمرور زمان از صحراى عربستان کوچيده و سالهاى دراز در خوزستان ماندگار شدند . زبان عشاير بومى عربى و عشاير مهاجر استان که فصل زمستان را در مناطق قشلاقى خوزستان مىگذرانند به زبان و گويش خاص (لري) سخن مىگويند . در بين شهرستانهاى استان خوزستان، شهرستان آبادان فاقد جمعيت عشاير قشلاقى است
خوزستان بهدليل دارا بودن ويژگىهاى آب و هوائي، از ديرباز تاکنون، مسکن ايلها و طايفههاى گوناگون بوده است. اقوام کوچنشين اين منطقه به سه دسته عمده لر – ترک و عرب تقسيم مىشوند . رعايت آداب و رسوم و شيوههاى قومي، از مسائلى است که شيخ يا رهبر در نظام عشايرى عرب بر آن تأکيد داشت.
مجالس سوگوارى با حضور و اعلام وى خاتمه مىيافت و در بقيه ٔ مراسم و سنن قومى نيز حضورى فعال داشت . در بين ايلات ايران، ايلى بهنام لرکى وجود داشته که گذشت زمان آنرا به پراکندگى کشانده است. لرکى به دو زبان ترکى و فارسى شکسته سخن مىگويند . عروسى در ايل لرکىها با شرط رضايت والدين امکانپذير است.
از روشهاى ازدواج در اين ايل همبهرى است. وقتى پدر دختر پسرى ندارد، به پسر خواستگار پيشنهاد مىکند همبهر شود؛ يعنى داماد سرخانه شود. اما کمتر پسرى حاضر به قبول ان مىشود . در بين لرکىها زن ارزش زيادى دارد. پس از ديد و بازديد خانواده پسر، مشاوره مىپردازند و دفعات بعد بهعنوان بازديد با سوغاتى به منزل والدين دختر مىروند و گاهى چند روز آنجا مىمانند.
سپس مراسم خواستگارى پيش مىآيد. در روز معينى پدر داماد بههمراه عدهاى از ريشسفيدان محل با لباسهاى رسمى سوار بر اسب با هدايائى نظير کلهقند، چاي، توتون، گوسفند به خانه عروس مىروند. خانواد ۀ عروس نيز به استقبال آنها رفته و مسافتى را پياده طى مىکنند. سپس غذا تدارک ديده مىشود. در صورت توافق خانواده عروس در پايان مجلس، قرار کاغذگيرانى (نامزدي) مىگذراد .
در مجلس نامزدى ريش سفيدان، معتمدين محل و ميرزا (نويسنده) در خانه پدر عروس حاضر مىشوند. جلسه مردان و زنان جداگانه است. در مجلس زنان شادى و بزن و بکوب برپا مىشود و دست و پاى عروس را حنا مىبندند. مردان هم مجلس گرمى دارند؛ يکى آواز مىخواند و يکى نى مىزند، بعد بزرگتر محل به ميرزا مىگويد که شروع کنيم و وسايل نوشتن حاضر مىشود و مهريه و شيربها و جهيزيه تعيين و ثبت مىشود.
حاضران کاغذ نامزدى را امضاء مىکنند و کف مىزنند که به آن ‘ کف مارکي’ (کف مبارکي) مىگويند. از آن بهبعد دختر نامزد پسر مىشود . پس از اين جلسه در صورت مناسب بودن فصل و آمادگى طرفين عروسى روبهراه مىشود. وگرنه چند ماهى صبر مىکنند که به آن بردبانه مىگويند . ۱۵ روز مانده به عروسى کمکم تدارک عروسى را مىبينند و گاهى نيز اينکار را ازچند ماه پيشتر آغاز مىکنند.
تا روز عروسى اين کارها انجام گيرد: سفيد کردن برنج، آرد کردن گندم، تهيه نان، خريد قند و چاى و توتون و تنباکو، تهيه هيزم، تهيه وسايل پخت و پز، تهيه ترکه جهت بازى مردان، دعوت تشمال (نوزانده ) ، دعوت قوم و خيش که هر يک مراسم مخصوص بهخود دارد. خداحافظى عروس از خانه پدر و آوردن عروس به خانه داماد نيز مراسم خاص خود را دارد . بردن جهيز عروس را ‘پشا’ مىنامند که شامل قالي، گليم، جاجيم، بالش، خورجين مىباشد. يکى دو هفته پس از عروسى خانواده عروس
، داماد عروس را به شام دعوت مىکنند. اين دعوت را ‘پاگشوني’ مىنامند.
آداب و رسوم مردم ایذه
رسوم تولد نوزاد
هنگام تولد
در گذشته برای جلو گیری از “آل”(نوعی جن که معتقد بودند به زائو آسیب می رساند) ،مک،قیچی و پنجه گرگ بالای سر زائو می گذاشتند .همچنین در روش دیگری پیازی را به سیخ میزدند و آن رادر کنار بستر نوزاد می گذاشتند .آنها این کار را برای جلوگیری از عوض کردن نوزاد توسط”از ما بهتران”انجام میداد ند.اجرت قابله معمولا لباس،مقداری پارچه و شیرینی بود. معمولا اسم اقوام نزدیک نوزاد را بر روی او نمی گذارند زیرا آن را بد شگون می دانند.اسامی افراد درگذشته را نیز به عنوان نام نوزاد تعیین نمی کنند.اسامی مذهبی نیز مرسوم است.در گذشته قبل از تولد نوزاد ،۲ نام تعیین میکردند تا درصورت پسر بودن یا دختر بودن نوزاد اسم او از قبل انتخاب شده باشد.
حمام زایمان
نوزاد را، ۳ روز پس از تولد ،به حمام میبرند.هفت روز پس از تولد نیز، هم نوزاد و هم زائو به حمام میروند.زائو قبل از حمام چهلم ، به نزد دعا نویس رفته،برای او دعای چله می گرفت.دعای چله بر را به پیراهن کودک می بستند.در حمام مقداری نمک در آب ریخته،ظرف آب را روی سر زائو و کودک میریزند.آنها معتقدند با این کار،چله کودک و زائو پریده شده،از ما بهتران و “آل” به آنها آسیبی وارد نمیکند.
دندان در آوردن کودک
بو دادن مقداری گندم و نخود، از کارهاییست که مادر کودک
هنگام دندان در آوردن او،انجام میدهد.نخود و گندم بو داده شده ،به همسایگان داده میشود.همسایگان پس از خالی نمودن ظرف،مقداری شیرینی یا پول خرد در کاسه می ریزند که به این رسم دونگو Dungo میگویند.
ختنه سوران
در گذشته کار ختنه را،دلاک(یا سلمانی ،پیرایشگر موی مردان)انجام میداد.این سنت در روستای باجول( در زمان انجام تحقیق) مرسوم بود.برای کودک به این مناسبت جشنی نیز بر پا میشود.نوازنده محلی موسیقی محلی (توشمال)مینوازد.پسربچه ،دامن قرمز رنگی میپوشد.اقوام به دیدن او می آیند و هر کدام پولی به او میدهند.دلاک نیز به صورت نقدی وجهی دریافت میکرد.
آداب و رسوم ازدواج
همسر گزینی
اصولا در جوامعی که دارای بافت اجتماعی و فرهنگی سنتی هستند، اجبارها ی اجتماعی در همه حوزه ها دیده میشود.ازدواج نیز از این قاعده جدا نیست.در هنگام همسر گزینی، پسرو دختری که در این جوامع زندگی میکنند، نگاهی نیز به محدودیتهای فرهنگی و اجتماعی انتخاب خود دارند.در مناطق بختیاری از گذشته این گونه اجبارها وجود داشته است.بدین شکل که والدین گزینه هایی را برای دختر یا پسر نشان میکردند و آنها کمتر می توانستند اعتراضی به این گزینه ها داشته باشند.اما امروزه با افزایش آگاهی والدین در مورد حق طبیعی دختر یا پسر در انتخاب هایشان ، افزایش سطح تحصیلات و افزایش سطح مراودات اجتماعی گزینه ها بیشتر شکل پیشنهاد دارند تا اجبار.البته چنانچه پسری انتخابی غیر از گزینه پیشنهادی خانواده داشته باشد،ممکن است با رفتارهایی مانند طرد شدن ،از سوی خانواده خود مواجه شود که این تنها مختص قوم بختیاری نیست.
در گذشته در جریان همسر گزینی رسمی به نام “ناف بران”مرسوم بوده است. بدین صورت که با به دنیا آمدن نوزاد دختر،ناف او را به نام پسر مورد نظر میبریدند و در عرف محلی میگفتند این دختر ناف بر فلانیست.بر این اساس در آینده بایستی با هم ازدواج میکردند.مردم محل نیز با دانستن این موضوع،هنگامی که دختر به سن ازدواج میرسید،به خواستگاری او نمی رفتند.
خواستگاری
خواستگاری را در اصطلاح محلی،کد خدایی Ka-xodaee میگویند.در جلسه خواستگاری بزرگان و ریش سفیدان هر دوطرف پس از گفتگو نظر خود را اعلا م مینمایند.در جلسه خواستگاری در موردمهریه و شیر بها،تاریخ عقد و عروسی و…بحث می شود. تمام توافقات جلسه مکتوب میشود.اعراب کلدوزخ به خواستگاری، xotibe میگویند.
مهریه بیشتر به صورت سکه یا زمین است.مهریه را پشت قباله نیز میگویند.شیربها به صورت نقد پرداخت میشود.خانواده دختر مقداری پول به آن اضافه میکنند و کمبود جهیزیه دختر را تامین میکنند.اعراب کلدوزخ به مهریه، Mahruneh میگویند.
درگذشته گاهی در عوض شیر بها،گاو و گوسفند یا گاومیش میدادند. در صورتی که داماد تمام وسایل زندگی را تهیه می کرد،مبلغ شیربهای پرداختی، کمتر تعیین می شد.
اسباب و اثاثیه ای که عروس از خانواده خود دریافت می کرد،قبل از روز جشن عروسی یا همزمان به خانه داماد برده میشد.رسم است چمدانی پر از اجناسی مانند دستمال،جوراب،حوله،پیراهن،زیر پیراهن،دستمال ابریشمی زنانه،برای پدر، مادر،خواهران،براداران،عمه ها،خاله ها،عموها،مادر بزرگ داماد برده میشود.
عقد و حنابندان- جشن عروسی
بعد از توافقات در جلسه خواستگاری،تاریخی نیز برای عقد تعیین میشود.والدین دختر و پسر (معمولا مادر عروس و چند زن از خانواده طرفین)به بازار رفته، خرید انگشتری حلقه،لباس کاملی برای عروس،کت و شلوار و کفش وساعت برای پسر است را انجام می دهند.
در روستاها برای عقد به ایذه می روند.معمولا والدین عروس و اقوام و ریش سفیدان نیز آنان را همراهی میکنند.تعداد نفرات دعوت شده معمولا شامل نزدیکان درجه یک عروس و داماد میشود.
در صورتی که داماد از لحاظ مالی هنوز آمادگی لازم را جهت برگزاری جشن عروسی نداشته باشد،بین عقد و عروسی فاصله می اندازند.گاهی این فاصله ممکن است تا ۱ سال هم به طول بیانجامد.
مقدمات عروسی معمولا ۲ تا ۳ روز طول میکشد. روزاول،حنابندان است.توشمال ها در این روز می نوازند.رقص و چوب بازی نیز در این روزها برپاست.در عصر روز حنابندان،خواهران داماد،سایر زنان واقوام خانواده داماد، در حالیکه توشمال پیشاپیش آنها می نوازد،به نزد عروس می روند.مقداری حنا نیز به خانه عروس برده میشود.هنگام شب ،حنای خیس شده را در بشقاب کوچکی قرار میدهند.خانواده داماد ،بشقاب حاوی حنا را به اطاقی که عروس در آنجا نشسته است برده،مقداری از آن را بر سر و دست عروس می گذارند. متقابلا همین کار را خانواده عروس انجام میدهند.آنها ضمن خواندن ترانه ای به سر داماد حنا میزدند.البته این کار امروز کمتر صورت میگیرد.
در این مراسم مضمون ترانه ای که میخوانند به این صورت میباشد:
خوزستان, حنابندان, فرهنگ زندگی
حنا حنا گل گل بند حنا
حنا حنا گل گل بند حنا
دوما حنا ایبنده ز شو تا صب ایبنده
ایر حنا نبنده ورق طلا ایبنده
معمولا جشن عروسی در خانه داماد برگزار میشود.البته امروزه بسیاری از مردم جشن عروسی را در تالارهای جشن بر گزار میکنند.در کنار آن هنگامی که عروس به خانه داماد برده میشود رقص و پایکوبی در آنجا انجام میشود.رسم است چنانچه کسی از اقوام عروس یا داماد فوت کرده باشد و از چهلم آنان نیز گذشته شده باشد،خانواده عروس یا داماد نزد آنها رفته، برای برگزاری مراسم از آنها اجازه بگیرند.
در روز عروسی ،تا هنگام ناهار نوازندگان توشمال مینوازند.زنان ومردان به شکل گروهی دستمال بازی میکنند.جوانترها نیز چوب بازی میکنند.
در گذشته عروس را سوار بر اسب تزیین شده میکردند.افسار اسب را یکی از اقوام عروس در دست میگرفت.
هنگامی که عروس می خواهد از خانه بیرون بیاید،مقداری قند،نان یا پنیر در پار چه سبز رنگی میگذارند،پارچه را به کمر عروس می بندند.این کار را برادر،پسر عمو یا پسر دایی عروس انجام میدهد.این کار را به این نیت که عروس،به خانه داماد،خیر و برکت ببرد انجام میدادند.
هنگامی که عروس به طرف خانه داماد میرود ،پسر بچه ای در بغل او میگذارند به این نیت که اولین فرزند او پسر باشد.قربانی کردن گوسفند، هنگام ورود عروس به خانه داماد از آیین های برگزاری جشن عروسی است و همزمان با آن نیز، یکی از زنان نقل و شیرینی میریزد.رسم بر این است که خون کف کفش عروس را رنگین میکنند.مادر داماد نیز مقداری اسفند دود کرده،همراه با قرآنی که درون سینی گذاشته شده است،به استقبال عروس می رود.او بر سر عروس و داماد نمک می پاشد. مردم معتقدند با این کار آنها چشم نمی خورند. پس از ورود عروس و داماد به خانه ،آنها کنار هم می نشینند و مراسم جشن تا پاسی از شب ادامه می یابد.
در شب عروسی مهمانان مبلغی پول به عنوان هدیه به داماد میدهند که این مبلغ و نام فرد دهنده پول یادداشت می شود.به این پول OWZI میگویند.
مراسم بعد از عروسی
چند روز بعد از مراسم عروسی،عروس و داماد به خانه پدر عروس می روند .پدر عروس هدایایی چون لباس ،طلا،پیراهن به دختر و داماد خود می دهد.به این رسم پانگون panegun می گویند.
باورها
یکی از باورهای مردم این است که زن بیوه نباید در کارهای مربوط به عروسی دخالت داشته باشد.همراه عروس نیز بایستی زن شوهر دار باشد.همچنین لباس عروس را بایستی او تن عروس نماید .
آداب و مراسم هنگام زايمان:
هنوز هم در روستاهايي چون محمودآباد حضور ماماي محلي مرسوم است. وقتي زن دچار درد زايمان میشود ظرف صاف به شكم او ميمالند، و نيز دم كرده گياهي موسوم به “سريز بخاس” به او ميدهند.
در گذشته اگر زايمان طول ميكشيد هلهله ميكشيدند يا اذان بيموقع ميگفتند، و هنگامي كه زن بيهوش ميشد ميگفتند يال yâl (آل) او را زده است، دور از او اسپند دود ميكردند يا دعايي برايش مينوشتند. در روستاي بجك جوجهاي ميكشند و دل وروده آنها را بالاي سر زائو ميگذاشتند و قطعه آهني نيز در كنار او مينهادند. در روستاهاي ديگر در اين موقع تير شليك ميكردند يا دور تا دور زن را با ريسماني از موي بز به صورت دايره محصور مينمودند. به هنگام تأخير در زايش اعتقاد بر اين بوده كه جفت يا رفيق طفل دور جنين را گرفته است.
در بهبهان قبل از زايمان دو استكان “عرق اترج” به زن ميدادند، علاوه بر آن سير سرخ كرده با تخممرغ به او ميدادند تا زودتر فارغ شود.
حمام:
زائو را در روزهاي سوم و هفتم به حمام ميبرند كودك را نيز ده روز بعد به حمام ميبرند. در روستاي قلعه مدرسه در روز هفتم بچه را با آب گرم و پودر سدر ميشويند. در چهلم نيز زائو و بچه با هم حمام ميكنند، آب چله به اين صورت است كه چهل ريگ كوچك و چهل تكه آهني كوچك به نام چهل “كچ” koč در ظرفي گذاشته و چهل قطره آب روي آنها ميريزند سپس آب را به خورد زائو ميدهند. بعد چهل ريگ و چهل كچ را روي بچه ميريزند. آب ظرف گچ را چهل بار توي ظرف ديگر ريخته و چهل بار روي مادر و بچه ميريزند.
طرز تهيه دعاي چلهبر به اين صورت است كه نخ سياه و سفيد به نزد دعانويس برده و او به آن دعا ميخواند و با خواندن اين دعا نخ سياه و سفيد را ميبندد و به هم ميتابد و گره ميزند، بعد آن را به بازو و كمر بچه ميبندند.
ختنه سوران:
كودك را در بين سنين ۳ تا ۵ سالگي ختنه ميكنند. در گذشته اين امر به وسيله دلاك انجام ميگرفت. پدر كودك تمامي افراد و همسايگان را دعوت نموده و ناهار ميدهد. در گذشته وقتي كه كودك ختنه ميشد كيسه از خاكستر گرم تهيه نموده محل زخم را در آن قرار ميدادند تا ضدعفوني گردد. براي ختنه سوران “توشمال” (نوازنده) نيز ميآورند كساني كه دعوت شدهاند به كودك پول ميدهند. كودك براي مدتي دامن سرخ رنگي ميپوشد تا محل زخم خوب شود. در روستاهاي منطقه به دلاك، “خطير” xatir نيز ميگويند.
ازدواج:
در بهبهان و مناطق اطراف آن رسم ازدواج كمتر دستخوش تغيير گشته است و بسياري از آداب به جاي مانده از گذشته امروزه نيز همچنان اجرا ميگردد.
همسرگزيني:
درگذشته پسر خود نقشي در تعيين همسر آينده خويش نداشت و پدر و مادر او دختري را برايش انتخاب ميكردند. گاهي نيز پسر، خود دختري را انتخاب مينمود و به خانوادهاش اطلاع ميداد ولي باز هم بايد خانوادهها موافقت خود را اعلام مينمودند. به طور معمول مادر پسر در انتخاب همسر براي فرزندش خانهداري، اخلاق، خانواده دختر و زيبائي را در نظر ميگرفت. در مجالس عروسي، ختم قرآن و روضهخوانيهاي زنانه دختران دمبخت مورد توجه زناني كه پسر بزرگ دارند بوده و خانوادههاي دختران نيز سعي ميكنند كه دختران خود را هميشه به اين مجالس بفرستند. در گذشته در شهر بهبهان زناني موسوم به “دلاله” dalâle از طرف خانوادۀ پسر، دختري را براي آنان جستجو مينمود و بعد از انتخاب دختراني كه با معيارها و شرايط خانوادۀ داماد وفق پيدا كنند به مادر پسر اطلاع داده او نيز در فرصتي مناسب دختر را ميديد. در صورتي كه او را ميپسنديد پسر خود را خبر ميداد تا وي نيز به نحوي او را ببيند. در صورت موافقت پسر، دلاله به نزد خانوادۀ دختر رفته و به آنان اطلاع ميداد كه فلان خانواده ميخواهند به خواستگاري دخترتان بيايند.
خواستگاری
در شهر بهبهان براي خواستگاري ابتدا چند نفر از ريشسفيدان خانوادۀ پسر به خانۀ دختر ميروند و براي خواستگاري اجازه ميگيرند. در صورت موافقت پس از چند روز خانوادۀ پسر يكي از ريشسفيدان را به خانۀ دختر ميفرستند، خانوادۀ دختر نيز موارد مشروط خود را در كاغذي نوشته با جعبهاي شيريني براي خانۀ پسر ميفرستند. به اين كاغذ” مسوده” mosavade ميگويند. در صورتي كه خانوادۀ پسر با آن موافق نبود در كاغذ ديگري موارد موافقت خود را نوشته و با يك جعبه شيريني به خانۀ دختر ميفرستند. در نهايت، در صورت رضايت خانوادۀ دختر چند روز بعد به خواستگاري رفته و تاريخ عقد و ديگر مراسم را به بحث ميگذارند.
عقد:
در روستاهاي بهبهان روحاني يا عاقد را به طور معمول به روستا ميآورند و در همانجا دختر و پسر را عقد ميكنند. ميزان مهريه و شيربها را از روي صورت مجلس كه در آن تمامي موارد قيد شده در سند مينويسند. در بعضي از مواقع عقد و عروسي با هم انجام ميگيرد كه اين امر بستگي به وسع مالي داماد وجود دارد. امروزه به طور معمول بين عقد و عروسي بسته به شرايط طرفين از چند ماه تا يك سال فاصله دارد. در اين مدت داماد سعي در خريد وسايل مورد نياز و تهيۀ خرج عروسي دارد. در شهر بهبهان بعد از عقد خانوادۀ داماد اقوام و خانوادۀ عروس را به نهار دعوت ميكنند. و بعد به همۀ مهمانان شيريني ميدهند سپس تاريخ عروسي را در همان مجلس تعيين ميكنند. در گذشته گستردن سفرۀ عقد مرسوم نبوده لكن امروزه باب شده است. معمولاً در سفرۀ عقد آيينه، مقداري حنا، شيريني، شمعدان، گل و ميوه ميگذارند. در روستاهاي لرنشين عقد را “بلك اسدن” balak esadan يا “بله گرفتن” ميگويند.
حنابندان:
شب قبل از عروسي، عروس و داماد دست و پاي خود را حنا ميبندند حنا را از خانۀ داماد براي عروس ميفرستند. دوستان عروس و داماد نيز به طور معمول دست و پاي خود را حنا ميبندند. به هنگام حنابندان كار نوازندگي توسط “مهتر” mehtar يا “خطير” xatir انجام ميشود. بعضي از اشعاري كه در موقع حنابندان خوانده ميشود به اين گونه است:
در بين اعراب آغاجاري مادر داماد يك روز قبل از عروسي زنان را دعوت ميكند. در گذشته در بهبهان در شب حنابندان يك طشت حناي خيس شده كه چند شمع روشن نيز در آن قرار دارد را به خانۀ عروس ميفرستادند.
آوردن عروس:
شب عروسي را ” خونه روون” xune rovan ميگويند. در اين شب عروس را سوار ماشين نموده و در سطح شهر ميگردانند. در گذشته اگر راه دور بود عروس را سوار اسب ميكردند و با ساز و دهل به طرف خانۀ داماد ميبردند. تمامي اقوام عروس به خصوص زنان خانواده عروس او را همراهي مينمودند، كه امروزه نيز مرسوم است اشعاري كه در هنگام بدرقۀ عروس خوانده ميشود به اين گونه است:
صلي علي خدا گفت در شأن مصطفي گفت
جبريل بارها گفت صل علي محمد صلوات بر محمد(ص)
وقتي به نزديك خانۀ داماد ميرسيدند عروس را متوقف نموده و اقوام عروس به صداي بلند ميگفتند كه داماد بايد غلام شود به اين صورت داماد عروس را از اسب پياده ميكرد و چند قدمي او را راه ميبرد و مجدد به خانه برميگشت. به اين رسم در لهجۀ بهبهان “غلوم و بيده” qolumobide گويند. وقتي كه عروس ميخواهد وارد خانه شود او را از زير قرآن رد ميكنند و جلوي پاي او گوسفندي سر ميبرند.
تهیه و تنظیم : واحد تولید محتوای اصفهان تور
همه چیز درباره زیگورات چغازنبیل
شاید شما هم تا به امروز در اخبار مختلف نام زیگورات و البته زیگورات چغازنبیل را شنیده باشید ولی درباره آن هیچ چیز ندانید. در این مطلب در اصفهان تور به معرفی کامل زیگورات چغازنبیل پرداخته ایم. با ما همراه باشید.
زيگورات چيست؟
زيگورات معماري مذهبي ويژه شهرهاي عمده بين النهرين(عراق كنوني) و ايران بوده است كه بصورت برج مطبق هرمي شكل بنا ميشد. ساخت زيگوراتها از ۴۲۰۰ تا ۲۵۰۰ سال پيش متداول بوده است.
زيگورات بناي خشتي تو پر فاقد فضاهاي داخلي است كه سطح خارجي آن داراي پوششي از آجر است. ابعاد قاعده زيگوراتهامربع و يا مستطيل و اندازه آنها بين ۵۰ در۵۰ يا ۴۰ در ۵۰ متر متغير است. از نظر موقعيت جغرافيايي تا قبل از كشف زيگورات سيلك بين سومر بابل آشور و جنوب غربي ايران توزيع شده اند.براي نخستين بار در فلات مركزي ايران نيز از بقاياي زيگوراتي در سيلك كاشان.
خاك برداري شده است. تاكنون هيچ يك از زيگوراتهاي شناسايي شده بطور سالم و كامل باقي نمانده است و لذا ارتفاع اصلي آنها مشخص نشده است. دست رسي به فوقاني ترين طبقه زيگورات بوسيله پله كان و يا راه شيب دار صورت مي گرفت. فضاهاي اطراف زيگورات ها را با درختكاري و يا مرغ فضاسازي ميكردند.
زيگورات چغازنبيل
اين زيگورات در جنوب غرب ايران و در استان خوزستان نزديك شوش واقع شده است. سالم ترين زيگورات باقي مانده از جهان باستان است. هم از نظر معماري و هم از نظر راه دست رسي به بالاترين طبقه متفاوت از ساير زيگوراتهاست. با خشت ساخته شده كه سطوح خارجي آن با پوششي از آجر پوشانده شده است. اين زيگورات توسط اونتش گل پادشاه دوره ايلام مياني و در حدود ۳۲۵۰ سال پيش ساخته شده است.
معرفی چغازنبيل
محوطه تاريخی چغازنبيل در جنوب غربی ايران، استان خوزستان، ۳۵ كيلومتری جنوب شرقی شهر باستانی شوش، در طول جغرافيايی ۴۸ دقيقه و ۳۰ ثانيه و عرض جغرافيایی ۳۲ دقيقه قرار گرفته است. بلندترين نقطه اين مجموعه كه قله معبد بزرگ آن میباشد حدود ۹۰ متر از سطح دريا ارتفاع دارد.
تن از خدايان بزرگ ايلاميان يعنی “اينشوشيناك” و “نپيريشا” اهدا شده است. معبد چغازنبيل بزرگترين اثر معماری بر جاي مانده از تمدن ايلامی است كه تا كنون شناخته شده است.
دورتا دور ذيقورات را ديواري احاطه ميكرده كه در مجاورت آن در جبهه شمال غربي معابدي براي خدايان “كريريشا”, “ايشنيكرب” و “هومبان” بنا شده است. همچنين معابد ديگري در جبهه شمال شرقي قرار داشتهاند. مجموعه اين معابد توسط حصار ديگري احاطه ميشده است. در خارج از اين حصار بقاياي اندکي از خانههاي شهر در سطح زمين ديده ميشوند. دورتادور شهر سومين ديوارقرار داشته كه كل شهر را محصور ميكرده است. طول اين حصار خارجي حدود چهار كيلومتر ميباشد. در زاويه شرقي شهر و در نزديكي حصار خارجي، كاخهاي شاهي قرار داشتهاند. در زير يكي از اين كاخها پنج مقبره زيرزميني كشف شده است كه احتمالا به خانواده شاهي تعلق داشتهاند. در طرف مقابل شهر و بر روي ضلع شمال غربي حصار خارجي مخزني براي آب موجود است.
دو دوره مشخص ساختماني در برپايي ذيقورات رديابي شده است در مرحله اول، طبقه نخست به صورت اتاقهايي پيرامون يک حياط مرکزي ساخته شده است و در مرحله بعد حجمهاي مربوط به طبقات در ميان حياط مرکزي ساخته شدهاند.
بناهاي شهر از خشت و آجر ساخته شدهاند و با وجود قدمت بسيار هنوز بخش زيادي از آنها برجاي ماندهاند. در نماي بناهاي موجود در محوطه چغازنبيل آجرهاي كتيبهداري با خطوط ميخي ايلامي و اَكَدي به كار رفتهاند. اين آجرها روي بدنههاي ذيقورات به فاصله هر ده رج تكرار شده است. در اين آجرها نام و نسب شاه سازنده بنا ذكر شده و در آن مشخص شده كه اين بنا چگونه و به چه منظوري ساخته شده است. به اين ترتيب هزاران آجر ساده و کتيبهدار بناهاي شهر را تزيين ميکردهاند. علاوه بر اين از آجرهاي لعابدار، ملات قير طبيعي، اندودهاي گچي و گل ميخهاي سفالين استفاده زيادي شده است.
درهاي معابد و كاخها از چوب بوده كه با ميلههاي شيشهيي تزيين ميشدهاند. طي حفاريهاي به عمل آمده قطعاتي از مجسمههاي سفالين و لعابدار گاوهاي نر که از دروازههاي ورودي بناي ذيقورات محافظت مينمودند، به دست آمدهاند. ظروف مختلف سفالي و سنگي، مهرهاي استوانهيي، اشياي فلزي، پيکرکهاي سفالين و اشياي تزييني از جمله ديگر آثار به دست آمده از اين محوطه است.
حفاري گسترده اين محوطه که بين سالهاي ۱۹۵۱ تا ۱۹۶۲ ميلادي توسط رومَن گيرشمن (Roman Girshman) باستانشناس و محقق برجسته فرانسوي انجام شد، اطلاعات بسياري درباره ساختار ذيقورات و معابد مجاور آن در دسترس علم باستانشناسي قرار داده و آگاهي موجود درباره مسايل تاريخي دوران “ايلام ميانه” را بسيار غنيتر نموده است.
چغازنبيل در سال ۱۹۷۹ ميلادي از طرف سـازمان علمي ـ فرهنگي يونسكـو در ليسـت ميراث جهاني قرار گرفت. اين محوطه يکي از سه اثر ثبت شده کشور در ليست ميراث جهاني است. اهميت و اصالت اين محوطه تاريخي همراه با جاذبههاي طبيعي آن از جمله عوامل موثر در به ثبت رسيدن اين مجموعه بودهاند.
متاسفانه پس از حفاريهاي چغازنبيل اغلب بقاياي معماري در معرض فرسايش قرار گرفته بودند و به دليل نفوذ آب باران در ساختار بناها، فرآيند آسيبديدگي سرعت يافته بود. لذا طي چند سال اخير، ضمن توسعه پژوهشهاي باستانشناسي در پروژه چغازنبيل، اقدامات موثري نيز به منظور حفاظت بيشتر مجموعه در برابر فرسايش به عمل آمده است.
حصار اول
اين حصار در بر گيرنده ذيقورات و معابد و بنای نيايشگاه میباشد. در حدود ۱۰/۳۱ متر از اين حصار تخريب شده است. در اين ديوار ۶ دروازه وجود دارد كه از طريق همين دروازهها زائران به محوطه معبد وارد میشدند. به اعتقاد گريشمن چهارپايان را از طريق دروازه ارابهها وارد كرده و بعد در قربانگاهها، قربانی میكردهاند. اين حصار هم دارای ناودانهايی است كه وظيفه دفع آب را بر عهده داشتهاند. مصالح به كار رفته در حصار اول خشت و گلكوبيده هستند. اكثر ديوار اين حصار بوسيله لايهای از كاهگل مرمت و بازسازی شده است.
معبد چهار گوش غربی
هر يك از اضلاع اين معبد ۱۷ متر است و هريك از چهار زاويه آن همچون ذيقورات در جهت يكی از جهات اربعه قرار دارد. ورودی اين معبد در شمال شرقی آن تعبيه شده است، سقف تمام اتاق ها در اين معبد با خشت خام بصورت طاق هلالی از نوع آهنگ پوشانده شده است.
معبد چهار گوش جنوب شرقی
هر يك از اضلاع اين معبد كه زوايای آن به طرف جهات اربعه است ۱۸ متر بوده است. وجوه آن دارای پيشآمدگیها و پسرفتگیهايی بوده كه در روی هر يك از وجوه، تشكيل دو ستون بزرگ چهارگوش ۵۰/۴ متری و يك ستون مركزی را میداده كه همه اينها ۳۰ سانيمتر برجستگی داشتند. نقشه اين معبد شامل حياطی است كه در زاويه غربی بنا قرار گرفته است، اتاقهای اين معبد همانند معبد چهارگوش غربی در دو ضلع آن قرار گرفته است و همه آنها به اين حياط وابستهاند. ورودی آن
در روی وجه جنوب شرقی قرار گرفته و بر دالان كوچكی به ابعاد ۵۰/۲ در ۵۰/۳ باز میشود. نقشه اين معبد خيلی شبيه به معبد غربی است با اين تفاوت كه ورودی آن به جای اينكه به طرف شمال شرقی باز شود در ضلع جنوب شرقی قرار دارد.
معبد الهه اينشوشيناك
در بخش شرقی جبهه جنوب شرقی، معبد B كه به الهه اينشوشيناك هديه شده وجود دارد. اين معبد دارای ۵ اتاق است كه همگی آنها در يك رديف قرار داشتهاند. در مدخل ورودی معبد، يك سردر هلالی به شعاع ۵/۷۲ سانتيمتر كه مصالح آن از خشت و ملات گچ است. در زير تاق ورودی دروازه معبد كه به (دروازه مجلل) معروف میباشد، آجرنوشتههايی ديده میشود. اين آجر نوشتهها در هر دو سمت دروازه وجود دارند. در دروازه مجلل از جنس چوب و مزين به نقشهايی با شيشه بوده است. معبد اينشوشيناك B دارای برخی از سالمترين و بهترين كلونها و لولاهای در و همچنين پاشنههای سنگی است.
مجموعه معابد شمال غربی
از بين تمام نياشگاههای پيدا شده در دوراونتاش فقط ۳ نياشگاه جای ويژهای را كه نسبت به ساير جاهها ممتاز بوده اشغال كردهاند. اين مجموعه در مجاورت حصار درونی در جبهه شمال غربی ذيقورات قرار دارند. دو نيايشگاه برای ايشنی كاراپ (Ishnikarap) و كیریريشا (Kiririsha) كه مستقيماً به روی صحن شمال غربی باز میشوند و نياشگاه سوم كه برای خدای گال (GAL) ساخته شده در نزديك دروازه شمالی ديوار حصار قرار دارد.
نيايشگاهها
در روبروی جبهه جنوب غربی و به موازات وجه زيگورات، ساختمانهايی ديده شد كه اشيا بدست آمده از آنها بيشتر در حكم اشيای نذوراتی بودند كه ظاهرا سربازان آشور ميلی برای غارت اين اشيا نداشتند. اين ساختمانها به عنوان سه نيايشگاه شناخته شدند.
عرض نيايشگاه شماره ۲ ۴۰/۲ متر و عرض نيايشگاه شماره ۳ ۴۰/۳ متر میباشد. طول نيايشگاه شماره۴ ۱۷ متر و عرض آن در حدود ۴۰/۳ متر است. در بين نيايشگاههای شماره ۲ و ۳ ونيايشگاه شماره ۴ يك بنايی تاق مانند به عمق ۸۰/۴ متر و به پهنای ۱۰/۴ متر ديده میشود. اين ينای تاق مانند توسط يك راه كفسازی به عرض ۵ خشت به پوستامنت روبروی خود وصل میشود.
از اشيا يافت شده در نيايشگاهها میتوان به قرصهايی تزئينی كه برای تزئين در به كار می رفتهاند، مهره هايی از جنس خمير شيشه، مجسمههای حيوانات كوچك، مجسمه يك گراز و يك گاو كوهاندار و مجسمههايی از لاكپشت و پرنده، از جنس خمير شيشه و انگشتری از جنس قلع با روكشی از طلا كه در آن دايرهايی از آهن قلمزنی و آهن كوبی شده بود، را نام برد.
دروازه ارابهها
محل اين دروازه در گوشه جنوبی حصار داخلی واقع شده است. عرض دروازه، در حدود ۴۰/۲ متر میباشد، كه كفپوشی از سنگ بر روی سطح دروازه ديده میشود. درز اين كفپوش سنگی را با با ملات قير معدنی پر كردهاند. بر روی اين سنگ فرش آثاری شبيه به آثار چرخ گاری ديده میشود و به همين دليل اين دروازه به نام دروازه ارابهها مشهور شده است.
دروازه شاهی
دروازه شاهی بزرگترين و عريضترين دروازهای است كه در ديوار حصارهای اطراف ذيقورات تعبيه شده است. در اينجا كلونهای سنگی مشابهی بسته میشده كه توسط بستهای فلزی به در چوبی متصل بودهاند. در درون اين دروازه ۲ عدد تنگ سفالی پيدا شده كه حالت و شكل آنها متاخرتر بوده و میتوانسته مربوط به زمان فتح شهر توسط آشوریها بوده باشد. دو قطعه از مجسمههای كوچك الهه عريان، قطعهای از سفال رنگی، نصف مهر استوانه از جنس خمير شيشه و يك قطعه كوچك مفرغ پايان بخش اين مجموعه ناچيز هستند.
دروازه شمال شرقی
اين دروازه بزرگترين و مهمترين دروازه تمنوس و متكی به چهار برج میباشد. دو برج در خارج و دو برج ديگر در داخل حصار است. اين دروازه در ۲۶۵ متری زاويه شمالی تمنوس در ديوار شمال شرقی باز میشد. دو برج درونی آن از ديوار حصار ۱۰/۸ متر پيشآمدگی داشتند، كه پهنای هركدام از آنها در هر طرف ذيقورات ۶۰/۶ متر و محدود به گذرگاهی به شكل مربع میشدند. تمام كف دروازه با آجرهای شكستهای كه هنوز هم لكههايی از آنها باقی مانده فرش شده بود، همچنين كفسازی عريضی از آجر شكسته در مقابل دروازه، در تمنوس گسترده شده بود.
حصار دوم
حصار دوم در به نام ديوار حصار تمنوس مشهور است. جمع طول چهار ضلعی اين ديوار در حدود ۱۶۲۵ متر است. وجه درونی تمام طول حصار در اثر فرسايش آب از بين رفته است. ديوار حصار تمنوس با خشت پخته ساخته شده است.
ضخامت متوسط اين ديوار ۸۰/۴ است. ضلع جنوب غربی با ضخامتی برابر ۵ متر، از اين امر مستثنی است. وجه درونی حصار را پيشآمدگیهايی تقويت میكنند كه طول آنها ۴۰/۲ متر و ضخامت آنها ۳۰ سانتيمتر و حد فاصل آنها بين ۵۰/۱۷ متر تا ۱۸ متر است. اين پيشآمدگیها دارای دو اندازه متفاوت هستند، كه اندازه كوچك آنها ۴۰/۲ متر طول و ۳۵ برجستگی و بزرگترين آنها دارای ۵۰//۳ متر طول و ۴۰/۲ متر برجستگی است.
نمیدانيم كه آيا ديوار تمنوس با كنگرههایی تزئين میيافته است يا نه؟ معذالك اگر اساس كار را بر دو عدد ماكت سفالينی بگذاريم كه در مجموعه شرقی پيدا كردشدهاند، میتوان كنگرهای بودن بالای ديوارها را پذيرفت.
جبهه جنوب شرقی
اين جبهه بدليل وجود دو معبد اينشوشيناك B و A دارای اهميت زيادی میباشد. گريشمن پس از دور زدن زاويه جنوبی زيگورات و انجام عمليات خاكبرداری و جداسازی اتاقهای طبقات اول و دوم در جبهه جنوب شرقی، اين دو معبد را در هر دو سمت دروازه جنوب شرقی زيگورات يافت. معبد اينشوشيناك A پر شده بود و اين احتمال را میداد كه در اثر مرور زمان ارزش خود را به عنوان يك معبد مهم از دست داده باشد. اما از طرفی در سوی ديگر دروازه جنوب شرقی، معبد اينشوشيناك B همچنان ارزش خود را حفظ كرده بود. اين معبد اطلاعات زيادی را در اختيار باستانشناسان قرار میدهد. دروازه ورودی معبد با عنوان دروازه مجلل مشهور شده است. در زير هر دو سمت تاق دروازه میتوان آجر نوشتههايی را مشاهده كرد. همچنين وجود پاشنههای سنگی و لولاهای در از ويژگیهای مهم اين دروازه هستند.
جبهه جنوب شرقی بوسيله يك راه كفسازی شده به دروازه شاهی متصل میشده است. در جلوی دروازه جنوب شرقی دو رديف سكو به موازات هم و عمود بر جبهه ديده میشود كه اعتقاد بر اين است كه هدايا را بر روی اين سكوها قرار داده و پيشكشی میكردهاند.
جبهه شمال غربی
اين جبهه از زيگورات، در مجموع بيشترين بازسازیها را داشته است. در روبروی آن مجموعه معابد شمالغرب قرار دارند، كه شامل سه معبد بسيار مهم (گال، ايشنی كاراپ و كريريشا) میباشند. در سمت غربی اين جبهه مسيری كفسازی شده وجود دارد كه تا دروازه غربی و از آنجا به معابد چهارگوش غربی متصل میشود. دروازه شمال غربی شامل پلكانی به عرض ۶۰/۴ بوده است كه از طريق آن به سرسرای خارجی اين در میرسيدهاند. اين پلكان شامل ۱۰ پله میباشد كه ارتفاع هر پله تقريبا ۲۰ سانتيمتر است. در جلوی اين پلكان يك كاسه پاشنه سنگی در دهانه در ديده میشود و در طرف راست ورودی اتاق رواق مانندی وجود دارد كه ابعاد آن ۷ متر در ۶۰/۲ متر است و كم و بيش سرپوشيده بود ديده میشود.
جبهه جنوب غربی
جبهه جنوب غربی از سالمترين جبهههای باقيمانده در زيگورات چغازنبيل است و بيش از سه جبهه ديگر روكار آجری خود را حفظ كرده است. در جلوی اين جبهه بناهای نيايشگاه قرار دارند. اين نياشگاهها به وسيله دو راه كفسازی شده به جبهه جنوب غربی متصل میشوند. در جلوی اين جبهه پوستامنتی وجود دارد كه كاربردهای متفاوتی برای آن (به عنوان سكوی قربانگاه، ساختمان ساعت آفتابی، و سكوی پيشكش هدايا ) قائل شدهاند. در روی اين جبهه، بيش از شش ناودان يافت شده است.
پلكان بزرگی كه از دروازه جنوب غربی آغاز میشود، تا پايان معبد اعلی ادامه دارد. تاق هلالی شكلی كه بر روی اين پلكان وجود دارد، يكی از قديمیترين تاقهای خشتی دنيا است.
حصار سوم
حصار سوم دوراونتاش نشانگر محدوده شهر بوده است كه حصارهای دوم و سوم و مجموعه بناهای دورانتاش را در بر میگيرد.
اين حصار به طور متوسط در حدود ۶۰/۴ متر ضخامت دارد. در روی سطح داخلی حصار هيچ گونه پيشآمدگی يافت نشده است. فقط ديوار خارجی شهر دارای اين مشخصه میباشد و دليل اين امر میتواند سرعت بخشيدن به كارها باشد كه از طريق دستور شاه به معمارانی ابلاغ شده كه مسؤل پايان بخشيدن به كارها و تمام نمودن هر چه سريعتر شهر بودهاند.
در روی اين ديوار ناودانهايی به فاصلههای تقريبی ۴۷ تا ۵۰ متر و در روی وجه داخلی آن قرار گرفتهاند. اين ناودانها به گونهای ساخته شدهاند كه آب را به بيرون حصار و به فاصله دوری نسبت آن هدايت شوند تا مانع نفوذ آب به زير ديوار و اطراف ناودان شوند. نامنظم بودن اين ديوار خارجی، كه شهر دوراونتاش را محاط كرده بود، نشان میدهد كه شهرسازانی كه اين مركز مذهبی را ساختهاند تا چه حد میدانستهاند از همگونی طبيعی پشتهای كه به عنوان محل شهر آينده انتخاب شده بود استفاده كنند. و در صدد آن بودهاند كه چنين فكری را عملی سازند.
نيايشگاه نوسكو
در ۱۸۰ متری جنوب كاخ زيرزمين در محله سكونتی شاهی بازماندههای يك بنای شگفت انگيز به شكل T برگشته ديده میشود. اين بنا كه زوايای آن بطرف جهات اربعه بوده و بطور طولی در جهت شمال شرقی و جنوب غربی قرار دارد. اين بنا دارای ۴۷ متر طول و در وسيعترين قسمت عرضی خود ۵۰/۲۹ متر عرض دارد. ورودی آن به عرض ۱۵/۵ متر در ضلع شمال شرقی قرار داشت و به دالان بزرگی باز میشده كه خط افقی T برگشته را تشكيل میداده است. اين دالان به طول ۲۲ متر و عرض ۵۰/۶ توسط دری كه رودروی در ورودی نيايشگاه قرار داشت و همعرض آن نيز بود به تالار بزرگ مستطيل شكلی باز میشد كه كالبد طولی نيايشگاه را تشكيل میداد.
كاخ شماره۲
در شمال شرقی كاخ زيرزمينی، كاخ ديگری برپا شده بود كه زوايای آن در جهات اربعه قرار داشت. اين كاخ توسط آبهائی كه از پشتهها و ديوار خارجی حصار شمال شرقی حصار سرازير میشدند، خيلی خراب شده بود. نقشه اين كاخ بسيار ساده و به طول ۱۱۶ متر و عرض ۵۸ متر بوده است. كه در جهت مخالف نقشه كاخ زيرزمينی و در راستای شرقی ـ غربی كشيده شده است. اين ساختمان منحصراً با خشت خام ساخته شده است و دارای ديوارهايی به ضخامت ۲ متر بوده است. اين بنا از سه حياط تشكيل شده است كه هر كدام از آنها با آپارتمانهای كوچكی محاط شدهاند. عرض هريك از اتاقهای اين آپارتمانها ۶۰/۳ متر است. حياط شماره ۱ يعنی حياط جنوب شرقی بطول ۴۰/۳۸ و عرض ۸۰/۳۷ متر بوده است، كه با آپارتمانهای كوچك محاط شده كه هر يك از اين آپارتمانها دارای يك اتاق دراز بودند و در وسط ضلع طولی هر يك از اين اتاقها دری تعبيه شده است. در دو طرف انتهائی هريك از اين اتاقها دو اتاق كوچك وجود داشت. محفوظترين اتاقها را در اين مجموعه اتاقها ۶ ،۷ و ۸ تشكيل میدادند. در شمال شرقی اين كاخ آثار يك حمامی پيدا شده كه در برپاسازی اين حمام و تاسيسات آن از آجر با ملاط گچ استفاده شده بود و به نظر میآيد كه تنها حمامی بوده كه تمام احتياجات كاخ شماره ۲ را از اين نظر برطرف میكرده است.
كاخ شماره ۳
اين كاخ كه در نزديكی زاويه شرقی حصار بيرونی شهر قرار دارد، به طول ۱۰/۹۰ متر و عرض ۹۰/۴۲ نمايان میشود. اين كاخ شامل ۲ حياط میباشد. حياط اول به شكل مربع، به ابعاد ۳۰/۲۹ متر و حياط دوم به طول ۵۰/۲۹ متر و عرض ۳۰/۲۹ بوده است. قسمت شمال شرقی كاخ شماره ۲ توسط فضای بيش از حد عريضی از كاخ شماره ۳ جدا شده است. به عقيده گريشمن در فضای خالی بين اين دو كاخ (كاخ شماره ۲ و ۳ ) كه توسط سيلابها از بين رفته است كاخ ديگری وجود داشته است. در اين كاخ همچون كاخ شماره۲ حياطهای آن توسط آپارتمانهايی متصل به هم ولی با امكانات و راحتی بيشتر نسبت به آپارتمانهای كاخ شماره ۲ محاط شده بودند. ورودی هر دو حياط در ضلع جنوب شرقی كاخ قرار داشت. درهای اين كاخ نسبت به بزرگی بنا بسيار محقر بودند و هريك از حياطها فقط توسط يك راه به خارج از بنا دسترسی داشتند، كه اين دسترسيها از در میگذشت در طرف حياط منتهی به كفسازی میشده و راه آبی آجری از آن میگذشت تا آبهای حياط را به بيرون هدايت كند. طول اتاقها در اين كاخ ۷۰/۳ متر بود و ضخامت ديوارهای آنها ۵۵/۱ متر بود در حالی كه ضخامت ديوارهای جدا كننده از ۹۰ سانتيمتر الی ۱ متر تجاوز نمیكرد. سقف آنها بايد با تاق هلالی پوشيده شده باشد زيرا هيچ نشانهای از چوب در اين ساختمان ديده نشده است. هر چهار ضلع اين ۲ حياط دارای پيادروئی به عرض چهار آجر بودند كه در سرتاسر حاشيه چهار ضلع آن امتداد داشت و بازماندههای آنها فقط در زاويه شرقی و جنوبی حياط شماره ۱ بازيابی شدند. هر ضلع حياط، آپارتمانی را تشكيل میداد كه سالم ماندهترين و كاملترين آنها آپارتمانی بود كه در ضلع جنوب شرقی حياط شماره ۱ قرار داشت. اين كاخ با دقت غارت شده است. زيرا در اتاقها و حياطهای آن غير از چند عدد سرپوش خمره و تعداد اندكی سفال شكسته چيز ديگری پيدا نشده است.
مخزن
چسبيده به حصار خارجی رو به جبهه شمال غربی ذيقورات، تاسيساتی متشكل از يك مخزن در خارج ديوار و يك حوض واقع در درون حصار وجود داشته و شبكه ارتباطی آنها يك سيستم متشكل از نهرهای كوچك بوده است. گريشمن میگويد: آب ذخيره شده در مخزن از طريق همين سيستم وارد حوضی كوچك میشده و ساكنان دور اونتاش آب مصرفی خود را از اين حوض بيرون میكشيدند. مخزن آب دارای ۷۰/۱۰ متر طول ۲۵/۷ متر عرض و ۳۵/۴ متر عمق دارد. لذا ظرفيت
آن در حدود ۳۵۰ مترمكعب بوده است. كف آن با آجرهای سالم فرش شده بود. اين آجرها با ملات گچ به هم پيوند داده میشد كه استحكام ويژهای داشت. دو ديوار جانبی آن با آجر و گچ ساخته شده بود. اين ديوارها منتهی به ديوار انتهائی مخزن میشدند كه از حجم طبيعی خاك آن را بوجود میآوردند. چهارمين ديواره مخزن كه در طرف ديوار شهر قرار داشت، با آجرهای سالم و گچ ساخته شده است.
اين ديوار در پايينترين قسمت خود از ۹ گذرگاه كه در يك رديف قرار داشتند، قرار دارد كه هر كدام از آنها ۸۰ سانتيمتر ارتفاع ۱۵ سانتيمتر عرض و ۸۰ سانتيمتر ضخامت دارند. به عقيده گريشمن اين ۹ گذرگاه آب در زير ديوار حصار شهر قرار داشته است و موجب بالا رفتن آب بدون گلولای و پر شدن آن در درون حوض كوچك آن سوی ديواره میشدهاند. حوض كوچك داراي ۶۰/۷ متر طول ۱ متر عرض و ۶۰ سانتيمتر عمق بود و لذا دارای ۵/۴ متر مكعب ظرفيت آب بوده است. ديوارهای ۳ طرف اين حوض كوچك را بوجود میآورد كه از آجرهای شكسته با ملات گچ ساخته شده بود. اين حجم از ۳ طرف حوض كوچك را قاب میگرفت. پهنای ضلع روبروی اين قاب ۶ متر و پهنای ضلع شمال شرقی آن ۴ متر و پهنای ضلع جنوب غربی آن ۵۰/۱ متر بود فشردگی اين قاب كه بصورت تكيه¬گاه برای حوض عمل میكرد، تا بيش از ۵/۲ متری پايين میآمده و به مثابه سكو و صفه اطراف حوض مورد استفاده قرار میگرفته است.
در مورد كاربرد اين تاسيسات نظريههای قابل بحثی وجود دارد. گريشمن میگويد: اونتاش گال برای اينكه آب را به اين مخزن بياورد دستور حفر كانالی نزديك به ۵۰ كيلومتر را میدهد. اين كانال از رود كرخه كه بلندترين رودخانه است و در غرب شوش قرار دارد شروع میشود. بنا به گفتة وی، در اين باره شاهد مكتوب نيز در اختيار است و بر اساس اين سند و با توجه به عصری كه اين نهر كنده شده است میتوان آنرا غول آسا ناميد اين كتيبه توسط پ.و.شل و م.استيو ترجمه شده كه هركدام نظرات متفاوتی دارند.
پروژه چغازنبيل
با گذشت ساليان دراز از حفاريهاي چغازنبيل، متاسفانه اغلب بقاياي معماري در معرض فرسايش قرار گرفته بودند. با توجه به اقليم پرباران منطقه، مصالح اصلي مجموعه كه عموما” از خشت خام و اجر است با فرسايش شديدي مواجه بوده و همين موضوع حفاظت ان را با مشکلات زيادي روبرو ساخته بود. علاوه بر اين قرار داشتن مجموعه تاريخي چغازنبيل در مناطق جنگي خوزستان در طي جنگ ايران و عراق و به تبع ان عدم رسيدگي و مراقبتهاي مستمر در طي اين دوران، وضعيت نامناسبي را از نقطه نظر حفاظتي براي اين مجموعه تاريخي بوجود اورده بود.
در سال ۱۹۹۸ ميلادي براي جلوگيري از تخريب هر چه بيشتر اين شهر كهن، طي توافق به عمل امده بين سازمان ميراث فرهنگي ايران، يونسکو، بنياد اعتباري ژاپن و همکاري موسسه کراتره فرانسه (موسسه بين المللي حفاظت از بناهاي خشتي) ، طرح مطالعاتي حفاظت و مرمت محوطه تاريخي چغازنبيل در زمينههاي مختلف علمي اغاز گرديد. در اين رابطه يک پايگاه دايمي پژوهشي شامل ازمايشگاه، بخش حفاظت و مرمت، کتابخانه، بخش رايانهاي و بخش مطالعات سفال در بخش اداري موزه هفت تپه ايجاد و تجهيز شده است.
چارچوب كلي پروژه چغازنبيل به دو بخش مطالعاتي و اجرايي تفكيك شده است. در بخش مطالعاتي اين پروژه مواردي همچون جمع اوري اطلاعات، مستندنگاري، مطالعات باستانشناسي, معماري, زمين شناسي, شناخت مواد و مصالح, محيط زيست, حفاظت و مرمت، ژئوفيزيک و غيره گنجانده شده و در بخش اجرايي نيز انجام اقدامات حفاظتي مجموعه تاريخي بر مبناي اطلاعات به دست امده در نظر گرفته شده است.
مدت زمان در نظر گرفته شده براي انجام نخستين مرحله پروژه سه سال بوده که دو سال ان اختصاص به مطالعات داشته و سال پاياني نيز براي انجام اقدامات اجرايي و حفاظتي بر مبناي اطلاعات به دست امده در نظر بوده است. همچنين به موازات مطالعات، حفاظتهاي اضطراري نيز با هدف رفع خطر از محوطه و به منظور مهيا ساختن زمينهيي مناسب براي تحقيق و پژوهش اعمال شده است. در اين اقدامات بسياري از الگوهاي حفاظتي نيز مورد ازمون و ارزيابي قرار گرفته که به عنوان راهکارهاي حفاظتي پيشنهاد شده که قابل اجرا ميباشد.
در بدو شروع پروژه، ضمن بررسي مشکلات و نيازمنديهاي محوطه، برنامهيي در قالب ۳۳ مورد پژوهشي ـ اجرايي با هدف حفاظت بهتر از محوطه، تدوين گرديد . نمودار پيشرفت کار مرتبا در پايان هر فصل تهيه و از سوي مديران و مجريان ملي و بينالمللي مورد ارزيابي قرار ميگرفت. همچنين ضمن انجام پروژه، برنامهريزي تخصصيتر مطالعات در گروههاي مختلف کاري، از سوي کارشناسان هر بخش ارايه و طبق برنامه زمانبندي شده اجرا گرديده است. برنامهها به گونهيي تهيه شده بود که همکاري تخصصهاي مختلف را در انجام مطالعات حفاظت و همچنين در بخشهاي اجرايي طلب مينمود، لذا در اينباره از همکاري کارشناسان مختلفي در حوزههاي دانشي: حفاظت و مرمت، شيمي، فيزيک، باستانشناسي، معماري، مترجمي زبان انگليسي، عمران، نقشه برداري،زمينشناسي، عمران، کامپيوتر، ابشناسي، محيط زيست، هواشناسي، مردمشناسي، تاريخ، کتابداري، خاکشناسي، مکانيک خاک، کانيشناسي، زبانشناسي، مستندنگاري، ماکتسازي، عکاسي، فيلمسازي و ساير علوم بهره گرفته شده است. برنامه مطالعاتي هر يک از گروههاي کاري به گونهيي تدوين گرديده است که به حفاظت مناسبتر محوطه کمک نمايد. به طور مثال در زمينه مرمت غالبا از همکاري کارشناساني بهره گرفته شده که در راستاي انجام پاياننامههاي تحصيلي خود، مشکلات حفاظتي مرتبط با محوطه و از جمله مواد و مصالح ان را دستمايه قراردادهاند. برنامهريزيها در ساير گروههاي کاري نيز با چنين نگرشي همراه بوده است.
در حال حاضر در کنار اين پژوهشها يک تيم مستندنگار به صورت مداوم در انجام مستندنگاريهاي محوطه همکاري دارند. ثبت و ضبط دقيق وضعيت موجود ذيقورات و بقاياي معماري مجموعه و همچنين رفتارسنجي (مونيتورينگ) مداوم محوطه از جمله مهمترين وظايف اين گروه ميباشد. استفاده از نيروهاي فعال دانشجويي با اهداف اموزشي در زمينههاي مختلف، به صورت محقق و يا کاراموز از ديگر اهداف پروژه بوده که بدان دست يافته است.
مطالعات معماري
با وجود تلاشهاي پراكندهاي كه درگذشته براي حفاظت و معرفي مجموعه تاريخي چغازنبيل صورت گرفته, اما به دليل گستردگي و اهميت مجموعه, باز هم نيازمند نگاهي عميقتر و تلاشي بيشتر در اين زمينه هستيم. دراينباره متاسفانه اكثر مستندات و نقشههائي كه از زمان حفاري گيرشمن به دست ما رسيده, كامل نيست. همچنين گذشت سالهاي متمادي و فرسايش مجموعه ودخالتهاي بيشمار مرمتي بدون مستندسازي, مجموعه را با وضعيت جديدي روبرو ساخته است. بنابراين يك برنامه دقيق مستندسازي و مطالعاتي در خصوص ساختارهاي كهن معماري در اين مجموعه, سر فصل تحقيقات معماري را شامل گرديده است .تحليل معماري ذيقورات و ساير بناهاي وابسته به ان از نظر ساختار, احجام, ارتباطات و سلسله مراتب با توجه به اينكه تحليل دقيق معماري مجموعه مذكور نيازمند به مستندسازي دقيق و اطلاعات تاريخي است, از ابتداي پروژه تلاش گرديد كار نقشهبرداري و مستندسازي با نهايت دقت , با همت كارشناسان, تكنسينها ,دانشجويان معماري و مرمت انجام پذيرد. در حال حاضر كار برداشت اكثر ساختارهاي معماري موجود در مجموعه در مقياس ۱۰۰/۱ و ۲۰/۱ و كل مجموعه در مقياس ۵۰۰/۱ انجام شده و همچنان ادامه دارد.
تحليل جزئيات قابل اجرا در مرمتهاي اضطراري
با توجه به لزوم وحدت كل و جزء در فضاي مجموعه, هرگونه مداخله مرمتي (حتي در مرمتهاي اضطراري) نيازمند تحليل دقيق جزئيات اجرايي, چه از لحاظ ساختار و چه به لحاظ سيماي مرمتي و هماهنگي مصالح بكار گرفته شده با مصالح تاريخي ميباشد. لذا مستندسازي كليه عناصر معماري مجموعه مانند ناودانها (اصيل و مرمتي), و طراحي متناسب با ان قبل از اجرا بسيار ضروري بوده كه در اين راستا مستندسازي بخش عمدهيي از اين عناصر انجام شده است.
طراحي و ساماندهي مسيرهاي روستايي اطراف
ازمسائل مبتلا به محوطه تاريخي چغازنبيل عبور و مرور وسايل نقليه, از درون محوطه تاريخي فوق ميباشد كه به نوبه خود از عوامل موثر در فرسايش محوطه و اثار بشمار ميرود.
بديهي است ممانعت از اين ترددها لزوما ميبايست همراه با يك برنامهريزي منطقي با در نظر گرفتن تمهيدات لازم انجام ميگرفت تا بتوان مسيرهاي جايگزين را در خارج از
محوطه طراحي نموده و به اين وسيله امكان تردد مجدد در محوطه تاريخي نيز منتفي ميگرديد.
در اين راستا ابتدا تمامي مسيرهائي كه به نوعي از محوطه تاريخي عبور مينمود شناسائي شد و بررسيهاي مبداء و مقصد روي انها صورت پذيرفت و سپس در مرحله بعد مسيرهاي جايگزين در خارج از محوطه تاريخي شناسايي شده و بهترين گزينه پس از انتخاب به مراجع ذيربط معرفي گرديد.
محوطه تاريخي چغازنبيل جداي از بناي رفيع ذيقورات، اثار متعدد ديگري را در خود جاي داده است كه براي بازديدكننده علاقهمند از جاذبههاي زيادي برخوردار ميباشد.
با تحقيق و پژوهش پيرامون اين مجموعه و سابقه تاريخي ان ضمن دريافت اطلاعات دقيق تري از شهر تاريخي و ارايش فضائي عناصر متشكله ، امكان دستيابي به شناختي دقيق تر از عناصر خرد و كلان معماري مجموعه را فراهم مي اورد.
انتقال دريافتهاي فوق به بازديدكننده وقتي در حد مناسب صورت خواهد پذيرفت كه از طريق يك ارتباط منطقي (كه حتي الامكان منطبق بر ارتباطات باستاني باشد) بتوانيم محوطه تاريخي و عناصر ان را در معرض بازديد قرار دهيم. بديهي است در ايجاد هر چه بهتر اين ارتباط استفاده از عناصر كمكي از قبيل علائم و نشانهها و غيره نيز نقشي بسزا خواهد داشت. هم اكنون با رعايت موارد حفاظتي, طرح بازديد در مقطع اضطراري تهيه و مقدمات اجرائي ان به انجام رسيده است.
طراحي عناصر مبلمان سايته تاريخي, طراحي هر گونه مبلماني در ان مستلزم بررسي كيفيتهاي خاص اين عناصر از قبيل خصوصيات فرمال انها و نيز مصالح مورد استفاده ميباشد. هم اكنون در طراحي اين عناصر, پس از بررسيهاي فراوان نتايجي به شرح زير حاصل امده است :
– استفاده از فرمهاي خالص و ساده ضمن پرهيز نمودن از فرمهاي پيچيدهيي كه در تضاد با محوطه تاريخي بوده و بر روي بازديدكننده تاثير نامطلوبي بجاي ميگذارد.
– استفاده از مواد و مصالحي كه حتيالامكان با محيط طبيعي و مصالح سنتي موجود دران سازگار باشد.
– انتخاب مواد و مصالح به گونهيي كه ضمن سازگاري با محيط طبيعي و تاريخي سايت, از هرگونه ذهنيت تاريخي بودن بدور بوده و امكان تفكيك ان از مصالح تاريخي به اساني فراهم باشد.
بر اين مبنا طرح عناصر مبلمان محوطه اماده شده و بر اساس ان الگو هاي ازمايشي ان در حال ساخت ميباشد. اميد ميرود پس از اعمال اصلاحات احتمالي, اجراي نهايي عناصر مبلمان عملي گردد.
طراحي نورپردازي حفاظتي :
گستردگي مجموعه چغازنبيل و فاصله زياد ان از نزديكترين مركز انتظامي از جمله عواملي بود كه ضرورت توجه به مسائل حفاظت فيزيكي مجموعه را ميطلبيد. لذا جهت رفع اين مشكل و امكان كنترل بهتر, نسبت به طراحي و اجراي نورپردازي حفاظتي با توجه به محدوديت هاي محوطه تاريخي و با استفاده از تكنيك مناسب نورپردازي , اقدام گرديد.
طراحي مجتمع خدمات توريستي چغازنبيل
يا وجود كثرت علاقمندان به اين مجموعه تاريخي , متاسفانه تاكنون امكان سرويس دهي مناسب به عموم بازديدكننده فراهم نگرديده است كه اين موضوع مي تواند از عوامل كاهش دهنده بازديد از اين محوطه با اهميت باشد.
به همين منظور با اغاز پروژه چغازنبيل تلاش گرديد ضمن تهيه امار كمي و كيفي از بازديد كنندگان مجموعه، نظرات انها در مورد خدمات درخواستي تهيه گردد .
بررسيهاي بعمل امده بطور مستند نشان ميدهد كه وجود يك مجتمع خدمات توريستي راه حلي اساسي براي مشكلات موجود خواهد بود به همين لحاظ طراحي اين مجتمع در برنامههاي پروژه حفاظت و مرمت چغازنبيل قرار گرفته است. طراحي اين مجموعه طي سه مرحله : انجام مطالعات كتابخانهاي, ميداني و سپس طراحي نهايي صورت ميپذيرد كه هم اكنون ضمن تهيه شدن ايدئوگرام كلي طرح, فاز اول طراحي ان در حال انجام ميباشد.
تاسيسات زيربنايي چغازنبيل
تامين خدمات زيربنايي، مقدماتيترين نياز هر مجموعه تاريخي است كه اين موضوع مقدمه حضور فعال بازديدكنندگان خواهد بود و نهايتا حفاظت مجموعه و تداوم حيات ان را به دنبال خواهد داشت. درمورد چغازنبيل متاسفانه با گذشت چند دهه از حفاري و معرفي ان بعنوان يك اثر ثبت شده جهاني, اين مجموعه از خدمات زيربنايي اوليه از جمله اب، برق، تلفن و غيره محروم بوده است.
لذا تامين و تجهيز مجموعه چغازنبيل به خدمات زيربنايي از جمله برنامههاي پروژه بوده و تلاش گرديده تا در كمترين زمان ممكن اين مهم امكانپذير گردد. در حال حاضر مجموعه مذكور مجهز به مركز مخابراتي بين المللي, شبكه برق سراسري و يك حلقه چاه اب گرديده كه عمليات نصب پمپ و انتقال اب در حال انجام است.
تهیه و تنظیم : واحد تولید محتوای اصفهان تور
غذاهای بومی استان خوزستان
معمولا استان خوزستان و تمامی شهرهای جنوبی به غذاهای تند و گرمسیری خود معروفند. غذاهایی مثل فلافل و سمبوسه که امروزه در همه جای ایران آن ها را به وفور می بینیم شاید معروف ترین غذاهای این استان باشند. با ما در اصفهان تور همراه باشید تا غذاهای بومی این استان کشور را به طور کامل معرفی کنیم.
استان خوزستان با داشتن تنوع فرهنگی، دارای تنوع غذایی بسیاری نیز هست. اکثر غذاهای این استان دارای طعم گرم و تند هستند. همچنین از ماهی و حبوباتی مانند نخود نیز بسیار در غذاهایشان استفاده میکنند. در ادامه تعدادی از غذاهای استان خوزستان را معرفی میکنیم.
سمبوسه
از غذاهای معروف استان خوزستان است که در مدت زمان بسیار کم آماده میشود. در تهیهی سمبوسه محلی این استان از گوشت چرخکرده، سیبزمینی، پیاز، سیر، فلفل دلمهای، گشنیز، رب گوجه فرنگی، نمک و فلفل استفاده میکنند. بعد از تفت دادن مواد با یکدیگر آنها را درون نان لواش یا خمیر نانی که تهیهکردهاند ریخته و سرخ میکنند.
آش ارده
آش ارده یا ارده پلو از غذاهای محلی شهرستان دزفول است. برخلاف نامش هیچ شباهتی به آش نداشته و نوعی پلو محسوب میشود. در تهیهی آش ارده از برنج، ماش، شیرهی خرما و اردهی کنجد استفاده میکنند.
قلیهی تخم مرغ
قلیهی تخم مرغ از غذاهای پرطرفدار استان خوزستان است که بسیار سریع آماده میشود. برای تهیه این قلیه، تخم مرغ، پیاز، سیر و سبزهای معطر را مخلوط کرده و تمبر هندی و آرد که کمی در آب حل شدهاند را به آن اضافه میکنند.
پوکورا یا پاکوره
پاکوره از غذاهای هندی است که بسیار در استان خوزستان رواج دارد. خوزستانیها این غذا را از مدتها پیش میپختند و به نوعی جزو غذاهای محلی این استان محسوب میشود. پاکوره نوعی کوکو است که به خاطر وجود آرد نخود در آن پتاسیم بالایی دارد و در کاهش فشار خون بسیار موثر است. در تهیهی این کوکوی خوزستانی از آرد نخود، تخم مرغ، تره، زعفران، فلفل قرمز و ادویههای مختلف استفاده میشود.
نافلهی خوزستان
نافله از غذاهای سنتی استان خوزستان است که به دلیل استفاده از شکر و سرکه طعمی ملس و بسیار خوشمزه دارد. در تهیهی این غذا گوشت را به همراه پیاز، آرد نخودچی، فلفل، نمک و زردچوبه ورز داده و مانند دونات به شکل دایرهی توخالی درمیآورند. سپس آنها را در روغن سرخ میکنند و به آن نافله میگویند.
در ظرفی دیگر سرکه، شکر، پیاز سرخ شده، نعنا، نمک و فلفل را میریزند تا جوش بیاید. نافلهها را بعد از سرخ شدن درون آن ریخته و میگذارند همه با هم برای مدتی بجوشند.
فلافل
فلافل امروز در بسیاری از شهرهای ایران پخته میشود و طرفداران زیادی دارد؛ اما اصل فلافل به استان خوزستان برمیگردد و از غذاهای محلی این استان محسوب میشود. در تهیهی فلافل از نخود، تخممرغ، سیر، سرکه، فلفل، جعفری، آرد لپه و سیبزمینی استفاده میکنند.
امگشت
امگشت بیشتر در میان عربهای استان خوزستان رواج دارد و از ماهی کباب که بهترین نوع ماهی تن است پخته میشود.ماهی نمک سود شده و پاک شده را در آب میجوشانند. سپس استخوانهایش را جدا میکنند. ماهی را در روغن سرخ کرده و پیاز و سیر و ادویههای لازم را اضافه میکنند. آخر سر برای سرو، ماهی را لای برنج میگذارند.
بورانی باقلای سبز
بورانی باقلای سبز از غذاهای لذیذ شهرستان شوشتر است. این بورانی مخلوط باقلای پخته شده و ماست به همراه نمک، فلفل، شوید، پیاز، سیر و گرد لیمو است.
ماهی صبور
در استانهای کنار دریا غذاهای محلی که با ماهی پخته میشوند بسیار زیاد است. برای تهیهی این غذا سبزیپلو را جدا میپزند. ماهی را معمولاً روی آتش کباب میکنند. خوزستانیها از مخلوط تمبر هندی، پیاز، سیر، فلفل و نمک نیز کنار ماهی استفاده میکنند.
اوپیوزی
اوپیوزی نوعی اشکنه مخصوص شهر دزفول است و روشهای متعددی برای پخت آن دارند. برای تهیه اوپیوزی از تخم مرغ، رب انار، پیاز، گردو، شکر، نمک، فلفل و زردچوبه استفاده میکنند.
حمیص توله یا پنیرک
از غذاهای سنتی شهرستان دزفول است و به لحاظ ظاهر شباهت زیادی به بورانی یا نرگسی دارد. در تهیهی حمیص توله از گیاه پنیرک، رب انار، نارنج، پیاز، نمک، فلفل و زردچوبه استفاده میکنند.
قلیه ماهی
قلیه ماهی از مشهورترین غذاهای سنتی استان خوزستان است و معمولاً به عنوان خورشتی کنار پلو صرف میشود.
در تهیهی قلیه ماهی از ماهی، سبزی قلیه (گشنیز و شنبلیله)، پیاز، رب انار، تمبر هندی، سیر، نمک، فلفل و زردچوبه استفاده میکنند.
قلیه دزفولی
همان طور که از نام غذا پیداست، متعلق به شهر دزفول بوده و از غذاهای نسبتاً زمانبر برای پخت است. برای تهیهی قلیه دزفولی از گوشت چربیدار، رب انار، برنج، پیاز، نخود، بلغور، لوبیا چشم بلبلی و تمبر هندی استفاده میکنند.لوبیا، نخود، بلغور، برنج، سیر، پیاز، نمک و فلفل قرمز را در ظرفی ریخته و برای مدت نسبتاً طولانی روی حرارت میگذارند. تمبر هندی و رب انار را به آن اضافه کرده و آخر سر همه مواد را با هم میکوبند.
تهیه و تنظیم : واحد تولید محتوای اصفهان تور
سوغات استان خوزستان
سوغات هر استان همیشه بخشی از هویت آن شهر و استان به شمار می آید و استان خوزستان نیز دارای سوغات متنوعی است که می توانید در سفر به این شهر آن ها را تهیه کنید. با هم در اصفهان تور نگاهی داریم بر سوغات این استان گرمسیر کشور.
خرما
خوزستان به سبب آبوهوای گرم و خشکش بستری مناسب برای کشت و پرورش خرما فراهم آورده است. حدود نیمی از صادرات ایران مربوط به خرمای این استان است. کیفیت بالا و تنوع بیمثال خرمای خوزستان سبب شده است تا این خوراکی مقوی به معروفترین سوغات خوزستان بدل شود. خرمای خوزستان بیش از ده نوع دارد که در ادامه به معرفی بعضی از انواع این سوغات بینظیر خوزستان میپردازیم.
معروفترین خرمای خوزستان خرمای استعمران است این خرما رنگی قهوهای مایل به قرمز دارد که به دلیل نیمهخشک بودن و قدرت ماندگاری بالا ارزش تجاریاش از دیگر خرماها بیشتر است. خرمای استعمران یا سایر (نام دیگر این خرما) حدوداً ۷۰ درصد از تولیدات خرمای خوزستان را به خود اختصاص داده است. خرمای بعدی که در جایگاه دوم پس از خرمای استعمران ایستاده است خضراوی نام دارد. این خرما بافت بسیار نرمی دارد و یکی از مهمترین مزایایش زودرس بودنش است. خرمای خضراوی هم همچون خرمای استعمران نیمهخشک بوده و به عنوان سوغات، آن هم برای طی مسافتهای دور گزینهی مناسبی است. چرا که مانند خرمای استعمران قدرت ماندگاری بالایی دارد. خرمای زاهدی پس از دو نوع خرمایی که پیش از این نام برده شد، در جایگاه سوم ایستاده است. خرمای زاهدی از انواع خشک است که به خاطر انبارداری آسانش یکی از انواع صادراتی خرما به سایر نقاط جهان است.
اما از انواع خشک و نیمهخشک که بگذریم به نوعی دیگر از خرما میرسیم که در اصطلاح به آن تر گفته میشود این نوع خرما معمولاً شیرینترین نوع خرما است و رنگ قهوهای تیره و یا مشکی دارد. یکی از بهترین انواع خرمای تر در خوزستان خرمای کبکاب است. اگر به استان زیبای خوزستان سفر کردید با توجه به ذائقهی خود و دوستانتان حتماً یکی از انواع خرما را به عنوان سوغات خریداری کنید و از لذت نوش جان کردن این نعمت الهی بینصیب نمانید.
کلیچه
کلیچه نوعی شیرینی محلی خوزستانی است که چند سالی است پخت آن به دلیل استقبال فراوان گردشگران رونق یافته است. این کلوچهی لذیذ خوزستانی با مغز خرما و خمیری از ماست و زیره ابتدا تنها توسط زنان هنرمند خوزستانی برای اعیادی چون نوروز پخته میشد. امروزه کارگاههای کلیچه پزی در شهرهایی نظیر خرمشهر، دزفول و شوشتر مشغول فعالیت هستند و شما میتوانید از این کارگاهها این کلوچهی محلی خوشمزه را خریداری کنید و برای دوستان و عزیزانتان سوغات ببرید.
همانطور که در ابتدای متن اشاره شد بیشتر سوغات خوزستان را صنایعدستی به خصوصش تشکیل دادهاند. خرما و کلیچه تنها خوراکیهای شاخص این منطقه بودند که به عنوان سوغات کاربرد داشتند. البته حلواشکری خوزستان که به حلوا سیلونی شهرت دارد و با شیرهی خرما تهیه میشود هم نباید از نظر انداخت؛ اما از خوراکیهای استان که بگذریم به صنایعدستی بینظیرش میرسیم. صنایعدستی استان خوزستان را هنرهایی از جمله کپوبافی، احرامی بافی، گلیم افشار و عبا بافی تشکیل دادهاند که در ادامه به معرفی هر یک میپردازیم.
کپو بافی خوزستان
کپوبافی نوعی حصیربافی است که تنها در جنوب ایران رونق دارد. به استان خوزستان که سفر کنید در شهر دزفول میتوانید شاهد این دستسازهای بینظیر باشید. کپو درواقع حصیرهای بافتهشدهای هستند که با نخ کاموایی رنگی پوشیده شده باشند. بیشتریم محصول کپوبافی ظروف کروی درداری است که میتواند برای مصارف متعددی داشته باشد. مثلاً میتواند به عنوان جانانی زینتبخش سفرهها شود و یا جای لوازم خیاطی یا آرایش خانمها باشد. بیشک محصولات کپوبافی شده یکی از مناسبترین و زیباترین سوغاتیها برای خانمها هستند پس اگر مسیرتان به دزفول افتاد خانمهای فامیل را فراموش نکنید و از سبدهای کپوبافی برایشان سوغات ببرید. از صنایع دستی مرسوم در جنوب ایران است که در استان خوزستان به ویژه شهرستان دزفول، رواج دارد. کپوبافی در واقع نوعی حصیربافی است که در آن از کاموای رنگی برای تزیین بافتههای حصیری استفاده میکنند. البته شیوهی بافت نیز در کپوبافی با حصیربافی رایج متفاوت است. در این روش بافت که به بافت فتیلهای شهرت دارد و استحکام بیشتر و قابلیت شکلدهی بهتر از ویژگیهای آن است، الیاف تهیه شده از برگ خرما را به دور نوعی نی مردابی به نام «کرتک» میپیچند. تزیین با کاموا در کپوبافی به دو صورت انجام میشود؛ زمینهی حصیری با نقوش هندسی روی آن و تزیین تمام سطح به نحوی که حصیر دیده نمیشود. عمدهی محصولات کپوبافی شده، ظروف دربدار کروی به عنوان سبد و ظروف مسطح تزیینی است. سبدهای کپوبافی شده که برای زیبایی و سهولت در باز کردن درب آنها، منگولهای کاموایی به دربشان متصل میکنند، کاربردهای مختلفی دارند؛ جای نان، جای لوازم خیاطی و…
در سالهای اخیر، با توجه به استقبال فراوان مسافران و گردشگران، کپوبافان استان، که اغلب زنان روستایی هستند و از این طریق به اقتصاد خانواده کمک میکنند، بر تنوع محصولات خود افزودهاند.
احرامیبافی
خوزستان پیشینهی عمیقی در زمینهی تولید پارچههای دستبافت دارد. هرچند که امروزه این فعالیت رونق سابق را ندارد؛ اما تا حدودی در نقاط مختلف این استان به چشم میخورد. احرامیبافی درواقع بافت پارچهای پنبهای به رنگ سفید است که با دستگاه نساجی سنتی صورت میپذیرد. در قدیم از پارچههای احرامیبافی شده تنها برای پوشش حجاج استفاده میشود اما امروزه استفاده از این پارچهها بسیار فراتر رفته است. سجادههای احرامیبافی به شدت مورد استقبال گردشگران قرارگرفتهاند و همچنین این نوع پارچه برای رومبلی، روتختی و زیرانداز هم کارایی دارند. پارچههای احرامیبافی شده هم میتوانند در جایگاه خود سوغات مناسبی برای دوستان و اقوامتان باشند.
قلم نی دزفولی
از سوغات خوراکی و صنایعدستی خوزستان که بگذریم به سوغات ویژهی این استان خواهیم رسید. قلم نی دزفولی ویژهترین سوغات استان خوزستان است که سالهاست به خاطر کیفیت بینظیرش بر سر زبانها افتاده است. نی دزفولی بهصورت خودرو در اطراف رودخانههای این شهر میروید و به علت دوام و استحکام در برابر سایر قلمها و جذب بالای مرکب عنوان باکیفیتترین قلم نی را به خود اختصاص داده است. اگر در بین دوستان و آشنایان خود کسی را دارید که به هنر خوشنویسی علاقه مند است حتماً از این قلمهای باکیفیت برایش سوغات ببرید.
سوغات دیگر
شیرینی
حلوا ارده، حلوا شکری، حلوا کنجدی، شیره ارده، انواع کلوچه های سنتی.
کشاورزی
انواع ادویه، خرما، لیف خرما.
صنایع دستی
جاجیم، حصیربافی، خراطی، سجاده بافی، گبه، گلیم، فرش، نمد.
حلواشکری
فرآوردهای غذایی است که از ارده تهیه میشود. در روش سنتی تهیهی حلواشکری، با استفاده از شربت شکر که روش تولید مخصوصی دارد، ارده را میمالند تا بافتی منسجم پیدا کند. تولید حلواشکری در شهرستان شوشتر استان خوزستان سابقهای دیرینه دارد. حلواشکری شوشتر که به حلوای سیلونی شهرت دارد، امروزه نیز با همان روش سنتی تهیه میشود. در جنوب ایران به شیرهی خرما، سیلو گفته میشود و از آنجایی که در تهیهی حلوای شوشتری، به جای شکر از شیرهی خرما استفاده میشود، به آن حلوای سیلونی میگویند
تهیه و تنظیم : واحد تولید محتوای اصفهان تور
زبان و گویش مردم شوش؛ تلفیق زبان ها
شوش یکی از شهرهای استان خوزستان است که با توجه به بافت فرهنگی و جغرافیایی و حضور نژادهای مختلف در آن، در زبان و گویش به نوعی منحصر به فرد است و تلفیق های جالبی در زبان و گویش مردم این منطقه صورت گرفته است. در این مطلب در اصفهان تور به بررسی کامل تر زبان و گویش مردم شوش خوزستان خواهیم پرداخت.
حروف به هم پیوسته و حرف ها را ویا کلمات را و از جمع آنها جملات و مفاهیم ویا وسیله ای را می سازنند که انسانها با آن با هم ارتباط برقرار می کنند و جمع آنها زبان و گویش و لهجه ی مردمی را که در ارتباط با هم هستند بوجود می آورد و در واقعا لغات مرز نمی شناسند و به همین دلیل است که کلمات زیادی از دیگر زبانهای غربی یا شرقی به زبان فارسی راه یافته و البته عکس آن نیز صدیق می کند و البته ذکر این نکته که با وارد شدن هریک از این لغات ، یک بار فرهنگی نیز به فرهنگ ما وارد شده است و برای خود جایی در فرهنگ ما برای خود باز نموده و البته با توسعه وسایل ارتباط جمعی این واردات بسیار سریع تر انجام شده و اختلاط فرهنگی بسیار سریعتر و باید گفت شگفت انگیز در حال انجام است ولی وقتی از زبان و گویش محلی سخن گفته می شود زبان و گویشی است که همکنون مردم این منطقه به آن تکلم می کنند.
غالب مردم ساکن در شوش که از سه نژاد عرب ، لر (کوچک یا لرستانی ) و دزفولی هستند به چهارلهجه یا زبان عربی ،لری ،دزفولی و فارسی صحبت می کنند که البته ذکر این نکته بسیار مهم است که بدلیل اختلاط فرهنگی که پیشتر در باره آن ذکر شد تلفظ بعضی از کلمات را در فرهنگهای همسایه براحتی دیده می شود بطور مثال چون برای خیلی از خوانندگان این مطالب لهجه دزفولی مجهول است نسبت به دو گویش عربی ولری به آن توجه می شود و مثال آورده تا برای شما فهم آن بهتر باشد، در منطقه کرمانشاه و روستاهای اطراف آن به زبان محلی تپه را مانند دزفولی ، چغا می گویند و یا در اورمیه کوچه را مانند آنان کیچه یا مانند کردها زن وفرزند را مال ومنال می گویند که از این جمله زیاد است واز حوصله بحث ما دور است و بدلیل همین اختلاط نژادی و فرهنگی که در شوش طی سالیان دراز و متمادی اتفاق افتاده هیچ یک از این گویش ها به معنی اخص در شوش وجود ندارد بلکه گویشی بسیار نزدیک بهم شده است و مثلا زبان عربی که در شوش بکار میرود کاملا با عربی که در شهرهای مجاور و یا کشورهای عربی تکلم می شود متفاوت است و اختلاطی از لغات عربی محلی با لغات دزفولی و لری است و این مطلب در خصوص دیگر گویشهای مردم شوش کاملا قابل تعمیم است ولی زبان چهارم که کم کم به زبان اصلی مردم شوش تبدیل شده است یعنی زبان فارسی است چون مردم شوش از هر نژادی که باشند با بچه های خود به زبان فارسی صحبت میکنند.