آداب و رسوم مردم یاسوج
آداب و رسوم یاسوج
شهر یاسوج در کنار رودخانه بشار واقع شده است.شهری سرسبز و زیبا که دارای مردمان با صفا و آداب و رسوم ویژه و خاص میباشد. از عید نوروز گرفته تا مراسم عروسی دارای آدابی ویژه میباشد. و چندین مرحله دارد که هرکدام پیرو سنت های قدیمی میباشد که از دیرباز رایج بوده و تا کنون نیز ادامه یافته است آژانس مسافرتی طلوع سفریاد یکسری از این آداب و رسوم ویژه را گردآوری کرده است تا شما همراهان بیشتر با این آداب و رسوم آشنا شوید. با اصفهان تور همراه باشید.
عید نوروز:
عید نوروز در یاسوج از مراسم بسیار پر اهمیت است. در آخرین چهارشنبه سال معمولاً بچه های هر محل و آبادی در کوچه ها با هیزم جمع آوری شده آتش روشن می کنند. آنان از روی آتش می پرند و این شعر را که زردی من از تو سرخی تو از من می خوانند. همچنین دو سه روز پیش از آغاز سال نو را عرفه یا خیرات نیمه برات می گویند. در این ایام تمامی خانواده از شیر و برنج و دانه هایی نظیر سیاه دانه، رازیانه نوعی غذای محلی به نام شیر برنج تهیه می کنند و همراه با نوعی حلوای محلی بین همسایگان توزیع می کنند. این رسم میان ترکها و لرها بطور یکسان رایج است و معتقدند هر کس باید برای شادی روح اموات خود تا قبل از آغاز سال نو، به هفت خانوار خیرات بدهد. مردم بعد از خوردن خیراتی که معمولاً همراه با نان محلی است برای مردگان آن شخص فاتحه می خوانند. همچنین قبل از سال نو افراد محل به خانواده شخصی که یکی از بستگان خود را از دست داده می روند و از آنها می خواهند که لباس های مشکی خود را در بیاورند و لباس های دیگری بپوشند. در گذشته که وسایل ارتباط جمعی وجود نداشت، معمولاً ساکنان منطقه لحظه تحویل سال نو را نمی دانستند از این رو معتقد بودند که حیواناتی نظیر گوسفند، اسب و یا پرندگانی چون مرغ و خروس در لحظه تحویل سال حرکاتی از خود نشان می دهند. مثلاً اسب شیهه می کشد یا خروس بانگ می زند. اکنون با آمدن رادیو و تلویزیون این مشکل رفع شده است. با شروع سال جدید ابتدا به سراغ بزرگان فامیل می رفتند. این دید و بازدید ها تقریباً در تمامی سیزده روز نوروز ادامه داشت. پیش از سیزدهم زنان روستایی معمولاً سنگهای اطراف اجاق خود را بیرون می انداختند و مرغ یا گوسفندی را ذبح می کردند و خونش را در اجاق می ریختند و سپس گوشت قربانی را بین خانواده ها تقسیم می کردند. این مراسم برای دفع بلا در طول یک سال آینده صورت می گرفت. همچنین قبل از سال نو مراسم چاله گرم کنون و سفره پر کنون در یاسوج مرسوم است. در چاله گرم کنون هر خانواده حتماً غذای گرم و مناسب تهیه می کرد. زمان این رسم شب قبل از آغاز سال نو بود. در یاسوج شب چاله گرم کنون هر خانواده سفره خود را از نان پر می کرد به این امید که سال پرخیز و برکتی داشته باشد.
مراسم ازدواج:
یک مراسم عروسی معمولاً دارای مراحل مختلفی است. اولین مرحله خواستگاری یا گپ زنون می باشد. در این مرحله فامیل پسر با موافقت ازدواج پسر و دختر مورد نظر، از طرف پدر پسر فردی مأمور می شود تا موضوع را به طور سری به پدر دختر بگوید. معمولاً پدر دختر چند روزی را مهلت می خواهد و با فامیل خود مشورت می کند. در روز تعیین شده پدر دختر در صورت رضایت فامیل به فرستاده پدر داماد جواب مثبت می دهد. مراسم رسمی پس از این مرحله صورت می گیرد. آنگاه پدر پسر همراه چند نفر از ریش سفیدان فامیل خود با مقداری قند و گاهی اوقات سوغاتی های دیگری همچون گوسفند و بره به خانه دختر می روند و آشکارا خواستگاری می کنند برای مبارکی قندی را می شکنند و به رسم ” قند اشکن ” معروف است.
موسیقی در یاسوج جایگاه خاصی در زندگی روزمره دارد. به هنگام شادی و غم وهمچنین در هنگام کوچ چرای گوسفندان هر کدام نوعی موسیقی بکارمی رود. نی به دو شکل کوچک و نی هفت بند از جایگاه ویژه برخوردار است. چوپانان درصحرا و نوازندگان حرفه ای در مجالس و شب نشینی ها از نی استفاده می کردند. علاوه بر نی، دهل و نقاره و کرنا و ویلن از دیگر ادوات نوازندگی است و با آن مقامهای مختلفی را می نواختند. برخی این مقامها مثل بره وری (بره بلندشو) در جمع آوری گوسفندان و با نی نواخته می شود. نمونه یا مرثیه خوانی از دیگر مقامهای موسیقی سنتی یاسوج است. این مقام با نی نواخته می شود. در بر انگیختن احساس شنوندگان بسیار مؤثر است. از دیگر مقامهایی که در عروسی بکار می گیرند دستمال بازی که به دو پا، سه پا، ترکی، یک پا، باباکرم و ترکه بازی و اسب سواری است.
بازی ها
در یاسوج بیش از ۶۰ بازی شناخته شده فردی و جمعی وجود دارد. این بازی ها تماماً منحصر به جنس خاصی نیست مگر در برخی بازی ها. دختران بزرگسالان و زنان نیز در این بازی ها شرکت می کردند و از این طریق اوقات فراغت خود را پر می نمودند. نمونه هایی از این بازی ها را در زیر بیان می کنیم.
بازی الختر: این بازی در فصل بهار بصورت گروهی است. دو گروه برابر از نظر تعداد با یک دست انگشت شصت پا را می گیرند و با دست دیگر در حالت ایستاده افراد تیم مقابل را هل می دهند. فردی که دستش از پایش جدا شود و یا به زمین بیفتد بازنده است.
بازی خناثیک یا خنا ثین: این بازی همان قایم موشک بازی است. بازی به صورت دو گروه مساوی انجام می شود. برنده بازی تیمی که افراد تیم مقابل را که مخفی شده اند در زمان کمتری پیدا کند.
بازی چوگو: این بازی همان چوگان بازی قدیم است و ابزار آن چوب و گوی به معنی توپ است. بازی به صورت گروهی و در دو گروه مساوی انجام می شود.
بازی گرنا: این بازی به نام شال کو یا گرنا دوال هم معروف است. بازی به صورت دو گروه از مردان تقریباً هم قد و قواره صورت می گیرد. وسیله طناب است و یک تیم در میدان از طنابهای خود محافظت می کنند. تیم مقابل سعی دارد طنابهای تیم داخل میدان را بازور ویا زیرکی بر باید. افراد درون میدان با پای خود به پای افراد بیرون از دایره می زنند. برنده بازی تیمی است که فرد بیرون از میدان یا دایره را بزند. در غیر این صورت تیم بیرون دایره با طنابهایی که ربوده اند افراد درون دایره را تا ناحیه زیر زانو می زنند.
بازی اسوم رأس: این بازی مانند قایم موشک است با این تفاوت که افراد جوینده چنانچه فردی از تیم مخفی شونده را پیدا کنند، یکی از آنان بر دوش شخصی مخفی شده تا محل جایگاه داوری سوار می شود. در غیر این صورت تیم مخفی شونده که موفق شده خود را به جایگاه داوری برساند و از سوی تیم مخالف پیدا شده اند بر تیم جوینده سوار می شوند و به سوی خانه ای راه می افتند. از صاحبخانه می پرسند که سوار سواره؟ یا پیاده سواره؟ صاحبخانه احتمال دارد بگوید سوار سواره. در این صورت مجدداً تا محل داوری سوار بر تیم مخالف بر می گردند.
بازی بند پا: این بازی در بهار انجام می شود. ابتدا گودالی حفر می کنند یکنفر با طناب پای خود را می بندد و در گودال می نشیند. شخصی هم با طنابی که در دست دارد از نزدیک شدن سایر افراد نجات دهنده فرد نشسته جلوگیری می کند. افراد برای نجات شخص درون گودال سعی می کنند بند پای وی را بر یابند. چنانچه طناب نگهبان به یکی از آنان برخورد کرد آن شخص به جای فردی که در گودال مانده می نشیند.
چو بازی یا ترکه بازی: این بازی نوعی رقص مردانه است و در مراسم عروسی و ختنه سورون و جشنها برگزار می شود. بازی کن همراه با آهنگ ساز و نقاره حرکت پاهای خود را تنظیم می کند. شخصی که ترکه را در دست گرفته سعی می کند آن را به پای حریف خود بزند حریف نیز با چوب بلند و کلفتری که دارد سعی می کند مانع برخورد ترکه به پای خود شود. برنده کسی است که چوب را به پای حریف بزند با آنکه مانع از کتک خوردن خود شود.
دستمال بازی: این بازی ویژه زنان است. معمولاً در مراسم جشن و سرور برگزار می شود. در این بازی زنان با لباسهای رنگارنگ و دستمالهای رنگارنگ شرکت می کنند. در این بازی همچون چوب بازی زنان می بایست باریتم و آهنگ ساز ونقاره دستمالهای خود را را حرکت دهند. رقص کنان می بایست با ریتم های مختلف خود را همساز کنند. آنکه بتواند با رتیم و آهنگ دست و پای خود را هم ساز کند و بهتر برقصد، برنده بازی است.
کل یا کل کل برد: ابزار این بازی سنگ است. معمولاً دو گروه رقیب هر کدام تعداد هفت تخته سنگ را انتخاب و شش تخته سنگ را در یک ردیف و یکی را در جلو آنها با فاصله ۲۰ متر از مقابل حریف قرار می دهند. رقبا سعی می کنند که سنگهای حریف را با سنگهای کوچک و سنگپرانی بزنند. برنده آن است که تعداد بیشتری از سنگها را بزند.
گوشتیل یا کشتی: در این مسابقه ورزشی مهم که معمولاً در حضور جمع کثیری از افراد محل برگزار می شود دو نفر به شیوه سنتی کشتی می گیرند. هر کدام از آنان یکدست خود را زیر دستان دیگری عبور می دهند و دست دیگر خود را بر بالای دست دیگری قرار می دهند. آنگاه با فشار و زور بی امان سعی می کنند که کمر همدیگر را به زمین آشنا کنند. اگر چنانچه یکی از کشتی گیران دستهایش باز شود و یا پای حریف را بگیرد بازی مجدداً شروع می شود. گرفتن لباس سر و صورت و پا ممنوع است.
بازی های فربجک، کوس، پرپیک، دوز، تکراجفترا، پشکل گار، چوکلی، چوبازی، سفرک ودر، مولاوتو، گروگرو، چوتق تق، هف دره گوشک، بره غزی، تپ تپو، کچک بسن، پرش جفت پا، پرش دور خیز، ملق زدن، کهتر، گرموچه، هدیدی، کله روانک، دوال بازی، دسمال روانک، شاخ پازنی، کش کشا، تلین چرین، قطور بازی، زیر پتویی، هیلو، قله تو، بویگ بازی، گله گله، ماشی ماشی، جاده سازی، خاله واودسی، سرسراکونی، هتتل، آسیو بازی، گلال گلال، خاک بازی یا خاک پیت، تش بازی، شش هونه، آس آس و تیر مهره بازی از دیگر بازی های سنتی و رایج در بین مردم یاسوج است.
پوشاک
هر قومی معرف هویت آن قوم است. در یاسوج بنا به فرهنگ و اعتقادات و باورهای مذهبی و ملی وتحت تأثیر شرایط آب و هوایی از پوشاک خاص خود استفاده می کنند. پوشاک زنانه شامل سرپوش هایی مانند کلچه یا کلاه کوچک و منحنی شکلی است که با دو نخ زیر گلو بسته می شود. برای زیبایی معمولاً سکه های طلای موسوم به اشرفی را به حالت آویخته می دوزند. کهنه تور در رنگهای شاد به اندازه ۵/۱ در ۲متر که به وسیله سوزن قفلی در زیرگلو بسته می شود از دیگر سرپوش های زنانه است. معمولاً این کهنه یا تور باسوزن قفلی طلا وتزئینات مربوطه به زیر گلو بسته می شود. چارقد از دیگر سرپوشهای زنانه است که بر روی کلاه و تور وبه صورت آویخته از پشت سر بسته می شود. تنوع رنگها سبب زیبایی این سرپوش است.
دلگ: نوعی کت زنانه است با آستین های بلند. این تن پوش در رنگهای مختلف و به اقتضای سن زن و با تزئینات زیبایی در فصول سرما و مراسم عروسی مورد استفاده قرار می گیرد. شلوار های زنانه ( تمبون یا تنبون) از دیگر تن پوشهای زنانه است. معمولاً ۱۰-۸ متر طول و به اندازه یک متر یا بیشتر عرض دارد. انواع متنوع آن در مراسم مختلف مورد استفاده است. جومه یا جامه زنانه از ۵/۲ تا ۳ متر پارچه در رنگهای شاد و متنوع و به صورت آستین دار وچاک دار درست می شود و معمولاً از گردن تا مچ پا ادامه دارد.
پوشاک مردانه: انواع کلاه های ترکی یا جنس کرک و نمدی وکلاه های نمدی گرد و لچک که به صورت نیم کلاه است از سرپوش های مردانه است. تن پوشهای مردانه را دلگ یا کت درازی که تا روی زانو را می پوشاند و با دکمه بسته می شود و از دو طرف دارای چاک می باشد و همین طور شال که از دو متر پارچه و بدور کمر بسته می شود و جقعه زناره یا چقه زناره که همانند دلگ بوده و از کنف ساخته شده و کمی دراز تر از دلگ است، تشکیل می دهد. تنوع رنگ در پوشش و توجه به رنگهای شاد در مجالس شادی و عروسی و پوشش سیاه رنگ در مراسم عزاداری از ویژگی های پوشاک زنانه و مردان یاسوج است.
در میان مردم یاسوج اشعار حماسی شاهنامه فردوسی از جایگاه خاصی برخوردار است. شاهنامه خوانی برای هر فرد علاوه بر جذابیت های اقناعی امتیاز خاصی نیز دارد. معمولاً افراد شاهنامه خوان تمامی ابیات و صحنه های نبرد را از حفظ می خوانند. سعی شاهنامه خوان بر آن است که شنونده را در فضای خیالی صحنه های شاهنامه قرار دهد. از این رو شاهنامه خوان در این راه کوشش بسیار دارد. این ادب شفاهی مورد علاقه زن و مرد کهگیلویه و بویراحمد است و معمولاً شبهای دراز زمستان را با برنامه های شاهنامه خوانی سپری می کنند. این علاقه از قدیم الایام به گونه ای بوده است که نام بسیاری از مکانها و جاهای استان را با نامهای مندرج در شاهنامه نامیده اند. به نظر می رسد زندگی عشایری همراه به همه کشمکش های آن و محیط جغرافیایی کوهستانی و صعب و سختی های آن از یک سو و تلاش افراد با سواد در حفظ هویت ملی خود از سوی دیگر انگیزهای قوی برای حفظ ادبیات شفاهی در قالب اشعار شاهنامه و بصورت شفاهی و شنیداری بوده است. زیرا بسیاری از شاهنامه خوانان هم اکنون نیز فاقد سواد خواندن و نوشتن هستند. از دیگر ادب شفاهی در استان باید از تک بیتی ها و یا دو بیتی های مرسوم با مضامین عاشقانه یاد کرد. یار و دوست، تفنگ و اسب محورهای اصلی در میان شعر شاعران است که به همراه کوه و دشت و صحرا و بهار و چشمه ساران و بطور کلی طبیعت و محل زندگی و ارزشهای مورد قبول یا هنجارهای اجتماعی مضامین شعری ادب شفاهی را بعد از شاهنامه خوانی شکل می دهد. بطور مثال چند بیت از این اشعار را در ذیل بیان می کنیم.
مو وساورز نی روم دیلگون دیاره دیلگون جی دلبره دل تاب نیاره من به کوه ساورز نمی روم زیرا دیلگون پیدا است.
دیلگون محل سکونت دلبر است و از این رو دل طاقت دیدن دیلگون را ندارد.
هر چی دارم قربونت غیر از تفنگم تفنگم مال دولت سی روز جنگم
ای دلبر همه چیز من فدای تو غیر از تفنگم زیرا تفنگ سرمایه ای است و در روز جنگ به درد می خورد.
از دیگر جلوه های ادب شفاهی در یاسوج قصه ها و ضرب المثل هاست. قصه ها علاوه بر پرورش خیال کودکان و سرگرمی بزرگان جنبه های آموزنده آن بیشتر مورد نظر بوده است. معمولاً تنبلی و سستی و بیکاری را مذموم داشته و ظالم و ظالم پرستی را مورد نفرت قرار داده است. در این قصه ها سعی شده است تا روحیه جوانمردی، عدالت خواهی و گذشت و ایثار و کمک به هم نوع و بویژه اقوام و خویشان تقویت شود. اگر چه جنبه های منفی نیز در این داستانها پیدا می شود لیکن از نظر آموزش های مرسوم بسیار آموزنده بوده اند. داستانهایی مثل شاه عباس در لباس درویشی، پادشاه سخاوتمند و عدالت انوشیروان در عدالت خواهی و داستانهای فهلو و فندین در مذهب بیکاری درسهای آموزنده برای جامعه ای است که در آن آموزش های کلاسیک مرسوم نبود . قصه هایی همچون وصیت پدر به فرزند، سزای نیکی، داد و بیداد، زن برادر، یک مشت نمک، وصایای اسکندر، سرگذست فایز دشتستانی، احمد بی غم، آدم کم شانس، هفت برادران، افسانه دیو و هفت دختر، جغد داور، مکر روباه، باغبان و شغال، غول و آسیابان، بز و میش، شکارچی و دیو، روباه، کوزه گر، گربه و روباه، قدرت موش، در این استان رایج هستند که تنها نمونه هایی از صدها قصه است.
ضرب المثل ها:
اگر صلاح وسرپرستی خانه بدست زن بیفتد موی بز را در سرمای زمستان می چیند.
مال خود را بپایید وهمسایه خود را دزد مکنید.
گرگ قیمت میشی را که دزدیده نمی داند.
راه دور توشه زیاد می خواهد.
کم بخور همیشه بخور.
سرب سنگین است وباد آورده را باد می برد.
کار با عجله پیش نمی رود.
کاری که از روی رضا ورغبت انجام نمی گیرد اشکلات زیاد دارد.
وقتی میشی نباشد بز خواجه کمال است.
جنگ و دعوای فصل کاشت بهتر از صلح موقع برداشت است.
هر کس منتظر کاسه غذای همسایه ماند گرسنه می خوابد.
کاه مال خودت نبود، کاهدان مال خودت بود.
نا آبادی اینجاست، اره هم توی این درخت است.
خرما در بندر زیاد است.
وقتی کسی در یاسوج بخواهد به سفر برود و کسی عطسه بزند می گویند، صبر آمد. چند دقیقه صبر کن بعد برو. وقتی یک تار موی سر زنی از سایر موهایش جدا شود معتقدند مسافر منزل آنها بزودی بر می گردد. هرگاه زاغهای سیاه را در حال دسته جمعی می بینند می گویند باران می بارد. مردم یاسوج معتقدند اگر اول هفته یا اول ماه باران ببارد تا آخر هفته یا آن ماه باران خواهد بارید. در فصل زمستان به هنگام جمع آوری خاکستر های اجاق آنها به عقب بر گردند می گویند باران می بارد. در حجله پسر بچه ای را داخل بغل عروس می نشانند به نیت اینکه بچه اولش پسر باشد. مردم در یاسوج روز شنبه نباید عزاداری کرد یا به قبرستان رفت زیرا بازگشت دارد و یا ممکن است عزایی دو باره پیش بیاید. وقتی زنی زایمان کند تا یک هفته خاکستر خانه آن زن را بیرون نمی برند تا ناف بچه زودتر بیفتد مردم معتقد بودند که علت مرگ زن زائو آل بوده آل اجنه ای است که دل و جگر زن زائو را بطور غیبی در می آورد. از این رو دار یا زنگی فلزی را به در اتاق زائو آویزان می کردند.
آداب و رسوم مردم اردبیل
آداب و رسوم مردم اردبیل
استان اردبیل یکی از مناطق گردشگری در ایران است. یکی از ویژگیهای این استان آب و هوای مطبوع و خنک این منطقه در فصلهای بهار و تابستان است.این شهر دارای آداب و رسوم خاص و زیبای خود میباشد مرکز مشاوره سفر اصفهان برخی از این آداب و رسوم ویژه را گرد هم آورده است برای آشنایی بیشتر شما همراهان گرامی، در این مقاله همراه اصفهان تور باشید.
مراسم عروسى
پس از آنکه دخترى مورد پسند واقع مىشد مراسم خواستگارى انجام مىگرفت. نشانه قبول چاى شيرين بود. در اين مجلس مهريه و شرايط طرفين و تاريخ عقد معين مىشد . مراسم عقد پس از مراسم ‘شال اوزوک’ انجام مىگرفت. اوزوک بهمعنى انگشترى است .
دعوت براى عقد از مردان مسن و ميانسال صورت مىگرفت و عقدخوانى در خانه دختر بهعمل مىآمد، اما مخارج آنرا خانواده پسر برعهده داشت. پيش از بردن عروس به خانه بخت جشنى مختص زنها برپا مىشد که هدف از آن دوخت لباسهاى عروس بود، که نمايش لباسها و زينتآلات نيز در طى آن صورت مىگرفت. خوانندگان و نوازندگان زن در اين مجلس دعوت مىشدند و پذيرائى گرمى صورت مىگرفت . فرداى آن روز کسانى از خانواده داماد بههمراه خياط به خانه عروس رفته و قسمتى از پارچهها را بريده براى روز عروسى لباس مىدوختند. شبى که فرداى آن عروس به خانه داماد برده مىشد، حنا گجه گفته مىشد، که مخصوص دختران و زنان جوان بود، که دعوت مىشدند و با او به حمام مىرفتند و غروب برگشته در خانه عروس جشن مىگرفتند و به دستهاى عروس حنا مىبستند. جشن خانه داماد هم با شرکت پسران جوان برپا مىشد .
بردن عروس به خانه داماد بعد از غروب صورت مىگيرد. جهيزيه بعداظهر همان روز به خانه او برده مىشد و عروس را آرايش کرده و هنگام رفتن چادر به سرش مىکردند . يک نفر ‘ينگه’ همراه آنها مىشد تا آداب و مراسم حجله رفتن را به عروس بياموزد و از او مراقبت کند. در خانه داماد شام تهيه مىشد و از بستگان دعوت بهعمل مىآمد. داماد سه تا سيب به پشت عروس مىزد و به سر او نقل و نبات مىريخت و پول نثار مىکرد. در مدخل راهرو طشت مسين گذاشته تا عروس از روى آن بگذرد و مثل مس محکم بماند .
فرداى شب عروسى مادر عروس براى ناهار ‘قويماق’ مىفرستاد و براى شام از خانه پدرش ترکپلو مىآوردند، که داراى تشريفاتى بود و دراين مراسم جمعى از نزديکان دعوت مىشدند .
عروس از ساعت ورود روى خود را از ديگران مىپوشانيد و روز اول هر يک از کسان داماد چيزى بهوى هديه مىدادند تا چادر از سر بردارند. آنرا ‘وزآشدي’ يعنى رونما مىگفتند. پس از پايان مراسم عروس و داماد بهقصد بازديد به خانههاى دوستان و کسان خود مىرفتند. و سپس نوبت اياغ آشوى بود که عبارت بود از مهمانىهائى که خويشان به افتخار آنها ترتيب داده و از خانوادههاى طرفين نيز دعوت مىکردند .
آئين نوروز
تشريفات جشنهاى نوروز در اين منطقه نسبت به مناطق ديگر ايران، تاحدى وسيع و مفصل بوده است .
تکم و تکمچى
تکم شيطانکى است بهشکل حيوان از تخته که با پارچههاى رنگين و تکههاى آينه آنرا زيبا مىکردند و از زير شکم بر انتهاى چوب نازکى متصل کرده و اين چوب را از سوراخى در وسط صفحه تختهاى عبور مىدادند و به آسانى در آن سوراخ بالا و پائين مىرفت .
تکمچى يعنى صاحب تکم آنرا بهحرکت درآورد. و در نتيجه صدائى بهوجود مىآورد که خوشآيند است و بههمراه آن تصانيفى نيز مىخواند که درباره عيد و بهار است . تکمچىها از حدود يک ماه به عيد مانده پيدا مىشوند و به در خانهها رفته و رسيدن بهار را مژده مىدادند .
با يرام پائى
با يرام پائى يعنى سهم و حصه عيد، از طرف کسان دخترى که تازه ازدواج کرده فرستاده مىشد. شام در مجموعههاى مسى بزرگ چيده مىشد و هر غذا در ظرف جداگانه قرار مىگرفت. بر روى آن سرپوش مسى و روى آن روپوش مخملى يا ترمه يا زرى بسيار زيبائى قرار مىدادند و حمال غذاها را در خانه موردنظر مىگذاشت و مجموعه و روپوش و سرپوش را با خود برمىگرداند .
مراسم نوروز
در ساعت تحويل سال همه افراد خانواده سر سفره نشسته، در اين سفره علاوه بر هفتسين، ميوه و شيرينى و آجيل و خشکبار نيز مىگذاشتند. اولين چيز که در سفره قرار مىگرفت قرآن بود. آينه و سکه طلا يا نقره و برنج گندم نيز از لوازم اين سفره بهشمار مىآمد. قبل از تحويل سال همه وضو مىگرفتند و در لحظه تحويل سال سکوت مىکردند. اولين کار پس از تحويل سال نگاه کردن و بوسيدن قرآن مجيد بود. سپس کوچکترين فرد گلوبدان در دست گرفته و بههمه گلوب مىداد و سپس ديد و بازديدهاى عيد شروع مىشد و بزرگترها به کوچکترها عيدى مىدادند .
چهارشنبهسورى
در اردبيل سابقاً چهارشنبهسورى را ‘گل چهارشنبه’ مىگفتند، زيرا همه خانهها مثل گل تميز گشته بود. با گذشت ظهر سهشنبه آخر سال در کوچه و بازار صداى ترمه و بمب آغاز مىشد و اندکى پس از غروب خورشيد، بوتههاى گون و خار در حياط يا پشتبام آتش زده مىشد و بعد از صرف شام سفره چهارشنبهسورى گسترده مىگشت. شب چهارشنبهسورى فالگيرى نيز ديده مىشد و دخترها در اوايل شب بر پشت در خانههاى خود ايستاده و سخنان رهگذران را گوش کرده و تعبير و تفسير مىکردند. پسران جوان کمربندهاى پارچهاى يا دستمال خود را از پنجره اتاق همسايه يا کسان خود به درون انداخته و صاحبخانه مقدارى آجيل يا شيرينى در گوشه آن قرار داده و بهطرف صاحب او مىانداخت .
اعياد مذهبى
عيد فطر و عيد قربان
در اردبيل عيد فطر و عيد قربان بدون تشريفات است و ديد و بازديدها در اين ايام مخصوص مصيبتديدگان مىباشد. اگر در مسجد يا محل ديگرى نماز سيد برگزار شود کسانى در آن شرکت مىنمايند، معمولاً اين نماز در بيابان يا جاى بىسقف خوانده مىشود. رسم قربانى کردن در روز عيد قربان نيز مانند مناطق ديگر سرزمين ايران در اردبيل انجام مىشود .
مبعث و عيد غدير
در اين روز که روز سادات گفته مىشود، بهروى احترام و عرض تبريک به خانه سادات مىروند
سوم شعبان
اين روز که روز ولادت حضرت حسينبنعلى است از جمله اعياد مذهبى در اردبيل است. در اين روز ديگر اعياد مذهبى مهم بازار و مغازهها آذينبندى مىشود .
نيمه شعبان
در اين روز يعنى روز ميلاد حضرت حجةبنالحسن امام دوازدهم چراغانى و آذينبندى مفصل در بازار و خيابانها صورت مىگيرد .
سوگوارىهاى مذهبى
شاخسه
يک ماه پيش از فرا رسيدن ماه محرم با تشکيل دستههاى شاهحسيني، که در محل بهشکل ‘ شاخسه ‘ عنوان مىشد، مراسم آغاز مىگشت. حدود يک ساعت از شب گذشته، با دستور رئيس شاه حسينىها صف تشکيل مىشد و حاضرين چوبدستى را مثل شمشير در دست راست مىگرفتند و دست چپ را از پشت بر کمر نفر سمت راست قرار مىدادند و صف مرتب و فشردهاى بهوجود مىآوردند. صف مردان بهشکل دايره بزرگى درآمده و در جواب اشعار و ابيات رئيس دسته که با آهنگ خوانده مىشد، همه که شاهحسين را بهصورت ‘شاخسه ‘ ادا مىکردند. اشعار که جنبه حماسى داشت آمادگى حاضرين را براى فداکارى در راه حضرت حسين (ع) بيان مىداشت . اين مراسم امروزه در اردبيل منسوخ شده است .
طشتگذارى
يکى از مراسم سوگوارى در اردبيل طشتگذارى در مساجد و تکايا است، که سه روز به آغاز محرم آغاز مىشد. هر يک از محلات چند روز پيش دعوتنامهاى براى علما و بزرگان مىفرستادند و از آنها براى شرکت در اين مراسم دعوت مىکردند . طشتها را در جائى آماده مىکردند. دسته سينهزنان و زنجيرزنان به محلى که طشتهاى محله در آنجا بود مىرفتند و آنها که حامل طشتها بودند آنها را بر دوش گرفته و جلوى دسته حرکت مىکردند و زمانىکه به مسجد مىرسيدند، آنها در محل مخصوص خود که معمولاً طاقچه بزرگ يا سقف ضربى بود مىگذاشتند و پر از آب مىکردند. قرائت فاتحه کنار طشت صورت مىگرفت که تشريفات خاصى داشت. اين سنت امروز نيز معمول است .
مراسم شمعگذارى
اين مراسم روز نهم محرم يعنى تاسوعا اجراءِ مىشود و اردبيليان در ۴۱ مسجد شمع روشن مىکنند. اين شمعها نذرى است. وقتى آفتاب غروب مىکند در بيشتر مساجد مردم و دستههاى شمعگذار، کنار طشت گرد آمده و فاتحه مىخوانند .
عاشورا
در روز عاشورا دستهها با ترتيب خاصى قرار مىگيرند که در گذشته اجزاى دستهها بيش از امروز بود. اسرا را که دختر بچههائى با لباس سياه بودند، بر شترها که فرش روى آنها قرار داشت. سوار مىکردند و خاطره اسيران کربلا را زنده مىنمودند. قمهزنها نيز، از ديگر افرادى بودند که براى برآورده شدن حاجات خود بر سر قمه مىزدند. شبيهگردانها نيز در آن روز با پوشيدن لباسهاى مخصوص صحنههائى را در ميدانگاههاى جلوى مساجد ترتيب مىدادند . در پايان مراسم قمهزنها عاشورا ساعت يک بعد از ظهر پايان مىيافت و شب يازدهم، شب شام غريبان خوانده مىشد که مردم در مساجد جمع مىشدند و چراغها را خاموش مىکردند و عزادارى مىکردند .
آداب و رسوم مردم کردستان
آداب و رسوم مردم کردستان
کردستان از مناطق بسیار زیبا در غرب ایران میباشد، این خطه مردمانی دارای آداب و رسومات ویژه و منحصر به فرد از عید نوروز گرفته تا مراسمات ازدواج و اعیاد اسلامی میباشند.به ویژه عید نوروز که از قدیم با سنت ها و آیین های خاصی اجرا میشده است و تا کنون نیز ادامه دار بوده اند مرکز مشاوره سفر طلوع سفریاد برای آگاهی شما همراهان برخی از این آداب و رسوم را در مقاله ی زیر گردآورده است با اصفهان تور همراه باشید.
جشن ها و اعياد
جشن ها و اعياد از جمله نمادهاي مشتركي است كه نمايانگر پيوند ملي ميان اقوام مختلف ايراني است. در حالي كه كشورهاي مختلف، جشن ها و اعياد خاص خود را دارند، در كشور ما اقوام مختلف به دليل بهره مندي از فرهنگ واحد ملي و اسلامي در تمامي اعياد داراي اشتراك مي باشند.
عيد نوروز
عيد نوروز در مناطق كردنشين ايران با ساير نقاط كشورمان همسان است. به جهت دگرگوني در طبيعت مراسمي مشابه با همه جاي ايران برگزار مي شود. در اين ايام مردم به ديد و بازديد يكديگر رفته، تخم مرغ رنگ مي كنند و با شيريني و ميوه از مهمانان پذيرايي مي كنند. آيين نوروز طولاني ترين جشن ملي و از جمله آيين هاي ايراني است كه تا امروز ماندگار و پايدار مانده است. آداب استقبال از نوروز كه در مراسم خانه تكاني، سبزه سبز كردن، تهيه پوشاك و وسايل نو، نوروز خواني، آتش افروزي و تهيه شيريني هاي عيد، زيارت اهل قبور و كمك به افراد مستمند، جلوه گر شده با مراسم سال تحويل، هفت سين، دعاي سال تحويل، ديد و بازديدها، تدارك غذاي عيد، عيدي دادن و بازي ها ادامه مي يابد و سرانجام با مراسم سيزده بدر به پايان مي رسد. آداب نوروزي هر چند در برخي سنت ها با تفاوت هايي در مناطق مختلف كشور اجرا مي شود، اما عمق وجودي همه آن ها مشترك و يكسان است و اين امر نشان دهنده فراگيري اين آيين در گستره ايران فرهنگي است
در شهرهاي كردنشين كشورمان نيز از نيمه هاي اسفندماه و شايد زودتر خانواده ها دست به تدارك نوروز مي زدند. از جمله اين تداركات تهيه سمنو بود كه براي تهيه آن خانم ها، گندم، عدس و كنجد را در پارچه اي ريخته و در ظرفي مسي قرار مي دادند. بعد از ريختن آب بر روي آن در جلوي نور ملايم خورشيد مي گذاشتند تا دانه ها جوانه بزند. پدر خانواده نيز با رفتن به بازار براي اهالي خانه لباس و كفش تهيه مي كرد. از ديگر چيزهايي كه قبل از عيد آماده مي شد آجيل، شيريني، ميوه، برنج، روغن و گوشت بوده است. معمولاً اين روزها شلوغ ترين روزها بوده. در اين روزها خانواده ها، لباس هايشان را از خياطي مي گرفتند، مردها به سلماني مي رفتند، و زن ها در پي خريد تخم مرغ بودند. در خانواده هاي سنندجي كمتر از يك تغار ( ۳۰ عدد ) تخم مرغ نمي خريدند. تعداد اين تخم مرغ ها گاهي به سه تا چهار تغار نيز مي رسيد. تخم مرغ ها آب پز مي شد و همه ي اعضاي خانواده دست به رنگ كردن آن ها مي زدند تا با برابر قرار دادن زمين و تخم مرغ، با رنگ كردن آن، زمين را نيز رنگ زده باشند. براي اجراي مراسم آتش بازي چند روز قبل از عيد، جوانان روستا، بوته هاي خار آن ها را پشت بام مي گذاشتند. از ديگر موارد براي آتش بازي، فيشك ( فشفشه )، ماتاو، تقه، كوزي و تيزان بود. قبل از عيد بچه ها، « نوروز نامه » درست مي كردند كه عبارت بود از يك صفحه سفيد كه در بالاي آن اشكالي مانند سماور، قليان، بشقاب هاي سمنو، تخم مرغ رنگ شده، شيريني و ماهي نقاشي مي كردند، و پايين آن در چهار ستون اشعاري كه هر مصرع در يكي از سطرهاي اين ستون ها جاي مي گرفت مي نوشتند.بچه ها اشكال را رنگ آميزي كرده و موقع تحويل سال به پدر و مادر خود مي دادند و عيدي طلب مي كردند.
مانند ساير مناطق كشور، در نوروز خوانچه هايي براي عروس هاي نامزد شده مي بردند. گاه تعداد اين خوانچه ها به دوازده عدد مي رسيد. طلا، عطر، دستمال، جوراب، تخم مرغ رنگ شده،صابون، پارچه، ماهي، شربت، سمنو، شيريني و آجيل و از همه مهم تر سيب سرخ زر ورق زده شده، از اقلامي بود كه در خوانچه ها وجود داشت.
در شب نوروز بوته هاي خار آماده شده توسط پدر خانواده آتش زده مي شد و بچه ها نيز شروع به آتش بازي مي كردند. لازم به ذكر است در مناطق كُردنشين، آتش مخصوص نوروز بوده و چهارشنبه سوري ( چوارشه مه كوله ) به هيچ وجه آتش روشن نمي شد. بعد از خاموش شدن آتش، خانواده به خانه رفته و شام مي خوردند. در سنندج معمولاً اين شام حلوا بوده و غذاي اصلي كه پلو خورشت، ماست، مربا و ترشي، سبزي، پنير و دوغ بود را براي ناهار روز عيد مي گذاشتند. به هنگام تحويل سال، آيينه تمام قد سنگي يا نيم قدي را به ديوار تكيه داده و در دو طرف آن شمعداني با شمع روشن قرار مي دادند. جلوي آيينه سفره كوچك سفيدي پهن مي كردند كه روي آن سمنوي تزئين شده با روبان قرمز، تخم مرغ رنگ شده، ماهي، شيريني، آجيل و تنگ هاي رنگارنگ شربت قرار مي دادند. پدر خانواده وضو مي گرفت و با تحويل سال براي خانواده و آشنايان دعا مي كرد. با شروع سال تحويل بچه ها « نوروزنامه » ها را مي دادند و عيدي مي گرفتند. خانواده هايي كه دختر شوهر داده يا عروس دارند، منتظر عيدديدني بچه هايشان مي شوند و كوچك ترها نيز به عيدديدني بزرگ ترها مي روند.
در مناطق ديگر كُردنشين رسم هاي زيادي در رابطه با نوروز وجود دارد. از جمله ي اين رسم ها به كوه و دشت رفتن مردم در صبح زود است. آن ها دست خود را با شبنم تر كرده و بر صورت و لباس خود مي كشند و اعتقاد دارند اگر كسي مريض باشد شفا مي يابد. در ديگر مناطق مردم صبح زود از روستا به راه افتاده و با خود آرد مي بردند
از ديگر پيوندهاي مرتبط با نوروز ميان اقوام مختلف ايراني جلوه هاي ديني آن مي باشد. اين عيد فرخنده داراي آداب خاص خود است. تطهير و نظافت و پاكيزگي و آلايش فردي و اجتماعي و نيز منازل در قالب « خانه تكاني » پايان سال، هفت سين، دادن هدايا و عيدي به يكديگر، ديد و بازديدها… از جمله آدابي است كه در دوران باستان نيز وجود داشته است. اما برخي از آداب اجتماعي كه هم اينك در نوروز وجود دارد، دست كم به صورت فعلي در گذشته معمول نبوده و تغييراتي به خود گرفته است. از جمله تغيير و تحولات فوق در آداب و سنن نوروز، برخي آداب اجتماعي نوروز است كه تحت تأثير فرهنگ ديني و اسلامي قرار گرفته و اين عيد باستاني را به عيد ديني و ملي تبديل كرده است كه ذيلاً به برخي موارد اشاره مي گردد. اين تأثير فرهنگ ديني بر عيد باستاني به گونه اي است كه اينك به خوبي مي توان حضور دين و ارزش هاي ديني را در نوروز مشاهده نمود:
۱٫حضور قرآن به صورت ثابت و گسترده در آداب اجتماعي نوروز به گونه اي كه قرآن اين كتاب آسماني مسلمانان، امروز جزو يكي از اركان سفره هفت سين است و نيز قرائت قرآن و بوسيدن آن در ساعات تحويل سال توسط يكايك اعضاي خانواده و نيز قرار دادن پول در لاي قران و دادن هديه از سوي بزرگترها به اعضاي كوچك تر خانواده از جمله آداب ديني نوروز است.
- قرائت دعاي تحويل سال « يا مقلب القلوب و الابصار و… » كه معمولاً جنبه عمومي و همگاني دارد از ديگر آداب ديني نوروز است.
- دادن لباس نو به مستمندان، توزيع غذا و … به فقرا و برگزاري جشن نيكوكاري در هنگام سال نو از ديگر آداب ديني نوروز باستاني است.
- صله رحم و ديد و بازديدهاي فاميلي و زدودن كدورت ها در روزهاي سال نو نيز از ديگر آداب ديني است.
- تقدم قائل شدن در ديد و بازديدها ميان همسايگان و بزرگان فاميل و احترام خاص به آنان نيز از جمله آداب ديني نوروز است.
- برگزاري مراسم ازدواج، وليمه و… جشن هايي از اين دست از ديگر آداب ديني نوروز است.
اعياد اسلامي
از جمله اعيادي كه در تمامي كشورهاي اسلامي و نيز در كشورمان باشكوه هرچه تمام تر برگزار مي شود، اعياد اسلامي است. كردها براي رسوم و اعياد مذهبي مانند عيد قربان، عيد غديرخم، عيدفطر و به خصوص ميلاد حضرت رسول اكرم ( صلي الله عليه و آله و سلم ) ارزش بسياري قائلند در دو عيد فطر و قربان مردم با اقامه نماز مخصوص عيد در حالي كه لباس نو به تن دارند به ديد و بازديد يكديگر مي روند. علاوه بر اين، جشن عيد مبعث پيامبراعظم ( صلي الله عليه و آله و سلم ) از شكوه ويژه اي برخوردار است. اين جشن در ماه رجب كه سراسر سرور و شادي است برگزار مي شود. در اين مراسم غذاهاي نذري از جمله نوعي آش مخصوص طبخ مي شود و در ميان مردم تقسيم مي گردد و همراه با آن مراسم ذكر دراويش و نواختن دف و خواندن اذكار مخصوص شامل مولودي خواني، حمد و ستايش حضرت محمد ( صلي الله عليه و آله و سلم ) و نيايش به درگاه خداوند نيز اجرا مي شود. البته مولودي خواني در ماه هاي ديگر سال، نيز جز ماه هاي محرم و صفر برگزار مي شود.
عيد سعيد فطر
شب و روز عيد فطر در فرهنگ ديني از جمله شب ها و روزهاي مبارك است و مردم ايران اسلامي با تأسي به سيره معصومين ( عليه السلام ) به انجام اعمال با آداب و تشريفات خاص در اين ايام مي پردازند و چون فرهنگ ديني با تار و پود زندگي مردم گره خورده، اين آداب جزئي از فرهنگ مردم ايران شده است.
بسياري از آداب و رسوم و آيين هاي عيد فطر در گذشته و حال مشابه هستند: در جستجوي هلال ماه نو در غروب آخرين روز ماه مبارك رمضان در افق، خارج كردن فطريه از مال خود در شب عيدفطر، در مسجد بيتوته كردن، نماز، دعا و تكبير خواندن، غسل كردن، رفتن به مصلي با سلام و صلوات و تكبير، بر پايي نماز عيد در بيرون از شهر يا مصلي زير آسمان آبي به امامت روحاني منطقه تا افطار كردن با خرما و شيريني، روبوسي و در آغوش گرفتن يكديگر و تبريك گويي، زيارت اهل قبور، فاتحه خواني، پخش خيرات براي اموات، مهماني دادن و مهماني رفتن، ديدار روحانيون، دادن فطريه به مستمندان، دلجويي از ايتام، ديدار از خانواده هايي كه به تازگي عزيزي از دست داده اند و در آوردن پيراهن عزا از تن صاحبان عزا، پختن غذاهاي نذري و تقسيم آن بين دوستان، همسايگان و اقوام، هديه دادن به كودكان و نوجواناني كه به تازگي روزه گرفته اند، هديه دادن عروس ها و دامادها به يكديگر، خريد لباس نو براي كودكان و رفتن به دشت و طبيعت به اتفاق خانواده براي گذراندن فراغت. در همين چهارچوب آداب مردم مسلمان اهل سنت در شهرهاي مختلف كردستان از جمله در شهر سنندج كه در گذشته رواج داشته است عبارتند از:
– شروع خانه تكاني از حدود يك هفته مانده به عيد؛
– خريد لباس نو؛
– تهيه هداياي مختلف براي دادن در روز عيد؛
– حنا بستن دست توسط دختران و زنان؛
– خواندن نماز عيد به جماعت در مسجد؛
– تهيه غذا و شيريني مناسب براي روز عيد فطر؛
– ديد و بازديد عيد؛
– رفع كدورت ها و بر پايي مراسم آشتي كنان؛
– بر پايي مراسم جشن و سرور.
علاوه بر اين در زمان بر پايي نماز عيد و به منظور تقدير و تشكر از خدمات امام جماعت و خادم مسجد، از طرف همه نمازگزاران – هركسي به وسع خويش- هدايايي براي اين دو نفر در نظر گرفته مي شود. از ديگر سنت هاي حسنه مردم كردستان در روز عيدفطر، زيارت اهل قبور و پخش نذورات و غذاهاي محلي در اين فضاي معنوي در بين افراد حاضر در مزار افراد متوفي است كه در اين مكان ها بار ديگر افراد مستضعف و ايتام اطعام مي شوند و با اين عمل حسنه تمامي افراد با خوشحالي و خوشنودي روز عيد را سپري مي كنند. عيادت از بيماران، پخت غذاهاي سنتي و شيريني هاي محلي به مناسبت نخستين سالگرد فرد متوفاي خانواده و توزيع آن در بين افراد مستمند از ديگر آداب و رسوم مردم مسلمان كرد در روز عيد سعيد فطر مي باشد. به اين ترتيب رمضان و عيد آن، يكي از زمان هاي ديني است كه هويت بخش مسلمانان است و مسلمين مناسك و اعمال ديني تقريباً مشابه در اين زمان انجام مي دهند. لذا در ميان ايرانيان عنصر و عامل اتحادبخش و در ميان مسلمانان انسجام بخش است
عيد قربان
عيد قربان از جمله جشن هاي مذهبي در جهان اسلام است. اين عيد در ايران نيز به صورت عيدي مذهبي در نقاط مختلف اين سرزمين با آداب و ويژگي هاي خاص هر منطقه برگزار مي شود. با دقت در نحوه برگزاري اين مراسم مشاهده مي شود كه اگرچه ممكن است مردم هر ناحيه آدابي بعضاً متفاوت در اين خصوص داشته باشند، ليكن تمامي اين مراسم در لايه هاي عميق تر، شبيه يكديگر و مطابق با آيين هاي ديرين و كهن برگزاري جشن قربان است
عيد سعيد قربان در ميان مردم كُرد زبان داراي جايگاهي ويژه است. مردم كردستان از اول ذي الحجه بنابر سنت و سيره رسول الله ( صلي الله عليه و آله و سلم ) روزه مستحبي نُه روز اول ماه ذي الحجه را به جاي مي آورند و در شب هشتم ذي الحجه و روز عرفه نيز در مساجد و تكايا برنامه هاي ويژه ديني همچون مولودي خواني و تواشيح در مدح و ثناي رسول مكرم اسلام و ائمه اطهار ( عليه السلام ) قرائت مي شود و علماي ديني اين منطقه نيز در زمينه هاي مختلف شرعي و فقهي مسائلي را براي مسلمانان به ويژه در خصوص فلسفه عيد سعيد قربان و داستان زندگي حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) بيان مي كنند.
با طلوع آفتاب زن و مرد، پير و جوان راهي مسجد مي شوند تا در نماز عيد شركت كنند و صداي « الله اكبر » در فضاي شهر و روستا مي پيچد. قرباني كردن و توزيع گوشت آن در ميان همسايه ها اولين آييني بود كه با به گوش رسيدن دعاي ويژه عيد سعيد قربان در شب قبل از آن آغاز مي شد و هر خانواده اي بنا به توان مالي خود اقدام به قرباني كرده و گوشت آن را به صورت مساوي در بين همسايه ها به ويژه افراد محروم و بي بضاعت جامعه تقسيم مي كرد. نكته جالب اين بود كه خود صاحب قرباني هم به همان اندازه از اين گوشت بهره مند مي شد.در اين روز سنت هاي حسنه اي وجود دارد كه در قالب اين مراسم توسط مردم مسلمان منطقه اجرا مي گردد.
يكي از سنت هاي حسنه اين روز در مناطق مختلف كردستان عيادت همسايگان و نمازگزاران از يكديگر به صورت دسته جمعي است. مردم كردستان با طلوع آفتاب، نماز عيد سعيد قربان را با شكوه و عظمت هرچه بيشتر به جاي مي آورند. پس از به جاي آوردن نماز صبح، در مساجد مانده و با يكديگر عيدديدني مي كنند.
كمك به همنوع و دستگيري از مستمندان يكي ديگر از سنت هاي حسنه مردم كردستان در اعياد اسلامي است كه اين كمك ها به صورت گسترده و دسته جمعي از سوي نمازگزاران عيد قربان در مساجد جمع آوري مي شود و علاوه بر مستمندان محل، امام جماعت مسجد و خادم مسجد نيز كمك هايي را دريافت مي كنند.
مهم ترين و تأثيرگذارترين بخش نذورات و كمك هاي عيد سعيد قربان در مراسم قرباني و توزيع قرباني ها در بين مستمندان به ثبت مي رسد كه مسلمانان اين خطه از ميهن اسلامي در شهرها و روستاهاي مختلف در اين روز با شور و شوق بسيار همه مستمندان و افراد بي بضاعت كردستاني را در جشن و سرور خود شريك مي كنند.
از ديگر سنت هاي حسنه در اين روز گرامي رفتن به خانه ي افراد داغدار است. بعد از اقامه نماز عيد ماموستاي روستا يا محله پيش قدم مي شود و ضمن حضور در ميان خانواده هايي كه يكي از بستگان آن ها از عيد گذشته تا اين عيد فوت شده اند، اظهار همدردي مي كند. در گذشته، پس از بازديد از خانواده هاي داغدار، همه به صورت جمعي راهي آرامگاه ها مي شدند و با قرائت فاتحه ياد عزيزان از دست رفته را گرامي مي داشتند.
ميلاد پيامبر ( ص )
دوازدهم ربيع الاول به اعتقاد اهل سنت و هفدهم ربيع الاول به اعتقاد شيعيان روز ميلاد حضرت خاتم الانبيا ( صلي الله عليه و آله و سلم ) مي باشد. اين اختلاف زماني خود مصداقي از مصاديق بارز اتحاد ملي است. جشن ميلاد از استان هايي كه اهل سنت رقم قابل توجهي دارند شروع شده و سپس به كل كشور مي رسد. در كردستان يكي از آداب بسيار زيبا مراسم مولودي خواني است كه در آن اشعاري در وصف و ثناي حضرت رسول ( صلي الله عليه و آله و سلم ) خوانده مي شود. در مجلس همه سكوت كرده و به مراسم توجه مي كنند. قرباني كردن گوسفند و پذيرايي از مهمانان با غذا و شيريني و نيز فرستادن شيريني و غذاي نذري به در منازل براي همسايگان در اين روزها از ديگر رسومات رايج است. در زير به قطعه اي از مولودي هاي كُردي در رثاي رسول گرامي اسلام اشاره مي شود:
مه جلسي فه رح به خشو و سفي ح زرته *** مه رهه ري ئه نوار فه يضو و ره حمه ته
ترجمه: مجلس فرح بخشي در وصف حضرت رسول است، مظهر انوار فيض و رحمت است.
وه ذكري سه لوات پاك له ئالايش *** به فه ضاي مه جلس بده بده ين ئارايش
ترجمه: با ذكر صلوات پاك و بي آلايش، به فضاي مجلس آرايش دهيم
آداب و رسوم و باورها
كردها مردماني ايراني تبار هستند كه زبان، فرهنگ و آداب و سنن آنان در ارتباط و پيوند با ديگر مردمان در قلمرو زيست اقوام ايراني است.
باورهاي عمومي
باورهاي مردمان كرد در استان هاي مختلف به ميزان زيادي با باورهاي ساير اقوام ايراني يكسان و مشابه مي باشد، به عنوان مثال در كرمانشاه برخي از اين باورها به قرار زير است:
– چنانچه استكان ها هنگام صرف چاي رديف شوند اين نشان از رسيدن مهمان است.
– اگر برگ چاي روي استكان چاي قرار گيرد ميهمان خواهد آمد.
-ريختن آب جوش بر روي زمين بدون گفتن بسم الله باعث از بين رفتن بچه هاي جن و انتقام جويي آنان خواهد شد.
– به هنگام نشستن، زانو به بغل گرفتن غم و اندوه به دنبال مي آورد.
-خارش كف پا نشان از راه دور در پيش داشتن است.
-وقتي ميهمان به خانه كسي بيايد روزي اش را هم با خودش مي برد.
-جارو كردن در شب، تنگدستي به دنبال مي آورد.
– در شب جارو نمي كنند و ناخن نمي گيرند.
-عطسه كردن را نشان خبر مي دانند.
– عطسه را نشانه صبر مي دانند.
– اگر شخصي به هنگام درآوردن كفشش، لنگه اي بر لنگه ديگر سوار شود، باورشان اين است كه براي آن شخص مسافرتي پيش خواهد آمد.
– اگر كف دست راست كسي بخارد پول به دستش مي آيد و بالعكس اگر كسي كف دست چپش بخارد پول از دست خواهد داد.
– اگر گوش راست كسي صدا كند، باورشان اين است كه از او به خوبي ياد مي شود و چنانچه گوش چپش زنگ بزند مي گويند كساني مشغول بدگويي او هستند.
– هرگاه كسي بخواهد به سفر دور و درازي برود او را سه بار از زير قرآن رد مي كنند
آداب و رسوم ماه رمضان
ماه رمضان كه از راه مي رسد، در كردستان نداي مرحبا مرحبا با آهنگ و وزن خاصي در محله ها به گوش مي رسد؛ آوازي كه فرارسيدن ماه بركت و رحمت را به مردم شهر خبر مي دهد و جشن مي گيرند. پيش از اذان مغرب مساجد و تكاياي استان كردستان پر از صداي دعاهاي مذهبي و اشعاري مي شوند كه نمازگزاران در مدح رسول گرامي اسلام مي خوانند. در گذشته اين اشعار مذهبي تا پانزدهم ماه رمضان به اوج خود مي رسيد، اما با گذشتن از نيمه ماه، آوازها كم كم تغيير لحن پيدا مي كرده و لحن اندوه و حزن مي گرفت. از اين پس صحبت از فراق است و خداحافظي با ماه مبارك رمضان. در اين شب ها اگر در كوچه هاي كردستان راه مي رفتيد، نداي الوداع الوداع گوشتان را پر مي كرد، زيرا در پانزده روز اول ماه رمضان مؤذن قبل از وقت نماز عشاء بر پشت بام رفته و با نواي دلكش و آوازي خوش و ملكوتي حلول ماه مبارك رمضان را خوشامد مي گفت: مرحبا مرحبا يا شهر رمضان/ مرحبا مرحبا يا شهر تسبيح و التهليل و تلاوة القرآن مرحبا/ مرحبا مرحبا يا شهر الخير و البركة و الاحسان مرحبا، و از نيمه ماه به بعد نيز به جاي مرحبا، الوداع مي گويد.
پاشيو
مانند ساير نقاط كشور و مطابق رسمي اسلامي با اعتقاد به استحباب رؤيت هلال ماه رمضان، روز آخر شعبان، هم وطنان كُرد براي رؤيت هلال به پشت بام خانه مي روند. در گذشته بعد از رؤيت هلال ماه رمضان، سه يا چهار نفر با دهل و سرنا زدن با آمدن به مركز شهر سنندج، نواي مخصوص فرارسيدن ماه مبارك رمضان را مي نواختند و فرا رسيدن اين ماه را به اطلاع عموم مي رساندند. قبل از جنگ جهاني دوم و به دليل نبودن وسايل كافي براي اطلاع رساني، مردم با شليك توپ توسط يك توپچي كه فقط كارش در ماه مبارك رمضان بود، از آغاز ماه رمضان مطلع مي شدند و شب ها به وقت سحر نيز با اين صدا مردم براي صرف سحري از خواب بر مي خاستند. پس از آن نيز اين مأموريت به نيروهاي ارتشي واگذار شد. بعد از شليك توپ، آيين هاي پاشيو بود كه هر روز موقع سحر در شهر بر پا مي شد. در آن روزها كه هنوز وسايل ارتباط جمعي گسترش پيدا نكرده بود، كردها همديگر را با مراسم « پاشيو » از فرارسيدن زمان سحر آگاه مي كردند. آن ها به پشت بام مي رفتند و با گفتن پاشيو، وقت سحري خوردن را خبر مي دادند و با پايان يافتن ماه مبارك رمضان و با حلول ماه شوال نيز سه گلوله توپ شليك مي شد و با صداي اين توپ ها مي توانستي اين شعر را به وضوح بشنوي كه:
عيد رمضان آمد و ماه رمضان رفت *** صد شكر كه اين آمد و صد حيف كه آن رفت
سفره افطاري
پنير، شير، عسل، گردوي تازه و انجير از ملزومات سفره ي افطار كردي است. پس از آنكه روزه داران افطار خود را باز كردند، آش دوغ، ترخينه يا آش كردي و نان هايي مثل نان برساق و نان تاوه اي كه توسط زنان كُرد تهيه مي شود، سفره افطار را رنگين مي كند. كوليره هم نوعي نان ويژه و محلي است كه براي شب بيست و هفتم ماه مبارك رمضان تهيه مي شود و بعد از پخت، بين همسايگان و اهالي محل تقسيم مي گردد. خمير اين نان كه از آرد، مغز گردو و مقداري روغن تهيه مي شود از روز بيست و ششم ماه مبارك آماده شده و در روز بيست و هفتم رمضان آن را در تنور طبخ مي كنند. عموماً خانواده هاي طبقه متوسط و بالا اين نان را به مقدار زيادي تهيه كرده و ميان مردم محل يا افراد نيازمند توزيع مي كنند، به طوري كه در روز بيست و ششم و بيست و هفتم ماه رمضان، تقريباً تمام خانواده هاي استان كردستان روزه شان را با كوليره و ماست باز مي كنند. بعد از افطاري و خواندن نماز عشاء، خانواده هايي كه داراي وسعت مالي هستند، تعداد زيادي كوليره را همراه با ماست به مسجد برده و در ميان نمازگزاران توزيع مي كنند. كردها بر اساس يك رسم ديرينه، كوليره هاي كوچكي مي پزند و پنج يا شش عدد از اين كوليره ها را به نخ مي كشند و در انبار آرد يا برنجشان قرار مي دهند، به اين اميد كه خير و بركت ماه رمضان به دارايي آن ها برسد. به اين ترتيب، هر رشته كوليره يك سال در انبار كردها مي ماند و سال بعد، با كوليره هاي جديد جايگزين مي شود.
شب يلدا
شب چله در تمامي كشورهاي كشورمان تقريباً داراي رسومات مشترك است و شايد مهم ترين بخش از رسومات اين شب كه در تمامي شهرها و روستاها مشترك است، شب نشيني به همراه صرف ميوه، آجيل مخصوص شب چله مي باشد. شب يلدا را در سنندج ( شه و چله ) مي گويند. در ادبيات فارسي خصوصاً در غزل، زلف يار را به يلدا تشبيه مي كنند كه مانند شب سياه، بلند و طولاني است. معمولاً و نه الزاماً در اين شب در كوهستان هاي كردستان و شهرها و روستاها برف مي باريد. اقوام نزديك و پسران متأهل و دختران شوهركرده در اين شب ميهمان خانه پدري يا بزرگ خاندان هستند كه معمولاً پدر بزرگ است. اين شب يكي از شب هاي پرنشاط براي خانواده و به ويژه كودكان است و اين تجمع در خانه پدري يمن و شگون و احترام دارد.
در سنندج قديم كه يخچال و فريزر براي نگهداري از ميوه جات وجود نداشت، مردم در منازل خود اقدام به درست كردن آونگ و يا در بند كشيدن انگور و امرودهاي گوناگون و خربزه ترش مي كردند. شب يلدا يا شب چله كه تاريك ترين و درازترين شب سال است با خوردن دلمه، خربزه ترش، انگور، امرود، به ، انار و سيب به خوشي و شادماني و چون شب وصال مي گذشت. دو سنت قديمي در سنندج مقام خود را حفظ كرده اند، يكي زولبيا و باميه و پشمك در ماه مبارك رمضان و ديگري دلمه كلم در شب زمستان
در اين شب يكي ديگر از رسومي كه تقريباً در تمام مناطق كشورمان به اجرا درمي آيد، فرستادن ميوه و شيريني تحت عنوان شب چله اي توسط خانواده هايي است كه سال اول است كه دختر به خانه شوهر فرستاده اند.در شهر سنندج يك خوانچه را با تمام سليقه از انواع غذاها و ميوه ها براي عروس مي فرستند و اين كار را ( شه و زمساني ) مي گويند. در اين خوانچه علاوه بر دلمه كلم و برگ مو، چلو خورش و ديس هاي شيريني، خربزه ترش، شربت هاي گوناگون كه داخل تنگ مي گذاشتند و يك ظرف ( ئادنگ ) يعني انگوري كه با خوشه از سقف آويزان مي كردند، يك ظرف سيب سرخ، يك ظرف انار، يك ظرف گلابي، يك هندوانه و يك ظرف بزرگ تنقلات و غيره را مي گذاشتند. در سنندج قديم خانواده ها اگر در همسايگي، خانواده فقيري را سراغ داشتند، به خاطر اينكه فرزندان آن ها نيز بي نصيب نباشند، سهم آن ها را نيز در حد خودشان مي فرستادند كه اين رسم هنوز هم وجود دارد. در اين شب بيان احاديث اخلاقي و طرح حكمت ها و اندرزها از سوي بزرگ ترها و ريش سفيدان خانواده، شاهنامه خواني، فال حافظ و طرح مشكلات و رسيدگي به حال افراد فاميل از جمله مهم ترين كارهايي است كه مورد توجه قرار مي گيرد.
مراسم ازدواج
ازدواج از سنت هاي حسنه اي است كه در كشور ما به دليل تأكيدات اسلامي و نيز اهميت خانواده از جايگاه بالايي برخوردار است. ازدواج در مناطق مختلف كشور علي رغم وجود برخي تفاوت هاي مربوط به فرهنگ هاي محلي، در كل داراي نقاط اشتراك فراواني مي باشد.
مراسم ازدواج و عروسي در كرمانشاه نيز با تفاوت هاي بسيار كمي مانند ساير نقاط كشور مي باشد: ابتدا خواستگاري و تعيين ميزان مهريه، سپس بوسيدن دست پدر عروس توسط داماد و ديگر موارد مانند خريد بازار در روز عقدكنان، سپس انجام مراسم عقد توسط عاقد و دستيارش، ساييدن قند بر سر عروس و داماد، حلقه دست كردن توسط داماد و عروس، عسل به دهان يكديگر گذاردن، دادن هديه عقد توسط پدر و مادر داماد به عروس و صرف شام توسط ميهمانان و سپس مراسم انتقال عروس به خانه داماد
در كردستان يكي از رسوم عروسي، شب نشيني هايي است كه قبل از برگزاري جشن عروسي ترتيب داده مي شود. سپس مقدمات ازدواج با مجلس خواستگاري و گفتگو بر سر مهريه و خريد طلا و لباس توسط داماد براي عروس و تعيين تاريخ عقد و عروسي آغاز مي شود كه در برخي مناطق روستايي اخذ شيربها توسط خانواده عروس نيز مرسوم است. پس از اين مراسم شيريني خوران برگزار مي شود كه طي آن با اعلام نامزدي رسمي دختر و پسر خطبه عقد نيز ميان آن دو منعقد شده و مراسم عروسي به زماني ديگر موكول مي گردد. سرانجام با نزديك شدن روز عروسي مجالس شب نشيني از سوي خانواده هاي دو طرف به طور جداگانه اي ترتيب مي يابد كه در آن از كليه ي نزديكان دو خانواده دعوت به عمل مي آيد.
در گذشته يك شب قبل از روز عروسي مراسم حنابندان اجرا مي شد؛ بدين ترتيب كه دختران جوان دو خانواده و دوستان عروس در يك مجلس خصوصي شبانه به دست هاي خود و عروس حنا مي بستند كه اين خود يك نوع آرايش دست ها نيز به شمار مي رفت. كردهاي كردستان در مجالس شادي و به خصوص شب نشيني هايي كه به مناسبت عروسي ها برپا مي شود، با پوشيدن لباس هاي زيبا و تماشايي هماهنگ با نواي سازهاي محلي كنار هم قرار گرفته و در حالي كه با گرفتن دو سر يك دستمال، فاصله خود را حفظ مي كنند، دايره وار به رقص محلي كردي كه اصطلاحاً چوبي گفته مي شود و ريتم هاي گوناگوني دارد مي پردازند. هدايت حلقه ي پايكوبي و عوض كردن حركات رقص محلي را شخصي كه در ابتداي همه در طرف راست قرار دارد و دستمال بلندي را به شيوه هاي خاصي هماهنگ با حركات پا به گردش درمي آورد بر عهده دارد كه در لهجه ي محلي سرچوبي ناميده مي شود. سرچوبي با ادامه ي رقص به نوبت به ساير افراد واگذار مي شود كه از تبحر بيشتري بر خوردارند. هنگام اجراي رقص، ديگر مهمانان نظاره گر هستند و هريك به فراخور حال خود سرچوبي را شاباش مي كنند كه معمولاً اين كار با سپردن مبالغي اسكناس به دست نوازندگان و چرخاندن آن بر سر و شانه ي سر چوبي انجام مي شود.
با پايان يافتن شب نشيني، روز عروسي فرا مي رسد كه در اين روز نيز ضمن پايكوبي و دادن ناهار به ميهمانان، نزديك عصر داماد در حالي كه تعدادي از ميهمانان خصوصاً دختران و پسران جوان وي را همراهي مي كنند به طرف خانه ي عروس حركت مي كند و پس از صرف چاي و شيريني و كسب اجازه از والدين عروس وي را به خانه خود مي آورد. با پايان يافتن جشن عروسي و پس از يك هفته كليه دعوت شدگان دو طرف به استثناي مردان و پسران در منزل داماد جمع مي شوند و با برگزاري مراسم ديگري هداياي خود را كه عمدتاً شامل پول نقد است به عروس و داماد مي دهند. اين هدايا كه در اصطلاح محلي « هفته » گفته مي شود با هدف كمك به تشكيل زندگي جديد زوج هاي جوان و جبران هزينه هاي عروسي ارائه مي شود
در كنگاور نيز مراسم عروسي به ساير نقاط ايران شباهت دارد. پس از انجام مراسم خواستگاري، تاريخ عقد و عروسي تعيين مي شود. از ميهمان در دو وعده غذايي پذيرايي شده و شب قبل از عروسي مراسم حنابندان اجرا مي گردد. شيربها توسط داماد به خانواده عروس پرداخت مي شود. در ايل سنجابي نيز مراسم عروسي مانند مردم شهرنشين بوده و خواستگاري متداول است و نحوه عقد ثبتي مي باشد. در كلهر نيز مراحل اجراي سنت ازدواج و رسوم آن با ساير اقوام ايراني داراي اشتراكات زيادي مي باشد:
نشان كردن: پسر، دختر دلخواه خود را انتخاب كرده و مادرش را آگاه مي سازد. مادر براي ديدن دختر به خانه او مي رود. اگر او هم بپسندد بدون اينكه سخني بگويد به خانه خود باز مي گردد و موضوع را با همسرش در ميان مي گذارد و پدر نيز با خواستگاري آن دختر براي پسرش موافقت مي كند.
خوازمني ( خواستگاري ): در يك روز خوش يمن پدر پسر به همراه چند نفر از بزرگان به خانه پدر دختر رفته و از او خواستگاري مي كنند و در صورت موافقت پدر دختر با وصلت، همان جا گفتگو صورت گرفته و مقدار شيربها ( شيراوي ) و مهريه و پس از گفتگوي زياد، روز نامزدي تعيين مي شود. به هنگام خداحافظي و انجام تعارفات از سوي دو طرف، يكي از بزرگان خانواده داماد از وي مي خواهد تا دست پدر دختر و بزرگان خانواده را ببوسد كه به اين عمل « دُس ماچ كردن » مي گويند.
نامزدي ( دَزيوراني ): اين مراسم را كه دزيوراني يا دَزگيران نيز مي گويند به اين صورت اجرا مي شود كه ابتدا پدر پسر برنج، روغن، نان، گوسفند و… به خانه پدر دختر مي فرستد تا ناهار طبخ شود. سپس پدر و مادر پسر به همراه چند نفر از اقوام خود براي شيريني خوران و انجام مراسم نامزدي به خانه پدر دختر مي روند و مادر پسر انگشتري طلا را به انگشت عروس ( براتوت ) مي كند.
روباز كردن: چند روز پس از مراسم نامزدي، داماد براي روباز كردن به خانه عروس مي رود. عروس نيز ليواني شربت يا كاسه اي آب براي او مي آورد و داماد با نوشيدن آن سكه اي طلا يا مبلغي پول به عنوان روباز كردن داخل ليوان يا كاسه مي اندازد و پس از ساعتي از عروس و خانواده او خداحافظي مي كند.
خريد عروسي و عقد كنان ( تَيارَك ): مانند ساير نقاط ايران در يك روز به شهر مي روند و پس از خريد پوشاك عروس توسط خانواده داماد و لباس داماد توسط خانواده عروس، پدر يا برادر بزرگ داماد با پدر يا برادر بزرگ عروس به دفترخانه اسناد رسمي رفته و به وكالت از دختر و پسر آن ها را براي هم عقد مي كنند. البته گاهي عروس و داماد نيز در محضر حاضر مي شوند. پس از اين مراسم روز عروسي تعيين مي شود كه معمولاً روزهاي يكشنبه و پنجشنبه و گاهي هم سه شنبه مي باشد.
حنابندان و به گرمابه بردن عروس: معمولاً يك روز پيش از عروسي، در روز شنبه، دوشنبه يا چهارشنبه، زني بزرگ سال از بستگان داماد به نام پاخسو سوار بر اسب نر سفيد به همراه لباس عروس و لوازم عروسي به خانه عروس رفته و فرداي آن روز چند تن از زنان نزديك عروس جمع شده و به اتفاق نوازندگان ساز و دهل به خانه عروس مي روند. حاضران با آواي ساز و دهل مي رقصند و شادي مي كنند. در اين هنگام پاخسو به دست و پاي عروس حنا مي بندد و ساعتي بعد سر و تن او را مي شويد.
پاگشا ( پاوه و كِردِن ): پس از اين مراسم، مراسم عروسي برگزار شده و عروس را به خانه داماد مي برند و سه روز پس از آن مراسم پاگشا از طرف خانواده عروس در منزل داماد برگزار مي شود. در اين مراسم كه زنان دو خانواده شركت دارند ( بيشتر زناني كه در مراسم عروسي بوده اند ) پس از رقص و پايكوبي هداياي خود را اهدا مي كنند. علاوه بر اين يكي ديگر از رسوم بستگان داماد و عروس اين است كه به مرور زمان عروس و داماد را براي مراسم شام يا ناهار به منزل خود دعوت مي كنند و مبلغي نيز پول يا كادو به عروس مي دهند كه به اين مراسم نيز پاوه و كردن مي گويند
آداب و رسوم مردم مازندران
آداب و رسوم مردم مازندران
مازندران از آداب،فرهنگ و تمدن بسیار کهن و اصیل آریایی برخوردار است و به دلیل داشتن این تمدن باستانی و دیرینه و به دلیل علاقه به دین و مذهب آن زمان (زرتشتی) مراسم مذهبی و باستانی بس با شکوهی در این دیار کهن برگزار می گردید، پس از گرویدن مردم آن به اسلام، برخی از مراسم باستانی زرتشتی بسته به فرهنگ مردمان مختلف مازندران با آداب اسلامی در آمیخته و بنا بر این شیوه اجرای آن در هر روستا با روستای دیگر متفاوت است.
نوروز خوانی
(زبان مازندرانی: نِئرو بَخونی ئی)
نوروز خوانان معمولا” پانزده روز قبل از فرا رسیدن عید نوروز به داخل روستاها میآیند و با خواندن اشعار در مدح امامان ترانههای محلی، طلیعه سال نو را به آنان مژده میدهند. نوروز خوانان چند نفر هستند که یک نفر اشعار را میخواند، یک نفر ساز میزند، نفر دیگر که به آن کوله کش (بارکش) میگویند به در خانههای مردم میرود و میخواند:
باد بِهارون بِیَمو / نِئروز سِلطون بِیَمو
مژده هادین دوستان رِ / گل بیَمو گلستون رِ
بهار آمد بهار آمد خِش آمد / علی با ذولفقار آمد، خِش آمد
نِئروزتان نِئروز دیگر / شِه ما رِ سال نِئ بووئه مِوارِک
صاحب خانه نیز با دادن پول، شیرینی، گردو، تخم مرغ ،نخود و کشمش از آنان پذیرایی میکند.
چهارشنبه سوری
(زبان مازندرانی: پدرام سروش)
از مراسم به جامانده در سرزمین های آریایی (ایران و مازندران)، چهارشنبه سوری است که در پایان چهارشنبه هر سال برگزار میشود. صبح روز چهارشنبه آش هفت ترشی، درست میکنند. آشی که هفت نوع ترشی مانند آب نارنج، آب لیمو، آب انار، سرکه، گوجه سبز، و آب ازگیل در آن میریزند و بعد از آماده شدن بین همسایهها پخش میکنند غروب روز میخوانند با آرزوی شادی و خوشی برای خود و خانواده خود از روی آتش میپرند. آنها میخوانند : چهارشنبه سوری کِمّی پارسال دَسوری کِمّی، امسال دَسوری کِمّی
عید نوروز
(زبان مازندرانی: نِئرو زِ عِید)
هنگام تحویل سال افراد خانواده دور سفره هفت سین که با ظرافت و سلیقه خانم خانه چیده شده مینشینند و در حالیکه پدر خانواده دعای تحویل میخواند منتظر سال نو میشوند. در گذشته که امکانات ارتباطی مانند رادیو و تلویزیون نبود با تیراندازی یا گفتن اذان سال جدید را به همه اعلام میداشتند. بعد از این که سال نو شد کسی که به عنوان مادِرمه انتخاب شده با مجمعی که در آن قرآن، آیینه، آب، سبزه و شاخههای سبز جوان قرار دارد وارد خانه میشود چهارگوشه اتاقها را آب میپاشد قرآن را کنار سفره هفت سین میگذارد و شاخههای سبز (درخت آلوچه) را به این نیت که سال سرسبز و خوش و خرمی برای خانواده باشد، جلوی در اتاق آویزان یا روی طاقچه اتاق میگذارد. دراین روز مادر خانه، غذای عید، سبزی پلو با ماهی،مرغ یا گوشت درست میکند. علاوه بر آن غذایی به عنوان خیرات برای اموات میپزند و بین مردم پخش میکنند. در غروب شب اول سال به این اعتقاد که چراغ خانه آنها همیشه روشن و نورانی باشد، به سر در خانهها شمع یا شعله آتش آویزان میکنند.
جشن نوروز ماه
(زبان مازندرانی: نِئرو ما شو)
مردم مازندران در اواخر تیر ماه خورشیدی (۲۶ نورُز ماه گاهشمار مازندرانی- تقویم طبری) جشنی به نام نوروز ماه دارند وقتی که اولین محصول برنج زودرس رسید بعد از جمع آوری و درو با همان برنج غذا درست میکنند و درخارج از روستا جشن پایان کار میگیرند. این مراسم درست مانند سیزده به در است و اعتقاد دارند که این روز را حتما” باید بیرون از روستا به سر برد در واقع این جشن یک نوع سپاسگزاری به درگاه خداوند است.
مراسم سیزدهم تیرماه
(زبان مازندرانی: تِرما سِزدِ شو)
از دیگر مراسم سنتی و رسمی مازندران تیرماه سیزده است که در اواسط آبان هر سال برگزار میشود. البته روایات مختلف در مورد تیرماه سیزده وجود دارد. میگویند پیروزی کاوه بر ضحاک و آرش کمانگیر و جشن مهرگان است. در این شب همه خانواده کنار هم جمع میشوند و تا پاسی از شب به خوردن تنقلات و گوش دادن به قصه و افسانههای بزرگترها سپری میکنند جوانان هم با در دست داشتن ترکهای بلند که کیسهای به انتهای آن بسته شده است. همراه کودکان به در خانهها رفته و با سر و صدا و کوبیدن چوب به درخانهها و لال بازی از صاحب خانه تقاضای هدیه میکنند به آنها پول، میوه، شیرینی داده میشود.هنگامی که لال به همراه گروه خود در کوچهها شروع به حرکت میکند این اشعار را میخواند: لال بیمو، لال بیمو، پارسال و پیرار بیمو، چل بزن دیگه بزن، لال انه لالک انه، پیسه گنده خوانه، سالو ما ارزون نوه، لال مار رسوا نو، لال انه لالک انه، پاربورده امسال انه، لال آمده، لال آمده، پارسال و امسال امده، چرخ نخ ریسی را حرکت بده، به دیگ بزرم، لال آید، لال کوچک میآید، کسی که شیرینی پیس کنده میخواهد میآید، سال و ماه ارزان نمیشود، لال بزرگ رسوا نمیشود، لال میآید، لال کوچک میآید، پارسال رفته امسال میآید.
آرش کمانگیر
در برخی دیگر از نقاط مازندران نیز آن را منسوب به پرتاب تیر آرش از آمل به سوی ملک توران که موجب پایان بخشیدن به جنگ های چند ساله ایران و توران گردید می دانند و آن را در ۱۲ تا ۱۵ ماه تیر ( بسته به اعتقادات محلی ) و همین طور بنابر تقویم مازندرانی یا تقویم خورشیدی جشن می گیرند، شایان ذکر است که تیرما سیزده شو بسیار پابرجاست و از اهمیت ویژه ای برخوردار است و هرگز فراموش شدنی نیست هرچند در مورد آن اختلافات زیادی وجود دارد.
آیین سنتی ۲۶ عید ماه
آیین ویژه سنتی ۲۶ عید ماه طبری هر سال در تاریخ ۲۸ تیرماه شمسی در بیشتر روستاهای استان برگزار میشود. در روستای امامزاده حسن سوادکوه این مراسم با آداب خاصی انجام میشود این رسم به جشن مردگان نیز معروف است. بر اساس سنت رایج و باورهای مردم در زمانهای قدیم فریدون پادشاه پیشدادی به خونخواهی پدرش جمشید شاه ضحاک پادشاه را در سرزمین مازندران و در دماوند کوه به بند می کشد، مردم خبر این پیروزی را در شب با آتش زدن بوتهها به یکدیگر اطلاع میدهند. و فردای آن روز با برپایی جشن و مسابقه کشتی این پیروزی را گرامی میدارند. امروزه نیز اهالی روستاهای اطراف همگی به امامزاده حسن میآیند و علاوه بر خیرات کردن برای اموات خود و روشن کردن شمع روی مزارها، تماشاگر مسابقه کشتی سنتی لوچو میشوند. در این روز کشتی گیران سوادکوه در این محوطه گرد میآیند و به مصاف هم میروند.در مناطق جلگهای جشن مردگان در آرامگاهها برگزار میشود.
مراسم چاه ورف
(زبان مازندرانی: وَرف رِ چال)
یکی از مراسم قابل توجه در ارتباط با آب در روستای اسک واقع در جاده هزار مراسم ورف چال است. این مراسم در یکی از روزهای جمعه در فاصله اول تا پانزده اردیبهشت ماه که آخرین برفهای زمستانی در حال ذوب شدن است. انجام میشود. تاریخ اجرای این مراسم قبلا” از طرف بزرگان محل به اطلاع عموم رسانده میشود. در این روز کلیه مردان محل جهت انجام مراسم ورف چال واقع در دامنه کوه دماوند پس از صرف صبحانه با همراه داشتن غذای ظهرو بساط میوه و چای از روستا را ندارد و امور روستا در این روز در دست زنهای محل است که با اجتماع درمساجد و نقاط دیگر به اجرای برنامههایی مانند عروس و داماد شاه وزیر بازی و … سرگرم هستند از ورود هر مردی به داخل روستا جلوگیری میشود و زنان در روستا با آزادی کامل و سر و وضعی آراسته،در محوطه ای گرد می آیند و به شادمانی و انجام بازیهای مختلف می پردازندبر سر دروازه روستا دو زن پاسداری می کنند و از ورود مردان جلوگیری می نمایند و اگر مردی وارد شود او را به شکل زنان در می آورند و پیرامون محل می گردانند و آن روز حکومت در دست زنان است و یکی از زنان شایسته را بعنوان حاکم معرفی می نمایند.مردان روستا پس از رسیدن به محل ورف چال که از دوران گذشته چاهی درآنجا برای جمع آوری برف به وسیله شخصی به نام سید حسن ولی حفر شده و مقبره او نیز در روستای نیاک محل زیارت اهالی منطقه است اقدام به جدا کردن قطعات برف از کوه میکنند و هر کس به توانایی خود مقداری از قطعات آخرین برف زمستانی را به داخل چاه میریزد. پس از پرشدن چاه از برف و پوشانیدن در چاه مردان به صرف ناهار و چای و میوه در اطراف چاه میپردازند و نماز به جامی آورند. سپس همگی به روستا باز میگردند. این مراسم ریشه در مبارزه با کم آبی برای مسافران و دامها در فصل تابستان دارد با توجه به این که منطقه مورد بحث در گذشته یکی از مناطق دامداری محسوب میشد، دامدارها برای تأمین آب مورد نیاز دامها در فصل تابستان که برفهای روی کوه آب میشد اقدام به ذخیره برف در این چاه میکردند تا درموقع کم آبی، آب مورد نیاز دامها را فراهم کنند. امروزه منطقه مورد بحث اهمیت گذشته خود را از نظر پرورش دام از دست داده ولی این سنت قدیمی همچنان در بین اهالی محل ادامه دارد. انجام مراسم برف چال در اسک ضمن آن که نشانه ای از تعاون و همیاری روستاییان ناحیه است،به کینه ها و کدورت هایی هم که در طول سال بین مردم ایجاد شده پایان می بخشد. مراسم ورف چال به عنوان میراث معنوی جهانیان در سازمان یونسکو به ثبت جهانی رسیده است.
شب یلدا
(زبان مازندرانی: گِت چِله، در برخی گویش ها: چِله شو)
شب اول زمستان بنا به سنت دیرین همه افراد خانواده دور هم جمع میشوند و با خوردن هندوانه، ماست و میوه و آجیل سرمای فصل زمستان را از خود دور میکنند اعتقاد بر این است که با خوردن ماست یا هندوانه در شب یلدا، هرگز در زمستان سردشان نخواهد شد. در این شب دختران دم بخت با پوشاندن صورت خود از هفت خانه چیزی میگیرند اگر کسی آنها را ندید و نشناخت حتما” به آنچه نیت کردهاند خواهند رسید.
نوروز بل
بل در زبان محلی به معنی آتش است. به معنی جشن آتش نوروزی که در ۱۰ تیرماه برگزار میشود. این جشن همانندی زیادی با جشن آگرنوروژی در کردستان دارد.
نورگون
نورگون به معنی گون های شعله ور جشنی است که در منطقه کوهستانی مازندران در روز ۲۱ تیرماه برگزار میشود. مرکز این جشن در روستای نوا از توابع آمل است.
مراسم تمنای باران
از آنجا که اساس معیشت و کشاورزی بر پایه آب است، بنابر این کم و یا زیاد بودن باران و آب مشکلاتی را ایجاد میکند. اگر باران کم ببارد و دچار کمبود آب بشوند مراسم خاصی را به جای میآورندتا خداوند دعای آنها را مستجاب کرده وباران بفرستد. مراسمی که برای تمنای باران دارند به این شرح است: اهالی روستا همگی به امامزاده مسجد یا میدان بزرگ روستا و یا خارج از روستا میروند دعا میکنند و سید گوشهای از جلد قرآن را خیس میکند یا منبر را به این نیت که باران بیاید، با گلاب میشوید. علاوه بر این مرسوم است که همه مردم شیر و برنج جمع میکنند و با آن شیر برنج درست کرده میخورند و مقداری از آن را با این باور که باران ببارد روی پشت بام میریزند.
مراسم باران خواهی
(زبان مازندرانی: شِیلوون، در برخی از گویش ها: شِیلان)
یکی از مراسم رایج به هنگام خشک سالی مراسم باران خواهی است. به این منظور ابتدا از اهالی محل مواد اولیه برای پخت شیر و برنج و یا آش مورد نظر آنها جمع آوری میشود در روز معین اهالی در مکان مقدسی مانند مسجد، تکیه، امامزاده و یا در اطراف درخت مقدس جمع میشوند و پس از پخت آش به وسیله زنهای محل، مراسم دعا وروضه خوانی انجام میشود و از خداوند طلب باران میکنند. پس از صرف آش مراسم به پایان میرسد.از دیگر عقاید مردم منطقه در این زمینه، گذاشتن پایه منبر در آب و یا ریختن آب به روی فردی سید است.
آفتاب خواهی
اگر بارندگی زیاد باشد برای این باران بند بیاید نام هفت یا چهل کچل را بر کاغذ مینویسند و آن به بندی آویزان میکنند تا باد بخورد و باران قطع شود یا با خواندن دعا و نذورات مختلف از خداوند طلب آفتاب و در آمدن خورشید میکنند.
در روستای کرات کیاسر از توابع ساری، اگر باران ببارد و مانع فعالیت کشاورزی شود، زنهای روستا به طور جمعی شعر زیر را میخوانند: باران کو، باران بی پایان کو، گندم که زیر خاکه، از تشنگی هلاکه، یا سلیمان، روز آفتاب و شب باران.
در روستا ولویه کیاسر ساری هنگامی که باران به مدت چند روز ادامه داشته باشد برای بند آمدن آن بچههای روستا قوطیهای حلبی را به نخی میبندند و دو سر نخ را میگیرند و در کوچههای محل راه میروند و دسته جمعی شعر زیر را میخوانند: قوطی قوطی آفتاب کن، یک مشت برنج تو ابا کن، ما بچههای گرگیم، از سرمایی بَمِردیم، یا قرا، یا کتاب فردا بشه آفتاب.
در روستای کلیج کلا دودانگه در هنگام بارش زیاد باران، بچههای محل لباس کهنه میپوشند و با جارو و گل و لای کوچهها را به هم میزنند و میخ وانند بابروم بابروم، امروز آفتاب فردا آفتاب پیرا (پس فردا) آفتاب آنگاه افراد هر خانواده به بچهها مواد غذایی و یا شیرینی میدهند.در روستای علی آباد منطقه سواد کوه، وقت بارش زیاد باران اهالی محل پارچهای را از امامزاده شاهزاده حسین میربایند پس از آفتابی شدن هوا آن پارچه را به اضافه پارچه دیگر به امامزاده پس می دهند.
گرفتن ماه و خورشید
(زبان مازندرانی: سِیو)
گرفتگی ماه و خورشید را ظل (تاریکی) مینامند و معتقدند که اژدهایی جلوی آن را گرفته است در این حالت برای رهایی و برطرف شدن تاریکی از ماه به پشت بامها میروند بر ظرف مسی میکوبند و با تفنگی تیراندازی میکنند. علاوه بر اینها نماز آیات میخوانند و دعا میکنند.
گهواره بندی
(زبان مازندرانی: گِوارِ دَبِستِنه ئی)
در بیشتر نقاط شهری و روستایی مازندران رسم بر این است که در دهمین روز تولد نوزاد عدهای از بستگان و آشنایان برای صرف ناهار دعوت شوند پس از صرف ناهار و چای و شیرینی مادر بزرگ و یا قابله کودک را در گهواره میبندند در بعضی مناطق اگر نوزاد فرزند اول باشداین وظیفه را مادر بزرگ طرف مادری به عهده میگیرد سپس مدعوین پولی به عنوان هدیه در گهواره طفل میگذارند. در بعضی از روستاهای شهرستان نور پس از خوابانیدن نوزاد در گهواره، بستگان طرف مادری نوزاد، روی گهواره گردو یا نبات میشکنند و یا گهواره را چند بار به شدت تکان میدهند این کار به این دلیل انجام میشود که اگر در طول زندگی بین پدر و مادر نزاعی رخ داد گوش طفل به سر و صدا عادت کرده باشد.
آفتاب خواهی
یکی از مراسم دوران کودکی مراسم دندان سری است که همزمان با ظاهر شدن اولین دندانهای طفل برگزار میشود. در این مراسم مادر کودک شیر برنج یا آشی که انواع حبوبات در آن وجود داشته باشد میپزند و کاسهای از آش را به خانه فامیلها و دوستان میدهد معمولا” رسم است که افراد هنگام پس دادن کاسه، هدیهای مانند جوراب، روسری یا پول در آن میگذارند.
مراسم ازدواج
مراسم عروسی در شهرها و روستاهای مازندران با مشابهت هایی برگزار می شود.در این جا به نمونه ای از این مراسم اشاره می شود:
بدین ترتیب که جشن پلوخوران مفصلی همراه با ترانه ها،رقص ها و آوازهای محلی ترتیب می دهند و سازهای محلی می نوازند. جشن عروسی در خانه پدر عروس ترتیب می یابد.پس از انجام تشریفات عروسی،عروس را سوار بر اسب به خانه داماد می برند.داماد هم از فاصله دور سوار بر اسب به پیشواز عروس می آید و برای اطرافیان مقداری سکه و نقل پخش می کند. در قدیم به جای سکه و نقل، نارنج پرت می کردند. از مراسم جالب توجه عروسی های مهم ساکنین اطراف چالوس، کشتی گیری و گاوبازی است. در صورتی که عروس و داماد هر دو، یا یکی از آنها از خانواده ثروتمند یا سرشناس باشند، مراسم کشتی گیری و گاوبازی خاصی ترتیب می دهند که در زبان طبری به آن “ورزا جنگی” می گویند.
مردم استان مازندران ماه مبارك رمضان را در حالي آغاز كردند كه روزه اوليها مثل هميشه بر سر سفره افطار متبرك شمرده ميشوند.
ماه مبارك رمضان ماه توبه، ماه محو گناهان، ماه سلام و اسلام است كه مردم استان مازندران با اميد به دست آوردن بازگشت به خويشتن از راه پيروزي بر طاغوت نفس، روزهشان را آغاز كردند.
ماه رمضان در فرهنگ عامه ايرانيان جايگاه ويژهاي دارد و در تمامي شهرهاي كشور ماهي مقدس به شمار ميرود.
از جمله آداب و رسوم و اعتقادات مردم در اين ماه نذورات مختلفي است كه مردم به آن توجه خاصي دارند. مردم استان مازندران براي برآورده شدن آرزوها و ارتباط معنوي با خدا سه روز مانده به ماه مبارك رمضان را روزه ميگيرند.
در مازندران افرادي كه حاجتي داشته باشند براي برآورده شدن آن نذر ختم انعام ميكنند و براي اين كار از كساني كه در قرائت قرآن تبحر دارند دعوت ميكنند و به هنگام خواندن قرآن مقداري نمك، چند قرص نان و چند ظرف آب در سيني بزرگي ميگذارند و در مجلس قرار ميدهند.
پس از خواندن سوره انعام افراد روزه خود را با غذاهايي كه در سيني قرار دارد باز ميكنند و نانهاي باقيمانده را به عنوان تبرك در سفره نان قرار ميدهند تا بركت پيدا كند و در ادامه صاحب مجلس سفره افطار را پهن ميكند.
قديم در مازندران رسم بود افرادي كه فرزند پسر ميخواستند نذر ميكردند كه در طول ماه مبارك رمضان مردم را براي خوردن سحري بيدار كنند، به اين صورت كه يك پيت حلبي خالي به گردن خود ميآويختند و با چوب به آن ضربه ميزدند تا مردم براي سحري بيدار شوند كه البته اين رسمها هماكنون از بين رفته است.
نذر حلوا از ديگر نذورات مردم اين منطقه است كه در شب ۱۵ ماه مبارك رمضان همزمان با ميلاد امام حسن مجتبي (ع) زنان به عنوان نذر قند، چاي، خرما و زغال به مسجد ميبرند كه اين كار تا پايان ماه مبارك رمضان ادامه دارد.
همچنين در كنار اين مواد حلوا، آش، زولبيا و باميه سنتي، فرني، آبگوشت و باقلاي پخته با پلو به ميان روزهداران ميبرند.
قديم در ساري در زمان افطاري هر كسي كه نذر داشت مجمعهاي از كل نذورات خود را به عنوان افطاري درست ميكرد و به زندان شهر ميبرد.
در خصوص عزاداري مردم مازندران از شب نوزدهم تا آخر ماه رمضان ميتوان گفت که مردم استان در اين شبها در مدح امام علي (ع) شعر ميگويند و مردم نذورات خود را به صورت پول داخل كشكول ميگذارند، در آن شب خرما، شربت زعفراني و فرني به عنوان نذورات به روزهداران داده ميشود.
روزهسري
كساني كه در مازندران براي نخستين بار به سن تكليف ميرسند و روزه ميگيرند تا زماني كه از جانب بزرگترها به عنوان روزهسري هديهاي نگيرند، افطار نميكنند.
معمولاً اين هدايا شامل چادر نماز و طلاجات براي دختران، پول و انواع نقرهجات قديمي براي پسران است.
سحر و افطار
مازندرانيها بر اين اعتقادند كه سحر را نميخوابند، زيرا نماز نافله شب ميخوانند و به ويژه مناجات حضرت امير در مسجد امير را به نام مولا يا مولا زمزمه ميكنند.
مردم استان مازندران يا با صداي خروس و يا با سحرخواني آوازخوانان خود را براي سحر آماده ميكنند.
سحرخوانان با صداي بلند ميخواندند: سحر شد بپا خيز هنگام نماز است و همسايهها نيز با اين آواز ديگران را براي سحري در صورت خواب بودن بيدار ميكردند.
قرائت مناجات ابوحمزه ثمالي و خواندن يك جزء از قرآن توسط باسوادان از ديگر سنتهاي مردم مازندران بوده است.
ساك با كوكو، تخم مرغ و برنج و در قديم نيز قرقناق از غذاهاي محلي مازندران بود كه اعتقاد داشتند خوردن اين غذاها در طول روز مانع گرسنگي و ضعف ميشود.
دعوت از اقوام و فاميل به افطاري يكي از مهمترين مراسمي است كه مردم مناطق مازندران به آن پايبند هستند.
وداع با ماه مبارك رمضان
اين مراسم در مازندران از شب ۲۷ ماه مبارك رمضان برگزار ميشود.
در اين شبها مداحان و مبلغان ديني نداي خوش الوداع با رمضان، الوداع شهر نور و القرآن را سروده و با اشعار زيبايي از سرودههاي محلي با ماه رمضان وداع ميكنند و براي ورود به ماه شوال و بزرگترين عيد اسلامي آماده ميشوند.
در اين ماه فوت كردن به قند و بستن گره به نخ هنگام خواندن دعاي جوشن كبير و دادن آن به مريض براي شفا نيز رسم است.
مردم مازندران در شب ضربت خوردن حضرت علي (ع) خوردن شيريني را حرام ميدانند.
آداب و رسوم مردم گیلان
آداب و رسوم مردم گیلان
گیلان خطه ی شمالی کشور و یکی از سرسبزترین مناطق ایران میباشد.گیلان دهمین استان پرجمعیت و بیست و هشتمین استان وسیع ایران است.دارای مردمان شیرین زبان با آداب و رسومات زیبا و دیرینه که نسل به نسل و سینه به سینه منتقل شده است تا به امروز، آژانس مسافرتی طلوع سفریاد یکسری از این سنت ها و آداب دیرینه را گردهم آورده است تا شما عزیزان با این آداب و رسوم آشنا شوید در این مقاله همراه اصفهان تور باشید.
آب بازی ( آب پاشان، آبریزان، تیرماسیزه)
از مراسم متداول گیلان در گذشته، آب بازی بود که امروز کمتر اثری از آن می توان یافت. این جشن در شرق گیلان و غرب مازندران به “تیرماسیزه” به معنی سیزدهم ماه تیر مشهور شده و احتمالاً همان تیرگان است. در فرهنگ ایران پیش از اسلام روز سیزدهم هر ماه تیر نام داشت و روز تیر از تیرماه را جشن می گرفتند. این مراسم به “آبریزان” یا “آب پاشان” نیز معروف بود. جشن آبریزان تا عهد شاه عباس در طبرستان و گیلان بر قرار بود و سپس به تدریج از یاد رفت.
کتاب “عالم آرای” عباسی با توجه به این که در تقویم دیلمی سال ۳۶۰ روز بود و ۵ روز آخر به حساب نمی آمد، مراسم آبریزان را با محاسبه ایام “خمسه مسترقه” یعنی همان ۵ روز آخر سال و افزودن آن پس از پایان سه ماه بهار، در روز ۱۳ ماه تیر محاسبه می نماید و می افزاید “در میان عجم یعنی ایرانیان، این روز به روز آب پاشان معروف است. در این مراسم بزرگ و کوچک، مذکر و مونث به کنار دریا می رفتند آب بازی می کردند و به طرب و خرمی می پرداختند و به راستی مراسمی تماشایی به وجود می آمد”. این رسم در بعضی از نقاط کشور مانند یزد، کرمان و اصفهان نیز معمول بود و در ۱۳ تیرماه هر سال مردان و زنان در حالی که هر یک ظرفی همراه داشتند، به کنار رود خانه می رفتند و به سرو روی یکدیگر آب می پاشیدند.
زکریا قزوینی نویسنده کتاب “عجایب المخلوقات” نیز از جشنی به نام “آب پاشان” یاد کرده و انگیزه آن را به قحطی شدید و توسل فیروز (جد انوشیروان) به خداوند و دعای او برای باریدن باران و رفع قحطی و گرسنگی نسبت داده است. در این باره آمده که مردم در این روز به تبرک باران، از شدت شادی به یکدیگر آب می ریختند و این کار از آن زمان متداول شد.
از مراسم دیگر این روز فال گیری و “لال شوش زنی” است. در این مورد، بزرگ خاندان بربدن اهل خانه و دام ها و نیز به در و دیوار و همه چیز چوب می زد و خاموشی اهل خانه در برابر ضربات ترکه چوب، به باور آنها باعث برکت و رونق اقتصادی و معیشتی آنان می شن
آینه تکم
یکی دیگر از مراسم قبل از سال نو، اجرای یک نمایش عروسکی به نام “آینه تکم” است که در نواحی غربی استان گیلان انجام می شد. “تکم چی ها” از آذربایجان به نقاط هشتپر و حتی انزلی و رشت می آمدند و پیام آور رسیدن سال نو و نوروز می شدند.
“تکم” عروسکی به شکل بز بود که به دسته ای متصل می شد و آن را با پارچه ها و منجوق های رنگی و پر می آراستند و با بالا و پایین بردن دسته ای که از میان چوبی سوراخ دار می گذشت، آن را به حرکت و جنبش وا می داشتند. در کنار این نمایش با صدای دو چوب که به هم می خورد و آهنگی شاد را تداعی می کرد، تکم چی ها ترانه هایی خوش آهنگ می خواندند.
بندبازی (لافندبازی)
از نمایش های سنتی گیلان که بیشتر در جشن هایی مثل عروسی، عید نوروز و یا در بازارهای هفتگی اجرا می شد، بندبازی است. در گیلان به آن “لافندبازی” نیز گفته می شود و مانند همان بندبازی در سیرک است. نمایش بر روی طنابی که از روی دو میله فلزی و چوبی محکم و ضربدری شکل گذتشه و در دو طرف مهار شده، انجام می شود. اصلی ترین فرد نمایش “پهلوان” نام دارد که بر روی طناب ها با پای برهنه راه می رود و برای تعادل خود چوبی بزرگ به نام لنگر در دست می گیرد. پهلوان با ایستادن داخل تشت و یا قابلمه بر روی طناب راه می رود. گاه با دوچرخه ای که لاستیک آن را برداشته اند فواصل دو تیر را می پیماید. قراردادن صندلی داخل یک سینی و نشستن روی صندلی و حفظ تعادل در همان حالت، از جمله عملیات دشوار این افراد است. در پایین طناب شخصی که لباس مسخره ای پوشیده و به “یالانچی پهلوان” مشهور است با لودگی و مسخرگی به تقلید از پهلوان می پردازد. نقاره چی و سرناچی نیز با نواختن آهنگ، تماشاگران را در فضای شاد این نمایش سهیم می سازند.
کشتی گیله مردی
این کشتی که امروزه همچنان پای برجاست، یادگار صلابت و دلاوری مردم این خطه است. کشتی “گیله مردی” ریشه در تاریخ دارد. “مقدسی” در قرن چهارم هجری از این کشتی یاد کرده است.
“ظهیرالدین مرعشی” در مورد آن می گوید رسم مردم دیلم است که جوانان روغن بر خود بمالند و پس از استراحت و خوراک کافی و لذیذ از گوشت، روغن، عسل و … زور آنها زیاد شده و قدرت می یابند که با فرد دیگری کشتی بگیرند.
کشتی گیران گیله مرد مراتب خاصی نظیر تنگوله یا نوچه، پهلوان، سرپهلوان یا میداندار دارند. این کشتی در محوطه ای محصور به نام “سیمبر” یا “سبزه میدان” برگزار می شود. کشتی گیله مردی معمولاً در تابستان و اعیاد و عروسی ها انجام می شود. کشتی گیران که شلوارهایی به نام “لاسپار” به پا دارند با بالاتنه لخت، ابتدا به حضار احترام می گذارند و سپس با حرکات نمایشی قدرت خویش را به رخ حریفان می کشانند. این حرکات نمایشی “فوزوما” یا “فزّومما” خوانده می شود.
پس از رجزخوانی، حریف با کف زدن به او پاسخ می دهد. نبرد ابتدا با حواله کردن مشت ها آغاز می شود. این بخش در موارد بسیار منجر به مجروح شدن و شکستگی استخوان یکی از طرفین می شود. در این کشتی هر گاه دست یکی از طرفین با زمین برخورد کند بازنده محسوب می شود. جایزه این مسابقات به صورت غیر نقدی و شامل پارچه، آینه، پیراهن، گوسفند و گاو و … است. به این جایزه “برم” می گویند.
ورزا جنگ
از رسوم و نمایش های دیرین گیلان و بعضی از نقاط ایران، جنگ گاوهای نر است. در گیلان به آنها “ورزا” یا “ورزو” گفته می شود.
گاوهای جنگی معمولاً توسط ملاکین یا روستاییان مرفه نگه داری می شدند و فقط به درد مبارزه و جفت گیری می خوردند. این گاوها از شاخ های محکم برخوردارند که وسیله دفاع و حمله آنهاست. کوهان پشت ورزاها به آنها صلابتی می بخشد که هنرمندان سفال گر هزاران سال قبل را به الهام و ساخت شمایل سفالی آنان واداشته است. ساخت سفالینه های قرمز رنگ ملهم از این گاوهای نر زورمند از مشخصه های هنر باستانی گیلان است.
قدیمی ترین سندی که به چنین نمایشی در گیلان اشاره دارد فرمانی است نوشته بر روی سنگ مرمر قهوه ای و به خط نستعلیق بر ایوان ورودی مسجد جامع لاهیجان که به دستور “سلطان حسین صفوی” نگاشته شده و طی آن اهالی را از ارتکاب اعمال خلاف باز داشته و امر به تادیب و تنبیه خلافکاران کرده است. این فرمان که تاریخ ۱۱۰۶هـ. ق را دارد مردم را از کبوتر پرانی، گرگ دوانی و نگه داری گاو و قوچ و سایر حیوانات به منظور جنگ با یکدیگر باز داشته و این اعمال را ممنوع شمرده است.
چوگان بازی
این بازی که توسط اسب سواران انجام می شد اولین بار در زمان شاه عباس صفوی به هنگامی که لاهیجان را فتح نمود در گیلان مورد توجه قرار گرفت. پس از فرار “خان احمدحان” آخرین حاکم کیای بیه پیش، ملک موروثی او به دست صفویان افتاد. به دستور شاه عباس باغ بزرگ او را برای ایجاد زمین این بازی خراب کردند و از آن پس این محل به سبزه میدان مشهور شد.
پولو(polo) کلمه ای انگلیسی ماخوذ از واژه ای تبسی و به معنی چوگان است.
چاه نخجیر
حکام قدیم گیلان به شکار علاقه فراوان داشتند. در عملیات شکار که “چاه نخجیر” نامیده می شد، ابتدا قسمتی از جنگل به عنوان شکارگاه انتخاب می شد. سپس با در هم پیچیدن شاخه های درختان دو رشته پرچین محکم به مساحت یک یا دو فرسخ درست می کردند. این دو پرچین طوری تهیه می شد که به تدریج بر یک نقطه متمرکز می شدند به گونه ای که در آخرین مرحله به زحمت گذرگاهی برای عبور یک شکار باقی می ماند. این دالان در انتها، به محوطه ای در عرض ده متر با پرچین های محکم و لانه هایی موسوم به چاه، محصور می شد. در روز شکار مردان گیل و دیلم پشت پرچین ها جمع می شدند و عده ای فریاد زنان با ساز و نقاره هیاهوی وحشت انگیزی ایجاد می کردند. این گروه بین دو پرچین پیش می آمدند و به آرامی شکار را به طرف محوطه مورد نظر می راندند. اطراف محوطه و کمی بالاتر، صفه کوچکی ایجاد می شد که در آنجا مردان جای می گرفتند و هنگامی که حیوان به دام می افتاد درهای لانه ها را می بستند.
وقتی که گرازها، گرگ ها، شغال ها و … در این لانه ها محبوس می شدند، گوزن ها که نمی توانستند از دالان به لانه ها راه یابند با ضربات پیکان و تبر کشته می شدند. والی و بزرگان دولت آنگاه روی صفه آمده و برای گشودن در لانه ها فرمان می دادند، به نحوی که تنها یک گراز می توانست در آن واحد خارج شود. در این موقع مردی جوان برای ورود به محوطه انتخاب می شد و هنگامی که گراز به طرف جوان حمله ور می شد او با یک ضربه گراز را از پای در می آورد.
شاه عباس صفوی پس از تسخیر گیلان چند بار چنین شکارهایی را ترتیب داده بود. در سال ۱۰۰۳هـ.ق عملیات شکاری توسط او با ۱۰هزار مامور تعقیب شکار انجام شد. در ۱۰۲۳ هـ.ق شاه عباس بار دیگر به گیلان آمد و به فرمان او۳۰ هزار نفر مامور تعقیب شکار از نواحی بیه پس و بیه پیش گرد آمدند و برای تعقیب شکار به جنگل رانکوه اعزام شدند. در این شکار تعداد بسیار زیادی از حیوانات وحشی کشته شدند. این شکار چنان مقبول طبع شاه افتاد که با وجود مرگ ۲۷۰۰ نفر از ماموران، از پایان دادن شکار امتناع ورزید. پس از سقوط فرمانروایان گیلان و ترک بازدیدهای شاهانه، این گونه کشتارهای وسیع پایان گرفت.
نوروز
جشن نوروز در گیلان با آیین ها و مراسم گوناگونی بر پا می شود:
نوروز خوانی
نوروز خوانی از مراسم آخر هر سال در گیلان است. نوروز خوانی که هم اکنون نیز کم و بیش رواج دارد، در گیلان نماد ورود بهار و خیر و برکت است. برای این کار گروهی نوروزخوان در کوچه و خیابان به راه می افتند و اشعاری می خوانند. از معروف ترین این اشعار می توان به “دوازه امام” و “عروس گوله” اشاره داشت. اغلب نوروز خوانان نخست دوازده امام را می خوانند و وقتی به قسمت ترجیع بند می رسند، آن را دو نفری تکرار می کنند و بعد نوروز و نوسال می خوانند. این شعر چنین آغاز می شود:
همی خوانم امام اولین را شه کشور امیرالمومنین را
وصی و جانشین یعنی علی را
به یاسین والف لام و به فیروز دهید مژده که آمد عید نوروز
امام دومین هم دسته گل شفاعت می کند او بر سر پل
حسن بابش سوار است او به دلدل
به یاسین و الف لام و به فیروز دهید مژده که آمد عید نوروز
این شعر در مدح دوازده امام ادامه می یابد.
عروس گوله
نمایش “عروس گوله” نیز از دیگر مراسم قبل از حلول سال نو به شمار می رفت. این نمایش همراه با آواز ریتمیک دارای مفاهیم اخلاقی و آیینی خاصی بود. بازیگران این نمایش معمولاً سه نفر بودند و به نقش غول، پیربابو و نازخانم ظاهر می شدند. نقش نازخانم را بیشتر مواقع پسر جوانی که لباس زنانه پوشیده بود اجرا می کرد. پیر بابو یا کوسه نقش پیرمردی بود که باغول بر سر تصاحب نازخانم به بحث و جدل می پرداخت. غول هم خود را با کلاهی از کلوش (ساقه برنج)، زنگوله های و چماق به هیبتی عجیب می آراست. این گروه به منازل مختلف رفته، به ایفای نقش خود می پرداختند و در ازای تهنیت گویی خویش و آرزوی سالی پربرکت و پر یمن برای صاحبخانه، از او هدایایی دریافت می کردند.
گاه نقش یک شخصیت دیگر به اسم “کاس خانم” نیز به این جمع اضافه می شد.
گل گل چهارشنبه
از دیگر مراسم کهن ایرانیان که در گیلان هم با بعضی تغییرات جزیی به آن می پردازند، “چهارشنبه سوری” است که در غروب آخرین سه شنبه سال و در شب چهارشنبه انجام می شود. به این منظور خار، بوته، گون و کاه جمع آوری می شد و با درست کردن پشته هایی که معمولاً رو به سمت قبله می نهادند و سپس آتش زدن آنها، از روی آتش می پریدند و هنگام پریدن با خوشحالی می خواندند:
گل گل چهارشنبه به حق پنج شنبه
زردی بشه، سرخی بایه نکبت بشه، دولت بایه
یعنی: ای شعله آتش چهارشنبه، به حق پنج شنبه، زردی و ضعف و بیماری رخت بر بندد و نوبت سرخی و نشاط وخرمی فرا رسد. دوره نکبت و ناکامی به سر آید و دولت و اقبال روی نماید.
این سنت که از روزگار زرتشت و حتی جلوتر بر جای مانده، در دوران اسلامی با اعتقادات مردم در هم آمیخته و رنگ و بویی دینی گرفته است. دود کردن اسپند هم از این رسوم است که سعی می شد از سادات خریداری شود و به هنگام دود کردن آن زمزمه می کردند:
عاطتیل کن، باطیل کن تی مرده ماره بیرون کن
اسفند دوکن چاووس بایه مردمار به هوش بایه
یعنی: عاطل و باطلش کن و چشم زخم را از وجودها دور ساز. مادر شوهرت را بیرون کن. اسپند دود کن تا چاووش بیاید. تا مادر شوهرت به هوش بیاید.
علاوه بر این به نیت این که دختران به زودی به خانه شوی بروند، دختران دم بخت را چند ساعتی از خانه بیرون و خانه تکانی می کردند. شکستن کاسه و کوزه و ظروف کهنه به علامت دور ساختن نفرت و رفع قضا و بلا از دیگر آداب این روز به شمار می رفت. مراسم چهارشنبه سوری در نواحی مختلف گیلان با تفاوتی اندک اما شبیه به هم اجرا می شد و گاه شلیک تیر و ترکاندن ترقه نیز در برنامه جای داشت. گاه نیز به نیت برکت، یکی از اهالی با تبر به سمت درختی که بار نمی داد می رفت اما با ضمانت دیگران برای بار آوردن درخت در سال بعد، شخص تبر به دست از قصد خود منصرف می شد.
فالگوش ایستادن؛ از دیگر برنامه های چهارشنبه سوری بود. برای این کار، در گذرگاه ها می ایستادند و با شنیدن پنهانی نخستین کلمات عابرین، مفهوم آن را حمل بر توفیق یا ناکامی خود در سال آتی می شمردند.
قاشق زنی؛ از دیگر رسوم اجرایی این شب بود که معمولاً جوانان و بیشتر دختران به در خانه همسایه ها می رفتند و با پنهان کردن روی خود و بدون دادن آشنایی، خواستار هدیه می شدند. نقل و نبات و تنقلات از عمده ترین چیزهایی بود که در کاسه قاشق زنان جای می گرفت.
شال اندازی؛ در مناطق روستایی کوهستانی از رسوم شایع چهارشنبه سوری بود و گاه حالت نوعی خواستگاری از دختر صاحب خانه را داشت. معمولاً به گوشه شال اینان مقداری شیرینی و آجیل به عنوان هدیه صاحب خانه بسته می شد و شال اندازان بدون مشخص کرن هویت خویش به خانه فرد دیگری می رفتند.
سیزده سال
آخرین مراسم نوروز، سیزده سال است. در این روز مردم گیلان بیشتر به کنار رودخانه ها و در دل جنگل ها می روند و به صورت گروهی، آخرین روز نوروز را گرامی می دارند. دختران گیلانی در این روز سبزه گره می زنند. این مراسم معمولاً با بندبازی، کشتی گیله مردی و نواختن ساز و نقاره همراه است.
شب چله
شب چله از مراسم باستانی ایران، در گیلان هم از منزلت خاصی برخوردار است. شب اول دی ماه هر سال را اهل خانواده و خویشان و گاه همسایه ها گرد هم می آیند تا آیین شب چله را برگزار نمایند. برای مراسم شب چله، معمولاً خوردنی ها و تنقلات و آجیل زیادی فراهم می آورند. هندوانه به سفره این شب رنگ و بویی دیگر می بخشد و به قولی اگر هر کس در شب چله هندوانه بخورد، در تابستان احساس تشنگی نمی کند. یکی از ترانه هایی که در این شب زمزمه می شود، چنین است:
امشو، شب چله، خانم جیر پله چاقو بزنیم هندوانه کله
یعنی: امشب شب چله و خانم زیر پله است، چاقو به هندوانه بزنیم.
از دیگر خوردنی های این شب، برنج برشته، عدس و گندم برشته، کونوس (ازگیل وحشی)، آجیل، پرتقال، لیمو، خوج (گلابی محلی) و میوه های دیگر است.
تفال به دیوان حافظ از دیگر آداب این شب است. پس از نیت و سوگند دادن حافظ به شاخ نبات، دیوان را می گشایند و اولین غزل صفحه جلوتر را می خوانند. اعتقاد بر این است که بیش از سه بار نباید فال گرفت چون حافظ ناراحت می شود و حرف های خوش نمی زند.
ازدواج
برای تشکیل خانواده، حضور زوجی که خواهان یکدیگرند، عامل تعیین کننده است. در گیلان، به خصوص در مناطق روستایی به دلیل مشارکت و همپایی زنان و مردان در امور معیشتی، ارتباط و آشنایی های اولیه از برخوردهای ساده و روزمره اهالی آغاز می شود.
با توجه به گسترش فعالیت هایی که در بطن زندگی روستایی جریان دارد مثل آیش، وجین و درو و … شناخت ابتدایی پسران و دختران به وجود می آید. این شناخت بعدها به انتخاب و سپس در صورت پذیرش خانواده ها به تهیه مقدمات ازدواج منجر می شود. به این ترتیب که با جلب موافقت خانواده طرفین و پس از مراسم خواستگاری، دوره نامزدی طی می شود.
حنابندان؛ پیش از فرار رسیدن عروسی مراسمی به نام “حنابندان” در شهرها بر پا می شد. در این مراسم عروس می باید در این شب دست و پایش را حنا ببندد.
نارنج زنی؛ از دیگر مراسم ازدواج “نارنج زنی” است. رابینو که در اوایل قرن بیستم در گیلان به سر می برد، خود شاهد این مراسم بود. وی می نویسد که هنگام ازدواج، داماد نقل و سکه بر سر عروس می پاشد، بعد نارنج یا پرتقالی به طرف او می اندازد. آنگاه عروس و داماد دورچاه می گردند. عروس سکه ای به نشانه خوشبختی در چاه می اندازد و پس از آن درخت توتی در خانه می نشانند.
گیشه بری؛ گیشه بری از دیگر مراسم مربوط به ازدواج است. بردن عروس به خانه داماد را گیشه بری می نامند. این مراسم پرشور با صدای ساز و نقاره و ترانه خوانی و شادمانی خانواده عروس و داماد و دیگر مهمانان همراه است.
در شهرها معمولاً ازدواج با پا درمیانی خانواده و معرفی چند دختر به پسر مورد نظر صورت می پذیرفت. گاه دلاک حمام را برای آشنایی و پرسیدن نظر دختر نزد او می فرستادند و یا در حمام های عمومی دختر مورد نظر را برانداز کرده و پس از پسندیدن به خواستگاری او می رفتند. مراسم خواستگاری و تعیین مهریه و شیربها از موارد مطرح برای دو خانواده است.
ختنه سوران
از مراسم تاریخی ایران و گیلان ختنه سوران است. در تاریخ خانی آمده است: “چون ارقام مسرت و شادکامی و فرحت و کامرانی ثبت صفحه دفتر خزینه خاطر مبارک حضرت میرزا علی بود و بزم و عشرت ختنه سور دودر شاهوارو…”
به خوبی می توان اهمیت چنین جشنی را به خصوص با توجه به ارج و قرب فرزند پسر در ایام گذشته درک کرد. اگر پسر را ده روز پس از تولد ختنه نمی کردند، این کار را چهار، پنج سال به تعویق می انداختند.
برای ختنه سوران روز و ساعت سعد و مناسب را انتخاب می کردند و آشنایان و مطرب و دلاک را برای همان روز خبر می کردند. در این میهمانی از مهمانان با پلو و خورشت و شیرینی و آجیل پذیرایی می شد و پس از آن مراسم جشن و پایکوبی برگزار می شد تا بچه از این عمل ترسناک دلداری یابد.
وسایل ختنه کردن یک نی به طول ۱۰ تا ۱۵ سانتی متر، تیغ سلمانی و پنبه یا پارچه سوخته شده بود که برای ضد عفونی کردن و بند آوردن خون از آن استفاده می شد. پس از عمل ختنه کردن، موسیقی و دست افشانی و پای کوبی ادامه می یافت. این عمل از آنجا که یکی از آداب اولیه اسلامی است، موجب احساس مسئولیت والدین می شد. معمولاً سعی بر این بود که تعداد ختنه شوندگان در یک روز فرد باشد، در غیر این صورت خروسی را نیز سر می بریدند.
معمولاً در این مراسم هر یک از میهمانان در حد توان خود هدیه ای می آورد. گاه جشن تا هفت روز طول می کشد. پس از ده روز فرد ختنه شده را همراه دیگر همسالانش به حمام می برند. برای این کار حمام از پیش قرق می شود.
عزاداری ماه محرم
مردم گیلان نیز همچون مردم سایر مناطق ایران، آداب و رسوم ویژه ای برای سوگواری حسین بن علی (ع) دارند. مردم سعی می کنند تا در روزهای نهم و دهم محرم، به زادگاه خود بروند و در جمع بستگان و آشنایان خود در مراسم عزاداری شرکت کنند. روضه خوانی، سینه زنی، زنجیر زنی، چهل منبر، شام غریبان، تعزیه خوانی و … از جمله مراسم عزاداری در ماه محرم مردم گیلان است. به عنوان نمونه، مراسم عزاداری در ماسوله در اینجا آورده می شود:
مردم ماسوله مثل شیعیان گیلان و تالش مراسم مذهبی را به جای می آورند و این مراسم قدمتی دیرینه دارد. برای اولین بار از سال ۱۲۶۱هـ. ق برنامه منظمی برای برگزاری دهه اول محرم، در هر روز و هر شب تدوین شد. این برنامه بسیار حساب شده است و با طوق بندی از شب هفتم آغاز می شود. در روزهای بعد تا روزدهم برنامه ها و عزاداری ادامه می یابد و در شب یازدهم مراسم شام غریبان انجام می شود.
در شب دوازدهم محرم پس از انجام مراسم مربوط به خاکسپاری شهیدان کربلا (توسط طایفه بنی اسد) و تعزیه داری در جوار “امامزاده عون بن علی” برنامه عزاداری ماه محرم پایان می یابد. به گفته “رابینو” تمام ساکنان ماسوله روز دهم محرم به مسکن و کار خود باز می گردند.
موسیقی
استان گیلان یکی از غنی ترین گنجینه های فرهنگ موسیقی را داراست. دکتر امیراشرف آریانپور در کتاب گیلان می نویسد: این گنجینه غنی فرهنگ موسیقی، بر خلاف بسیاری از مناطق ایران از وحدت سبک برخوردار نیست. به این معنا که نقاط مختلف گیلان چه از نظر تنوع آوازها و چه از لحاظ خصوصیات ملودی و ریتم از سبک های متفاوتی برخوردارند و این تفاوت سبک به خصوص بین موسیقی مردم توالش با موسیقی محلی مناطق دیلمان و اسپیلی و سایر نواحی گیلان به چشم می خورد.
به طور کلی مردم تالش سه نوع آهنگ دارند: قدیم دستان، تالش دستان و تازه دستان. آهنگ های گیلان به ویژه در سیاهکل و دیلمان از طبیعت الهام گرفته اند و غالباً به صورت بکر و دست نخورده باقی مانده اند.
در سال ۲۵۵هـ. ق احمد بن توکل، ندیم خلیفه عباسی معتمد علی الله، در کتابی تحت عنوان “الموسیقی العراقیه” که بخشی از آن در باره موسیقی دیلمان بود آورده است: “آوازخوانی مردم خراسان با زنج است که دارای هفت سیم است و زخمه آن مانند زخمه چنگ است و آوازخوانی مردم ری و طبرستان و دیلمان با تنبورهاست…”.
ابونصر فارابی نیز در کتاب “الموسیقی” (۳۳۹ هـ. ق) از تنبور گیلانی نام برده است: “تنبور خراسانی دارای دو سیم است و گونه ای دیگر تنبور جیلی (گیلانی) است. شیوه کوک تنبور گیلانی از شیوه کوک خراسانیان جداست”.
با توجه به مقاله مرحوم عبداله ملت پرست، نام و مشخصات برخی از موسیقی های بومی و آوازهای محلی گیلان را می آوریم:
۱- خره: نام آهنگی است که به عنوان خرلنگ معروف است.
۲- کشتی مقام: با سرنا و نقاره و مراسم کشتی محلی اجرا می شود.
۳- عروس بران: هر مرحله جشن عروسی موسیقی ویژه خود را دارد.
۴- ورزا جنگ: در مایه ابوعطا و دشتی از مقام شور است و در جنگ گاوهای نر به کار می رود.
۵- پهلوی خوانی: دوبیتی گیلانی است که در موقع چیدن برگ چای خواند می شود.
۶- بجارسری: ترانه هایی است که وقت کار در شالیزار خوانده می شود.
۷- گلن کشی: این قطعه به صورت در آمد آواز دشتی در مناطق کوهستان اجرا می گردد.
۸- گوسفند دوخوان (فراخواندن گوسفند): این آهنگ از نظر کیفیت ملودیک و ساختار موسیقی با استفاده از فواصل گوناگون گام شور ترکیب بسیار زیبایی یافته است و جمله بندی موسیقی آن با توجه به فضای فولکلوریک فوق العاده متنوع است.
۹- آبکناری: نوعی آواز در آمد دشتی است.
۱۰- زرد ملیجک (گنجشک زرد): یکی از آشناترین آوازهای بومی گیلان است که به همت استاد صبا به گنجینه موسیقی ملی ایران افزوده شده است.
۱۱- شرفشاهی: چهار دانه های شرفشاه از عرفا و شعرای معروف قرن هفتم گیلان که در دستگاه شور خوانده می شود.
تصنیف برای کوچک خان
در ادبیات شفاهی مردم گیلان، تصنیفی است که مردم به هنگام مبارزات جنگلی ها برای میرزا کوچک خان جنگلی سروده اند. این تصنیف در مناطق مختلف به شکل های ویژه ای خوانده می شود:
چقدر جنگلا خوسی، ملت واسی خستا نبوسی، می جان جانانا
ترا گوما میرزا کوچیک خانا
خدا دانه که من نتانم خفتن از ترس دشمن، می دیل آویزانا
ترا گوما میرزا کوچیک خانا
چرا زودتر نایی، تندتر نایی تنها بنایی، گیلان ویرانا
ترا گوما میرزا کوچیک خانا
بیا ای روح روان، تی ریش قربان به هم نوانان، تی کاس چومانا
ترا گوما میرزا کوچیک خانا
اما رشت جغلان، ایسیم تی قربان کنیم امی جانا، تی پا جیر قربانا
ترجمه:
چقدر در جنگل برای مردم می خوابی، خسته نشدی/ جان جانانم، با توام ای میرزا کوچک خان/ خدا می داند که من نمی توانم از ترس دشمن بخوابم/ دلم آویزان است، با توام ای میرزا کوچک خان/ چرا زودتر نمی آیی، تندتر نمی آیی، تنها گذاشتی/ گیلان ویران را، با توام ای میرزا کوچک خان/ بیا ای روح روان، قربان ریشت/ چشمان کاست را نبند، با توام ای میرزا کوچک خان/ اما بچه های رشت، قربانت می رویم/ جانمان را زیر پایت قربانی می کنیم.
پوشاک
پوشاک زنان گیلان
آثار باستانی به دست آمده در سراسر سرزمین گیلان، سوابق زندگی در این منطقه را به بیش از چهار هزار سال می رساند. این آثار خود به عنوان بهترین رهنمای ما برای شناخت چگونگی زندگی پیشینیان ما در این سرزمین عمل می کنند. پوشاک گیلانیان در گذشته های دور نیز از میان این اشیای به دست آمده قابل شناسایی است.
طرح چهره یک بانوی گیلک که بر روی یک جام پوسیده مفرغی به دست آمده است، نشان می دهد که زنان گیلان روسری بزرگی بر سر می گذاشتند و با پیشانی بندی که از روی پیشانی عبور می کرد و در پشت سرگره می خورد، روسری را روی سر نگاه می داشتند.
این جام مفرغی که از مارلیک به دست آمده است، به بیش از سه هزار سال پیش باز می گردد. همین تصویر نشان می دهد که بقیه روسری روی دوش و سینه قرار می گرفت و دنباله آن دوباره از زیر چانه به طرف بالا کشیده و در کنار گوش به پیشانی بند متصل می شد.
در مجسمه ای طلایی که از مارلیک به دست آمده است، یقه ایستاده برگردن مجسمه را در زیر دو حلقه زینتی می توان مشاهده کرد. دو نشان متقارن و نیز آویزی با زنجیر بر سینه مجسمه به چشم می خورد. موی سر تزیین شده است و حالتی شکوهمند دارد.
همین طرح های قلم زنی روی آثار مفرغی، پوشاک مردان باستانی گیلان را نیز ارائه می نماید؛ کلاهی از جنس پارچه ضخیم یا نمد، پیراهن آستین کوتاه با دامن کوتاه با کمربندی پهن که بر کمر مرد بسته شده است.
ابزار رزم گیلانیان نیز در این طرح ها جایگاه ویژه ای داشت و انواع مختلف پیکان، کمان، سرنیزه های بلند و باریک از جنس مفرغ، شمشیرهای بلند و سنگین و سبک مفرغی، سپر مفرغی، کلاه خود، سنج، کمربند و مچ بند مفرغی، سرگرزها، دگمه های زینتی طلا و مفرغ و بسیاری وسایل دیگر شناسایی شده است.
در لباس امروز زنان گیلان با وجود گذر چند هزار ساله زمان، ردپای پوشش دیرین مشهود است؛ نوار روی سینه پیراهن در لباس دختران نواحی کوهستانی، چادر کمری با نقش های ماقبل تاریخ که بر روی دامن بلند و پرچین بسته می شود و سربندهایی که به اشکال مختلف بر روی سر و گردن و شانه زنان گیلان قرار می گیرد، همه یادآور پوشاک نسل های باستان ایران است.
در غرب گیلان زنان تالش معمولاً روسری های پهن و سفید را با پوشش بیشتری به کار می برند.
در کوهپایه ها و نواحی کوهستانی شرق گیلان، نحوه بستن روسری متفاوت است و در هنگام کار به صورت × در پشت سر گره می خورد و یا با عبور از روی چانه در بالای سر به هم می رسد. در این نواحی معمولاً اول یک لچک سیاه بر روی سر بسته می شود و سپس روسری سفید روی آن قرار می گیرد.
لباس زنان کوهستان نشین برای حفاظت از سرمای منطقه، بیشتر از پیراهن بلند یا نیمه بلند بر روی شلیته بلند و لیفه دار تشکیل می شود.
اما زنان کوهپایه علاوه بر این پیراهن ها، پیراهن کوتاه تری هم روی آنها می پوشند و گاه بر روی این پیراهن جلیقه کوتاه تری به تن می کنند. پیراهن های تابستانی نازک است و روی آن سوزن دوزی می شود.
در دوره معاصر، لباس زنان شرق گیلان با پارچه ها و نوارهای رنگین اضافی، زیبایی خاصی یافته است.
معمولاً در بخش غربی از این تزیینات بهره گرفته نمی شود، بلکه شلیته های دارای گل های درشت چشمگیر و پرچین لیفه دار است و پیراهن های بلند و رنگین روی آن می افتد. پر گل بودن و رنگ های بیشتر در انتخاب پارچه این لباس ها بسیار دارای اهمیت است.
بر روی این دو قطعه اصلی لباس معمولاً جلیقه هایی که با سکه های متعدد تزیین شده پوشیده می شود. این زنان گیلک برای تزیین از گوشواره های پیاله زنگی و کشکولی و نیز روسری ساده سفید بزرگ که روی سر و دور گردن را می پوشاند استفاده می کنند. جوراب پشمی یا ابریشمی دست باف و کفش “چوموش” مکمل پوشاک این زنان بوده است.
در بخش ساحلی گیلان معمولاً لچکی بر سر می نهند و زیر گلو را با سنجاق سوزنی از طلا به هم وصل می کنند. در بسیاری از مواقع دو گوشه جلوی لچک را از دو طرف به زیر گوشه سوم آن در پشت گردن می برند و با عبور از روی هم آن را روی سر گره می زنند.
در این نواحی پوشیدن شلیته کوتاه و شلوار مشکی تا وسط ساق پا معمول است. از آنجا که شلیته بلند برای کار در مزارع و باغ ها دست و پا گیر است، می توان پذیرفت که در نواحی مختلف، نوع نیمه بلند یا کوتاه آن مورد استفاده قرار گیرد.
پوشاک ساحل نشینان معمولاً با یک چادر نماز که به دور کمر بسته می شود، همراه بوده است.
شهرنشینان گیلان در گذشته علاوه بر این چادر نماز، یک چادر مشکی دو تخته که هر تخته آن به اندازه دو قد آدمی درازا داشت، بر سر می نهادند و دو طرف آن را به گردن می انداختند.
در گذشته زنان جا افتاده علاوه بر شلوار مخصوصی به نام نیمساق، از چادر سیاه، نقاب و روبنده نیز استفاده می کردند.
زنان جوان علاوه بر سکه دوزی جلوی جلیقه، سربندهای مشکی و کلاهک عرق چین خود را نیز سکه دوزی می کنند.
جوراب پشمی گیلان که بالای آن به وسیله ریسمانی پشمی به دور پا بسته می شود، هنوز بسیار مورد استفاده است.
پوشاک مردان گیلان
ردپای پوشاک مردام گیلان از گذشته های دور تا سال های معاصر به سختی ممکن است و تنها کلاه نمدی و چوموش را می توان بر جای مانده از آن دوران دانست.
بومیان گیلان زمین، کت پشمین خشن بافتی به نام “چوخا” یا “چوخه” دارند، شلوار آنها معمولی و پشمی است که لیفه ای یا میان ساق است و کلاه نمدی و چوموش مکمل لباس آنهاست.
پیراهن مردان بیشتر به رنگ قرمز تند یا کمی روشن تر و بدون یقه است. آستین پیراهن راسته و بدون مچ و پیراهن دارای چاک در قسمت راست سینه است. معمولاً اندازه پیراهن بلند نیست. پارچه شلوار مردان گیلک غالباً توسط زنان بافته می شود.
یک شال نیز برای پیچیدن روی کمر استفاده می شود که از پارچه دست بافت و با نقوش هندسی و رنگین است. این شال بیشتر در جشن ها و عروسی ها به کار می رود. کلاه مردان نمدی و از پارچه زمخت بافت پشمی است.
گالشان (دام داران کوهستانی) کلاهی پوستی دارند و علاوه بر آن از شولا یعنی بالاپوش نمدی و نیمه بلند استفاده می کنند.
شکم گردی در کرمانشاه
غذاهای سنتی استان کرمانشاه
استان کرمانشاه با دارا بودن قدمتی چند هزار ساله دارد و از نوشته های تاریخی اینطور برآورد میشود که جز اولین تمدن ها میباشد این خطه ی کرد نشین دارای مردمان با ذوق و هنرمندی میباشد. کرمانشاه دارای رژیم غذایی و غذاها و شیرینی های منحصر به فرد خود میباشد که هنوز هم توسط مادران و بانوان عزیز آن سرزمین پخت میشود. هر چند قدیمی و سنتی هستند ولی همچنان در اوج قرار دارند شرکت خدمات اصفهان برای آشنایی هرچه بیشتر شما عزیزان مقاله ای را گرد آورده است با اصفهان تور همراه باشید.
استان کرمانشاه با قرارگیری در ناحیهی غرب کشورو حضور برخی از بزرگترین ایلهای کرد ایران مانند ایل غیور لکایل کلهر، ایل زنگنه، ایل گوران و همچنین قومیتهای گوناگون از تنوع غذایی بینظیر و منحصربهفردی برخوردار است که در نوع خود جالب و شگفتانگیز به نظر میرسند. غذاهای سنتی و بومی این استان مانند: خورشت بادام کرمانشاهی، کوفته کرمانشاه، کوفته ریزه، هلوکباب، سیبپلو، سورانه، کوفته شیرین، خوراک کدو حلوایی، کوکوی پاغازه، سوپ ترخینه، دستپیچ کرمانشاه، چنگال، آش کشک و بادمجان، چلوگوشت و دوینه یا ترخینهی مخصوص کرمانشاه، از جمله معروفترین و رایجترین غذاهایی است که بومی و خاص این شهر بوده و در سراسر ایران از شهرت و محبوبت فراوانی برخوردار است.
خورشت خلال کرمانشاه
خورشت خلال بادام کرمانشاه، یکی از معروفترین، لذیذترین و در عین حال رایجترین غذاهای سنتی این خطه از ایران به شمار میآید. گردشگران بسیاری از سراسر ایران هنگام سفر به این استان باستانی، پس از بازدید از آثار تاریخی شگفتانگیز باقیمانده از دوران کهن، امتحان کردن طعم فوقالعاده و لذیذ این غذای بومی را در برنامهی غذایی روزانهی خود قرار میدهند. خوراکی مقوی، خوشعطر و مملو از هنرمندی آشپزان کرمانشاهی که از دلایل شهرت و محبوبیت آن به شمار میآید. مردم این استان با استفاده از خلال بادام، گوشت، کره، زرشک، پیاز، ربگوجهفرنگی، گلاب، زعفران دمکرده، چوب دارچین، نمک و زردچوبه این غذا را تهیه میکنند. سرو این خورشت خوشمزه در کنار برنج، سبزی خوردن، ماست و انواع چاشنیهای بومی و سنتی بسیار دوستداشتنی و خاطرهانگیز خواهد بود. آشپزان این استان برای تزئین از خلال پسته و برای بخشیدن طعمی ترش و دلپسند از لیموعمانی نیز استفاده میکنند.
هلوکباب کرمانشاهی (کوفته مخصوص کرمانشاه)
غذایی که به عنوان یکی از قدیمیترین و معروفترین غذاهای بومی استان کرمانشاه محسوب میشود هلوکباب یا همان کوفتهی معروف کرمانشاهی است که طرفداران بسیاری را در سراسر این استان و حتی تمامی کشور بدست آورده است. اینکه چرا اسم این غذای لذیذ و خوشبو هلوکباب است، مشخص نیست. اما به نظر میرسد به دلیل مزهی عالی، لطافت و شاید شکل ظاهری که آشپزان هنگام سرخ کردن درون روغن به آن میدهند به هلوکباب شهرت یافته است. مردم استان کرمانشاه این غذای سنتی و بومی را با استفاده از گوشت، لپه، روغن، سیبزمینی نیمپز، تخممرغ، گردو، کشمش، پیازسرخ شده، آبلیمو، شکر، نمک و رب گوجهفرنگی طبخ میکنند. شاید تهیهی هلوکباب به صرف زمان نیاز داشته باشد، ولی مطمئن باشید طعم و عطر آن به قدری لذیذ و مطبوع است که از تهیهی آن و چشیدن این غذای دوستداشتنی، پشیمان نخواهید شد. هلوکباب معمولا همراه با نان و سبزیخوردن میل میشود.
کوفته نخود کرمانشاه (کوفته ریزه)
از دیگر غذاهای رایج و محبوب در رژیم غذایی مردم استان کرمانشاه، کوفته نخود یا همان کوفته ریزهی معروف کرمانشاهی نام دارد. این غذا در بین خانوادههای این استان تاریخی کشورمان، بسیار پرطرفدار بوده و به دفعات تهیه و طبخ میشود. بانوان و مادران هنرمند استان کرمانشاه، کوفته نخود را با استفاده از نخود پخته شده، گوشت چرخکرده، آرد، نمک، زردچوبه، پیاز، سبزیهای معطری مانند: جعفری، نعناع، مرزه، ترخون و مغزگردو تهیه میکنند. غذایی بسیار لذیذ با خواص منحصربهفرد نخود که برای بدن انسان بسیار لازم و ضروری است.
دستپیچ کرمانشاه
دستپیچ مخصوص کرمانشاه، نوعی دیگر از کوفتههای معروف سنتی استان کرمانشاه محسوب میشود که با طعم دلنشین و شیرین برگههای قیسی و گردوهای تازه، بسیار دوستداشتنی و مطبوع به نظر میرسد. در طبخ این غذای سنتی از برگهی قیسی، گردوی خرد شده، کشمش، گوشت چرخکرده، پیاز، لپهی پخته شده، روغن، زردچوبه، نمک، فلفل، رب گوجهفرنگی، آبلیمو و شکر استفاده میشود. قطعا از مزهی بینظیر این دستپیچ مخصوص کرمانشاهی لذت خواهید برد. نوش جان…
سیبپلو
استفاده از انواع سبزی و همچنین صیفیجات در طبخ و تهیهی تنوع بینظیری از پلوهای ایرانی بسیار رایج است. مردم استان کرمانشاه، با استفاده از سیبزمینی که به عنوان یکی از مفیدترین و پرمصرفترین مواد اولیهی آشپزی ایرانی شناخته میشود، به طبخ و تهیهی نوعی غذای سنتی و بومی میپردازند که از آن به سیبپلو یاد میکنند. به نظر میرسد، طعم سیبزمینی با مخلوطی از مواد اولیهای مانند برنج، گوشت چرخ کرده، کشمش، پیاز، خرما،کره، زعفران و نمک، مطبوع و دوستداشتنی خواهد شد. همچنین این غذا از خاصیت غذایی بالایی به دلیل حضور کشمش و خرما برخوردار است که کارشناسان تغذیه در مصرف این نوع خوراکهای خانگی تاکید بسیار دارند. توصیه میکنیم شما نیز این غذای اصیل ایرانی را تهیه و میل کنید.
کوفتهشیرین
تنوع جالبی از انواع کوفته در غذاهای سنتی و بومی استان کرمانشاه به چشم میخورد. خوراکهایی که در پس ایجاد و چگونگی ابداع آن، رازها و نکتههای فراوانی نهفته است. کوفتهشیرین کرمانشاهی نیز یکی از این غذاهای سنتی و بومی به شمار میآید. خانمهای خوشذوق کوفتهشیرین کرمانشاهی را با استفاده از گوشت چرخکرده، برنج، نعناع خشک، شکر، سرکه، پیاز، تخممرغ، فلفل، نمک و زردچوبه طبخ میکنند. پیشنهاد میکنیم این کوفتهی لذیذ را حتما در منزل تهیه کرده و میل کنید. نوش جان…
سوپ ترخینه
ترخینه یکی دیگر از سوپهای محلی و بومی استان کرمانشاه محسوب میشود که علاوه بر طعم لذیذ و عطر خوشایندش، به عنوان غذایی با خاصیت دارویی که برای درمان سرماخوردگی بسیار مفید و ضروری است، شناخته میشود. برای طبخ این خوراک مطبوع، به گندم و دوغ احتیاج است، که ترکیب این دو ماده به صورت گلولههایی آماده و خشک شده، در دسترس مردم قرار میگیرد. اما مواد اصلی برای تهیهی سوپ ترخینه را اسفناج خردشده، پیاز، نمک، فلفل، زردچوبه، لپه، عدس، آب مرغ و ترخینهی آماده شده، تشکیل میدهد.
چلوگوشت
از جمله غذاهای معروف در سراسر ایران و حتی جهان، چلوگوشت غذای بینظیر ایران زمین است که در انواع مختلف و با روشهای خاص و هنرمندانهی آشپزان تهیه و طبخ میشود. غذایی محبوب و پر طرفدار که طعم لذیذ و منحصربهفردش، بسیار وسوسهانگیز و کمنظیر است. مردم استان کرمانشاه این غذای عالی و فوقالعاده را به عنوان غذای بومی و سنتی سرزمین خود میدانند. البته چلوگوشت، یکی از غذاهای سنتی استان سمنان نیز به شمار میرود. آشپزان استان کرمانشاه برای تهیهی چلوگوشت مخصوص شهرشان از برنج، روغن زیتون، نمک، گوشت ماهیچه، پیاز، برگ بو، چوب دارچین، زنجبیل، تخم گشنیز، هل، گلپر، زردچوبه، فلفل سیاه و زرشک استفاده میکنند. مقداری روغن کرمانشاهی که در واقع همان روغن حیوانی است، برای عطر و طعمی بهتر روی برنج ریخته میشود. البته نباید فراموش کرد که کدبانوهای باسلیقهی این استان، ممکن است طبق ذائقهی افراد خانواده از تعداد برخی مواد اولیه کاسته یا به آنها اضافه کنند. به هرحال تاثیر زیادی در طعم اصلی و اولیهی این غذای لذیذ و دوستداشتنی نخواهد داشت.
دوینه (ترخینهی کرمانشاهی)
دوینه یا همان ترخینهی کرمانشاهی، غذایی است سنتی و بومی استان کرمانشاه، که اغلب در فصول سرد سال مانند فصل زمستان، توسط خانمهای این استان زیبا و تاریخی تهیه میشود. البته موادی که در تدارک دوینه مورد نیاز است، در فصل بهار و تابستان در دسترس بوده و مردم استان کرمانشاه، برای طبخ دوینه آنها را در دو فصل ذکر شده، آماده میکنند. ترکیب موادی مانند: گندم پخته و خشک شده، بلغور آسیاب شده و دوغ آب گرفته شده، دوینهی کرمانشاهی را به ارمغان میآورد. ترکیبی که پس از آماده شدن، مستلزم خشک شدن توسط نور خورشید است. پس از تهیهی دوینه، از آن در فصول سرد سال برای تهیهی غذاهایی مانند سوپ و … استفاده میکنند. غذایی بسیار مقوی که در درمان سرماخوردگی نیز بسیار مفید و موثر است.
چنگال کرمانشاهی
نمونهای از یک غذای سنتی و اصیل ایرانی، چنگال کرمانشاهی نام دارد که بسیار مقوی و پرانرژی است. پزشکان و کارشناسان تغذیهی کشور، مصرف این غذای بومی را به افرادی که روزانه از فعالیت بدنی کمی برخوردار هستند، توصیه نمیکنند. در تهیهی این غذای بومی از نان ساجی که به عنوان یکی از نانهای محلی و بومی این استان به شمار میآید، روغن حیوانی کرمانشاهی، شکر یا شهد و زعفران دمکرده استفاده میشود. عطر نان محلی و روغن حیوانی چنگال را بسیار معطر و خوشمزه میکند.
شیرینی های سنتی کرمانشاه
نان برنجی کرمانشاه
نان برنجی کرمانشاه، یکی از سوغاتی های معروف استان کرمانشاه است که در بین گردشگران و مسافران محبوبیت بسیاری دارد. پیشینه ی نان برنجی به دوران قاجار، حدود صد و پنجاه سال قبل باز می گردد زمانی که مسافران جاده ابریشم بدنبال غذایی برای مسیر سفرشان بودند که ارزش غذایی و ماندگاری خوبی داشته باشد، از آن زمان بود که مردم کرمانشاه، نان برنجی را درست کردند. نان برنجی شیرینی است که در شهرهایی چون قزوین و کردستان هم درست میشود، امّا با این وجود سوغاتی اصیل کرمانشاه محسوب می شود. آرد برنج، تخم مرغ، شکر، روغن، هل ،گلاب و تخم خرفه موادی هستند که نان برنجی از آن ها، درست می شود. هر کدام از این اجزای تشکیل دهنده را در نظر بگیریم فواید مخصوص به خود را دارند و اگر به روش سنتی تهیه شده باشد ضرری ندارد چون هیچ ماده نگهدارنده و غیر طبیعی به آن افزوده نمی شود. همچنین اکثر نان برنجی های کرمانشاه با روغن حیوانی تهیه می شوند که عطر و بوی بسیار دلپذیری را به آن ها می دهد. با این تعاریف وسوسه انگیز از خرید نان برنجی فراموش نکنید.
انواع نان برنجی کرمانشاه:
نان برنجی با طعم زعفرانی
نان برنجی ساده
روغن حیوانی کرمانشاه
دیگر سوغاتی کرمانشاه که بسیار ارزشمند است، روغن حیوانی یا به زبان کرمانشاهی «رون دان» می باشد. روغن حیوانی فرآورده ای از شیر گوسفند و گاو می باشد. آب و هوای مناسب، مراتع و دشت های کرمانشاه علوفه ی مرغوبی برای تغذیه ی دام ها دارد که این مرغوبیت علوفه بر روی عطر و طعم روغن کرمانشاه بسیار تأثیر گذاشته است و روغن حیوانی کرمانشاه شهرت بسیاری در ایران دارد. روغن حیوانی به این صورت بدست می آید که از شیر گاو و گوسفند ابتدا ماست و سپس دوغ درست می کنند، و از دوغ بدست آمده روغن را می گیرند. روغن حیوانی به این دلیل که از شیر گرفته می شود تمام خواص شیر را داراست و غذا را بسیار خوش طعم و عطر و لذیذ می کند.
نان کلانهی کرمانشاهی
استان سرسبز و زیبای کرمانشاه در فصل بهار بسیار دیدنی و دوستداشتنی است. در این فصل، رشد انواع گیاهان وحشی و خوراکی، زیبایی خیرهکنندهای را به سرزمین و مراتع این ناحیه از کشور خواهد بخشید که در نوع خود منحصربهفرد و ستودنی است. انواع گیاه خودرو وجود دارند که در تهیهی غذاها و شیرینیهای متنوع و بومی این استان نقش بسزایی را ایفا میکنند. پیچک نمونهی بارزی از این گیاهان است که به صورت خودرو در ارتفاعات استان کرمانشاه رشد کرده و با عطر خاص خود، جالب و بینظیر به نظر میرسد. زنان و آشپزان هنرمند این استان با استفاده از این گیاه، به طبخ نوعی نان محلی به نام نان کلانه یا نان پیچک کرمانشاهی میپردازند که از طرفداران بسیاری نیز برخوردار است. آنها با استفاده از مایه خمیر، آرد سفید گندم، شکر، زعفران، روغن مایع، تخممرغ، پیازچه، زیره، فلفل سیاه، کره و کرهی محلی یا دان، کلانه را طبخ میکنند. مصرف این نان محلی با دوغ یا آش دوغ بسیار لذیذ و دلچسب خواهد بود.
نان برساق
عطر بینظیر و فوقالعادهی نانهای محلی، هوش از سر هر انسانی خواهد برد. نانهایی تازه که در تنور گرم خانگی و با دستانی مملو از عشق مادران و زنان هنرمند جایجای سرزمینمان طبخ میشود. نان برساق، از جمله نانهای سنتی و محلی استان کرمانشاه است که در مناطق دیگری مانند استان کردستان و لرستان، به عنوان نان بومی در نظر گرفته میشود. نوعی شیرینی روغنی و لذیذ که میتواند، بهانهای برای جمع شدن افراد خانواده در کنار یکدیگر محسوب شود. مردم استان کرمانشاه با استفاده از روغن حیوانی، نمک، زردچوبه، شیر، شکر، تخممرغ و آرد، این خوراکی محلی و سنتی را طبخ و میل میکنند. میتوان مصرف نان برساق را هنگام ماه مبارک رمضان و به عنوان غذایی مناسب برای افطار در نظر گرفت.
قاووت
یکی دیگر از خوراکیهای بومی و سنتی استان کرمانشاه، قاووت نام دارد که علاوه بر این استان، در برخی از مناطق دیگر مانند کرمان نیز از جمله خوراکیهای بومی و محلی محسوب شده و به عنوان سوغات این شهر شناخته میشود. در واقع قاووت پودری خوراکی است، متشکل از انواع مواد غذایی مغذی که برای قوت بخشیدن و احیای نیروی از دست رفتهی بدن، بسیار مفید و کاربردی است. با توجه به مناطق مختلف کشور، مواد ترکیبی این شیرینی خوشمزه و مقوی، متفاوت خواهد بود. اما در استان کرمانشاه، زنان و مادران هنرمند با استفاده از نخودگل (نخود مشکلگشا بدون نمک)، قرص کمر، پودر زنجبیل، پودر هل، پودر میخک، جوز هندی، پودر قند، رازیانه، تخم گشنیز، پسته، بادام، گردو، تخم کتان، تخم کاهو و با توجه به ذائقه و سلیقهی اعضای خانواده و البته برخی دیگر از مواد خوراکی مغذی، به تهیهی قاووت میپردازند. بمب انرژی از القاب این خوراکی دوستداشتنی است. کارشناسان تغذیه مصرف قاووت را به خانمهایی که به تازگی بچهدار شدهاند، توصیه میکنند.
نانخرمایی
از دیرباز با نانخرمایی، شیرینی خوشمزه و مقوی بومی کشورمان، آشنا هستیم. این خوراکی لذیذ و دوستداشتنی یکی از شیرینیهای سنتی و محلی استان کرمانشاه محسوب میشود که به دلیل داشتن خرما، بسیار مقوی و مفید است. نوشیدن فنجانی از چای داغ همراه با نانخرماییهای لذیذ و خوشمزه، بسیار دلنشین و مطبوع خواهد بود. کمتر گردشگری است که پس از سفر به این استان تاریخی کشور، نانخرماییهای خاص و فوقالعادهی آن را امتحان نکند. بانوان خوشسلیقهی کرمانشاهی با استفاده از خرما، آرد گندم، ماست، بکینگ پودر، گلاب، کره، مغز گردو و زردهی تخممرغ این شیرینی سنتی را طبخ کرده و لحظات خوشی را در کنار اعضای خانوادهاشان رقم میزنند.
شیرینی کاک
یکی دیگر از شیرینیهای سنتی ایرانی که بسیار خوشمزه و لذیذ است، کاک نام دارد. این شیرینی، بومی استان کرمانشاه بوده و از طرفداران بسیاری نیز برخوردار است. البته در شهر شیراز نیز این شیرینی به عنوان یکی از خوراکیهای بومی و سنتی شناخته میشود که به نان یوخه معروف است. این شیرینی از ورقههای بسیار نازک خمیر تهیه میشود که با استفاده از ساچهای ویژهای تهیه میگردد. کاک بسیار خوشمزه، سبک و مملو از انرژی است که مصرف آن در کنار فنجانی چای تازهدم و خوشعطر، دوستداشتنی و خاطرهانگیز خواهد بود. مردم استان کرمانشاه با ترکیب موادی همچون آرد گندم، شکر، تخممرغ، دارچین، روغن، هل، پودر پسته، پودر نارگیل، خلال بادام و آب، شیرینی کاک را تهیه میکنند. جالب است بدانید که طرز تهیهی این خوراکی سنتی، در جریان برگزاری هفتمین اجلاس سراسری شورای سیاستگذاری ثبت آثار معنوی کشور، به لیست میراث معنوی کشور پیوست.
شیرینی بژی
در رژیم غذایی مردم استان کرمانشاه، حضور تنوع جالب و بینظیری از شیرینیهای سنتی و بومی زبانزد غذادوستان و مردم گوشه و کنار کشور است. از جملهی این خوراکیهای بومی، شیرینی بژی نام دارد که بسیار خوشمزه و خوشعطر است و به عنوان نانی لذیذ هنگام صرف صبحانه، مناسب و دلپسند خواهد بود. مردم این استان با استفاده از شیر، روغن حیوانی، رازیانه، زیره، شکر، آرد (آرد مخصوص نان سنگک)، زعفران و روغن حیوانی (روغن کرمانشاهی)، این خوراکی لذیذ و خوشعطر را تهیه میکنند.
شیرینی شکری
شیرینی شکری یا نان شکری، یکی از خوشمزهترین خوراکیهایی است که بومی استان کرمانشاه بوده و از طرفداران بسیار زیادی نیز برخوردار است. زنان این استان معمولا نان شکری را به عنوان عصرانهی اعضای خانوادهی خود تهیه کرده و لحظات شیرین و به یادماندنی را برای عزیزانشان فراهم میکنند.
آنها با استفاده از شکر، روغن، نمک، وانیل، آرد و تخممرغ به طبخ و تهیهی این خوراکی بومی و سنتی میپردازند. شیرینیهای ایرانی بسیار لذیذ هستند، اما در خوردن آنها زیادهروی نکنید چرا که کارشناسان تغذیه میگویند که مصرف بی رویه قند، شکر و شیرینی به شدت برای سلامتی مضر است.
آداب و رسوم مردم کرمانشاه
آداب و رسوم مردم کرمانشاه
کرمانشاه مهد تمدن ایران میباشد شهری که از دارای پیشینیه ی قدیمی میباشد. آداب و رسوم ویژه از نوروز باستانی گرفته تا مراسمات عزاداری ویژه ی ماه محرم، باورها و اعتقادات ویژه ای که دانستن آنها خالی از لطف نیست آژانس مسافرتی اصفهان برخی از این رسوم زیبا را گرد هم آورده است. با اصفهان تور همراه باشید که با بخشی از آن آشنا شوید.
(سفره هفت سین عید نوروز)
هر سال جشن نوروز با آداب و رسوم خاص خود برپا میشود که از آن جمله میتوان به خانه تکانی، آتش افروزی، چیدن سفره هفت سین، دید و بازدید و سیزده به در اشاره کرد که هریک نمادی از جشن هزاران ساله نوروز در تاریخ این سرزمین است.
عید نوروز در باور کرمانشاهیان مقدس است زیرا اعتقاد دارند که حضرت علی (ع) در چنین روزی به امامت رسید.
جشن نوروز از زیباترین جشنهاست که به همراه خود پاکی و پاکیزگی و تازه شدن دیدارها و زدودن زنگار کینه ها و قهرها را به ارمغان می آورد.
آداب و رسوم مردم کرمانشاه برای تحویل سال نو :
از روزها قبل از فرارسیدن نوروز، مردم استان کرمانشاه با خانه تکانی و گردگیری خود را برای برگزاری این جشن باستانی مهیا میکنند.
چند ساعت قبل از تحویل سال نو، سفره هفت سین را باشکوه و جلوه خاصی در خانه های خود می چینند و در کنار قرآن و آینه و شمعدان و تنگ و ماهی و میوه و شیرینی، هفت سین را که اغلب شامل سبزه، سیر ، سرکه ، سمنو ، سماق ، سنجد و سیب است را میگذارند.
نان برنجی که از شیرینی های سنتی و سوغات کم نظیر کرمانشاه است با عطر و طعم روغن کرمانشاهی، همواره در میان سفرههای هفت سین به چشم می خورد و زیبایی خاصی به سفره هفت سین کرمانشاهی می بخشد.
آداب و رسوم مردم کرمانشاه در شب سال نو :
شب سال نو معمولا در کرمانشاه سبزی پلو و یا رشته پلو پخت میشود که برکت و سر سبزی را در سال نو برای خانواده ها به ارمغان بیاورد.
دعای سال نو که خوانده می شود کرمانشاهیان که با لباسهای آراسته در کنار سفره های هفت سین نشسته اند با روبوسی سال نو را به یکدیگر تبریک می گویند، بزرگان فامیل به کوچکترها عیدی می دهند و سپس همگی برای دید و بازدید راهی خانه اقوام و دوستان می شوند.
آداب و رسوم مردم کرمانشاه در روز عید برای نوعروسان :
در روز عید نوروز خانواده هایی که به تازگی با هم وصلت کرده اند برای نوعروسهایی که در دوران نامزدی هستند عیدی ویژه ای تدارک می بینند و در این روز داماد به همراه پدر و مادرش به خانه عروس رفته و با برگزاری مراسمی به نوعروس عیدی می دهند.
همچنین در روز نوروز مراسمی با عنوان “نوعید” در کرمانشاه وجود دارد که در این روز اقوام و دوستان برای ادای احترام به خانه صاحبان عزا می روند و برای تازه در گذشته فاتحه می خوانند.
آداب و رسوم مردم کرمانشاه در گذشته :
در گذشته آداب و رسومی از جمله قاشق زنی، شال اندازی و یا بوته جمع کردن و روشن کردن آتش بربام خانه ها در کرمانشاه مرسوم بود که امروز اغلب این مراسم در برخی از روستاها انجام میشود.
در برخی مناطق روستایی استان کرمانشاه هنوز هم در روزهای نوروز در پشت بامهای خود به احترام زرتشت و آئین ایران باستان آتشهای بسیاری را روشن می کنند و باور دارند آتش مایه پاکی و برکت و نور خداوند است، در شبهای نوروز شال اندازی تا نیمههای شب ادامه دارد و افراد خانواده در شب اول سال پلو می خورند و برای روز دیگر نگهداری میکنند، این کار برای این است که سال جدید برایشان پربرکت باشد.
آداب و رسوم مردم کرمانشاه در مناطق روستایی :
در مناطق روستایی هم سفره نوروزی را باشکوه بسیار در کنار نان برنجی، ماست، گندم و تخم مرغ مهیا می کنند.
اهالی خانه با لباسهای نو در خانه هستند و باور دارند روان نیاکانشان در نوروز شاهد رفتار و نوع پوشش آنهاست.
مردان با شلیک گلوله در ساعت تحویل سال شادمانی خود را از آغاز سال جدید ابراز میکنند.
پس از تحویل سال مردم برای دید و بازدید به خانه همدیگر می روند که خانه سادات در اولویت است؛ همان شب پولی به نام “ته کیسه ” به عنوان نماد برکت از بزرگان می گیرند.
در روستاها معمولا تخم مرغهایی برای عیدی به افراد خانواده های یکدیگر می دهند.
آداب و رسوم سنتی و باستانی مردم کرمانشاه در منطقه بابایادگار
گروهی از مردم نیز دو روز پس از نوروز باستانی به منطقه بابایادگار در ۴۸ کیلومتری شمال شرقی کرند غرب می روند. مراسمی سنتی و باستانی را در بابایادگار اجرا می کنند که با نواختن تنبور، ساز باستانی ایران همراه است.
آداب و رسوم مردم کرمانشاه برای مراسم سیزده به در :
مراسم سیزده به در نیز از دیگر آدابی است که در روز سیزدهم نوروز برگزار می شود، مردم کرمانشاه در این روز از خانه بیرون میزنند چون معتقدند سیزده نحس است و برای فرار از نحسی سیزده باید از خانه خارج شد و به دامان طبیعت رفت.
کوفته غذایی است که اغلب کرمانشاهیان در روز سیزده به در می پزند و در طبیعت با صفای استان به همراه خانواده های خود میل می کنند.
سبزه های نوروزی را در روز سیزده به در مردم با خود می برند، جوانان دم بخت به امید باز شدن بخت خود در سال نو سبزه گره می زنند و سپس سبزه ها را در آب روان می اندازند تا بلا و ناپاکی را با خود ببرد.
چادر زدن دراویش
تا دو دهه پیش در کرمانشاه، اعیان و اشراف شهر دو شاخ کل ـ که نشانه تشخیص بود ـ بر سردر خانههایشان میزدند. دراویش پیش از عید و در ایام عید خیمه و خرگاه خود را در این خانهها علم میکردند و تا چیزی از صاحبخانه نمیگرفتند، خیمه و خرگاه خود را بر نمیچیدند. دراویش بوقی داشتند که از شاخ بلندی درست میشد و به شاخ نفیر مشهور بود. مردم عقیده داشتند این بوق در خانه هر کس که به صدا در آید، شوم است. به همین دلیل سعی میکردند دراویش را از در خانه خود ـ خصوصاً در ایام عید ـ با دل خوش راهی سازند تا آنها بوقشان را به صدا در نیاورند.
خا بازی (تخم مرغ بازی): یکی دیگر از مراسم معمول پیش از عید و حتی بعد از آن، پختن تخم مرغ و رنگ کردن آنها است. تخم مرغهای رنگ شده را در سبد بزرگی میگذارند و به سرگذر میبرند. بچههای محل دور فروشنده تخم مرغ جمع شده و به بازی تخم مرغ مشغول میشوند. نام یکی از این بازیها قطار است: دو نفر رقیب هر کدام ده یا بیست تخم مرغ را به ردیف در کناری میچینند و بعد هر یک از ردیفهای خود یک تخم مرغ را بر میدارد و سر و ته آنها را به هم میزند. هر تخم مرغی که شکسته شود، صاحب آن بازنده و صاحب آخرین تخم مرغ سالم برنده اعلان میشود و رقیب او باید پول تمام تخم مرغها را به فروشنده بپردازد.
شال درکی یا شال اندازی
از رسمهای بسیار جالب شب عید، شال درکی یا شال اندازی است. جوانان در شب عید پس از روشنکردن آتش بر بام خانهها، دستمال یا شال خود را از منافذ تعبیه شده در سقف اتاقها به داخل اتاق آویزان کرده و عیدی خود را از صاحبخانه میطلبند و هنگام در کردن شال (شالاندازی) به صاحبخانه میگویند: پر شالمان را نسوزانی ( آن را خالی بر نگردانی) یا این که میگویند:
ـ اسا خوی و چکشی / خدا کری نکشی یعنی: ای صاحبخانه خدا پسرتان را زنده نگه دارد، عیدی به ما بدهید.
صاحبخانه نیز داخل شال گردو، بادام، شیرینی، نخود و کشمش و تخممرغ پخته میریزد و میگوید:
ـ هل کیش؛ یعنی: بالا بکش.
بدین ترتیب صاحب شال خوشحال آن جا را ترک میکند. شالاندازها صورت خود را میپوشانند تا صاحبخانه آنها را نشناسد. در مواردی برای شادی بیشتر، صاحبخانه داخل شال زغال گداختهای میگذارد.
بازی های سنتی
توپان: بازی توپان نیاز به فضای کاملاً باز دارد و مخصوص روزهای گرم و آفتاب بهار و زمستان است. بازیکنان به دو گروه تقسیم میشوند. در هر گروه، هر چند نفری که مایل باشند، میتوانند بازی کنند. در این بازی دو نقطه را به عنوان «داو» (محلهای مشخص در بازی، معمولاً داو بالا و داو پایین خوانده میشود) مشخص میکنند. گروهی که در مراسم «تریاهشک» (تر یا خشک) پیروز شدهاند، روی داو بالا جمع میشوند. افراد گروه بالا باید به نوبت با چوبدستی که در اختیار دارند، به توپ بزنند و آن را با سرعت و توان هر چه تمامتر به بالای سر افراد داو بفرستند. توپی که زده میشود، باید حداقل به داو دوم برسد. در غیر این صورت بازیکن باید تا زدن توپ توسط نفر دوم، روی داو دوم بماند و به اصطلاح مرده نامیده میشود.فردی که توپ را زده باید در آن فاصله خود را به داو بالا برساند. افراد گروه پایین در این مدت سعی میکنند هرچه زودتر توپ را جمع کرده و با آن، فرد یا افراد روی داو دوم را قبل از رسیدن به داو بالا بزنند. اگر موفق به چنینکاری بشوند، بین دو گروه درگیری به وجود میآید. شرط پیروزی این است که افراد این گروه بتوانند با وارد کردن آخرین ضربه به یکی از رقیبان خود در خارج از داو، همه افراد گروه را روی داو بالا جمع کنند.از دیگر شانسهای پیروزی گروه پایینی بر گروه بالایی، گرفتن «گل» است؛ یعنی توپی را که توسط افراد گروه بالا روی سرشان ارسال شده، قبل از رسیدن به زمین در هوا بگیرند. در این صورت گروه پایین جای خود را با گروه بالا عوض میکنند.
گرزان:ابتدا روی زمین دایره میکشند و چند نفر به حکم تریاهشک درون دایره میایستند. دو نفر نیز در بیرون دایره با چوبی که به منزله گرز است، قرار میگیرند. گرز بهدستها سعی میکنند افراد درون دایره را بزنند. آنها نیز با پا از خود دفاع میکنند. در این بازی نباید پای هر دو طرف از محیط دایره تجاوز کند. اگر هر کدام از دو طرف دیگری را بزند و پایش روی دایره نباشد، برنده است و باید جای خود را با نفر بازنده عوض کند.
کِلاورفِنَکی (کلاه قاپیدن):در این بازی بازیکنان به دو گروه تقسیم میشوند: دستهای دستمال یا کلاهی بر سر خود میگذارند و روی زمین کنار هم مینشینند. دسته دیگر به طور ایستاده دور آنها حلقه میزنند. با شروع بازی دسته ایستاده به سوی کسانی که نشستهاند، حمله میکنند و میکوشند دستمال یا کلاه آنها را بردارند.گروه نشسته باید از خود دفاع کنند و نگذارند کسی دستمال سر آنها را بردارد. بازیکنان ایستاده داخل دستمال یا کلاهی که از سر بازیکنان برداشتهاند، سنگ میگذارند و آن را به طرف جمع نشسته پرتاب میکنند. اگر صاحب کلاه بتواند کلاه خود را در هوا بگیرد، برنده است؛ در غیر این صورت باید دوباره کلاه را به سر کند و برای دور دوم بازی بنشیند. هر دستهای که شش بار برنده شود، برنده نهایی بازی است.
آداب و رسوم ازدواج در کرمانشاه
آداب ورسوم ازدواج در استان کرمانشاه با خواستگارى آغاز مىشود که آداب و آئين خاصى دارد. نظام خويشاوندى در جوامع کرد بر پايهٔ پدر تبارى است. ازدواجها در گذشته درون گروهى بود. اما امروزه پسر همسر دلخواهش را انتخاب مىکند و به مادرش اطلاع مىدهد. مادر به بهانهاى به خانه دختر مىرود و اگر او را پسنديد، بىآنکه به خانه خود برمىگردد و از خوبى و زيبائى دختر مىگويد.
آداب و رسوم خواستگاری
پدر پسر در يک روز خوشيمن (معمولاً روزهاى فرد) همراه چند ريشسفيد به خانه دختر مىروند و او را براى پسرش خوازمنى (Xwazmani) يا خواستگارى مىکنند. در صورت توافق پدر دختر، همانجا ميزان شيربهاء و مهريه مشخص مىشود. قبل از مراسم عروسي، مراسم ندورانى (نامزدي)، عقدکنان و حنابندان است.
آداب و رسوم نامزدی
در طول مدت نامزدى خانواده داماد موظف هستند لباس او را تهيه کنند. مراسم عروسى بين کردها با سرنا و دهل بهمدت ۳-۲ شبانهروز برگزار مىشود. در اين مراسم از ميهمانان با ناهار و شام پذيرائى مىشود. در طول مدت عروسى شرکتکنندگان بهصورت دستهجمعى به رقص و پاىکوبى مىپردازند. در گذشته بردن عروس، همراه با سوارکارى و تيراندازى در اطراف بود و به اين ترتيب عروس را تا خانه داماد مشايعت مىکردد.
آداب و رسوم عروسی
با نزديک شدن عروس به خانه داماد، سورناچىها با نواختن آهنگ (سوارسوار)، اسبها را بهوجود آورده به استقبال عروس مىرفتند. داماد نيز به پيشواز مىآمد و مشتى نقل و نبات و سکه بر سر عروس مىريخت و به اتفاق به داخل منزل مىرفتند.
سوگواری در ایام محرم
دادن آش نذری با عناوین (امام آشی) و (نذری آشی )، ذبح گاو یا گوسفند و تقسیم گوشت آنها با عنوان ( امام خیری) برگزاری مراسم روضه خوانی در منازل و مساجد، پخش حلوا، شله زرد، خرما، شربت، شیر، حلیم و … در بین عزاداران در روز های به خصوص، شرکت بی ریای اقشار مختلف در مراسم عزاداری و روضه خوانی همگی نشان از ارادت خالصانه مردم این شهر به اهل بیت است.
عزاداری در ماه محرم از شب های اول این ماه در مساجد و تکایا آغاز و در حالیکه علم ها و بیرق ها پیشاپیش در حرکتند دسته جات سینه زن و زنجیر زن هر محله ای به دنبال علم های محله خودپس از طی مسافتی در داخل و حومه شهر مجددا مراسم را در مسجد محله خود ختم می نمایند.
مراسم روضه خوانی نیز همزمان با آغاز ماه محرم در منازل و مساجد به صورت زنانه و مردانه منعقد است.
عصر روز تاسوعا و شب عاشورا نیز مراسم سینه زنی و زنجیر زنی در داخل و حومه شهر و در مساجد محله مربوطه برگزار می شود.
مراسم عزاداری روز عاشورا از ساعات اولیه صبح عاشورا با پخش شیر و حلیم از درب منازل آغاز می شود.
در گذشته بامداد روز عاشورا تعدادی از افراد قمه زن در جایی تجمع می کردند و به قمه زنی می پرداختند که خوشبختانه دیگر این مراسم سالهاست که برگزار نمی شود.
دسته جات سینه زن و زنجیر زن در ساعات اولیه صبح روز عاشورا به دنبال علم های محله خود در مسیر معین به عزاداری و نوحه سرایی می پردازند و گاهی افرادی که نذری دارند گوسفندی در پیش پای علمدارها و دسته جات ذبح می کنند.
عده ای از زنان طبق عقیده و نیت خود روسری یا چفیه یا لباس فرزندان خود را در مسیر مربوطه زیر پای عزاداران و دسته جات پهن می کنند تا از روی آن عبور کنند و معتقدند که آنرا متبرک کرده اند. افرادی که در گوشه و کنار مشاهده می شوند که با ظروفی در دست مشغول پخش شربت یا آب خنک در بین عزاداران هستند.
در این ایام هر کسی از اهالی سعی می نماید در مراسم مسجد محله ای که در آن به دنیا آمده است شرکت نماید. حتی اگر به محله ای دیگر نقل مکان کرده باشد باز هم در دسته جات سینه زنی یا زنجیر زنی محله قدیمی خود به عزاداری می پردازد.
سنقری هایی مقیم سایر شهرستانها نیز اغلب در ایام تاسوعا و عاشورا جهت شرکت در این مراسم به دیار خود برمی گردند.
قبلا در ظهر عاشورا کلیه دسته جات و هیات های عزاداری سطح شهر در محوطه امامزاده احمد تجمع و به نوحه سرایی دسته جمعی می پرداختند که در سالهای اخیر بجز محوطه امامزاده تعدادی از دسته جات در میدان مرکزی شهر نیز تجمع و عزاداری می نمایند.
سپس دستجات هر محله ای بطرف مسجد مربوطه حرکت و مراسم در آنجا ختم می شود و گروهی از عزاداران برای صرف نهار به منزلی که دعوت شده اند می روند.
افرادی که آش نذری (حلیم) یا به گویش محلی (هلیسه) دارند در این روز درب منازل خود را به روی هر رهگذر و میهمان باز می گذارند و مقداری از این آش نیز در بین نیازمندان تقسیم می شود.
بعد از ظهر روز عاشورا مجددا عزاداری از مسجد شروع و پس از عبور دسته جات از چندین خیابان به مسجد برگشته و ختم می کنند.
مراسم شام غریبان هم در شب عاشورا در مساجد برقرار است. روز سوم و اربعین نیز مراسم سینه زنی و زنجیر زنی در سطح شهر و مساجد برگزار و در مسجد محله ختم می شود.
از قدیمی ترین دسته جات عزاداری می توان دسته جات محله پیره، امامزاده، سرچقا، چهار بلاغی، پیره سوند و هادره را نام برد.
آداب و رسوم مردم همدان
آداب و رسوم مردم همدان
استان همدان یکی از شهرهای زیبای ایران میباشد شهر باستانی همدان دارای اقوام فارسی زبان،ترک و لر میباشد این اقوام زندگی و آداب و رسوم مشترکی دارند از زمستان سرد گرفته تا عید نوروز و مراسمات سوگواری و ازدواج، آژانس هواپیمایی طلوع سفریاد در مقاله ی زیر برخی از این آداب و رسوم را با توضیحی اجمالی برای آشنایی هرچه بیشتر شما عزیزان با این آداب و رسوم آورده است. با اصفهان تور همراه باشید.
فصل زمستان در همدان
شهر بسیار قدیمی همدان وآبادیهای اطراف آن، زمستانی طولانی وخیلی سرد دارد . هوا از اول ماه آذر چنان سرد می شود که مردم ناچارند کرسی بگذارند . در بعضی خانه ها با آنکه بخاری دارند کرسی هم می گذارند زیرا داشتن کرسی از واجبات است و تا زیر کرسی نروند حسابی گرم نمی شوند.
اگر کف اتاق هم سطح زمین باشد وزیر آن زیر زمین یا اتاق دیگری نباشد بهتر آن است که در زمین چاله بکنند.
چون چاله آتش را بهتر گرم می کند اما اگر بخواهند در اتاق های فوقانی کرسی بگذارند ناچار از منقل استفاده میکنند. وقتی هم هوا گرم شد وکرسی را برداشتند ، یک تخته را به اندازه دهانه چاله روی آن می اندازند و اتاق را فرش میکنند .
بعضی ها خاکستر چاله را دور نمی اندازند وبرای سال بعد نگه می دارند زیرا نگاه داشتن خاکستر اجاق وچاله را مایه برکت و شگون می دانند .
در همدان که سرکه های خوب خانگی فراوان است زنان با سلیقه همدانی هنگامی که کرسی گذاشتند کمی سرکه در ظرفی می ریزند وزیر کرسی می گذارند تا بخار سرکه هوای کرسی و دود زغال را بگیرد و سر درد نیاورد .
در همدان بچه های کوچک وشیر خواره را که تحمل سرما ندارند روی کرسی می خوابانند تا جای گرم ونرمی داشته باشند وسرما نخورند .
رسم است که شب اول که کرسی می گذارند باید روی آن پلو بخورند به همین جهت شب اول کرسی گذاران در همه خانه ها پلو می خورند و علاوه بر ان ظرفی پر از مویز یا شانی یا هر دو را بر روی آن می گذارند تا دوستان وآشنایان که می آیند بخورند وشادی کنند ومبارک باد بگویند .
در همدان زمستان را به چله بزرگه وچله کوچکه تقسیم می کنند . چله بزرگه چهل روز است واز اول دی شروع می شود وچله کوچکه بیست روز است که از یازدهم تا آخر بهمن ادامه دارد .
چهار روز از آخر چله بزرگه وچهار روز اول چله کوچکه را چار چار می گویند.« ۶ تا ۱۴ بهمن ماه هر سال » در چله کوچگه هوا بقدری سرد می شود که اغلب حوض ها می ترکد .
چله کوچک گفته : اگر عمر من زیاد بود بچه را در گهواره از سرما می کشتم ودست زنان را نیز در تنور خشک میکردم. ده روز که از چله کوچک گذشت کوسه در می آید بعد از آن هم اسفند می رسد که ده روز اولش را اهمن وده روز دومش را بهمن و نه روز آخرش را « آفتاب به هود » می گویند .
چهل وپنج روز که از زمستان می رود نفس دزده می زند وپنجاه روز که گذشت نفس آشکار می زند نفس دزده که میزند یخها از زیر آب می شوند ولی نفس آشکار یخها را از رو هم آب می کند . اهمن وبهمن دو برادرند وآفتاب به هود خواهر آنهاست واین کوسه بچه های ننه پیرزن هستند .
اهمن وبهمن می روند سر کوه هیزم بیاورند اما برنمی گردند بعد ننه پیرزن دخترش را می فرستند او هم می رود وبر نمی گردد آنوقت ننه سرما با اینکه از سرما می لرزد از زیر کرسی بیرون می آید وبه طرف کوه میرود دنبال بچه هایش .
اما آنها را پیدا نمی کند سه روز در کوه می ماند وسرما را زیاد می کند بعد جارویی را آتش می زند ودور سرش می چرخاند ومی گوید « کو اهمنم ؟ کوبهمنم ؟ دنیا راآتش می زنم » آنوقت جارو را پرتاب می کند .
مردم معتقدند اگر جارو به آب افتد سال جدید پر از آب وباران می شود واگر به خشکی بیفتد خشکسالی در پیش است . مردم عقیده دارند شش ، هفت روز اول اسفند هوا گرم می شود وبعد دوباره سرد می شود که به این سرما اجوج ومجوج یعنی یاجوج وماجوج می گویند.
همچنین می گویند پیرزنی شتری داشت شتر آن در سرما آبستن می شود شتر پیرزن در سرما آبستن نشده بود پیرزن وقتی دید هوا گرم شده به سر کوه رفت وگفت: « خداوندا چرا سرما را نگه نداشتی تا شتر من آبستن بشود ؟ »
خداوند سرما را دوباره فرستاد تا شتر پیرزن آبستن شود . این سرمای پیرزن تا عید ادامه دارد همدانیها معتقدند که محل زندگی غول بیابانی سر کوه الوند است و وقتی که هوا مه آلود می شود می گویند غول بیابانی قلیان می کشد تا هوا گرم شود ودرختان میوه بیدار شوند ومیوه دهند .
وقتی آب از نودان می آید ویخ می زند می گویند آب چولور بسته «یعنی قندیل بسته .»
اگر کسی دستهایش را زیاد در آب سرد بزند ویخ کند می گویند دستهایش شده مثه چلور . وقتی کسی در هوای سرد از خانه بیرون بیاید وبخار دهانش یخ ببندد می گویند سرش یا ریشش وسبیلش قرول بسته است .
مثل مشهوری می گوید چهل و پنج زمستان بهتر از چهل وپنج تابستان است .
بیست روز به عید مانده باد نسبتا” گرمی می وزند که به آن شمل بادی می گویند که از زبان او اشعاری می خوانند که یکی از آنها این است :
شمل بادم ، شمل بادم ، شمل باد غم از دل می برم برف از بیابان
بگردم کوه به کوه ، دره به دره نیلم برف ویخ ما نه یه ذره
در نهاوند: موقعی که باران پائیزی جهت کشت وزراعت می بارد می گویند یک فرزند ومادری که هر دوی آنها اولین فرزند وپدر ومادرشان وبه اصطلاح اهل محل « نور چشمی » باشند باید کله یک الاغی را بشورند واعتقاد دارند بعد از برگزاری مراسم شستن سر الاغ ، حتما” باران خواهد بارید عقیده دیگر آنها این است که دعا کنند ودعای باران بخوانند .
عقیده دیگری نیز دارند که با ریختن آب بوسیله آفتابه در لانه سار باران خواهد آمد . در نهاوند چله بزرگ را آمل ، چله کوچک را ممل و به مادرشان دا میگویند . اگر در چله بزرگ وچله کوچک تگرگ بیاید می گویند چون دا احساس کرده که عمر بچه هایش رو به اتمام است در مرگ انها گردنبند خودش را پاره کرده و سوگواری می کند
مراسمی چون شب زنده داری شب یلدا یا شب چله بزرگ، کوسه گردی یا کوسه گلین،چله کوچک،چهارشنبه سوری و عرفه ازجمله مراسم زمستانی،سمنو پزان و چره گردان ازمراسم فصل بهار،خرمن کوبی وشیرواره از مراسم تابستانی و پاییزانه و قازیان از مراسم فصل پاییز است.
چمچمه خاتون،گاوبر،حشلی محلی از دیگر مراسمی است که برای باران خواهی یا افزایش خیرو برکت محصولات انجام می شود.علاوه بر این مراسم مذهبی چون مراسم سینه زنی و تعزیه خوانی ماه محرم و نیز اعیاد مذهبی و مراسم ماه رمضان و همچنین عید نوروزو آیین های خاص آن،در هر منطقه با توجه به سنت ها و فرهنگ خاص آن منطقه انجام می شود.
جشن ها
زندگی مردمان استان به مناسبت های گوناگون با سرور و شادمانی پیوند خورده است که این جشن ها را می توان به دو دسته تقسیم کرد:
جشن های ملی و عمومی
جشن های کهنی است که در طول تاریخ به شکل آداب و رسوم در آمده و باورهای نمادین و زیبای ایرانیان را نشان می دهند از قبیل: نوروز، تحویل سال نو، شب یلدا، چهارشنبه سوری، سیزده به در و…
نوروز
در استان همدان نیز هم چون دیگر نقاط ایران عید نوروز جایگاه ویژه ای داشته و همیشه با آداب و سنن خاصی برگزار می گردد. مردم با شروع ماه اسفند به خانه تکانی می پردازند و به استقبال عید و سال جدید می روند و نوروز عملاً از آخرین چهارشنبه سال آغاز می شود. در این شب مراسم دیگری نیز در قدیم مرسوم بوده است که از فالگوش ایستادن توسط زنان، قاشق زنی که به صورت پوشیده و پنهان بر در خانه های اهل محل انجام می شد و فال مهره که با خواندن شعرهای عامیانه و ملی همراه بود را می توان نام برد.
شب عید با آماده شدن سفره هفت سین که عموماً عبارت است از: سیب، سیر، سبزه، سنجد، سرکه، سماق، سکه، آئینه و آب و کتاب قرآن مجید از راه می رسد. هنگام تحویل سال با روشن کردن شمع سفره هفت سین و با خواندن دعای تحویل سال و به جای آوردن نماز حاجت سال جدید را آغاز م ی کنند. در گذشته، کودکان و نوجوانان مراسم شال اندازی (شالدورکی) را در شب عید نیز انجام می دادند. پس از تحویل سال معمولا افراد کوچک تر خانواده به دیدار بزرگان فامیل می روند و آ نها نیز متقابلا به بازدید آ نها می پردازند.
سیزده به در
روز سیزدهم فروردین ماه، مردم، عموماً با باور به دور ریختن قضا و بلا از خانه بیرون می آیند و در طبیعت به گشت و گذار می پردازند. در این روز سبزه نوروز را نیز به همراه برده و آن را در آب روان رها می کنند. مردم استان ما معمولا در این روز، غذا و تنقلات خاصی مانند آبگوشت و کوفته که شامل خرما، گردو، تخم مرغ، آلو، پیاز داغ و ادویه های خاص است، صرف می کنند. مراسم نوروز با پایان سیزده به در، خاتمه می یابد.
جشن های دینی و مذهبی
جشن های دینی و مذهبی مانند؛ عید فطر، عید قربان، عید غدیرخم، میلاد ائمه اطهار (ع) بویژه نیمه شعبان. اولین بار نوای اذان از شهر نهاوند به گوش ایرانیان رسیده و شهر همدان به دارالمؤمنین معروف است. اهالی این سرزمین، جشن های دینی و مذهبی را با شکوه هرچه تمام تر برگزار می کنند.
عید سعیدفطر
یکی از اعیاد بزرگ اسلامی است که بعد از رؤیت هلال ماه شوال شروع می شود. مراسم عید فطر با دادن فطریه آغاز می شود مردم به نماز عید فطر رفته، و پس از انجام فرائض عید فطر به دیدار بزرگان فامیل می روند.
عید قربان
مسلمانان در این روز گوسفند یا گاو قربانی می کنند و گوشت آن را بین همسایگان و مستمندان تقسیم می کنند.
عیدغدیرخم و نیمۀ شعبان
این دو عید از بزرگ ترین اعیاد مسلمین از جمله اهالی استان ما به شمار می رود. مردم شهرها و روستاها در این ایام با پخش نقل و شیرینی و پذیرایی از مردم و تزئین خیابان ها، بازار و درِ منازل، به جشن و شادی می پردازند و این ایام فرخنده را گرامی می دارند.
ماه رمضان
ماه مبارک رمضان یکی از مناسبت هایی است که مردم استان، برای آن ارج و احترام ویژه قائل بوده و از دیر باز تاکنون آن را با آداب و رسوم خاصی برگزار کرده اند. قدمت ماه مبارک رمضان، به زمان ورود اسلام به ایران بر می گردد. چند روز مانده به آغاز این ماه، بیشتر مردم مسلمان با گرفتن روزه در ایام اول، پانزدهم و آخر ماه شعبان به استقبال آن می روند که این استقبال آیین پیشواز از ماه رمضان نامیده می شود. در ماه مبارک رمضان مردم استان آداب و رسوم و سنت های ویژه ای دارند که می توان به مراسم کیسه برکت،آجیل مشکل گشا، کلوخ اندازان و …، اشاره کرد. علاوه بر این، در شهرها و روستاهای ما، پس از پایان ماه مبارک رمضان و در روز عید فطر در تمام خانه ها آش رشته پخته می شود؛ زیرا به اعتقاد آنها، پس از یک ماه روزه داری، خوردن این غذا، بسیار سودمند است. زیارت اهل قبور، شرکت در آیین های شب های احیا و قدر، برگزاری ایام سوگواری شهادت مولی الموحدین امام علی(ع)، راه اندازی دسته های سینه زنی، نوحه خوانی، زنجیرزنی و عزاداری از دیگر آداب و رسوم مردم استان همدان در ماه مبارک رمضان است.
باورها و اعتقادات عامیانۀ مردم
زندگی اجتماعی در هر جامعه ای آمیخته به باورهای عمیقی است که به زندگی مردم جهت می دهد. از قدیم الایام، مردم استان ما نیز دارای باورهای خاص خود بوده و به آ نها اعتقاد زیادی داشته و هنوز هم به بسیاری از آنها پایبندند.
چند نمونه از باورهای مردم استان
۱) اگر جغدی روی خانه ای بنشیند، علامت ویرانی است.
۲) اگر کسی زیاد به آئینه نگاه کند، عمرش کم می شود.
۳) هر کس روز جمعه بمیرد، به بهشت می رود.
۴) هنگامی که کف دست فردی می خارد درآینده پول دار خواهد شد.
مراسم ازدواج در استان
مراسم ازدواج در گذشته شامل موارد خاص بود که امروزه بعضی از آنها تقریباً منسوخ شده است. این مراسم با خواستگاری شروع می شد و پس از آن نوبت به بله برون، عقدکنان، رخت بران، حنابندان، رخت داماد، پاتختی روز بعد از عروسی، و داماد سلام است که هریک از این مراسم در شهرستان های مختلف به تبعیت از سنت ها و رسوم خود، انجام می گیرد.
خواستگاری
برای انجام مراسم خواستگاری چند نفر از بزرگان به خانه عروس می روند و در مورد آن صحبت می کنند .
بله برون
بعد از مراسم خواستگاری و دریافت جواب مثبت، تعدادی از فامیل درجه یک به خانه عروس می روند و در مورد تعیین مهریه و چگونگی برگزاری مراسم و خرید عروسی صحبت می کنند و به توافق می رسند.
رخت بُران
چند نفر از زنان فامیل برای دوختن لباس عروس به خانه عروس می روند و مقدار زیادی پارچه و شیرینی های مختلف همراه می برند.
رخت داماد
صبح روز عروسی تعدادی از جوانان پسر و دوستان داماد به گرد وی جمع می شوند و لباس هایی که ازطرف خانواده عروس برای او فرستاده شده به داماد نشان می دهند و در میان میهمانان لباس دامادی را به تن او می کنند.
عقدکنان
مراسم عقدکنان قبل از عروسی بر سر سفره عقد انجام می شود. و تعدادی از دختران پارچه ای بر بالای سر عروس می گیرند، و بر سر عروس قند می سابند و آرزوی برکت و خوشبختی برای زندگی آینده عروس می کنند. عروس چرخان، پاتخت و دامادسلام: نیز از دیگر مراسم ازدواج در استان همدان است.
ضرب المثل های اهالی استان
ضرب المثل ها جلوه هایی ارزشمند از فرهنگ مردم هستند که از نسلی به نسل دیگر منتقل می گردند. این جملات کوتاه و مختصر به صورت طنز و کنایه، مطالب آموزنده را به طور مستقیم به مخاطبان خود انتقال می دهند. در زیر به نمونه هایی از ضرب المثل های رایج در استان اشاره می گردد:
تا الان مرختی روی دوری، حالا بریز پشت دوری: تا الان روی بشقاب می ریختی حالا پشت بشقاب بریز؛ یعنی تا حالا خرج زندگی ما را می دادی، حالا نده.
زمسو مال مسو: زمستان مال مستان؛ یعنی جوان از زمستان نمی ترسد.
زمسونو زردلی: زمستان و زردآلو؟ کنایه به چیزی عجیب مثل بستنی در زمستان.
بوآسمونِ بهار بِقِرمن و نوار؛ یعنی در تربیت فرزندان شدّت و حدّت نشان بده، ولی دست به عصا باش
هلنگ هلنگ از دس شیر افتادم دس پلنگ؛ یعنی زمانی که از وضعیت بدی به وضعیت بدتری گرفتار شوی
تک اَلدَن سس چیخماز: یک دست صدا ندارد.
چورک قیزارینجا کوکه یانار؛ یعنی تا نان بزرگ سرخ بشه، نان کوچک می سوزه
کوزه سو یولوندا سینار؛ یعنی کوزه در راه آب بردن می شکند
آمدی آتیش بِوِری، کنایه از آدم عجول
اِلنگوان دِلنگوان مانده، کنایه از مردد ماندن است.
لپاش می مانه پُفلنگ: کنایه از آدم چاق و فربه است.
عزاداری مردم استان
مراسم عزاداری ماه محرم و صفر در کلیه نقاط استان همدان، تقریباً به یک شکل برگزار می شود. مردم در ایام محرم، در روزهای تاسوعا، عاشورا، سومین روز شهادت حضرت امام حسین (ع) و روز اربعین، با تشکیل دسته های عزاداری به مرثیه خوانی می پردازند. در هیئت های عزاداری نیز به طور عام، از وسائلی چون، عَلَم، کجاوه، پالکی، چهل چراغ، پرچم، خیمه گاه، بیرق و گهواره حضرت علی اصغر (ع) به عنوان نماد عزا و سوگواری استفاده می شود.
عزاداری مردم استان همدان در روز عاشورای حسینی
پوشاک مردم استان
پوشاک مردم استان همدان شامل تن پوش ها، سرپوش ها و پای افزار است. با وجود این که چهار محور فرهنگی (فارس، ترک، لر، کرد)، در استان قابل تمیز است، اما انواع و شیوه های پوشاک زنان و مردان مشابه است. بافت پارچه و کفش ها به خصوص گیوه پیش از ورود اجناس خارجی در روستاهای استان متداول بوده است. به ویژه گیوه های شهرستان ملایر که آجیده نامیده می شود و جزء دست بافت های استان به شمار می آید.
غذاهای سنتی استان
الگوی خوراک و مواد غذایی تشکیل دهندهٔ آن، تابع انواع محصولات کشاورزی و بومی موجود در منطقه است. در رژیم غذایی اهالی استان معمولاً محصولات کشاورزی به صورت خشکبار و تازه استفاده می شود. انواع آش شامل بروش، تله گنجی، کاچی، کلم قمری، بادمجان و آبگوشت، چنجه و نان ها شامل؛ گرده، کاک، کولره، ساجی، فتیر و اقسام شیرینی ها مانند: برساقی، سرجوق، باسوق، واگردک و پیکه چو و مرباها و ترشی ها نشان دهنده تنوع غذایی مردم استان است.
سوغات استان
سوغات رسم ایرانیان و از جمله مردم استان ماست. سوغات را در موقع برگشت مسافر به بستگان و نزدیکان هدیه می دهند، تحفه های استان همدان برای مسافران بسیار زیاد است که می توان به؛ کماج، شیره انگور، کشمش سیرتند، انگشت پیچ، قالی، گیوه، منبّت، عسل، نقل، گردو، سفال، خمیر صنل، حلواگردویی، روغن حیوانی، حلوا شکری، صنایع چرم، گیاهان دارویی، صابون محلی و قیسی اشاره کرد.
بازی های محلی استان
بازی های متنوعی در نقاط مختلف استان در بین کودکان و بزرگسالان رایج بوده و انجام می گیرد این بازی ها مهم ترین عوامل رشد اجتماعی افراد جامعه در هر منطقه ای محسوب می شوند. در استان بازی های محلی زیادی از قبیل: قایم باشک، الک دولک، هفت سنگ، اسب سواری، عمو زنجیرباف، جوراب بازی وجود دارد.
با مقاله های دیگر اصفهان تور همراه باشید تا با آداب و رسوم سایر شهرهای دیگر ایران نیز آشنا شوید.
آداب و رسوم مردم یزد
آداب و رسوم مردمان یزد
یزد در قسمت کویری کشور ایران واقع شده است شهری با سنت ها و پیشینه ای که قدمت آن به هزاران سال پیش برمیگردد مردمان این خطه دارای آداب و رسوم های مختلفی میباشند شرکت خدمات اصفهان برای آشنایی بیشتر شما عزیزان با این آداب و سنت های قدیمی برخی از آنها را گردآوری نموده است در این مقاله با اصفهان تور همراه باشید که با این آداب و رسوم آشنا شوید.
پخت آش گندم
آش گندم معروفترین غذای نذری یزد به حساب میآید. این آش خوش طعم، با تشریفات خاصی در محلات مختلف یزد پخته میشود. معمولاً تعداد کثیری از اهالی محل، چند روزی خود را برای طبخ این آش بسیج میکنند.
یکی ازانواع نذوراتی که از گذشته دور تاکنون مورد توجه مردم این دیار قرارگرفته “آش گندم ” است که آن را “آش امام حسین ” نیز می نامند این آش یکی از کاملترین غذاهایی است که نیاکان ما آن را برگزیده اند شایددسترسی به مواد اولیه و تعامل جمعی درپخت را بتوان ازدلایل این انتخاب دانست .
دراین مقوله بر آنیم مراسم و نحوه پخت این آش را در گذشته ای نه چندان دور مرور کنیم البته بیشتر این آداب و رسوم هم اکنون نیز جاری و ساری است و مردم دیار دارالعباده سعی دارند با حفظ این آداب و رسوم به پخت این آش بپردازند.
قطعا آش گندم یک آش صدرصد ایرانی است که پخت آن در یزد ویژگیهای خاص خود را دارد یکی ازدوستانی که دوران نوجوانی خود را در هند گذرانده می گفت من آش امام حسینی را دربمبئی هند تناول کرده ام البته این آش توسط ایرانیان مقیم بمبئی پخت شده بود.
هرچند ماه محرم و صفر پخت این آش بیشتر مورد توجه قرارمی گیرد ولی پخت آش گندم منحصر به زمان یا فصل خاصی نیست و در تمام ایام سال با توجه به مناسبت های مختلف مذهبی پخت می شود و از آن به عنوان غذای اصلی درعزاداری ها ، مجالس روضه خوانی و اجتماعات بزرگ استفاده می شود.
گاهی یک نفر برای پخت آش بانی می شد و بعضی ایام پخت آش با مشارکت مالی همگان رقم می خورد مردم محل در هنگام شیوع بیماری و برای شفای بیماران ، ایمنی از شر دشمن ، دفع آفات ، واقع نشدن سرمای بی موقع و سرمازدگی درختان و محصولات و سایر خواسته های جمعی خود به صورت دسته جمعی پخت آش را عهده دارمی شدند و به عبارتی یک نذر جمعی را ادا می کردند.
تعداد دیگ ها درگذشته بستگی به آمار محل و بزرگی و کوچکی دیگ ها داشت قطعا محلاتی که جمعیت بیشتری داشتند شمار دیگ های آش آنان نیز درهرنوبت بیشتر بود.
برای ارزش غذایی آش گندم نیز ذکر این نکته خالی از لطف نیست که دوستی می گفت :آش گندم به مثابه آبگوشتی است که نان را درآن تریت کرده باشند چرا که درپخت این آش ، ابتدا گوشت بره و حبوبات که همان آبگوشت است را می پزند و بعد گندم نیم کوب شده که درحکم نان است را به آن اضافه می کنند و پس از پخته شدن به راحتی سرو می شود .
پخت این آش درنقاط مختلف استان با آداب و رسوم خاصی همراه بود ولی همراهی و همکاری عمومی نمود مشترک آن درتمام نقاط استان است.
از چند روز قبل اجاق آش در مسیر اصلی محله یا درکنار مسجد و حسینیه برپا می شد تا مردم درجریان آش پزی قراربگیرند هیزم ، اصلی ترین ماده سوختنی برای پخت آش توسط اهالی تامین می شد و هرکسی برای کسب ثواب خرده هیزمی را به محل آشپزی می آورد .
زنان برای پاک کردن حبوبات به مشارکت می نشستند و نخود ، لوبیا، عدس و گندم را قبل از پخت آب می کردند تا راحتر پخت شود و مردان دیگ ها را یکی پس از دیگری براجاق ها سوار می کردند و آبگیری دیگ ها آغاز می شد.
در قدیم که شبکه آب شهری وجود نداشت جوانان به کمک سقاها ، آب را از آب انبارها بر دوش می کشیدند و دیگ های مسی را یکی ، یکی از آب پر می ساختند.
کار پخت عملا از بعد از ظهر آغاز می شد همیشه عده ای که حاجت داشتند و بیشتر از میان جماعت نسوان بودند خود را برای روشن کردن آتش داوطلب می کردند و مترصد آن بودند که آشپز فرمان روشن کردن زیر دیگ ها را صادر کند.
وقتی آب جوش می آمد نخود و لوبیا و گوشت و پیاز را درون دیگ ها می ریختند تا پخته شود با گذشتن پاسی از شب گندم های نیم کوب را که درآب خیس شده بود به آن اضافه می کردند و آن زمان وقت هم زدن آش فرا می رسید که به آن ˈکمچه زدنˈ می گویند
مشارکت های گروههای مختلف مردم دراین مرحله دیدنی و پرشور بود ذکرصلوات ، چاووشی خوانی و عزاداری بر سر دیگ آش مرسوم بود و صد البته کودکان و نوجوانان دیروز خاطرات بیاد ماندنی از شب های آشپزی محل دارند که به نوبه خود شنیدنی است .
وقتی گندم پخته می شد ، عدس را در آخرین نوبت به آن اضافه می کردند و رفته رفته آتش زیر دیگ ها را کم می کردند و دیگ ها را دم می گذاشتند که در محله ما آن را ˈبوچون کردن ˈ می گفتند آش تا صبح درهمین حالت دم می کشید و جا می افتاد.
میزان مواد هردیگ بسته به بزرگی وکوچکی آن در نظر گرفته می شود درمحل ما ازانواع حبوبات برای هردیگ یک تا یک من و نیم برمی داشتند و سه تا چهار من گندم نیم کوب را مهیا می ساختند و گوشت هردیک را حداقل دو من در نظر می گرفتند.
توزیع آش نیز در محلات یزد زمان های مختلفی داشت بعضی محلات قبل از نماز صبح ، بعضی جاها بعد از نماز صبح ، در فلان روستا همزمان با طلوع آفتاب کار توزیع آغاز می شد درقدیم آشپز ها اغلب به خانواده های محله آشنایی داشتند و آش را با توجه به تعداد آمارجمعیت هرخانواده تقسیم می کردند و به قول خودشان خانه شماری می کردند که چه خانواده هایی برای گرفتن آش مراجعه کرده اند و چه کسانی نیامده اند و مواظب بودند کسی از قلم نیفتد.
خوردن آش به ویژه درصبح های زمستان نیز به نوبه خود خاطره انگیز بود آش داغ را در حالی که بخار از آن متصاعد می شد در سینی های گرد و بزرگی می ریختند و همه اعضای خانواده دورتادور آن حلقه می زدند و پدر خانواده با یاد امام حسین ع و نام حسین دعا می خواند و حاجت می طلبید و تناول آش آغاز می گشت .
مراسم نوروز
مراسم استقبال از نوروز از اویال اسفندماه با خانهتکانى آغاز مىشود. چیدن سفره هفتسین از دیگر ارکان اصلى جشن نوروز است. در این سفره نمادهاى سبزی، آب و نمادهاى مذهبى دیده مىشود. غذاى سنتى این روز سبزى پلو با گوشت است. بعد از تحویل سال کوچکترها به دیدن بزرگترها مىروند و این دیدارها تا روز سیزدهم فروردین بهطول مىانجامد.
سیزدهبدر
مردم استان یزد در روز سیزدهم فروردین به باغها و مراتع مىروند و به شادى و تفریح مىپردازند. دخترها سبزه گره مىزنند. در این روز مادرشوهر و خواهران شوهر و سایر اقوام دامادهاى تازه ازدواج کرده به دیدن عروس خود رفته و او را براى گردش و در کردن نحسى به باغ و سبزهزار مىروند.
اعیاد مذهبى
اعیاد مذهبى مانند عید فطر، عید قربان، عید غدیرخم، میلاد حضرت محمد (ص)، نیمه شعبان و … در استان یزد بسیار گرامى داشته مىشود و بهطرز باشکوهى برگزار مىشود.
مردم یزد عید غدیر را عید سادات مىنامند و به دیدار خانوادههاى سید مىروند. بزرگان سادات در این روز پول یا چیز دیگرى را بهعنوان عیدى به مهمانان مىدهند.
در نیمه شعبان، جشنهاى باشکوهى در سطح شهر برگزار مىشود. در این روز هزاران نفر از مردم یزد در خیابان حضرت مهدى تجمع مىکنند و انتظار خود را نسبت به ظهور حضرت مهدى (عج) نشان مىدهند. هنگام غروب نیز با پخش شربت، شیرینى و شیر از یکدیگر پذیرائى مىکنند.
از دیگر مکانهاى تجمع مردم در این روزها، بازار غلامعلى سیاه در نزدیکى میدان امیر چقماق، چهارراه مهدیه و خیابان مسجد جامع است.
مراسم عروسى
مراسم و آداب ازدواج در يزد قديم، مانند هر فرهنگ سنتي ديگري شامل جزئيات و مراحل متعدد و پيچيدهاي بوده كه برخي از آنها هنوز نيز رواج داشته و مرسوماند و برخي ديگر منسوخ شده و آداب و تشريفات ديگري جايگزين آنها شده است.
مراسم ازدواج يزديهاي قديم، شامل عقدكنان و جشن عروسي، كه عمدتاً به صورت توأمان بوده، مراحل و آداب مشخصي داشته است، به اين ترتيب كه پس از مذاكرات قبلي و اوليه، بزرگترهايي از خانوادههاي طرفين به عنوان خواستگاري در خانهي پدر عروس دور هم جمع ميشدند تا در مورد صداق يا مهريه به توافق برسند(خواستگاري و مهربران).
پس از آن زمان عقدكنان و عروسي تعيين ميشد كه در آن روز خانوادهي عروس سفرهي عقد را در منزل ميچيدند و بزرگترهاي خانوادهي داماد با تهيهي قند و نبات و نقل و پارچه و چيزهاي ديگري كه در سينيهاي بزرگ تحت عنوان خنچه بر روي سر چندين نفر حمل ميشد، به خانهي پدر عروس ميرفتند و در آنجا با حضور بزرگان قوم، توسط روحاني و معتمدين خانواده يا محل صيغهي عقد بين عروس و داماد جاري ميشد.
در حين مراسم خواندن خطبهي عقد، چند نفر از زنان دايره(اَرَبونه) ميزدند و بقيه اشعاري متناسب ميخواندند و كف ميزدند و عصر روز عقدكنان نیز عروس به محلّي در مجلس زنانه آورده ميشد تا همه او را ببينند و همچنين جهيزيه او را كه در جايي از همان مجلس چيده شده بود.
هنگام شب، بعد از پذيرايي، عروس را با پاي پياده به خانهي داماد ميبردند و در اين عروسكشاني با نزديك شدن عروس به خانهي بخت يعني خانهي داماد، هر از چندگاهي توسّط همراهان متوقّف ميشد و هر يك از اقوام دور يا نزديك داماد كادو يا هديهاي در قالب يك سفر زيارتي يا يك قطعه زمين يا چيزي ديگر را تحت عنوان پاانداز به عروس پيشكش ميكردند تا عروس به خانهي داماد برسد.
از پسند كردن عروس تا مراسم خواستگاري
مراسم ازدواج در شهرها و روستاهاي مختلف استان يزد با اندکي تفاوت به يکديگر شبيه هستند به طوری که در گذشته مخصوصاً در اكثر روستاها رسم چنين بوده و البته هنوز هم کم و بيش مرسوم است که اقوام داماد براي پيدا کردن عروس دلخواه خود به امامزادهها يا در مراسم عروسيها يا حمامها ميرفتند يا به بهانه آب خوردن يا ديدن خانه و خريدن آن به خانههاي مورد نظر خود رفته و پس از ديدار عروس براي اين که بفهمند دهان عروس بو دارد يا نه ابتدا او را ميبوسيدند و بههنگام بوسيدن، دست خود را بهگونهاي پشت سر او ميگرفتند که چادر از سر او بيفتد و شکل و قيافه و اندام او را بينند و اگر واسطه يا دلّاله (به لهجه يزدي: دلّاره) تا حدي دختر را پسند ميكرد، مورد را به اطلاع پدر و مادر داماد ميرساند و نشاني منزل عروس را به آنها ميداد.
آنگاه داماد هم براي اين که شخصاً از عروس مورد نظر اطلاعاتي کسب کرده باشد به بهانههاي مختلف سواره يا پياده، وقت و بيوقت، قدم زنان در کوچه سعي ميکرد عروس را به هر جا و به هر طريقي شده رؤيت کند و اگر با همسايگان عروس آشنايي داشت به آنها مأموريت ميداد تا عروس را به هر بهانهاي شده به محلّي برده و داماد را براي ديدار عروس خبردار کنند. البته در بسياري از موارد خواهر و مادر داماد براي ديدن دختر به خانهي آنها ميرفتند تا عروس خانوادهشان را پسند كنند.
در هر صورت پس از آن که دلّاره (دلّاله) يا خانوادهي داماد عروس را پسنديدند، مادر يا پدر داماد براي مراسم خواستگاري به خانهي عروس رفته و موضوع ازدواج پسرشان با دختر مورد نظر را مطرح ميکنند؛ آنگاه که پدر و مادر عروس هم دربارهي داماد و خانوادهي داماد از اين و آن اطّلاعي حاصل کردند و رضايت دختر هم در اين مورد جلب شد، از طرف خانوادهي عروس جواب مثبتي به خانوادهي داماد داده ميشود و شبي نیز براي طي کردن مهريه تعیین میشود.
خوانچه برون
برای تعیین مهریه در زمان مقرر نیز نزديکان داماد با اطلاع قبلي به خانهي عروس رفته و پس از توافق، فرداي آن روز اقوام داماد به شهر رفته و قند و نبات و چاي و نخود و کشمش و نقل و شيريني و کفش و لباس براي عروس خود خريداري ميکنند.
البته ناگفته نماند که در این خرید براي اقدام عروس از جمله پدر، مادر، خواهران و برادران و عمهها و بزرگان ديگر قوم هم يک قواره پارچه جهت کت و شلوار يا پيراهن و چادر از طرف داماد براي آنها خريداري ميشود. خريدهاي ديگر هم عبارت است از فلفل، دارچين، هل، اسفند، کفش و لباس عروس، پيشلنگ و خطيفه، آينه و قرآن، جانماز، صابون و حنا، مخمل و ساتن سبز و سفيد و غیره که در طبقهاي مختلف چيده و به وسيلهي چند نفر از اقوام داماد با چراغ و سلام و صلوات و دايره زدن و بشکن و شولولو (در لهجه يزدي يعني هلهله يا كِل كشيدن) به خانهي عروس برده ميشود.
معمولاً کساني که اين سينيها و طبقها(خوانچه) را حمل ميکنند، سيّد و اولاد پيغمبر(ع) تعیین میشوند و از طرف خانوادهي عروس نیز مبلغي بهعنوان حقالزّحمه به آنها پرداخت ميشود. البته انجام اين مراسم هم معمولاً در آخر شب انجام ميگيرد و فرداي آن روز از صبح تا شب از طرف خانوادهي عروس و داماد، دوستان و آشنايان و اقوام براي حضور در مراسم عقد يا عروسي دعوت ميشوند.
” اگر سرتان ميگيرد بيائيد خانه (فلاني) که پدرِ عروس است” و آنها در جواب ميگويند: «از سرمون هم زياده و چشم به شما زحمت ميدهيم”.
مراسم عقدكنان
در روز عقدکنان، عاقد از عروس بله را ميگيرد به نحوی که در مراسم خواندن خطبهي عقد، عروس رو به قبله مینشیند و سفره عقد که شامل قرآن، جانماز، نان، سبزي خوردن از جمله پياز و تره و جعفري و نعنا و پونه و يک کاسه ماست و آردگندم، کاسهاي محتوي مقداري عسل و روغن، ظرفي پر از نقل و نبات، يک بشقاب تخممرغ جوشانده رنگشده و چند شمع روشن و ديگر تجهيزات زينتي است، مقابل وی گسترانده میشود.
آنگاه بنا به دعوت قبلي، عاقد به همراه پدر عروس و مادر عروس و ديگر اقوام سر سفرهي عقد میآیند و در حالي که عاقد در مجاور عروس کمي آن طرفتر مينشيند، براي عروس صورت مهريه و کلّ مبلغ مهريه را ميخواند و از وی رضایت برای جاری شدن عقد ازدواج را میگیرد.
سپس دفتر ازدواج را باز کرده پدر عروس دست عروس را گرفته و انگشت سبّابه او را جوهر زده و پاي دفتر به معناي قبول رسمي و قانوني اين ازدواج ميگذارد و پس از اجراي صيغهي عقد، همگي صلوات میفرستند و آنگاه مادر شوهر دست داماد را گرفته به دست عروس خود ميدهد که در اين حالت آيينه را جلوي روي عروس و داماد ميگيرند تا همديگر را خوب ببينند.
سپس انگشتري از طرف داماد به دست عروس کرده، نقل و نبات به دهان عروس کرده و مشتي نقل به سر عروس ريخته و پدرشوهر و خواهرشوهر و مادرشوهر و اقوام ديگر همه بهعنوان رونما هدايايي به عروس داده و مبارکباد ميگويند و آنگاه موقع ساييدن قند فرا ميرسد که با يک پارچه چهارگوش سفيد که چهار نفر چهار گوشه آن را بالاي سر عروس چترمانند گرفتهاند، اين كار انجام ميشود و مادرشوهر و چند نفر ديگر دو کلّهقند را گرفته بر بالاي پارچه ميسايند به طوری که ذرّات قند در ته پارچه جمع ميشود.
در این موقع نیز با صداي بلند چنين ميخوانند: “مِسابم و مِسابم” و دخترها و زنان در جواب ميپرسند:”چيشي (چيچي) مِسابي؟”، دوباره میخوانند: “مهر محبّت مسابم” و دخترها و زنان ميپرسند: “براي کي؟” و در پاسخ آن فردی که قند را میسابد میگوید: “براي عروس و دوماد(داماد)” و بعد از عروس و داماد، از زن و شوهرهاي جوان ديگر نيز اسم ميبرند.
بار ديگر سوزني به دست گرفته و مرتّباً از پيراهن عروس آن را ميگذرانند و ميخوانند: “چيشي (چيچي) ميدوزي؟”، در پاسخ فرد دوزنده میگوید: “مهر و محبّت ميدوزم ” و انها میپرسند: “براي کي ميدوزي؟” و وی پاسخ میدهد: “براي عروس و داماد”.
به اين مراسم پيش از آمدن داماد نزد عروس “روس کردن” ميگويند، اضافه میکند: آنگاه داماد را کنار عروس روبهروي آیينه مينشانند و داماد براي ديدن عروس رونما ميدهد و خويشان عروس و داماد نیز به آن دو رونما ميدهند. مادرزن حلقه انگشتر را بهدست داماد ميکند و داماد هم به دست عروس حلقه ميگذارد. سپس يکي از نزديکان عروس، ظرف آبي میآورد و داماد مشتي پول درون آب ميريزد و آب آن را درون راهرو ريخته و پول را بهعنوان شگون برميدارند.
سپس هرچه در سفره عقد از خوردني است بين اشخاص حاضر پخش ميشود و قندهاي ساييده شده در پارچه چهارگوش را در آب ريخته، گلاب به آن اضافه کرده و بهصورت شربت به حاضران در مجلس میدهند.
در خلال انجام اين مراسم نیز با آهنگ اربونه، رقص و شادي در مجلس برقرار است، میگوید: در این مراسم اقوام عروس و داماد شب در خانه عروس مانده و به صرف شام پذيرايي ميشوند.
در گذشته برخلاف امروز، در زمان ورود عاقد برای بله گرفتن از عروس، داماد حضور نداشت و وقتی عروس با صدای آهسته میگفت “بله”، بانگ هلهله يا به لهجهي يزدي شولولوی زنان، خبر وصال را به بیرون ميبرد و بعد از آن، مراسم دست به هم دادن عروس و داماد انجام میشد که اوج عروسی همینجا بود.
داماد در هنگام ورود به زنانه توسّط خواهرشوهرها با رقص استقبال ميشد و صدای اربونه به عرش میرسید. داماد با دیدن عروس از جیب کت خود سکّههای ده شاهی(نیم ریال) و یک ریالی روی سر عروس ميریخت و بچهها و بزرگترها با ولع خاصی آنها را جمع ميکردند.
عروسكشون، پاانداز و پاگشا
پس از پايان مراسم عقدكنان، مهمانها خانهي عروس را ترک گفته و مراسم عروسکشوني آغاز ميشد، بدين طريق که اقوام عروس و داماد و ديگر مردم اهل محلّه، عروس را سوار بر الاغ يا قاطر يا با پاي پياده به جلو جمع حاضر انداخته و طبقهاي جهيزيهي عروس هم بر سر جوانان گذاشته میشد و با اجراي برنامههاي شادي آفريني که مرسوم اهالي محل بود با پاانداز و سرانداز دادن به مبارکي و ميمنت و سلام و صلوات عروس را از زير آيينه و قرآن عبور داده و وارد خانهي بخت(خانهي داماد) ميکردند.
در مراسم عروسكشوني اغلب وقتي به کوچهای باریک (کوچهي آشتیکنان) میرسيدند، جمع میایستادند و اين ترانهي معروف را میخواندند: “این کوچه تنگه؟ بله ، عروس قشنگه؟ بله، دست به زلفاش نزنید، مروارید بنده. بله، بادا بادا مبارک بادا، ای یار مبارک بادا ”
در مورد نشان دادن جهيزيهي عروس هم آنچه در وسع پدر و مادر عروس بوده و قبلاً تهيه کرده بودند، در محلّي منظّم چيده ميشد تا به نمايش بازديدکنندگان درآيد و آخرالامر پس از صرف شربت و شيريني همگي خانهي داماد را ترک گفته، فقط عروس و داماد و يکي دو نفر از نزديکان خانواده عروس و داماد شب را به استراحت ميپردازند.
هنگام بردن عروس به خانهي داماد سر هر کوچه، از نزديکان داماد يکي پيش ميآيد و با خوشآمد گويي، پا اندازي نظير يک قطعه طلا يا سفرهاي زيارتي مانند سفر حج يا مشهد مقدس را به عروس تقديم ميکند.
دو روز بعد نیز ساير اقوام عروس و داماد، لوازمي مثل ظرف و وسايل خانه را به رسم پيشکش به خانه داماد ميبرند که به اين پيشکشها “جاخالي” يا “جاخاليبا” ميگويند. در مرحلهي بعد خانواده عروس و داماد هر يک به نوبت عروس و داماد را به خانه خود دعوت کرده و ميهماني ميدهند که به آن “پاگشا” ميگويند.
مراسم جشن يا سور عروسي
روز پس از انجام مراسم عقد، مجلس عروسي(سُور) برپا ميشده است، میگوید: در قدیم الایام، يک يا چند شب متوالي در منزل داماد يا عروس يا در محلّ مناسبتر ديگري، شبهنگام اهالي و مهمانها در محلّ موعود جمع شده و خانوادهها به همراه خود قطعه فرش يا گليمي همراه ميآورند، مردها دايرهوار دور هم نشسته و جمع زنان در عقب پشت سر مردها و اگر با کمبود جاي نشستن مواجه شوند، روي پشتبامها، سر ديوارها و بر بالاي سر شاخهي درختها هم جهت تماشا و ديد بيشتر محلّي مناسب دانسته و آن جا مستقر ميشوند.
کدخداي محل و ريشسفيدان ديگر روي قطعهي قالي يا پتو در پشت منقل و قليان قرار گرفته و مطربهاي حرفهاي با کسب اجازه از پدر عروس و داماد و ديگر بزرگترهاي حاضر در جمع، تماشاگران را با اجراي برنامههاي مختلف خود سرگرم کرده، شب خوشي را به پايان ميبرند.
البته ناگفته نماند که جوانان محلّي هم بيکار ننشسته و بنا به ذوق و سليقهي خود خدمتي انجام ميدادند به طوری که یا مأمور پذيرايي از مردم ميشدند يا در اجراي برنامههاي شاديآفرين، مطربهاي حرفهاي را ياري ميدادند.
زنها نیز آزادانه مراسمی را در خانهي عروس يا در خانهي داماد يا در هر جاي مناسب ديگري، در اتاق دربسته يا تالار خانه که به هر صورت دور از چشم مردان باشد، با برنامههايی مانند رقص و پايکوبي و کفزدنها آن هم به همراه نواختن ساز اربونه يا اجراي بازيهاي نمايشي برگزار ميكنند. ضمناً انواع ترانهها و بازيهاي خودساخته و عاميانه هم در لابهلاي اينگونه مراسم هر يک بهشکلي خاص اجرا ميشود.
سادگي و دوري از تجمّل و تكلّف
در يزد قديم صداق يا مهريه عروس، معمولاً شامل ملک یا وجه نقد به صورت عندالمطالبه بوده و در عروسیهای روستایی نیز باغ، جزئی از آب قنات و حتّی شش دانگ یک طویله وارد عقدنامه ميشده است و ظاهراً سکّهي طلا از دهه ۱۳۶۰ به بعد در مهریهها متداول شده است.
خرید عروسی در بازار توسّط خانوادهي داماد و عروس انجام ميشد و با توجّه به وسع داماد مقداری طلا و جواهر و لباس خریده ميشد و جهاز عروس هم خیلی ساده بود. البته چیزی که خیلی جلب توجّه میکرد، ظروف مسی سنگین وزن در جهاز بود
آئینهاى سوگوارى
مرگ و عزا
پس از مراسم تدفین، به خانه صاحب عزا مىروند و آش یا شلهزرد مىخورند. این آش زردرنگ که از ماش، برنج و روغن تهیه مىشود، آش پشت تابوت نام دارد.
روز سوم در مسجد پرسه مىگذارند و قرآن مىخوانند و پذیرائى مىشوند و بعد از ظهر به مزار رفته و فاتحه مىخوانند.
روز هفتم به گورستان رفته و کند رو نبات دود کرده و روضه مىخوانند. سپس به خانه صاحب عزا برگشته و در اتاق متوفى شمع روشن کرده پارچه سیاهى پهن و روضهخوانى مىکنند. روز چهلم از صبح روز شروع به پختن ‘سوروک’ که نوعى نان روغنى است مىکنند. ایننان را بر سر مزار مىبرند، با نقل و شیرینى به مردم مىدهند و روضهخوانى مىکنند.
نخل و نخلگردانى
از آئینها و مراسم ویژه ماه محرم در یزد، آئین نخلبندى و نخل گردانى است. نخل از جنس چوب و بهشکل برگ درخت یا سرو مىسازند. معمولاً وزن نخل زیاد است و به کمک دهها نفر جابهجا مىستود. نخل را بهشکل تابوت سیدالشهداء یا نمادى از تاوبت شهداى کربلا مىشناسند و ریشه سنتى کهن دارد. مردم یزد در محاوره به آن ‘نقل’ مىگویند.
دکتر اسلامى ندوشن مىنویسد: با آنکه نخل هیچ شباهتى به درخت خرما ندارد، آنرا بهنام این درخت مىنامند. شاید بهعلت آنکه اصل آن از جنوب غربى و بینالنهرین است. نخل شباهت بسیارى به درخت سرو دارد و سرو در فرهنگ عامه یعنى جاودانگى و رشادت و زندگى اخروى و آزادى که یادآور روحیات و خصایل امام حسین (ع) است.
این مراسم در یزد چند روز پیش از ماه محرم با تزئین و آذین بستن نخل شروع مىشود، که حدود یک هفته طول مىکشد. دراین مدت، خادمان میدان، زیورآلات و وسایل مربوط به تزئین نخل را که قدمت آنها به دوره صفویه مىرسد. از انبار بیرون آورده و تمام روز را با پاهاى برهنه به این امر مىپردازند. آنها ابتدا بدنه نخل را با پارچه سیاه مىپوشانند، سپس روى آنرا شمشیربندان مىکنند. سپس تزئینات دیگر از قبیل آئینههاى بزرگ تابدار، منگولهها، دستمالهاى ابریشمى را در دو سوى نخل مىبندند و بر تارک آن جقههاى فلزى از جنس فولاد و برنج و همرنگ آنها پرهاى طاووس یا میوه انار مىگذارند و نخل را مانند یک مجله، زیبا و خوشبو مىکنند. در داخل آن نیز زنگهاى بزرگى را با طناب مىآویزند و بچهها هنگام حرکت آنها را بهصدا درمىآورند.
در روز بلند کردن نخل، دهها تن از مردان محله، زیر پایههاى نخل رفته، آنرا با عظمت تمام به حرکت درمىآورند و چون جنازهاى باشکوه آنرا میان موج جمعیت عبور مىدهند. آنها نخل را تا مسیرى مىبرند و یا چندبار دور حسینیه محل مىچرخانند.
در اطراف یزد رسم است که درختان را وقف مىکنند تا پس از کهنسال شدن، ساقههاى آنها را ببرند و نخل را با آن مرمت کنند. هماکنون در یزد خانوادههائى وجود دارند که شهرت آنها ‘نخل بند’ و ‘نخلساز’ است.
دستهسقا
در مراسم عزادارى امام حسین (ع) گروهى از نوجوانان با لباس سیاه و لنگ قرمز دور کمر خود، مشک بر دوش گرفته و بازو بندى از قرآن مجید را که با پولکهاى رنگین و برگهاى فلزى نقرهاى تزئین شده بر کتف مىبندند و در صفى منظم با ذاکر و سردشته خود همخونى مىکنند. اگر تابستان باشد، دو نفر هم در پشت صف با مشک پرآب و با شربت گلاب به اهل مجلس و عزاداران آب مىدهند. آنها آب را در جام ابوالفضل (ع) ریخته و به مردم تعارف مىکنند. دسته سقا یک علم چهارگوش دوپایه و یا یک علم سه گوش با تمثال حضرت ابوالفضل (ع) را با خود حمل مىکنند.
کتل بستن
در یزد به اسب زین کردهاى که بهطور خاص آراسته شده و پیشاپیش دسته عزادارى حرکت مىکند ‘کتل’ مىگویند. افسار این اسب یا کتل همواره در دست محافظ آن است و جلو دسته سینهزنى حرکت مىکند و محافظ آن مرتب سر و صورت حیوان را نوازش مىکند. این حرکت نمادین را ‘اسب و کتل’ مىنامند.
آداب و رسوم مردم کرمان
آداب و رسوم مردم کرمان
مردمان شهر کرمان برای هر روز مانند اعیاد یا مراسمات سوگواری و یا آیین ها همانند ازدواج و… آداب و رسوم خاص خود را دارند که منحصر به فرد و در نوع خود جالب میباشد. آژانس مسافرتی اصفهان در مقاله ی زیر گوشه ای از این آداب و رسوم را برای شما همراه اصفهان تور آورده است با ما همراه باشید.
ماه رمضان
در شب بيست و هفتم ماه رمضان برگزار می شود. در اين رسم همه بيشتر بيوه زنان ، زنان بدون فرزند و دختران دم بخت شرکت می کنند. هر زن حاجتمندی «کمويی» برمی دارد و توی آن يک آيينه و يک سورمه دان و مقداری نبات می گذارد و به در خانه های محله می رود. کليدزنها آنچنان رويشان را محکم می گيرند که کسی آنان را نمی شناسد.
در هر خانه ای که می رسند با کليد چوبی که همراه دارند به کمو يا درخانه می کوبند. زن صاحبخانه با شنيدن صدای تق تق ، در را باز می کند و بدون سوال برای روشنايی و باز شدن گره از کار کليدزنها به آيينه نگاه می کند و مقداری از نبات داخل کمو را در دهان می گذارد و از سورمه دان به چشمش می کشد.
زنان عقيده دارند هر کس از سورمه کليدزنها به چشمش بکشد شب عيد ، حضرت فاطمه به چشم او سورمه می کشند و روشنايی ابدی به او می بخشند. بعد از سورمه کشيدن مقداری خوراکی و پول و اگر فصل انار باشد دانه ای انار در کمو می ريزند. عقيده دارند انار و خوراکيهايی که کليدزنها جمع می کنند خاصيت بسيار دارد و هر حاجتمندی بخورد حاجتش برآورده می شود. اين رسم تا پاسی از شب ادامه دارد.
الله رمضونی
از ديگر سرگرميهای بچه ها و جوانان در شبهای ماه رمضان خواندن اشعار «الله رمضانی» است. اين رسم در اکثر شهرها و آباديهای يزد ، مشهد ، بيرجند ، بجنورد ، تربت جام و بعضی از شهرهای استان فارس و گرگان برگزار می شود. برای اجرای رسم «الله رمضانی» جوانان و بچه های هر محله با تشکيل گروههای پنج تا ده نفره از شب اول ماه رمضان ، بعداز افطار ، به در خانه ها می روند و اضعار «الله رمضانی» می خوانند.
هر گروه از ميان خود يک استاد و يک انباردار انتخاب می کنند. وظيفه استاد رهبری گروه و وظيفه انباردار جمع آوری هداياست. هدايا هم يا پول است يا يک خوردنی مثل گردو ، کشمش ، خرما ، بادام ، قيسی هلو و قيسی زردآلو.
جوانان در تمام خانه های محله را می زنند و ترانة «الله رمضونی» می خوانند و فيض می طلبند. آخر سر هم در گوشه ای جمع می شوند و با استفاده از نور مهتاب آنچه بدست آورده اند بين خود تقسيم می کنند و به خانه هايشان بازمی گردند.
جشن سده:
مراسم جشن سده که از سنت های قديم خاص کرمان است بدين گونه است که پنجاه روز قبل از عيد نوروز در محله باغچه بوداغ آباد جشنی از طرف زرتشتيان کرمان ترتيب داده می شود و رسماً از رجال و شخصيت ها دعوت می کنند و با شيرينی و ميوه از آنها پذيرايی می نمايند. در اول غروب آفتاب چند تن از موبدان زرتشتی درحاليکه لباس سفيد و کلاه سفيد دارند ، هر کدام دست به دست هم داده و با خواندن اورادی به گرد توده عظيم بوته های جمع شد که به اصطلاح محلی «درمون» می گويند به طواف مشغول می شوند و پس از چند مرتبه گردش يکی از آنها با لاله روشنی که در دست دارد در مسير وزش باد بوته ها را آتش می زند و با وزش باد به اندک مدت تمام آن توده عظيم به آتش انبوه توليد می گردد و موبدان هم از آنجا دور می شوند درحاليکه در تمام طول اين مراسم موزيک با آهنگهای شاد نواخته می شود و تماشاچيان شعله های عظيم آتش را در پهنه آسمان با لذت فراوان می نگرند ، سپس اندک اندک شعله ها فرو می نشيند و تماشاچيان نيز محوطه باغچه را ترک می کنند ، عده ای بر اين عقيده اند که بعد از سده به اصطلاح محلی پناه باد گرم است ، يعنی درجائيکه حافظ و ديواری باشد که مانعی جلو وزش باد باشد و از گزند سوز سرما در امان است .
زارعين می گويند بعد از سده حتی پناه يک پشکل گوسفند هم گرم است و زرتشتيان نيز در اين موضوع معترفند و درباره سده و موقع فرارسيدن آن اصطلاحاتی دارند ، که به اين ترتيب بيان می کنند: صد سده ، ده گله ، پنجاه به نوروز ، در اين روز پختنيهای مخصوص زرتشتيان صورت می گيرد به نام سيرو سدو و سيرگ و يک نانی هم پخته می شود
انگيزه های داستانی مختلفی وجود دارد که چه بسا بيشتر آنها مربوط به يکی از پادشاهان می شوند ، از جمله جمشيد و فريدون.
يکی از علل برگزاری اين جشن را گفته اند: کيومرث را سد فرزند از اناث ذکور بوده چون به حد رشد و تميز رسيدند در شب اين روز جشن گرفت و همه را کدخدا مرد و فرمود که آتش بسيار برافروختند ، بدان سبب آن را سده می گويند. اما دليلی ديگر که برای برپايی جشن سده ياد کرده اند منسوب است به فريدون و دوران وی پيکارش با ضحاک از لحاظ يکسان معنی رمز و کتابی که در داستان هوشنگ و حمله مار و افروختن آتش وجود دارد ، مار سياه رمز تمثيلی اهريمن و زشتی بود که مرگ و نابودی می آفريند و چون در کار حمله برآمد ، آتش اورمزدی بدرخشيد و مرگ و بدی را به دور راند.
در هر حال اين رسم از ديرباز در کرمان برجا مانده و همه ساله در روز دهم بهمن ماه برگزار می شده و نه تنها زرتشتيان بلکه گروه کثيری از مسلمانان حضور بهم می رسانند و بوسيله جوانان زرتشتی مورد پذيرايی قرار می گيرند.
جشن چهارشنبه سوری:
در شب چهارشنبه آخر سال (آخرين چهارشنبه سال) در بيشتر خانواده ها و دهات اطراف کرمان رسم است در يک خانه دور هم جمع می شوند (مرد و زن ، دختر و پسر) و به شادی می پردازند. در روستاها که دوبيتی هايی حفظ می کنند و در صدر مجلس می نشينند و اول اشعاری در مدح خداوند و پيغمبران و امامها می خوانند و بعد از گرم شدن مجلس روی به نفر اول می نمايند و می گويند نيت کن ، آن شخص در قلب خود چيزی را بنظر می آورد و خواننده بيتی که به زبانش آمد جهت او می خواند بعد نوبت به نفر کناری می رسد و همين طريق تاآخرين نفر که آواز و رقص و با نقل و کشمش و نخودچی و آجيل مخصوص (به مشکل گشا معروف است) از خود پذيرايی می کنند.
در اين شب آش بايد پخته شود که آش شب چهارشنبه سوری می گويند ، بدين صورت که نخود را می گيرند و قل هو الله می خوانند و فوت می کنند.
شب يلدا:
در شب يلدا که آغاز زمستان و طولانی ترين شب زمستان است ، هر خانواده دور هم جمع شده و به صرف ميوه بخصوص هندوانه و آجيل ، نخود ، کشمش ، بادام ، پسته ، فندق ، تخمه و … می پردازند. قصه گويی ، شاهنامه خوانی و خواندن کتاب حافظ نيز مرسوم می باشد و تا پاسی از شب بيدار می مانند.
معتقدند که در اين شب گنج قارون بوسيله شتر در حرکت است و ممکن است احياناً ساربان آن قافله با برخورد به يکی از افراد خانواده مقداری از آن گنج را به او بده
عید نوروز
در روزگار قديم قبل از عيد مردم خانه تكاني مي كردند و اگر اتاقها به علت دودزدگي در ايام زمستان سياه شده بود حتما آنها را مجدداكاهگل مي كردند. مردم براين باور بودند كه اگر اين كار را انجام ندهند تا پايان سال جديد همه چيز در زندگي براي آنها به شكل نامطلوبي اتفاق خواهد افتاد. آماده كردن لباس نو از ديگر موارد مرسوم شب عيد است به طوري كه در گذشته اگر بزرگترها توانايي خريدلباس نو براي خودشان نداشتند حتما دست كم براي كودكان يك تكه لباس نو ميخريدند. سهن (sehen) ريختن و پختن كماچ و سمنو از جمله آداب قديمي و مراسم خاص مردم استان كرمان قبل از ايام عيد است. براي اين كار گندم را دو سه روز در آب خيس مي كردندو سپس آب را خالي كرده يك شب آن را در قابلمه در بسته قرار ميدادند تا جوانه بزند سپس جوانه ها را داخل يك سبد يا كيسه قرار ميدادندو هر روز آن را خيس مي كردند تا جوانه ها كاملا در هم فرو روند، سپس جوانه هاي در هم تنيده شده را خشك و آرد مي كردند و از آن نوعي كماچ به نام “كماچ سهن ” و “سمنو” مي پختند.خيرات كردن شيريني، غذا و ميوه بر مزار مردگان در روز پنجشنبه آخر سال كه به آن عيد مردهها ميگويند از ديگر آيينهاي قديمي نوروز در استان كرمان است.مردم استان كرمان از قديم به هنگام تحويل سال سفره پهن مي كردند و هر چه در منزل داشتند از كماچ، نان و سبزي گرفته تا شيريني و آجيل و تخم مرغ رنگ شده بر سر سفره قرار ميدادند و بر اين باور بودند كه به هنگام تحويل سال تخم مرغ رنگي روي آينه تكان مي خورد.در گذشته در برخي از نقاط استان كرمان مردم باور داشتند كه زمان تحويل سال تمام آبهاي جاري براي يك لحظه ميايستند و اصطلاحا به آن “خواب آب ” ميگفتند. در برخياز شهرستانها مانند سيرجان موقع تحويل سال اقدام به رشته بري و پختن آش با آن ميكنند و باور دارند كه با اين كار سررشته زندگي تا آخر سال به دستشان خواهد بود.
در قديم كساني كه با سواد و يا در اصطلاح عاميانه ملا بودند هنگام تحويل سال قرآن مي خواندند و سكه اي به عنوان بركت به بقيه مي دادند.
در بعضي از مناطق استان كرمان دعاي مخصوص تحويل سال را با زعفران و گلاب بر بدنه يك كاسه چيني مي نويسند سپس از آن شربت درست مي كنند و براي سلامتي اعضاي خانواده در طول سال همگي از آن مينوشند.در ديد و بازديدهاي عيد مردم اين استان سعي مي كنند ابتدا به ديدن خانوادههاي عزادار و كساني كه به تازگي عزيزي را از دست دادهاند بروند. اگر از زمان عزاداري اين خانواده ها مدت زيادي گذشته باشد اقدام به عوض كردن لباسهاي مشكي افراد خانواده به وسيله لباسهاي اهدايي خود ميكنند.عيد ديدني كوچكترها از بزرگان فاميل و هديه دادن بزرگان به بچه ها را از ديگر آداب مرسوم عيد نوروز در استان كرمان است.در برخي شهرستانها از جمله شهربابك، سيرجان و بم مردم شنبه اول سال به گردش و تفريح ميروند و اقدام به پختن آش مي كنند.بسياري از مردم كرمان قبل از عيد به تعداد افراد خانواده و بعضي ديگر يك ظرف سبزه درست ميكنند.در قديم مردم روز قبل از عيد تكه اي سبزه از باغها يا بيابانها مي آوردند وآن را با گل بالاي سر در منزلشان مي چسباندند و بر اين باور بودند كه براي شگون و خوش يمني روز اول سال چشمشان به سبزه بيفتد.در روز ۱۳ فروردين نيز سبزه ها را به خارج از خانه مي برند و براي رفع بلا در آبروان يا سر چهار كوچه مي ريزند. مردم استان كرمان از قديم روز ۱۳ فروردين را نحس مي شمردند و براي رفع نحوست آن به دامان كوه و دشت پناه مي بردند. عده اي حتي تا ۱۳ فروردين به مسافرت نمي رفتند و باور داشتند كه سيزده گير ميشوند.در حال حاضر اين باورها بسيار كمرنگ شده و مردم ديگر بسياري از آنها را از دست داده اند.در قديم مردم كرمان سالي يك بار پلو ميخوردند و به همين دليل آن يك بار را به شب عيد اختصاص مي دادند.آنها عقيده داشتند هركس شب عيد بايد حتما در منزل خودش بسر ببرد و بر اين باور بودند كه اگر در موقع سال تحويل در خانه خودشان نباشند تا آخر سالمرتبا اين طرف و آن طرف خواهند بود. گره زدن سبزه از آيينهاي سنتي مردم استان كرمان است برخي هنگام گره زدن سبزه اين شعر را ميخواندند “سيزده به در ۱۴ به تو از اين كتو به اون كتو درد و بلام توي كتو” و منظورشان از كتو سوراخي كه بين گرهها بوجود ميآمد، بود.دخترهاي دم بخت نيز به هنگام سبزه گره زدن از روي شيطنت و براي شگون ميگفتند: امسال اومدم كليتو (مقنعه) به سر، سال ديگه بچه بغل، خونه شوهر.برخي از شهر بابكيها روز ۱۳ بدر ۱۴ سنگ جمع ميكنند و در سوراخي قرار ميدهند سپس در آن را ميبندند و باور دارند با اين كار تمامي بلاها از آنها دور ميشود.
آداب و رسوم ازدواج
دیدن دختربیشتردرمجالس جشن ها،میهمانی ،سفره های نذری،زیارتگاه هاومجالس روضه خوانی دست می دادوبراساس معیارهایی چون سنگین پوشی،سبک پوشی،سادگی،قناعت،بی اعتنایی،آرامش وهیجان،پرحرفی و وقارخنده های بی جا و غیره سنجیده می شد و باکسب اجازه ، برای خواستگاری و دیدن رسمی به خانه عروس می رفتندوخواستگاری پیش ازبله برون مراسمی بود تاشرایطی راکه درنظرخانواده عروس وداماد آینده مطرح است معلوم کنند و این نخستین پل ارتباطی به شمارمی رفت.
قبل ازهرچیزساعت و روزخواستگاری مطابق تقویم ،روزخوب وساعت خوب تعیین می شدوبه این ترتیب داستان خواستگاری زیربرپامی گشت.
۱-رضاکنون: میانداراین جلسه معمولامادرعروس بود، دراین جلسه که خانواده پسرمقداری شیرینی سفارشی همراه خودداشتند،کارگرفتن رضایت ازمادرعروس راآغازمی کردند،دراینگونه مواردمعمولا مادرعروس به قول کرمانیها« طاقچه بالا» میگذاشت وباوقاروسنگینی خاصی واردمی شدوتلاش میکردکه «ازهول حلیم تودیگ نیفته»وموقعیت دخترش رابه خوبی حفظ کند.
۲-شیرینی خورون: پس ازانجام گفتگووبدست آوردن نتیجه مطلوب وتوافقات لازم،نوبت به شرکت درمراسم شیرینی خورون می رسیدکه خانواده دامادوبرخی قوم وخویشهای نزدیک درمنزل عروس حضوریافته وبه صرف شربت وشیرینی می پرداختندباوروددامادبه خانه عروس زنان هلهله وشادی یابقول کرمانی ها«کلولومی کشیدند»
۳-بله برون یاکفش پاکنون: پس ازانجام مراسم خواستگاری،درروز موعودبزرگترهای خانواده عروس وداماددرمنزل عروس جمع می شوندومذاکرات خودرادرخصوص مهریه وجهیزیه وشیربهاء انجام می دهندکه همه بستگی به سنت خانواده هادارد،دربعضی ازخانواده های کرمانی این عقیده رواج داردکه پذیرایی مجلس بله برون نبایدآنقدرمفصل باشدکه شائبه ی شیفتگی خانوداه عروس رابوجودآورد.
۴-عقدکنان: قسم به عشق که ازفیض پاکدامنی است که خلوت همه خوبان کنارآیینه است
یکی ازباشکوه ترین لحظه زندگی دختران وقتی است که چهره خودرادرآینه می بینند ونام خویش رااززبان عاقدمی شنوند.
انجام مراسم عقد به شیوه اسلامی برمبنای عقدحضرت علی (ع)وحضرت فاطمه(س)درابتدا ساده برگزارمی شدامابتدریج باآداب ورسوم محلی به هم آمیخت ورنگ ورویی تازه گرفت،خانواده های کرمانی معمولا عقیده دارندکه مراسم عقدکنان وقرائت خطبه عقدروبه قبله انجام شودوهزینه این مراسم به قول کرمانی ها عقد بندون برعهده ی خانواده عروس است وتنها هزینه عاقدراخانواده دامادپرداخت می کنندودرسفره ای که بنام “سفره ی عقد” توسط مادرعروس پهن می گردد، تخم مرغ،دوعدد لاله،جانمازسبز، ظرفی عسل،ظرفی روغن حیوانی،مقداری کماچ سهن،شیرینی خانگی،نبات وپسته وبادام وگردورنگ کرده قرارمی گیرد وآن نان وپنیروسبزی معروف که گره ازبخت دختران دم بخت آن مجلس می گشاید وجاری شدن خطبه عقدتوسط عاقدپس ازتکرارهای مکررسه تاپنج بارازعروس بله رامی گیردوصدای عروس درهلهله وشادی اطرافیان گم می شود.
واین چنین درپایان مراسم ازدواج،عروس ودامادتوسط پدرداماد باوقاروطمأنینه دست به دست می شدند،یعنی پدرداماددست عروس را می گرفت ودردست دامادمی گذاشت وآنگاه روبه پسرواشاره به دخترمی گفت:این امانت بدستت سپرده وپسر«داماد»به رسم سپاسگذاری واحترام ،دست پدررامی بوسید…