نگاهی به تاریخ و باستان زنجان
نگاهی به تاریخ و باستان زنجان
استان زنجان یکی از استان های ایران میباشد مرکز این استان شهر زنجان است،این استان در شمال غرب واقع شده است که دارای شهرستان های متعدد نیز میباشد شهری که قدمت زیادی نیز دارد،قدمت آن متعلق به اواخر هزاره دوم قبل از میلاد می باشد، آژانس هواپیمایی طلوع سفریاد در این مقاله به توضیح در مورد تاریخ این شهر میپردازد. در این مقاله همراه اصفهان تور باشید.
استان زنجان یکی از مناطق تاریخی سرزمین ایران است و کاوش های باستانی و آثار مکشوفه تاریخی، دیرینگی و قدمت آن را نشان می دهد. غار گلیجک که در ارتفاعات مشرف به روستای حاج آرش قرار گرفته، پناهگاه انسان در دوره های پیش از تاریخ بوده است. درون غار آثاری از زندگی انسان های دوره آشولین تا بردوستین (جدیدترین ابزارهای سنگی دوره پارینه سنگی قدیم) متعلق به ۱۶ تا ۳۰ هزار سال پیش از میلاد کشف شده و یکی از مناطقی است که برای قدمت تاریخی این استان می توان به آن استناد کرد. آثار باستانی بر جای مانده مانند آتشگاه های دوران اشکانیان و ساسانیان در طارم نیز، نشان می دهد که در دوره های تاریخی، هم در حاشیه و هم در دره رودخانه قزل اوزون و زنجان رود از رونق زیادی برخوردار بوده اند.
در سال ۱۹ یا ۲۱ هجری قمری، یزدگرد سپاه بزرگی برای مقابله با مسلمانان فرستاد و مسلمانان در نهاوند، ایرانیان را شکست دادند. پس از فتح نهاوند، همدان نیز به دست مسلمانان افتاد. فتح همدان و قزوین و ابهر و زنجان به دست قبایل کوفه انجام گرفت.
در طی حکومتی صد ساله، سامانیان (۲۸۷ تا ۳۸۹ هجری قمری) در قسمتی از ایران کنونی و بخشی از کشور های همسایه فرمانروایی کردند. این قلمرو وسیع، در ایران شامل زنجان، قزوین، ری، طبرستان، خراسان، سیستان و کرمان نیز می شد.
پس از حمله هلاکوخان به قلاع اسماعیلیه و سپس بغداد و انقراض خلافت عباسیان در بغداد، ایران مرکز حکومت ایلخانان مغول گردید. پادشاهان ایلخانی مقر خود را در شهر سلطانیه و مراغه و تبریز قرار داده بودند. معروف ترین پادشاهان این سلسله یکی غازان خان و دیگری الجایتو (اولجایتو) مشهور به سلطان محمد خدا بند بود. حکومت ایلخانان از سال ۶۵۴ تا ۷۵۰ هجری قمری دوام یافت. قابل ذکر است که شهر تاریخی سلطانیه به سال ۷۰۴ هجری قمری توسط الجایتو بنا شده و آثار مهم آن شهر تاریخی هنوز پا بر جا می باشد.
در دوره زندیه یکی از ولایات ایران خمسه نام داشت که تقریبا منطبق با استان زنجان کنونی بود. سبب اطلاق نام خمسه را استقرار طوایفی از ایلات پنج گانه شاهسون، بیات، اصنلو، مقدم و خدا بنده لو و نیز وجود پنج بلوک زنجان رود، ابهر رود، ایجرود، سجاس رود و بزینه رود در این ولایت می دانسته اند. همچنین ولایت خمسه در زمان فتحعلی شاه قاجار شامل قزوین، گروس، همدان و آذربایجان به مرکزیت زنجان بود.
در سال ۱۳۱۰ هجری شمسی، ولایت خمسه مشتمل بود بر مناطق زنجان و حومه، زنجان رود، ابهر رود، ایجرود، انگوران، طارمات و خدا بنود لو، به مرکزیت زنجان. همچنین طبق اصلاحیه تقسیمات کشوری در تاریخ ۱۹ دی ۱۳۱۶ شمسی، ایران به ۱۰ استان تقسیم شد و محدوده جغرافیایی زنجان در استان یکم واقع شده بود.
وجه تسميه زنجان:
به گفته حمدالله مستوفی شهر زنجان را اردشير بابکان ساخته و شهين خوانده است. در فرهنگ نامه مرحوم دهخدا در ذيل کلمه شهين چنين تقرير يافته ( شهين نام شهر زنگان است و معرب آن زنجان باشد . گويند آن شهر را اردشير بابکان بنا کرده است (جهانگيری – برهان قاطع ) و شهری بود بزرگ در ميان ری و آذربايجان و وجه تسميه آن مخفف زندگان يعنی اهل کتاب زند است و زنديگان زنگان شده و دال آن حذف گرديده (انجمن آرا آنندراج ) ما’خذ و منبع مستوفی در مورد کلمه شهين که به زنگان اطلاق می گرديده مبهم است و تاکنون هيچ منبع موثق ديگری در اين ارتباط اظهار نظر ننموده است .
آنچه مسلم است از نظر زبان شناسی کلمه شهين ارتباطی به زبانهای پارسی باستان و ادبيات اوستايی ندارد و برعکس کلمه زنديگان که به معنای اهل کتاب زند ، معروفترين کتاب آئين زردشتی در دوران ساسانی و پسوند ( گان) از پساوند پارسی باستان همچون آذربايگان، خدايگان و غيره بوده است . بطور حتم شهر در دوران ساسانی زنديگان نام داشته است که به علت کثرت استعمال تخفيف يافته و در دوران استيلای اسلام زنگان نام داشته است ، و چون در زبان عربی حرف گ به ج تبديل می گردد بنابر اين کلمه زنگان به زنجان تبديل شده است. اسم ديگر شهرستان زنجان (خمسه) است . اطلاق اين کلمه به منطقه در منابع و متون جغرافيايی از اواخر دوران قاجار ظاهر شده و در مورد وجه تسميه آن دو نظر می تواند مطرح باشد. نظر نخستين ناظر بر استقرار طوايفی از ايلات پنجگانه در اين منطقه است . و محتملا وجود منطقه ای به نام ( خمسه) در استان فارس که بر مبنای استقرار پنج ايل نامگذاری شده بسود اين نظريه است . در فرهنگ آنندراج ذيل کلمه زنگان چنين آمده ” چون پنج بلوک بود آنرا خمسه گويند ” لغت نامه دهخدا با تکرار مورد مزبور می نويسد ( اين شهرستان “زنجان” از پنج بلوک بنام بخش حرمه ، بخش ابهر رود ، بخش قيدار ، بخش ماه نشان ، بخش سردان …)
در اين بخش بندی بخش های ايجرود ، زنجان رود ، که جز’ خمسه اند سخنی به ميان نيامده ، لاجرم اين نظريه با شک و ترديد مواجه ميگردد. اما بخشهای پنجگانه ابهر رود ، خرا رود ، زنجان رود ، ايجرود ، سجاس رود که بخشهای اصلی خمسه را تشکيل داده منبع و مرجع موثقی به وجه تسميه آن می تواند باشد . کذر اين نکته ضرورت دارد که منطقه بزينه رود معروف به قشلاقات افشار که هم اکنون از توابع خمسه است تا اواخر دوران در حوزه ساسی ولايت کردستان بوده است ، بنابراين پنج بلوک بودن منطقه قطعی بنظر ميرسد .
دايره المعارف مصاحب بر اين اساس ذيل کلمه ( خمسه) می نويسد :
( خمسه مخفف ولايات خمسه در جنوب آذربايخان و غرب قزوين کرسی آن زنجان و از شهرهای معروفش سلطانيه پنج بلوک عمده ای که اين ناحيه به مناسبت آنها خمسه خوانده شده است عبارت بودند از ابهر رود ، زنجانرود ، ايجرود ،د سجاس رود که حاليکه همگی جزو شهرستان زنجانند …).
موقعيت جغرافيايی و تقسيمات سياسی استان:
استان زنجان که آنرا فلات زنجان نيز مينامند ، در ناحيه مرکزی شمال غربی ايران واقع شده است . اين استان در ۴۷ درجه و ۱۰ دقيقه تا ۵۰ درجه و ۵ دقيقه طول شرقی و ۳۵ درجه و ۲۵ دقيق تا ۳۷ درجه و ۱۰ دقيق عرض شمالی خط استوا ، با مساحتی نزديک به ۳۹۳۶۹ کيلومتر مربع قرار گرفته است .
استان زنجان از شمال به استانهای اردبيل و گيلان ، از شرق به استان قزوين ، از جنوب به استان همدان ، از جنوب غربی و غرب به استانهای کردستان و آذربايجان غربی و آذربايجان شرقی محدود است و از جمله استانهايی است که به تنهايی با ۷ استان کشور همسايه و همجوار است .
استان زنجان بر اساس آخرين تقسيمات کشوری ، دارای ۳ شهرستان ۱۳ بخش ، ۸ شهر ، ۴۴ دهستان و ۹۸۱ آبادی دارای سکنه است . شهرستانهای اين استان عبارتند از : زنجان ، ابهر و خدابنده .
آب و هوا:
اوضاع جوی و شرايط اقليمی منطقه بر حسب پستی و بلنديها سخت متغير است. من حيث المجموع ارتفاعات دارای آب و هوای سرد کوهستانی ، زمستانهای پر برف و سرد و در تابستان معتدل و خشک می باشد . در اين ميان دره های قزل اوزن دارای آب و هوای معتدل تر بوده و دارای زمستانهای معتدل و تابستانهای نسبتا” گرم است . جلگه های مابين ارتفاعات نظير جلگه سجاس ، منطقه قشلاقات اقشار و قسمت سفلای زنجان رود دارای آب و هوای معتدل تری هستند. بر اساس آمار و گزارشات هوا شناسی در ۱۰ سال اخير معدل حداکثر درجه حرارت سالانه ۱/۳۷+ درجه سانتيگراد و معدل حداقل درجه حرارت سالانه ۵/۱۹- درجه سانتيگراد بوده است .
خصوصيات نژادی :
از نظر تيپولوژی انسانی ، با توجه به سوابق تاريخی منطقه ، نقل و انتقالات سياسی ايلات، هجوم های جنگی و بررسی تيپ های نژاد انسانی اين چنين استنتاج می گردد که مردم اين شهرستان از نظر قوميت يکدست نمی باشند ، بلکه اختلاط و امتزاجی از اقوام آريايی که در اواخر هزاره دوم قبل از ميلاد در منطقه ساکن شده و تيپ های مختلفی از اقوام ترک ، که با نام طايفه قنغور در قرن هفتم هجری در منطقه سرازير گرديده ، همچنين اقوام گرجی که در دوران صفويه از آذربايجان کوچانيده شده با قبايل ايلات خمسه ، تيپ مخصوص زنجانی را که در جلگه ها و حاشيه رودخانه های منطقه زندگی ميکنند بوجود آورده است . از مشخصات اين تيپ با رنگ پوست گندمی و چشمهای ميشی با موهای به رنگ سياه ديده ميشوند ، تيپ اصيل که در ارتفاعات و مناطق کوهستانی زندگی می کنند بعلت عدم فعل و انفعالات انسانی ، آريايی اصيل باقيمانده و از مشخصات اين تيپ با رنگ پوست سفيد ، چشمهای زاغ و موهای به رنگ بور و مردمانی بسيار آرامند که تيپ اخير در مناطق جمعيتی کوههای زنجان شمالی اکثريت دارند.
جغرافيای تاريخی استان:
استان زنجان يکی از نواحی تاريخی سرزمين ايران است و کاوشهای باستان شناختی و و آثار باقيمانده تاريخی ، ديرينگی و قدمت آن را نشان می دهند . پيشينه تاريخی اين استان را ميتوان در چهار دوره به شرح زير مورد مطالعه قرارداد :
دوران پيش از تاريخ ( هزاره هفتم تا اوايل هزاره سوم پيش از ميلاد ) :
چگونگی سير اين دوره تمدنی به علت کمبود اطلاعات و مدارک ، تاريک و مبهم است . قديمی ترين آثار دوران پيش از تاريخ که در اين منطقه يافته و بررسی شده اند ، احتمالا” به دوره (( بردوستين)) تعلق دارند . اين يافته ها که شامل ابزارهای کوچک جماعت های آغازين بشری است ـ در حدود سی هزار سال قدمت دارند . مشخص ترين زيستگاه اين جماعت ها در زنجان ، غار تاريخی (گلجيک) است .
دوران تاريخی (اوايل هزاره سوم تا اواخر هزاره دوم پيش از ميلاد ) :
يافته هايی که از اين دوره در منطقه ايجرود بدست آمده اند ، مورد بررسی قرار گرفته اند . پراکندگی زيستگاههای انسانی منطقه ايجرود در هزاره سوم و دوم پيش از ميلاد ، در هشت کانون باستان شناسی و تداوم حيات آنها تا هزاره اول پيش از ميلاد ، حکايت از شکوفايی و ديرپايی تمدن فلات مرکزی ايران در اين ناحيه دارد . آثار اين دوران در روستای ضيا,آباد ، آق کند ، گل تپه ، چايرلو ، قلتون و اوغول بيگ به دست آمده اند. ارزيابی و مطالعه آثار نقشهای سياه رنگ بر روی سفالهی نخودی کشف شده از اين کانون های تاريخی ، پيوند تمدنهای تپه حصار دامغان ، تپه سيلک کاشان ، تپه زاغه دشت قزوين و ايجرود را نشان داده است .
دو اثر از اين دوره در جنوب غربی شهرستان خدابنده شناسايی شده اند: يکی در تپه تاريخی “ياريمجه” (تکمه تپه) در قشلاق های افشار ، و ديگری در تپه تاريخی ” امان ارقين بلاغی” منطقه بزينه رود شهرستان خدابنده ، که هرکدام بخشی از نادرترين آثار زيستگاههای انسانی دوران هزاره سوم و دوم پيش از ميلاد را در خود جای داده اند .
دوران تاريخی جديد (اواخر هزاره دوم پيش از ميلاد تا اوايل قرن هفتم ميلادی ) :
از اين دوره نيز يافته هايی در منطقه زنجان بدست آمده است که بارزترين آن نوعی سفال ساده خاکستری رنگ است که يادگار زمان مهاجرت اقوام آريايی به اين منطقه است .
پايه و اساس اين اطلاعات نتايج بدست آمده از بررسی سفال هايی ست که بيش تر بطور اتفاقی از گورستان ها و تپه های قديمی منطقه کشف شده اند. تکنيک ،فرم و نقش اين سفالينه ها ، مطمئن ترين ابزار شناسايی تمدن های پيش از تاريخ هستند .
يکی از قابل توجه ترين ظرفهايی که در تمامی مراکز استقرار انسانی اين دوره مورد استفاده قرار می گرفته است، ظرفهای سفالی قوری مانندی با لوله نسبتا” بلندی است که در مراسم به خاک سپاری مردگان مورد استفاده قارا می گرفته است و در همه گورهای شکافته شده اين دوره ديده شده است. نقش های روی سفالينه های تپه سيلک کاشان و مجسمه های باستانی لرستان ، ارتباط اين نوع ظرف با مردگان را نشان می دهند . قوری های اين منطقه که عموما” بی نقش اند و با آثار بدست آمده از خوروين و املش قابل مقايسه اند ، احتمالا” دليل ديگری بر پيوند اين اقوام ، در اوايل هزاره اول پيش از ميلاد است. شواهد تاريخی موجود نشان ميدهد که تا اوايل نيمه اول هزاره اول پيش از ميلاد ، دستگاه فرمانروايی معينی در منطقه وجود نداشته و حکومت “اورارتويی” نيز به علت دوری مسافت نتوانسته بود بر اين نواحی چيرگی يابد . هم چنين کمی ابزار و جنگ افزارهای به دست آمده از گورهای باستانی نشان ميدهد که برخلاف تمدن های فلات مرکزی ايران که اقوامی جنگجو بوده اند مردمان اين منطقه به علت فراوانی چشمه سارها و آب های سطحی عمدتا” به دامداری و کشاورزی مشغول بوده اند و به همين جهت ، امنيت نسبی بر منطقه حاکم بوده است . طبق اسناد آشوری ها ، اين منطقه در قرن نهم پيش از ميلاد (انديا) نام داشته است و به احتمال ضعيف ، اقوام ساکن آن با اقوام لولوبی و گوتی دامنه های زاگرس پيوند هايی داشته اند . اين منطقه از لحاظ جغرافيای تاريخی ، در آغاز هزاره اول پيش از ميلاد ، شمال با کادوسيان و کاسپيان ، از مغرب با لولوبيان و گوتيان و از طرف جنوب شرقی و شرق با پديده تاريخی ماد همسايه بوده است . در دوره های بعد مادها ، اين اقوام را زير فرمان آورده اند .
طبق اسناد آشوری در قرن هفتم پيش از ميلاد ، منطقه زنجان “مادای” نام داشته است. آنچه اين ادعا را درست می نماياند ، کشف آثاری از هزاره اول يش از ميلاد در روستای مادآباد زنجان است . اما به علت روی دادن جنگهای ممتد منطقه ای(در قرن های هفتم و هشتم پيش از ميلاد ) تمدن در اين منطقه به شکوفايی درخور دست نيافته است .
از قرن هفتم پيش از ميلاد تا اواخر هزاره اول پيش از ميلاد ، يعنی در تمام دوران شاهنشاهی هخامنشی ، سکه (دريک) و (ريتون) در خدابنده و گردنبندهای طلايی با بن مايه ( موتيف) “گل لوتوس” که نقش های آنها با کنده کاريهای تخت جمشيد قابل مقايسه اند و همچنين چهرک (نقاب) طلايی مردگان گورها با آرايش مو و کلاه دوران هخامنشی را ميتوان نام برد .
يادگارهای باستانی از جمله آتشگاه عظيم تخت سليمان در غرب ، عبادگاه بهستان در جنوب و آتشکده های ساسانی در طارم نشان می دهند که در دوران اشکانيان و ساسانيان ، دره های زنجان رود و قزل اوزن از رونق بيش تری برخوردار بوده اند. گزارش های جغرافيا دانان آغاز دوره اسلامی نيز اين موضوع را تاييد می کنند .
از پانزده کانون باستان شناسی بررسی شده اين دوره ، ۹ کانون در دره رود قزل اوزن و در طارم عليا واقع شده اند که از شکوه و آبادانی اين بخش از منطقه ، در قرن های دوم تا پنجم ميلادی حکايت می کنند . از مهم ترين آثار آن دوره به آتشکده تشوير ميتوان اشاره کرد که در روستای تشوير در ميان گورستانی تاريخی ، با سنگ و ساروج و با طرح چها طاقی در ابعاد ۴*۴ مترمربع با پوشش گنبدی شکلی ساخته شده است .
ترکيب بنا ، يادآور سبک معماری آتشکده های دوران ساسانی است و با آتشکده های عظيم دوران ساسانی که جنبه دولتی و تشريفاتی داشتند ، به عنوان آتشکده محلی مورد استفاده قرارمی گرفته است و با گذشت زمان ، پيرامون آن به گو.رستان تبديل شده است .
دوران اسلامی ( از قرن ۷ تا ۱۹ ميلادی برابر با قرن اول تا ۱۴ هجری ) :
اين دوره از تاريخ زنجان ، با فتح آن در زمان خلافت عثمان و به دست ( برا, بن عازب) سردار مشهور آغاز ميشود .
به استناد مدارکی که از ۶۲ کانون باستان شناختی منطقه به دست آمده است، به استثنا, دره طارم عليا در رودخانه قزل اوزن و شهر زنجان ، در بقيه نواحی ، نقل و انتقال قدرت سياسی و مذهبی به آرامی صورت گرفته و با خرابی و درگيری همراه نبوده است .
متن ها و اثرها ی موجود تاريخی نشان ميدهند که اين منطقه در سرتاسر دوران اسلامی ، بويژه از قرن های چهارم تا هشتم هجری (در دوران حکومت حکومت کنگريان ، سلجوقيان و ايلخانيان) از شکوفايی اقتصادی ، فرهنگی و هنری برخوردار بوده است. از آثار اين دوره می توان مسجدهای جامع قروه ، سجاس ، قلابر ، کاروان سراهای نيک پی ، سرچم ، آثار تاريخی عظيم سلطانيه ، خدابنده ، ابهر و ساير آثار تاريخی را نام برد .
اصولا” يکی از دلايل انتخاب سلطانيه به پايتختی ، رونق اقتصادی اين منطقه در قرن هفتم و هشتم هجری بوده که توجه ايلخانان مغول را به خود جلب کرده است . کاشی های مطلايی که ز تپه نورآباد خدابنده به دست آمده اند ، گواهی بر رونق اقتصادی و فرهنگی آن دوره اند .
پس از برچيده شده حکومت ايلخانی به دست سربداران در قرن نهم هجری ، منطقه زنجان نيز دچار فتنه خانمان سوز تيمور لنگ شد و به شدت ويران گرديد .
تنش های سياسی و کشمکش های نظامی تا قرن دهم هجری شمسی ، مانع رشد و اعتلای اقتصادی و فرهنگی در اين منطقه شده است . در دوران حکومت صفويه و قاجاريه ، به ويژه در دوران حکومت شاه طهماسب ، شاه عباس و آغامحمد خان ققاجار ، رونق نسبی اقتصادی و فرهنگی در منطقه برقرار بوده است . قسمت اعظم روستاهای بخش ها و شهرهای کنونی ، با توجه به نظام ارباب و رعيتی ، تا اواخر قرن سيزدهم هجری قمری تکوين يافته اند و در طول دهه های اخير ، به سرعت در حال رشد و گسترش بوده اند . در زير ، به اختصار ، به جغرافيای تاريخی شهرستان های استان اشاره ميشود .:
تاريخ بنای شهرزنجان را هم زمان با سلطنت اردشير بابکان دانسته اند و در آن زمان ، آنرا شهين يعنی منسوب به شاه می ناميدند . گفته ميشود که اين نام طی قرون و اعصار به زنگان و سپس به زنجان تبديل شده است . فتح زنجان توسط اعراب در زمان خلافت عثمان و توسط سردار عرب برا,بن عازب – صورت گرفت و در اين دوره ، اين شهر ، شهری آباد و پرنعمت بوده است .
در قرون چهارم و پنجم هجری قمری ، زنجان به علت داشتن چراگاه های وسيع ، مورد توجه قبيله های ترک نژاد قرار گرفت و قبيله های گوناگون ترک در زنجان و نواحی مختلف آن ، بويژه در چمن سلطانيه ، مسکن گزيدند .
در حمله مغول ، شهر زنجانو آباديهای اطراف آن آسيب فراوان ديد . سپس ايلخانان مغول به اين شهر توجه فراوان نشان داد ، مخصوصا” سلطان محمد خدابنده ، از زمانی که مذهب تشيع را پذيرفت ، در توسعه اين ناحيه کوشيد و زمينه تبديل آن به يک مرکز اسلامی رافراهم کرد تا پس از آن در اندک زمانی به يکی از مراکز مهم سياست و تجارت تبديل گردد .
تاريخ زنجان در سده های بعدی نيز گزارشگر حوادث مختلف سياسی است. اين شهر شاهد رويدادهای سياسی ، اجتماعی و مذهبی نظير شورش علی محمد باب ، مبارزات ملوک الطوايفی ، نهضت مشروطيت ، تاخت و تاز فئودال ها ، درگيری دموکرات های آذربايجان و … بوده است . هرچند برخی از اين رويدادها ، رهاوردی جز ناملايمات فرهنگی ، اقتصادی و اجتماعی برای مردم اين شهر نداشته اند ، اما هرگز فرهنگ و مدنيت استعماری در اين شهر نفوذ نکرده است و اکثر قريب به اتفاق مردم / همچنان در حفظ شعاير مذهبی و سنتی خود پابرجا و اسوار باقی مانده اند . اين منطقه زادگاه بزرگانی چون شيخ شهاب الدين سهروردی و علمای نامی ديگری بوده است که مايه فخر فرهنگ ايرانی و اسلامی هستند .
با مقاله ای دیگر اصفهان تور نیز همراه باشید تا با شهرهای ایران بیشتر آشنا شوید.
جاذبه های دیدنی زنجان
جاذبه های دیدنی زنجان
استان زنجان یکی از استان های مرکزی ایران میباشد این استان با دارا بودن زیباییهای طبیعی و بناهای تاریخی جزو مناطقی میباشد که هرساله گردشگران زیادی را به سوی خود جلب میکند،از آبشارها و پل های زیبا گرفته تا بازار و رخت شوی خانه، در این مقاله شرکت خدماتی اصفهان یکسری از این دیدنی های بی نظیر را گردآوری کرده است برای آشنایی بیشتر شما عزیزان، در مقاله همراه اصفهان تور باشید.
آبشار شارشار
آبشار شارشار از نقاط دیدنی استان زنجان است. این آبشار در منطقه تهم، در شمال باختری شهر زنجان قرار دارد. این آبشار در میان سنگهای صخرهای قرار گرفته است و حدود ۵ کیلومتر با دریاچه مصنوعی سد تهم فاصله دارد.
بازار زنجان
ساختن بازار زنجان در دوران آقا محمدخان قاجار آغاز و در سال ۱۲۱۳ در زمان فتحعلی شاه قاجار خاتمه یافته و مساجد و سراها و گرمابهها در سال ۱۳۲۴ به آن اضافه شده است. مجموعه بازار قدیمی به صورت یک خط مستقیم به عنوان بازار بالا و پایین به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم شده است. این بازار طویلترین بازار ایران است.
رختشویخانه
بنای رختشویخانه یا مجموعه تاریخی رختشویخانه در قلب بافت تاریخی شهر زنجان احداث شده است. مردم شهر لباس و رخت خود را در آن محل میشستهاند. این بنا در حال حاضر به عنوان موزه مردمشناسی مورد استفاده قرار میگیرد. زمین این بنا توسط علی اکبر خان توفیقی اولین شهردار وقت زنجان خریداری شد و در سال ۱۳۴۵ ه. ق توسط او ساخته شده است.
دودکش جن
دودکش جن که در اصلاح زمینشناسی “هودو” (Hoodoo) نامیده میشود در حقیقت به نوعی از فرسایش گفته میشود که بر اثر آن منارههای طویلی از رسوبات و سنگها از لایههای ابتدایی باقی میمانند. نمونهای از این پدیده طبیعی در زنجان وجود دارد.
برای دیدن این آثار میتوانید از جاده آببر به سمت هزاررود- انتهای سرازیری- نرسیده به محله دیکه سر- سمت راست جاده مشاهده فرمائید.
خانه ذوالفقاری
خانه ذوالفقاری مربوط به دوره قاجار است و در خیابان طالقانی شهر زنجان واقع شده است. عمارت ذوالفقاری در یکی از محلات قدیمی شهر زنجان موسوم به محله دالان آلتی در ضلع شمالی سبزه میدان و مسجد جامع قرار دارد. این خانه به سبک بناهای اواخر دورهٔ قاجار ساخته شده است. سبک ساختمانی آن از بناهای گوتیک اروپایی الهام گرفته شده است.
معبد داش کسن یا اژدها
معبد داش کسن بنایی صخرهای است که در حاشیه روستای ویر در حدود ۱۵ کیلومتری جنوب شرقی شهر تاریخی سلطانیه (زنجان) واقع شده است. این معبد با طرح اژدها یادگاری از دوره ایلخانیان است. این بنا به دو نقش برجسته اژدها و چند محراب اسلامی در دو سمت آن و به قرینه یکدیگر مزین است. نمونههای مشابه نقشهای اژدهای آن در جای دیگری از ایران دیده نمیشود.
حسینیه اعظم زنجان
حسینیه اعظم زنجان از اماکن مذهبی شیعیان است که در جنوب شهر زنجان واقع شده است. قدمت این مکان به حدود یک قرن پیش میرسد این حسینیه توسط دو نفر به نامهای حاج میرزا محمد نقی و حاج میرزا بابایی وقف گردید.
آرامگاه ملاحسن کاشی عمارتی در نزدیکی گنبد سلطانیه، توسط شاه طهماسب اول به افتخار ملاحسن کاشی عارف قرن ۱۴میلادی بنا شدهاست. تکمیل معماری داخلی بنا توسط فتحعلیشاه قاجار در دوران قاجار و قرن نوزدهم میلادی انجام گرفته است.
ائل داغی
مجموعه تفریحی و کوهستانی ائل داغی زنجان یا مجموعه تفریحی گاوهزنگ زنجان در شمالیترین نقطه زنجان و در دامنه کوه گاوازنگ قرار دارد. آلاچیقهای چوبی، رستوران، آسیاب، آبشار مصنوعی و غیره از جمله تسهیلات موجود در این مجتمع است.
قلعه بهستان
قلعه بهستان یا کهن دژ در شهرستان ماهنشان در استان زنجان و در کنار رود خانه قزل اوزن واقع است. به اعتقاد برخی باستانشناسان قدمت این دژ به دوره مادها بر میگردد.
غار کتله خور
کتلهخور غاری خشکی آبی است که در شهرستان خدابنده قرار دارد. نخستین بار در بهار سال ١٣٣١ خورشیدی گروهی از سرشناسترین کوهنوردان ایران اقدام به بازدید غار کتله خور کردند. بنابه اظهارات یک گروه کوهنوردی از دانشگاه بوعلی همدان شکلگیری این غار به دوران ژوراسیک (بیش از ۱۲۰ میلیون سال قبل) باز میگردد.
مسجد و مدرسه جامع زنجان
مسجد و مدرسه جامع زنجان معروف به مسجد سید در قرن سیزدهم هجری قمری (سال ۱۲۴۲) در دوره قاجاریه توسط یکی از پسران فتحعلی شاه قاجار به نام عبدالله میرزا دارا ساخته شد. این مسجد در قلب بافت قدیمی شهر قرار دارد.
مردان نمکی
مردان نمکی نامی است که به شش مومیایی کشفشده در زمستان سال ۱۳۷۲ (۱۹۹۳ میلادی) در معدن نمک چهرآباد استان زنجان داده شده است. در میان آنها جسد یک زن و یک پسر نوجوان نیز وجود دارد. تعدادی از مردان نمکی بر اثر ادامه کار معدن، بهشدت آسیب دیدهاند.
از میان مردان نمکی یافت شده، سه مرد نمکی مربوط به زمان هخامنشیان (حدود ۴۰۰ پیش از میلاد) و دو مرد نمکی دیگر نیز مربوط به اواخر دوران ساسانی (حدود ۴۰۰ تا ۶۰۰ میلادی) هستند.
پل میر بهاء الدین
پل میر بهاء الدین که با نامهای پل کهنه و پل اژدهاتو نیز شهرت دارد، در محور جنوبی حومه شهر زنجان در مسیر استانهای زنجان به کردستان ساخته شده است. پل میر بهاء الدین از نظر قدمت متعلق به اواسط دوره قاجار و زمان حکومت ناصرالدین شاه قاجار است.
معماری هنری است که از دیرباز هوش و خلاقیت بشر را به بازی گرفته تا سازه هایی متفاوت را در زمین خلق کند. این هنر به هر سرزمینی که رسیده به گونه ای خاص جلوه گر شده و در قالب ساختمان های متنوع و گوناگون به نمایش گذاشته شده است.
ایران نیز از این هنر بی نصیب نمانده و در هر گوشه و کنارش اثری خارق العاده و شگفت انگیز خودنمایی می کند. برخی از این آثار به حدی متفاوت و منحصر به فردند که توجه مردم سراسر جهان را به خود جلب می نمایند و به عنوان یک اثر جهانی در مجامع بین المللی مطرح می گردند. شنیدن نام این آثار وجودمان را سرشار از غرور می کند و حسی لذت بخش به سراغمان می آید.
می خواهیم به سراغ یکی از شهرهای ایران عزیزمان برویم که یکی از همین آثار جهانی را در خود جای داده و بخش مهمی از فرهنگ و تاریخ ایران را در آغوش کشیده است. راهی استان زنجان می شویم و سراغ شهر تاریخی سلطانیه را می گیریم که قدمتش به سالهای دور باز می گردد.
در گوشه ای از این شهر گنبدی فیروزی ای همچون نگینی درخشان توجه همه ی رهگذران را به خود جلب می کند. با هم چشم به این گنبد می دوزیم و به سوی آن می رویم تا به بنای جهانی گنبد سلطانیه برسیم …
چرا گنبد سلطانیه؟
– گنبد سلطانیه از نظر ارتفاع بعد از کلیسای سانتا ماریای ایتالیا و مسجد ایاصوفیه ترکیه به عنوان سومین گنبد جهان شناخته می شود.
– این بنا عنوان بزرگترین گنبد تاریخی در ایران و بزرگترین گنبد آجری در جهان را نیز به خود اختصاص داده است.
– گنبد سلطانیه در بُعد جهانی نیز شهرت خاصی دارد و در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیده است.
– این گنبد، نخستین نمونه گنبد دو پوسته در جهان به شمار می رود.
– گنبد سلطانیه الهام بخش معماران در ساخت کلیسای سانتاماریا دلفیوره ایتالیا ( کلیسای جامع فلورانس ) و تاج محل هند بوده است.
– این گنبد با وزن ۱۶۰۰ تن به مدت بیش از ۷۰۰ سال همچنان پابرجا ایستاده و تنها ۸ سانتی متر نشست داشته است.
در نزدیکی شهر سلطانیه گنبدی فیروزه ای رنگ خودنمایی می کند که نمونه ای برجسته از هنر معماری ایرانی به شمار می رود و به عنوان یک اثر تاریخی کلیدی در توسعه معماری اسلامی از آن یاد می شود. این بنا گنبد سلطانیه نام دارد که به دست مغولان احداث شده است تا به عنوان آرامگاه ابدی هشتمین ایلخان مغول، سلطان محمد خدابنده یا الجایتو مورد استفاده قرار گیرد.
گنبد سلطانیه در بعد جهانی نیز شهرت خاصی دارد و از نظر ارتفاع بعد از کلیسای سانتا ماریای ایتالیا و مسجد ایاصوفیه ترکیه به عنوان سومین گنبد جهان شناخته می شود. همچنین این گنبد، عنوان بزرگترین گنبد تاریخی در ایران و بزرگترین گنبد آجری در جهان را نیز به خود اختصاص داده است.
تاریخچه | ساخت بنایی برای دفن پیکر امام علی (ع) و فرزندش
در دوره ی حکومت ایلخانیان، سلطانیه بعد از مراغه و تبریز سومین پایتخت آنان به شمار می آمد که در میان دشتی وسیع قرار داشت و از آن برای تفریح و شکار استفاده می شد. پس از مدتی چهارمین سلطان مغول، ارغون خان، دستور ساخت شهر سلطانیه را صادر کرد تا در آن اقامت کند.
سلطان محمد خدابنده نیز در زمان سلطنت خود دستور ساخت آرامگاهی را صادر کرد و این بنا را طی سال های ۷۰۳ تا ۷۱۳ هجری قمری احداث نمود. معمار، سید علی شاه و ۳۰۰۰ کارگر برای ساخت این بنا به کار گرفته شدند و وزیر سلطان، خواجه رشیدالدین فضلالله همدانی، وظیفه طراحی و نظارت بر ساخت آن را بر عهده داشت.
وی پس از مشرف شدن به زیارت حضرت علی (ع) و فرزندش امام حسین (ع) به شیعه روی آورد و تصمیم گرفت تا قبر حضرت علی (ع) و امام حسین (ع) را به سلطانیه انتقال و گنبد سلطانیه را به آرامگاه ایشان اختصاص دهد. هدف سلطان از احداث چنین بنای منحصر به فردی، این بود که پیکر مطهر امام اول شیعیان را در آن به خاک بسپارد اما در نتیجه مخالفت علمای شیعه موفق به انجام چنین کاری نشد و پس از مرگش این مکان به آرامگاهی برای خودش تبدیل گردید.
گنبد سلطانیه ساختمانی سه طبقه می باشد که سبک نمای آن تقلیدی از معماری سلجوقی است. پلان بنا در قسمت همکف و طبقه اول با فضاهای اطراف مرتبط با گنبد، شکلی شبیه به مستطیل دارد و در طبقه دوم و سوم به صورت هشت ضلعی در می آید. طول هر یک از اضلاع این هشت ضلعی ۱۷ متر است.
علت استفاده از عدد ۸ هنوز به طور دقیق مشخص نیست چرا که این عدد همانند ۷ و ۱۲ مقدس به شمار نمی آید. با این حال برخی امکان ایجاد ساعت آفتابی را دلیل این کار اعلام می نند و برخی دیگر به ایجاد استحکام برای بنا اشاره دارند. از سوی دیگر عده ای می گویند که این بنا با الهام گرفتن از هشت درِ بهشت به صورت هشت ضلعی ساخته شده است.
گنبد سلطانیه در تعداد پله ها نیز از اصول اسلامی پیروی می کند و تعداد ۱۱۰ پله دارد که در حروف ابجد با نام علی (ع) مترادف می گردد.
مصالح مورد استفاده در بدنه اصلی گنبد و تمام ساختمان آن آجر است و تنها در قسمت گنبد روکشی از کاشیهای فیروزهای و لاجوردی دیده می شود که به شیوه معرقکاری به کار رفته اند. ملات مورد استفاد در بنا نیز مخلوطی از گچ و مقدار اندکی آهک می باشد.
برخی بر این باورند که در ساخت گنبد سلطانیه از طرح آرامگاه غازان خان ( مشهورترین و مقتدرترین پادشاه ایلخانی ) که متآثر از بنای آرمگاه سلطان سنجر ساخته شده، الگوبرداری شده است. در اینجا باید توجه داشت که پلان آن آرامگاه ها به شکل مربع هستند در حالی که گنبد سلطانیه به صورت هشتضلعی می باشد. همچنین گفته میشود که معماری گنبد سلطانیه الهام بخش معماری سبک گوتیک بوده و برونلسکی و گیبرتی در ساختار گنبد کلیسای سانتاماریا دلفیوره ایتالیا حدود صد سال پس از گنبد سلطانیه از آن الهام گرفته شده است.
بخش های اصلی بنای گنبد سلطانیه
به طور کلی برای گنبد سلطانیه می توان سه بخش اصلی را در نظر گرفت که عبارتند از:
۱- تربت خانه
در ضلع جنوبی بنا، بخشی قرار دارد که به تربت خانه مشهور است و حدود ۱۷ متر طول، حدود ۸ متر عرض و ۱۶ متر ارتفاع دارد.
پادشاه الجایتو پس از آنکه از انتقال جسد علی (ع) و فرزند بزرگوار ایشان نا امید گردید دستو داد تا از خاک نجف و کربلا به سلطانیه انتقال دهند و در ساخت قسمتی از بنا از آنها استفاده کنند. روی دیوارهای محراب روبروی درب با استفاده از تربت امام حسین (ع) سوره الملک با دو خط ثلث و کوفی نقش شده است و به همین دلیل این قسمت به تربت خانه شهرت دارد.
کاشیهای طلایی رنگ و منقوش و هشت گوش این بخش از بنا و ازاره های آن از لحاظ هنر کاشی پزی شگفت انگیز، خارق العاده و کم نظیر است. ازاره یا روکشِ حفاظتیِ دیوار به حاشیه ی تزیینی اطلاق می شود که از کف اتاق تا ارتفاع یک متری را می پوشاند.
۲- سردابه
سردابه به عنوان یکی از فضاهای جانبی گنبد به شمار می رود که در ضلع جنوبی، زیر تربت خانه قرار دارد و برخی بر این باورند که پیش از ساخت گنبد در این مکان احداث شده است. ایلخانیان به رسم دیرین خود و به پیروی از اعتقادات و آیین نیاکان خویش، مردگان خود را در گورهای سردابه ای در زیر زمین دفن می کردند و اسباب و زیور آلاتی را به تناسب جایگاه اجتماعی فرد، در کنارش قرار می دادند.
سردابه محل دفن پادشاهان و مقام داران در آن زمان بوده است. ورودی این قسمت ارتفاع کمی دارد تا به هنگام ورود به آن مجبور به خم کردن سر شوید و به مردگان احترام بگذارید.
این بخش از طریق ایوان جنوبی تربت خانه قابل دسترسی است. در وسط سردابه محل قبر قرار دارد و در طرفین آن دو فضای کوچک دیده می شود. با وجود اینکه کاووش های به عمل آمده در این محل، وجود هیچ گونه قبری را در سرداب نشان ندادند اما مورخین و برخی از محققین همچنان بر این باورند که سلطان محمد خدابنده در همین سرداب دفن گردیده است.
۳- گنبد خانه
ارتفاع گنبد حدود ۵۰ متر و قطر دهانه ی مرکزی آن ۲۵.۵ متر است. این گنبد اولین نمونه موجود از گنبد دو پوسته (دوجداره) در جهان است که ۱۶۰ سانتیمتر ضخامت دارد و فضای خالی بین دو پوسته ۶۰ سانتیمتر می باشد. دو جداره بودن گنبد هوشمندی معمار را در ارتباط با مسائل ایستایی نشان می دهد که با ایجاد فضایی توخالی، بنا را در مقابل زلزله مقاوم نموده است.
در فضای گنبدخانه، ۸ جرز (دیوار) سنگین با عرض ۷۸/۶ متر قرار دارد که موجب انتقال وزن گنبد به شالوده ها می شود. سطح مقطع هر کدام از این جرزها حداقل ۵۰ متر مربع می باشد و ۲۰۰ تن بار بر آن وارد می شود.
راز نهفته در تعدد طبقات بنا
در این اثر، روابط معماری به صورت حرکت در دو جهت افقی و عمودی دیده می شود. مانند بسیاری از بناهای دیگر، منارها حرکت عمودی را به نمایش می گذارند و بر دو نوع هستند: منار پنهان در داخل اسکلت و گلدسته های بر فراز بنا.
حرکت افقی در این بنا در چهار سطح می باشد که ارتباط آنها توسط منارها برقرار می گردد. این ۴ سطح عبارتند از:
۱- در قسمت همکف و محل مورد نظر برای مدفن امامان شیعه، فضای بسیار وسیعی وجود دارد که احتمالا برای طواف و اجرای مراسم خاص مذهبی در نظر گرفته شده است.
۲- سطح دوم (طبقه اول) در ارتفاع ۹.۴۰ متری از کف قرار دارد. در این بخش ایوانی را در هر یک از اضلاع ۸ ضلعی بنا می بینیم که به سمت درون شکل گرفته اند و راهروی پوشیده ای آنها را به هم مرتبط می سازد. به احتمال زیاد خانمها جهت دیدن مراسم مذهبی در آنها استقرار می یافته اند.
۳- سطح سوم (طبقه دوم) در ارتفاع ۲۷.۸۰ متر از کف قرار دارد و ایوان هایی شبیه به طبقه اول را دربر می گیرد که بر روی نمای خارجی بنا ایجاد شده و چشم اندازی رو به دشت پیرامون بنا داشته اند. کاشیکاری، مقرنس، تسمهکشی، گچکاری و تلفیقهایی از آجر و کاشی به همراه کتیبههای متعدد جلوه ی خاصی به ایوان ها داده اند و فضای ۸ ایوان امکان تماشای چشم اندازی بی نظیر را به وجود می آورد.
این ایوان ها محل تجمع علما و طلاب علوم دینی بوده است که در دوران صفویه به اتاق تبدیل شده و برای سکونت طلاب مورد استفاده قرار گرفته اند. دیوارهای این اتاق ها در تعمیرات اساسی گنبد سلطانیه تخریب شدند تا از سنگین شدن اسکلت بنا جلوگیری شود و گنبد به شکل نخستین خود بازگردد.
۴- سطح چهارم پشت بام بنا است که فضای مناسب آن، انجام حرکت آزاد در اطراف گنبد را ممکن می کند و برای تعمیر گنبد یا ریختن برف از آن استفاده می شده است .
ایوان های طبقه دوم و تزیینات آنها
چشم انداز ایوان ها
تزیینات گنبد سلطانیه | اوج هنر و خلاقیت
تزیینات نخستین چیزی است که در بنای گنبد سلطانیه جلب توجه می کند و حکایت از توجه به هنر و مفهوم به کار گیری عناصر مختلف توسط سازنده دارد. بد نیست بدانید که هنرمندان سه سال وقت خود را صرف مزین نمودن این بنا نموده اند تا شاهکاری کم نظیر بیافرینند.
در این بنا سعی شده است تا با استفاده از خطوط تزیینی سه مفهوم مهم به بیننده القا شود: کلمات الله به عنوان علت غایی جهان هستی، محمد به عنوان بنیانگذار مکتب و علی به عنوان مظهر حکومت عدل الهی.
بر روی گنبد به خط بنایی ترکیبی از کلمات الله، محمد و علی با ترکیب کاشی الوان و رنگ سرد ایجاد گردیده و همین کار در بدنه مناره ها نیز تکرار شده است. بر روی دیواره های ایوان های داخلی به کلمات الله، محمد و علی منقوش است که به خط بنایی و با ترکیب کاشی آبی و آجر ایجاد شده اند. نقش بعضی از شعار های اسلامی همچون ” لا اله الا الله – سبحان الله ” نیز به چشم می خورد که به خط بنائی نوشته شده اند و نحوه قرار گیری و تکرار آنها از یک سری تقسیم بندی کاملا ریاضی پیروی می کند. در برخی قسمت ها نیز کلمه علی با استفاده از ترکیب های پیچیده ریاضی و در قالب هنر کاشیکاری جلوه می کند.
در ابتدا تزیینات بر روی آجر و کاشی صورت گرفته و آنها منقوش به عبارات اسلامی و نام پادشاه بوده اند اما پس از مدتی سلطان محمد خدابنده به دلیلی نامعلوم دستور پوشانیدن تزئینات کاشی با گچ را می دهد و مجددا روی گچ ها با همان عبارات و اسامی مزین می گردند. به همین دلیل گفته می شود که در بنای گنبد سلطانیه دو دوره تزیینات شامل آجر و کاشی و گچ وجود دارد.
رنگ آبی مهم ترین رنگ در تزیینات بنا می باشد و گویی تنها رنگ مورد توجه هنرمندان بوده است اما به دلیل نبود امکانات و روش های تکنیکی برای ایجاد رنگ ها، رنگ های متنوعی از آبی سیر تا آبی آسمانی و حتی سبز پررنگ مایل به آبی در گنبد به چشم می خورد که به صورت کلی رنگِ فیروزه ایِ بسیار زیبایی را در بیرون و داخل گنبد به نمایش می گذارند.
در این بنا مشبک های چوبی نیز وجود دارند که از چوب درخت ساج ساخته شده اند. این چوب به دستور سلطان از هند و لبنان به اینجا آورده شد و پیش از به کار گرفتن آنها در ساختمان، در آب نمک خیسانده شدند تا از آسیب موریانه ها جلوگیری نمایند. گفته می شود که این چوب در ساخت کشتی نوح نیز استفاده شده است.
کتیبه های گنبد سلطانیه
کتیبه های آیات قرآن در جای جای بنا به چشم می خورند و کلیه ی دیوارهای آن را فرا گرفته اند. دور تا دور طبقه ی همکف سوره ی فتح دیده می شود. بالای درب اصلی ورودی به آرامگاه در قسمت شرقی بنا، مزین به آیات آیت الکرسی است و داخل ایوان طبقه ی اول نیز سوره اخلاص (توحید) نقش شده است. بدنه ها، میزبان آیات سوره های الانبیاء، المومنون و الملک هستند و کلیه دیوارهای طبقه ی اول و دوم کتیبه هایی با نام محمد و علی و یک لوگویی به نام اتحاد را بر روی خود دارند. کتیبه های دیگری منقوش به شش بار سبحان الله، پنج بار نام محمد (ص)، پنج بار نام علی (ع)، محمد رسول الله، سلطان ظل الله و … نیز در این بنا وجود دارند.
چرا این بنا ۸ منار دارد؟
بنای گنبد سلطانیه به طور کلی هشت درب، هشت ایوان و هشت منار قرینه را در بر می گرفته است. بر روی هر یک از منار ها یک موذنه قرار داشت که امروزه در بنا هیچ اثری از آنها مشاهده نمی شود. این موذنه ها به منظور پخش صدای اذان و خبر به طور یکنواخت در تمام شهر تعبیه شده بودند چرا که در صورت بودن تنها یک موذنه، گنبد بزرگ مانع از رسیدن صدا به کل شهر می شد.
وجود هشت منار قرینه موجب مهار نمودن نیروی رانشی گنبد به سمت خارج می شده و استحکام آن را حفظ می کرده است. همچنین برخی معتقدند که این منارها نقش فدایی ساختمان را بر عهده دارند تا به هنگام وقوع زلزله فرو بریزند و مانع آسیب به بنای اصلی شوند.
ساعت آفتابی | سنجش هوشمندانه زمان
تشخیص زمان برای مسلمانان از اهمیت خاصی برخوردار بود و نقشی اساسی را در انجام مراسم مذهبی آنان ایفا می کرد. به همین دلیل یک ساعت آفتابی در اسکلت این بنا قرار گرفت تا ساکنان شهر با کمترین خطا در تشخیص زمان مواجه شوند. طرز کار این ساعت نیز به این صورت است که اگر نور از سوراخ گنبد اصلی بتابد نشان دهنده زمان اذان ظهر می باشد. نوری که از پنجره های بزرگ می تابد کار عقربه بزرگ ساعت را انجام می داده و نور پنجره های کوچک حدود دقیقه را مشخص می ساخته است. به هنگام شب نیز ستاره هایی که از این پنجره ها دیده می شدند در تشخیص زمان کمک می نمودند.
پی گنبد سلطانیه | شاهکاری در استحکام بنا
گنبد سلطانیه حدود نیم متر، پی دارد و هرچه بالاتر می رویم در نتیجه ی کاهش وزن و فشار وارده بر دیوارها، فرورفتگی ها و فضاهای خالی افزایش می یابد. طبقات فشرده شن و ماسه به عمق ۸ تا ۱۰ متر، زمین این ساختمان را تشکیل می دهند. پی این ساختمان به حدی قوی است که این بنای ۱۶۰۰ تنی در طی ۷۰۰ سال تنها ۸ سانتی متر نشست داشته و ۳۳ زلزله که شدید ترین آنها ۶ ریشتر بوده را تاب آورده است.
پایه هایی مرکب از هشت دیوار بزرگ حمال آجری در زیر بنا قرار دارد که در پلان، یک هشت ضلعی منتظم را شکل می دهند. طول هر یک از اضلاع این اشکال ۱۷ متر و مساحت هر یک از این دیوارهای باربر حدود ۵۰ متر مربع است. بار این دیوارها و سایر قسمت های بنا روی پی هایی به قطر دو متر وارد می شود که به صورت رادیه ژنرال (پی هایی برای ساختمان های بزرگ و گودبرداری های عمیق) ایجاد شده است. مقاومت عالی زمین باعث شده تا پی های این ساختمان عظیم بسیار ناچیز و سطحی و با عمق ۵۰ تا ۶۰ سانتی متر در نظر گرفته شوند و تنها در قسمت شمالی پی ها از سطح طبیعی زمین حدود ۵/۱ متر پایین رفته است. پی ها از بلوک های سنگی منظم به ابعاد ۲۰ در ۲۵ سانتی متر و ملات گچ و آهک ساخته شده اند.
سازه های از میان رفته
در گذشته، گنبد، ساختمان های اطراف و ارگ سلطنتی، حصاری با ۱۶ برج و بارو و خندقی برای جلوگیری از ورود دشمنان داشته که همگی آنها به همراه بخشی از کتیبه ها به دستور میرانشاه (پسر سوم تیمور لنگ) تخریب شده اند.
دورتادور گنبد مکان هایی به عنوان مناطق عام المنفعه یا ابواب البر ساخته بودند که اکنون به صورت کامل از بین رفته اند و اثری از آنها دیده نمی شود.
در قسمت جنوبی گنبد نیز آثاری از ساختمان مسجد دیده می شود که محراب آن مزین به حاشیه گچبری می باشد. این آثار نشان می دهد که علاوه بر محل آرامگاه اصلی که بنای معظم و عالی دیگری نیز در جنب آرامگاه بوده است.
موزه گنبد سلطانیه
به منظور استفاده از فضای این بنا، موزه ی کوچکی در پایین سردر ورودی به مجموعه ی گنبد سلطانیه ساخته شده است و در آن تعدادی عکس و مقداری از اشیاء باقیمانده از دوران های گذشته و آثار کشف شده در منطقه سلطانیه در معرض نمایش گذاشته شده اند.
ثبت ملی و جهانی
گنبد سلطانیه، از نظر حجم، سبک معماری، رابطه فضاها، تناسبات موجود در اجزای مختلف، ایستایی و مقاومت بنا، و زیباییشناسی و تزیینات، نمونه ای منحصر به فرد در معماری به شمار می رود و به عنوان نقطه تحولی در معماری اسلامی می باشد.
گنبد سلطانیه به عنوان یک اثر منحصر به فرد، در تاریخ ۱۵ دی سال ۱۳۱۰ با شماره ۱۶۶ در فهرست آثار ملی ایران قرا گرفت.
نام این بنا از ۲۴ تیرماه ۱۳۸۴ به عنوان هفتمین اثر ماندگار ایرانی در فهرست جهانی یونسکو ثبت شده است. دلایل ثبت جهانی این اثر ارزشمند به شرح زیر است:
* تبادل ارزشهای بشری در یک بازه زمانی، در یک منطقه فرهنگی، از لحاظ پیشرفت در معماری یا فناوری، برنامهریزی شهری یا طراحی چشمانداز را نشان می دهد.
گنبد سلطانیه یک عامل تاثیرگذار در توسعه معماری اسلامی در آسیای مرکزی و غربی و تغییر سبک معماری از سلجوقی کلاسیک به دوره تیموری می باشد و این امر به ویژه در ساختار دو پوسته و استفاده استادانه از مواد و موضوعات خاص برای تزیینات مشهود است.
* یک گواهی بیهمتا یا دستکم استثنایی بر یک سنت فرهنگی یا تمدن زنده یا از میان رفته می باشد
سلطانیه، به عنوان پایتخت باستانی سلسله ایلخانیان، شاهدی استثنائی از قرن سیزدهم و چهاردهم میلادی است.
* نمونهای برجسته در معماری یا تکنولوژی است که مرحله ی مهمی از تاریخ بشر را نشان می دهد.
آرامگاه الجایتو نشان دهنده یک دستاورد برجسته در توسعه معماری ایرانی، به ویژه در دوره ایلخانی است که با ساختار نوآورانه مهندسی، نسبت فضایی، فرم های معماری، و الگوهای تزئینی و سایر تکنیک ها بسیار متفاوت تر از دیگر آثار به نظر می رسد.
مرمت گنبد سلطانیه | احیای بخش مهمی از تاریخ ایران
این بنای ارزشمند به مدت ۲۵ سال به حال خود رها شده بود تا اینکه در سال ۱۳۴۸ مرمت آن توسط یک گروه ایتالیایی آغاز گردید و تا سال ۱۳۵۷ ادامه یافت. کارشناسان از عملیات مرمت این بنا به عنوان یكی از ظریف ترین و پیچیده ترین كارهای مرمتی در نوع خود یاد می کنند که تا به امروز نیز همچنان ادامه دارد.
این بنا با قدمت بیش از ۷۰۰ سال به شدت نیاز به مراقبت و حفظ و نگهداری دارد تا آیندگان نیز بتوانند شکوه معماری گذشته را در یابند.
گنبد سلطانیه از نگاه دیگران
شکل کلی بنا و تزیینات درونی آن به گونه ای جذاب و چشم گیر می باشد که توجه بسیاری از محققان را در طول تاریخ به خود جلب کرده است. آرتور اپهام پوپ، شرق شناس و مورخ برجسته آمریکایی، بنای تاج محل در هند را اقتباسی از این بنا می داند و گنبد سلطانیه را به عنوان الگویی برای آن در نظر می گیرد.
وی درباره این بنا چنین می گوید:
گنبد سلطانیه به رغم حجم بزرگش سبک و با روح به نظر میرسد و مانند طاق آسمان مستحکم است. بارها و فشارها به درستی در نقاط نسبتا معدودی تمرکز یافتهاند و هیچ مانعی برای آنکه حرکت هماهنگ و رو به عروج بنا را کند یا مخدوش کند وجود ندارد. از این رو بنا از لحاظ ساختار یک شاهکار است.
حافظ ابرو، از مورخان دوره تیموری نیز درباره گنبد سلطانیه چنین میگوید:
بنای بی نظیری است که مانند آن در اقصی نقاط دنیا وجود ندارد.
ﺍﻣﻜﺎﻧﺎت گردشگری
در محوطه گنبد سلطانیه امکاناتی نظیر سرویس بهداشتی و نماز خانه وجود دارد. این اثر تاریخی فاقد پارکینگ است اما معمولا می توانید در خیابان های اطراف برای پارک وسیله نقلیه ی خود مکان مناسبی را پیدا کنید.
آدرس و اطلاعات بازدید
آدرس
استان زنجان، شهر سلطانیه، میدان علامه حلی، بلوار علامه حلی، خیابان اریباد
اطلاعات بازدید
زمان بازدید: همه روزه به جز سوگواری ها
ساعات بازدید: شش ماه اول سال از ۸.۰۰ الی ۲۰.۰۰ و شش ماه دوم سال از ۸.۰۰ الی ۱۸.۳۰
هزینه: ۳۰۰۰ تومان برای اتباع ایرانی و ۲۰۰۰۰ تومان برای اتباع خارجی
آداب و رسوم مردم زنجان
آداب و رسوم مردم زنجان
زنجان یکی از شهرهای قدیمی ایران است که دارای آداب و رسوم کهن میباشد.ولی فرهنگ عامه ی آن در همه ی مناطق یکسان نبوده است و در مناطق مختلف دارای آداب و رسومات خاصی می باشند. ولی در نهایت دارای وجوه مشترکی نیز میباشند. شرکت خدمات مسافرتی طلوع سفریاد یکسری از این آداب و رسومات را گرد آوری کرده است که شما همراهان با آن بیشتر آشنا شوید. در این مقاله همراه اصفهان تور باشید.
آداب مهمان
عموماً مهمان در ميان مردم زنجان داراى مقام و منزلتى بزرگ است. اصولاً تمام شئون زندگى آنان براساس پذيرائى از مهمان ترتيب يافته است، گوئى همه چيز براى مهمان است. پس از ورود مهمان به خانه، تمام اعضاءِ خانواده در خدمت مهمان قرار مىگيرند و طعام و خوراکىهاى مختلف و اشربه به چند برابر نياز تهيه مىشود. در اين مرحله دو رسم وجود دارد: يکى آنکه صاحبخانه پس از چيدن سفره رنگين، اتاق مخصوص پذيرائى را ترک و مهمان را تنها مىگذارد تا بهراحتى غذاى خويش را ميل نمايد. در رسم دوم صاحبخانه در فاصله يکى دو مترى سفره دو زانو نزديک در ورودى مىنشيند و مردم به مهمان تعارف مىکند و پس از جمع کردن سفره با تعارفات زياد نظير ببخشيد، قابل شما نبود، شرمنده شديم و … ، افراد خانواده بقيه غذا را ميل مىکنند .
زمان استراحت را مهمان تعيين مىکند و در مجموع مهماننوازى از خصوصيات بارز اين مردم است، که در سفرنامههاى جهانگردان به تفصيل از آن سخن رفته است .
مراسم عروسى
از نظر آداب و رسوم بهطور کلى دو نوع ازدواج در منطقه صورت مىگيرد. در شکل اول عروس همراه با داماد بدون اطلاع قبلى منزل پدرى را ترک مىکندو چند روز بعد پدر داماد با ريش سفيدان محلى به منزل عروس رفته و بههر تقدير پدر عروس را راضى مىکنند و نامهاى تحت عنوان وکيلنامه جهت عقد ازدواج رسمى دريافت مىنمايند .
در شکل دوم ابتدا پدر داماد بههمراه ريشسفيدان محلى به منزل عروس جهت خواستگارى مراجعه و پس از جلب رضايت، هر کدام از طرفين نمايندهاى جهت عقد قرارداد تعيين مىکنند. متن قرارداد شامل شيربهاء و مهريه و براساس وضع مالى داماد مواد غذائى مانند قند، چاي، برنج، روغن، شيريني، کشمش مىباشد. قرارداد تحت عنوان ‘کسمات’ منعقد مىگردد و پدر عروس مقدارى پارچه بهنام ‘خلعت’ جهت دعوت از اقوام به تعداد ۴۰ نفر از پدر داماد دريافت مىکند. عمو و دائى عروس در اين ميان هدايائى چون کت و شلوار، و گوسفند دريافت مىنمايند . پدربزرگ و مادربزرگ عروس نيز صاحب زيورآلات مىشوند. جهيزيه توسط پدر عروس آماده مىشود که شامل قالي، کمد، ظروف، جاجيم، چرخ خياطي، خورجين، لوازم خواب، کت و شلوار داماد و يک جعبه در بسته توسط مادر عروس پس از تدارک عروسي، مراسم ‘صلاحچائي’ توسط پدر داماد برپا مىشود که پس از صلاح و مشورت ريشسفيدان زمان و مکان عروسى معلوم مىشود و به خانواده عروس ابلاغ مىگردد و از طرف خانواده عروس لازمالاجرا مىگردد. سپس نمايندگان خانواده عروس و داماد تعيين شده و ضمن تحويل خلعتها. مهمانان را دعوت مىنمايند. پس از جمع شدن مهمانان در منزل عروس و داماد، مهمان زن مقدارى پول، جاجيم، دستکش بهنام ‘توره’ به عروس هديه مىکنند .
بعد از صرف شام، مقدارى حنا همراه شمع و شيرينى در سينى گذاشته و به منزل عروس برده مىشود. و مراسم حناگذارى تا نزديک صبح ادامه مىيابد. در منزل داماد چند نفر جهت آوردن عروس تعيين مىشوند و فراوانى آن روز به منزل عروس رفته و ضمن صورتبردارى جهيزيه و تحويل گرفتن آن، و عروس پس از دريافت اجازه از پدر يا عمو آماده حرکت مىشوند. مرکب عروس تزئين شد. و همراه با برادر خويش و فرستادگان داماد سوار شده و بهراه مىافتد. برادر داماد پيشاپيش قافله حرکت مىکند. داماد نيز سوار بر اسب بهعنوان ربودن عروس حرکت مىکند که با مقاومت همراهان عروس مواجه مىشود و عقبنشينى مىکند. با رسيدن عروس به منزل داماد، وى از پشتبام مقدارى پول و شيرينى و سيب به سر عروس پرتاب مىکند و سپس يک پسربچه بهدست عروس داده مىشود (به نشانه ٔ زائيدن بچهپسر). ورود به خانه همراه با ذبح قربانى و شکستن تخممرغ است . عروس را دور تنور گردانده، روى پارچهاى بهنام پىانداز حرکت داده و در اتاق مخصوص مىنشانند و او نمىنشيند تا اينکه پدر داماد يک رأس گاو يا گوسفند به او هديد مىکند و او را مىنشاند. سپس شيرينى خورده مىشود و مهمانان مقدارى پول بهعنوان ‘تويانه’ مىدهند، که بعداً به پدر داماد تحويل مىشود، پس از ناهار مهمانان مراجعت مىکنند .
دو روز بعد از عروسى مراسم زنانه ‘دواق قاپما’ انجام مىشود و پس از بيست روز پدر عروس تحت عنوان ‘اياق آشما’ عروس و داماد را به منزل دعوت مىکند و هديهاى شامل گوسفند و فرش به آنها مىبخشد. در ماه اول ازدواج مراسم مشابهى توسط قوم و خويش عروس و داماد انجام مىشود .
سنتهاي رايج ماه رمضان در استان زنجان
مردم استان زنجان ماه رمضان را فرصت مغتنمي براي عبادت، خودسازي و تذهيب روح و نفس ميدانند و خود رااز ماههاي رجب و شعبان براي شركت در ضيافت الهي آماده ميكنند. مومنان اين خطه با غبارروبي از مساجد، امامزادهها، تكايا و منازل و خريد اقلام و مايحتاج ضروري خود، از روزهاي پاياني ماه شعبان رسما به پيشباز رمضان، ماه نزول قرآن ميروند. روزهداري مومنين زنجان معمولا همزمان باآخرين روز ماه شعبانالمكرم و برخي مواقع نيز يك هفته قبل از آغاز ماه رمضان، تحت عنوان “روزه پيشباز” آغاز ميشود و عيدسعيد فطر خاتمه مييابد .
درطول ماه رمضان كه به زبان تركي “اوروشليق” خوانده ميشود مساجد، اماكن مقدس و نمازخانههاي اين استان مملو از جماعت روزهداري ميشود كهبا انگيزهي تكميل عبادت و كسب فيض بيشتر، نمازهاي يوميه را بهجماعت اقامه ميكنند . فعاليتهاي ديني و مذهبي در اين ماه در شهرها و روستاهاي استان بهاوج خود ميرسد و كلاسهاي ويژه قرايت، تفسير و تعليم قرآن، جلسات احاديث، علوم ديني و فقهي بهطور گسترده در اماكن مقدسه و منازل مردم برگزار ميشود .
آحاد مختلف مردم اين استان از قديمالايام اعتقاد دارند، ماه رمضان با خود خير وبركت ميآورد و اعضاي خانوادهاي كهدر آن روزهخوار بدون عذر موجه وجود داشته باشد از نعمات و بركات بيكران ضيافت خداوندي محروم ميشوند. مردم زنجان روزه گرفتن در دهه اول ماه مبارك رمضان را ” يوقوشا داشينان- چيخماق ” ( حركت در سربالايي تند كوه با بار سنگ )، ده روز دوم اين ماه را “يوقوشا كرپيجينن چيخماق ” ( بالارفتن از دامنهكوه با بار خشت) و روزهداري در دههي سوم اين ايام پربركت را ” انيشه قاشماق سو ايچماق كيميندي” (پايين آمدن از دامنه كوه مثل آب خوردن است ) تعبير ميكنند .
بهاعتقاد مردم زنجان ، در ماه مبارك رمضان اعضاي بالغ خانوادهها از ثواب روزههاي كلهگنجشكي كودكان و افراد نابالغ برخوردار ميشوند و بههمين خاطر، والدين كودكان خودرا بهگرفتن روزهي نصفهروز ترغيب ميكنند و درقبال پرداخت وجهي، روزهي كلهگنجشكي آنان را ميخرند. مردم اين منطقه در شبهاي قدر نيز با برپايي آيينهاي ويژه و خاصي از قبيل دعا و نيايش، شركت در محافل معنوي دعاي جوشن كبير ، دعاي فرج امام زمام و ابوحمزه، اقامه نماز هفت قلهواللهي، حضور درمساجد و تكايا و قرآنسرگرفتن، ۱۹ و ۲۱ و ۲۳ ماه مبارك رمضان را گرامي ميدارند. خواندن سورههاي عنكبوت ، روم ، دخان و قدر از ديگر باورهاي كهن مردم اين استان است كه در شبهاي قدر عملي ميشود
برپايي جشن و شادي در شب بيست و هفتم ماه رمضان (شب قتل ابن ملجم مرادي) تا هنگام سحر و خوردن كلهپاچهاي كه همراه با سير پخته شدهاست براي افطار و سحري در اين شب نيز جزيي از باورهاي مردم زنجان را تشكيل ميدهد. دوختن كيسه برات ” برات كيسهسي” در آخر ماه رمضان به تعداد اعضاي خانواده نيز از آداب ورسوم مردم اين منطقه است و مادر خانواده اين كيسه را درمسجد و بين دو نماز ظهر و عصر و دعاهاي تعقيبات نماز ، با پارچهي سفيد چلواري و نخ و سوزن كارنكرده ميدوزد. براي بريدن نخ و پارچهي اين كيسه بهجاي چاقو و قيچي از دندانها استفاده و يك سكهي “پول ” نيز در قسمت پايين آن قرار داده ميشود .
بهاعتقاد زنجانيها اگر اين كيسهها توسط پنج زن سيده كه اسامي آنها فاطمه يا يكياز القاب حضرت زهرا (س) باشد لمس شود، بركت و نعمت خدا بههمراه اين كيسهها به خانههاي آنان وارد ميشود و اعضاي خانواده به آرزوي خود ميرسند . خواندن نماز مغرب و عشا پس از قرايت دعا و آياتي از قرآن كريم چون سورهي مباركه قدر بهتعداد سه يا هفت بار قبلاز خوردن اولين لقمه افطاري از ديگر آداب و رسوم زنجانيها بهشمار ميرود و روزهداران اين ديار معمولا افطار خود را با خرما و يا نمك باز ميكنند .
زنجانيها در سالهاي دور كه وسايل ارتباطي چون راديو و تلويزيون بهندرت و تنها در منازل تعدادي از متمولين شهر يافت ميشد، زمان افطار را بااستفاده از رشتههاي نخ سياه و سفيد تعيين ميكردند. بههمين منظور دو رشته نخ سياه و سفيد را در مقابل چشم قرار داده و زماني كه چشم قادر به تشخيص اين دو رنگ از هم نميشد، افطار ميكردند. آش كشك، آش ترش، شيربرنج، آش بلغور ، تاس كباب ، فرني، كله پاچه، حلوا، آبگوشت كوفته ، كالاجوش ، پياز آب ، سوپ، رنگينك و انواع خورشتها از جمله غذاهايي است كه براي افطاري و سحري خانوادهها طبخ ميشود .
نانچايي ، بربري ، فتير ، شيرمال روغني و شيرين ، زولبيا وباميه و پشمك نيز از جمله نانها و شيرينيهاي سنتي است كه بيشتر در ماه مبارك رمضان در اين استان پخت و عرضه ميشود. تورنا بازي ، گل يا پوچ و گرداندن انگشتر توسط اوستا دربين گروه، دبرنا و شاهوزير نيز از جمله بازيهاي سنتياست كه هنوز در ايام ماه مبارك رمضان پساز بازكردن افطاري، در قهوهخانههاي سنتي و يا منازل و شب نشينيها توسط نوجوانان ، جوانان و حتي بزرگسالان انجام ميشود. زنجانيها همچنين عادت دارند در ايام ماه مبارك رمضان، كدورت و اختلافهاي فيمابين را برطرف و نسبت بههم محبت بيشتري ابراز كنند چراكه معتقدند لطف خدا بيشتر شامل حال كساني ميشود كه دل مومن روزهداري را شاد ميكند .
تهيه و توزيع مايحتاج عمومي از قبيل برنج ، روغن، گوشت و آرد بين افراد و خانوادههاي نيازمند در آستانهي ماه مبارك رمضان و همزمان با شبهاي قدر نيز از ديگر آدابي است كهاز ساليان دور بين زنجانيهاي رايج است .
شب يلدا در زنجان
يلدا، طولانيترين شب سال يكي از آداب به يادگار مانده از گذشتگان و پيشينيان، شب انار و آجيل و قصه و هندوانه، شب لحظات مهرورزي و شب تولد خورشيد است. شب يلدا درازترين شب سال است، شبي كه در آن صبح ديرتر آغاز و ماه و ستاره ديرتر به خانه ميروند. شب يلدا در فرهنگ ايرانيان جايگاه ويژهاي دارد و در آن رسم و رسوماتي دارند كه جالب و خواندني است .
استان زنجان يكي از استانهاي كشور است كه در آن شب يلدا در ميان مردم جايگاه ويژهاي دارد و مردم در اين ايام كارهايي را انجام ميدهند كه براي ديگر هموطنان جالب است. خواندن فال حافظ، شاهنامهخواني، نقل خاطرات، قصهگويي پدر و مادربزرگها، حضور در منزل بزرگان خانواده، خواندن دعاهاي شكرانه نعمت و سلامتي، تزيين سفره مخصوص با انواع ميوهها و خشكبار، تهيه تنقلات و شيرينيجات، خوردن هندوانه و از همه مهمتر صله ارحام، از جمله رسوم و سنتهاي ديرينه مردم زنجان در شب يلدا محسوب ميشود .
عدهاي بر اين باورند كه خوردن هندوانه در اين شب، باعث جلوگيري از تاثير سرما در زمستان و گرمازدگي در تابستان ميشود كه اين كار در بيشتر نقاط كشورمان صورت ميگيرد و مردم در اين شب هندوانه ميخورند. يكي از مهمترين و زيباترين كارهايي كه در شب يلدا انجام ميگيرد صله رحم و ديدار از بزرگان است كه هنوز از با وجود گذشت سالها مردم و به ويژه كوچكترها تلاش ميكنند به خوبي آنرا عملي كنند.
در جاي جاي استان زنجان مردم رسم دارند كه در اين شب به ديدار بزرگان قوم و فاميل رفته و در آنجا شب يلدا يا به قول زنجانيها و آذريها شب چله را سپري كنند .
در زنجان در شب يلدا كوچكترها و جوانترهاي فاميل و يا فرزندان در خانه پدر و پدربزرگ جمع ميشوند و اين شب را به خوبي و خوشي ميگذرانند.از جمله سنن زنجاني در اين ايام رفتن به خانه نوعروسان فاميل است كه در آن خانواده داماد با بستن خنچههاي شيريني، آجيل و ميوه آن را به خانه عروس ميبرند كه در اصطلاح به آن شبچره گفته ميشود.شبچره زنجانيها شامل انواع آجيل، شيريني و ميوههاي فصل مانند انار، ازگيل و هندوانه همراه با هدايايي براي عروس، در بستههاي آذينبندي شده به نام خونچه است. البته اين اقدام خانواده داماد در سال بعد و در نخستين شب يلدا توسط خانواده عروس مقابله به مثل ميشود و اين بار خانواده عروس براي دختر خود شبچره ميبرند .
خوردن آجيل به ويژه شكتن گردو، فندق و بادام نيز در كنار آجيلهاي امروزي و سنجد در سنن زنجانيها از جايگاه ويژهاي برخوردار است. مردم زنجان در شب يلدا مقداري برف سفيد را با شيره انگور مخلوط كرده و آنرا ميخورند كه بسيار خوشمزه ميشود. همچنين زنجانيها با خوراكيهايي چون ترب، شلغم، كلم و تنقلاتي مانند توت و انجير خشك، كشمش، گردو و نخودچي در اين شب از ميهمانان خود پذيرايي ميكنند
در برخي نقاط استان زنجان نيز كه هنوز به سبك قديم براي گرم شدن از كرسي استفاده ميشود و هنوز بخاريهاي مدرن بدون نياز به لوله و غيره در آنجا جايگاهي ندارد، در شب يلدا و در استقبال از روزهاي بلند رحمت و بركت در چهار گوشه كرسي گردو و فندوق ميشكنند به اين اميد كه بر اطراف خود شادي و خنده حاكم شود .
در كنار خوردن، زنجانيها آداب ديگري نيز براي اين شب دارند كه طرح معما و چيستان از سوي بزرگترها و بازيهاي دسته جمعي نظير گل يا پوچ، از سرگرميهايي است كه در شب يلدا، بزرگ و كوچك خانواده را به خود مشغول ميكند تا در شب يلداي زنجان كه معمولا هوا سرد و زير صفر است كانون گرمي در خانوادهها تشكيل شود. البته شايد اين سنن در برخي مناطق استان به دليل گرفتاريها و مشكلات اجرا نشود ولي هنوز هم خانوادههايي هستند كه به اين سنن پايبند بوده و اگر اين سنن را اجرا نكنند دلگير شده و آنرا خوش يومن نميدانند .
چارشنبه سوري
آخرين چهارشنبه اسفند ماه هر سال شمسي كه ايرانيان در شب آن جشن چارشنبه سوري ميگيرند و آداب و رسوم خاصي را در آن شب برگزار ميكنند. جشن چارشنبه سوري كه از جشن هاي ملي و باستاني ايرانيان است و هنوز در بسياري از شهرها و روستاهاي ايران شب اين روز را بطرزي خاص جشن ميگيرند. سعيد نفيسي استاد دانشگاه تهران در شماره ۱۱ سال اول و شماره ۱ سال دوم مجله مهر درباره «چارشنبه سوري » مقاله مفصل و محققانه اي نوشته اند كه قسمتهايي از آن را در اينجا نقل ميكنيم : چهارشنبه سوري يعني چهارشنبه عيش و عشرت و ميرساند كه اين شب را براي جشن و سرور بنياد گذاشته اند. اين جشن ملي از قديمترين زمانهاي تاريخ در ميان ايرانيان بوده است … شب چهارشنبه سوري در ايران آئين خاص و تشريفات گوناگون دارد كه هر يك از آنها را در ناحيه ديگر ميتوان يافت .آئين چهارشنبه سوري يا شب چهارشنبه آخر سال بر دو قسم است يك قسمت از آن عمومي و مشترك ميان تمام مردم ايران است كه حتي بعضي از آنها را در ملل ديگر نژاد آريا ميتوان يافت و قسمت ديگر آئين خصوصي است كه مردم تهران بدعت گذاشته اند و از اينجا كم و بيش بشهرهاي ديگر ايران رفته است . آن قسمت از آئين اين شب كه درتمام ايران معمول است از كرمان گرفته تا آذربايجان و از خراسان تا خوزستان و از گيلان تا فارس يعني تمام اين دشت وسيع كه ايران امروز را فراهم ساخته است و زيباترين بقاياي ايران باستاني است در هر شب چهارشنبه آخر سال با شور و دلبستگي خاصي آشكار ميشود تمام مردم آذربايجان چه در شهر و چه در ده ها در آن شركت دارند و حتي هنوز در ميان مردم قفقاز معمول است . ايرانياني كه از ديار خود دور افتاده اند نيز آن را فراموش نميكنند و ايرانيان مقيم تركيه و مصر و هندوستان نيز در جامعه خود اين رسوم و آداب را معمول ميدارند .
توپ مرواريد: در ميدان ارك طهران توپ كهن سالي بود كه مدت صد سال بر فراز صفه اي جاگرفته بود و چون پيران زمين گير از جاي خود نمي جنبيد – شبهاي چهارشنبه سوري زنان و دختراني كه حاجتي داشتند مخصوصاً آن زناني كه در آرزوي شوي بودند از آن توپ بالا ميرفتند و بر فراز آن دمي مي نشستند و از زير آن ميگذشتند و در برآورده شدن آرزوي خود شك نداشتند و بچه هاي شيرخوار را كه به اصطلاح «نحسي » ميكردند يا ريسه ميرفتند از زير توپ مرواريد و سر در نقاره خانه ميگذراندند. اين توپ را توپ مرواريد ميناميدند و افسانه هاي گوناگون در حق آن ميگفتند .
آتش افروختن : زيباترين و شايد قديمترين آداب چهارشنبه سوري آتش افروختن و جستن از آن و شادي كردن در كنارآتش است ….
اينك تقريباً در تمام ايران شب چهارشنبه سوري توده هايي از بوته خودروي بياباني فراهم مي آورند و نزديك يكديگر قرار ميدهند زن و مرد و پير و جوان در صحن خانه يا در ميدانهاي عمومي و بر سر چهارسوها و چهارراههاي شهر و ده از روي اين اخگرهاي افروخته يكي پس از ديگري جستن ميكنند و در هر جستني ميگويند: «زردي من از تو سرخي تو از من » يعني زردي بيماري و ناتواني را از من بستان و سرخي و شادابي و تندرستي را كه در خود داري بمن ببخش » پس از سوخته شدن خاكستري را كه از آتش ميماند بايد در خاك اندازي جمع كنند و از خانه بيرون برند ودر كنار ديوار بريزند و آنكس كه بيرون ريخته است در بازگشت در ميزند بايد از درون خانه از او بپرسند: «كيست ؟ » و او هم جواب دهد; «منم » گويند : « از كجاآمده اي ؟ » جواب دهد كه : «از عروسي » بپرسند: «چه آورده اي ؟ » گويد : « تندرستي ».
مراسم تدفين
اهالي بعد از رسيدن خبر فوت شخص در منزل او حاضر مىشوند. سپس مراسم تدفين انجام مىشود. جلوي ميت، يك سيني پر از قند شكسته با پارچه سياه رنگ روي آن حمل مىشود كه به آن ” ورخباز“ مىگويند. كه در مراسم بين مردم تقسيم مىشود. پس از آن اهالي به منزل متوفي مراجعه و به صرف غذا مىپردازند. روز بعد صاحب مجلس سوگواري، مجلس ”صلاح لاشماق“ را برپا مىكند كه با دعوت ريشسفيدان و خويشان نحوه برگزاري مراسم تعيين مىشود .
روز مراسم اگر پنجشنبه باشد شام و اگر جمعه باشد ناهار خواهد بود. يك روز قبل از مراسم، قرآنخوانهاي محلي جمع مىشوند و بايد يك جلد كلام ا … مجيد را تمام كنند، تا پذيرائي جالبي نصيبشان شود. بعد از صرف غذا مهمان بايد مجلس را ترك كند. بعد از روز شنبه اولاد خانواده با كسب اجازه منزل را ترك مىكنند. اما رفت و آمد مهمانان تا چهلم ادامه دارد. مراسم بعدي چند روز به چهلم مانده است كه قوم و خويشان با آوردن پارچههاي رنگي مجلسي بهنام ”قره اچماق“ برپا مىكنند . لباسهاي سياه را از تن درآورده و لباس رنگي مىپوشانند. شخص عزادار بعد از اين مراسم به منزل دوستان مراجعه و با تقديم پارچه، اجازه كندن لباس سياه را مىدهند .
روز چهلم پنجشنبه يا جمعه انتخاب مىشود و ناهار يا شام ترتيب داده مىشود، كه با دعوت قبلي مىباشد. آخرين مرحله روز عيد است كه آشنايان و دوستان از منزل متوفي ديدن كرده و مراسم پايان مىگيرد .
پوشش سنتي زنان و مردان زنجاني :
۱- ۱: سرپوش زنان : مهمترين سرپوش زنان در دوره قبل از كشف حجاب چادر مشكي بوده است كه در قسمت كمر داراي يك بند جهت بستن آن بوده است . علاوه بر اين زنان و دختران زنجاني از روسري سفيد رنگي كه بدان « چرگات » ميگفتند براي پوشاندن موهاي سرشان استفاده ميكردهاند ، به طور كلي آنچه كه عموميت دارد اينكه براي سر از سه نوع پوشش استفاده ميشده است. ابتدا پارچهاي به نام پوشن موي سر با قوس پيشاني به طور محكم محافظت مينموده ، سپس ابزار دومي كه به جهت حفاظت پوشن مورد استعمال است « چنه آلتي » ( زيرچانه ) نام دارد كه خود از سكههاي قلابدار به هم پيوسته و يا منجوق رنگارنگ تشكيل شده است و از زير چانه تا فرق سر چسبيده ميشود پوشش سوم بنام «ياشماق» (روسري) است كه براي پوشش دهان چانه و گردن استفاده ميشود كه در حقيقت نوعي روبند است
۲-۱ : تن پوش زنان : تن پوش زنان عبارت بود از پيراهني كه در اصطلاح محلي بدان « كوينگ» گفته ميشد جنس كوينگ از كرباس بوده و پارچه آن توسط خود افراد بافته ميشده است و طرحهاي الوان و رنگهاي گرم در آن به كار ميرفته است بلندي كوينك به اندازهاي بوده كه تا زانو ميرسيده علاوه بر اين يقه كوينك كمي باز بوده كه در قسمت باز از گردن بند جهت پوشاندن گردن استفاده ميشده است . بر روي پيراهن يا همان كوينك ، ارخالق پوشيده ميشده ، ارخالق همان نيم تنه روئين زنان بود « كه معمولاً از چيتهاي رنگي دوخته ميشده كاملاً چسبان و بدون يقه بود و آستينهاي تنگ آن تا بالاي آرنج ميرسيد كه گاهي طول اين آستين تا حدود مچ هم ميرسيد . سر آستين آن داراي تكمههاي فلزي كوچكي بود ، اين تكمه در زمستان بسته و در فصل گرما و تابستان باز بود. طرحي از گل و بوته هم روي ارخالق ميدوختند كه به آن قلمكار ميگفتند بهترين ارخالقها متعلق به بنارس بود ، در اصفهان و بروجرد و شيراز نيز ارخالق توليد ميكردند .لباس ديگري كه بدون آستين بود و از روي پيراهن و زير كت پوشيده ميشد جليزقا يا جليقه بود كه ( در اصطلاح محلي جرقا نام داشت) . از روي جليقه يا ارخالق زنان كتي ميپوشيدند كه در اصطلاح محلي به آن « دون » يا «يل» ميگفتند كه تا كمر ميرسيده و مورد استفاده متمولين بوده .زنان از تنبان بعنوان شلوار استفاده ميكردهاند ، « تنبان يك نوع شلوار بود كه معمولاً كوتاه و گشاد بوده و از پارچههاي چون ابريشم ، مخمل ، شال كشميري يا پارچههائي از اين قبيل دوخته ميشد ، تنبان كه در اصطلاح محلي بدان تومان گفته ميشود ، تا قوزك پا ميرسيده و سپس در قوزك پا باكش بسته ميشده تنبانهاي كوتاهتر گشاد دوخته ميشدند . همچنين زنان دامني پرچين بنام شليته ( كه در اصطلاح محلي شلته گفته ميشده ) ميپوشيدند ، شليتهها ابتدا دامنيهاي پرچيني بودند كه روي زانو ميآمد ولي بعد اين شليتهها كمكم كوتاهتر شده شليتهها را روي تنبان به تن ميكردند . زنهاي شيك پوش معمولاً ۱۰ الي ۱۱ شليته برپا ميكردند . يك نوع شلوار هم تحت عنوان ( نيمساق ) وجود داشته از اين شلوار در مهمانيها و مسافرتها استفاده ميشده كه در قسمت پا به جوراب مجهز است كه نوعي جوراب شلواري است .
پاپوش زنان : زنان كفشهاي پاشنه كوتاهي كه به « كوردي ياتي » معروف بودند به پا كردهاند ،رويه اين كفشها معمولاً از پوست گوسفند ( يا ميشين) و زير كفش از پوست گاو ميش يا گاو بود كه در اصطلاح محلي بدان « گون » ميگفتند . روستائيان معمولاً از پوست خام گاوميش يا گاو استفاده ميكردند و رويه كفش را از لاستيك يا تسمههاي بهم بافته شده از پوست ميش يا گوسفند درس ميكردند . لازم به ذكر است كه چرم خام انعطاف نداشته و ظاهر خوبي هم نداشت ولي ديرتر از بين ميرفت . چرم خام رنگ طبيعي خود را داشت اما چرم دباغي شده كه معمولاً طبقات مرفه براي ساختن كفش خود استفاده ميكردند به رنگ قهوهاي يا تيره بود . كفش زنان ثروتمند يكنوع چارق گلدوزي و تزئين شده بود ، اما كفش زنان طبقات كم درآمد يا روستايي معمولاً از چرم خام تهيه ميشد ( البته نسبت به كفش مردان كمي زيباتر ساخته ميشد) معمولاً براي دوام بيشتر كفش از يك لايه « خش » استفاده ميكردند كه بين كف داخلي و كف اصلي كفش قرار ميگرفت . لايه خش ذرات ريز تراشيده شده چرم و ميشين بود كه با سريش و مقداري آب در يك كوزه ريخته شده و مانند سابيدن كشك در كوزه شكسته كوبيده ميشد تا كاملاً خيس شده و بوسيله سريش به هم بچسبد سپس آنرا روي كف داخلي كفش مرتب ميكردند و كف اصلي را روي آن نصب كرده و ميدوختند .
لباس عروس : نوع لباس عروس بستگي به استطاعت و اعتقادات خانواده عروس داشته است معمولاً روي صورت عروس تور ميانداختند . ميتوان گفت كه لباس عروس نسبت به لباس افراد عادي زرق و برق بيشتري داشته و رنگ آن شاد و از نظر ظاهرخوش دوخت بوده است .
لباس مردان :
۱-۲ سرپوش مردان : مردان معمولاً از كلاه پوستي يا كلاهنمدي به عنوان سرپوش استفاده ميكردند اما در زمان رضاشاه استفاده از اين كلاهها ممنوع شده و ابتدا كلاه پهلوي و سپس كلاه شاپو متداول گرديد . ۲-۲ : تنپوش مردان : مردان پيراهني به نام «كونيك » ميپوشيدند كه تا كمر ميرسيد ، از روي كونيك معمولاً جليقه ميپوشيدند كه از جلو يك طرف آن روي طرف ديگر آمده و بسته ميشده . همچنين دو نوع كت بنامهاي « اويما » و « ستره» وجود داشت كه هم جنس و هم استفادهكنندگان آنها متفاوت بود. ستره كنارش چاك داشته و جيب آن مثل قباي آخوندي بود ، ستره بلند بود و معمولاً شهريها و افراد ثروتمند از آن استفاده ميكردند . اما دهاتيها و مردم كمدرآمد «اويما » ميپوشيدهاند كه از جنس كرباس تهيه ميشده ، روستائيان كرباس را برنگ آبي رنگ ميكردند ( چون رنگ ديگري نبوده ) و اويما از ستره كوتاهتر بود و تا زانو ميرسيد . لباس كه مردان به عنوان پالتو استفاده ميكردند «سردري» نام داشته كه بالاتنه آن جدا بوده و پائين تنه آن داراي چينهاي زيادي بوده كه در اصطلاح محلي بدان « لوحه چين » ميگفتهاند و تا پا ميرسيد . شلوار مردان گشاد بوده و كمر آنرا با بند ميبستند ، روستائيان معمولاً بندشلوار – خود را بلند ميگرفتهاند به نحوي كه از جلوي شلوار آويزان ميشده است . رنگ اين نوع شلوارها كه به شلوار بندي معروف بودهاند ، آبي نيلي بوده . لازم به ذكر است كه افراد روستايي و كمدرآمد شلوار زير و شلوار رو نداشتهاند و همان شلوار را هم در خانه و هم در بيرون خانه ميپوشيدهاند .
۳-۲ پاپوش مردان : كفش مردان را نيز مانند كفش زنان از پوست گاوميش يا گاو «گون» درست ميكردهاند . افراد ثروتمند از كفش پاشنه بلند استفاده ميكردهاند ولي بقيه مردم كفش پاشنه كوتاه ميپوشيدند كه به آن « كودري ياتي » ميگفتند .
زيورآلات : استفاده از انگشتر بر خلاف مردان كه معمولاً از انگشتر عقيق به خاطر ثواب بودن استفاده ميكردند در بين زنان معمول نبوده است ، البته به هنگام ازدواج حلقهاي بين عروس و داماد رد و بدل ميشده است . دستبند و گردنبند زنان معمولاً از يك رشته منجوق – سنگ شبه يا شبق « سنگ سياه براق » و سنگهاي زرد رنگ (كهربا) و پشم و عقيق تشكيل ميشد . در روستاها معمولاً از سكههاي پنجريالي يا دهريالي كه زرگرها آنها را با قلابهائي به هم متصل ميكردند به صورت سربند – گردنبند و استفاده ميشد . سربندها را معمولاً بوسيله پيشاني بند ( در اصطلاح محلي عصابه ) آويزان ميكردند
جشن حالا
كهنترين جشن رايج در استان زنجان، در منطقه انگوران جشن «حالا» نام دارد كه احتمال ميرود با آيين زرتشتي ارتباط داشته باشد، اين جشن كه اوايل پاييز و پس از برداشت محصولات كشاورزي از كشتزارها و خرمنگاهها برگزار ميشود، يك ميهماني مردانه است و هيچ زني در آن حضور نمييابد.
اين جشن به نشانه شادي و سرور از جمع آوري محصول برپا ميشود.