عشایر بختیاری
یکی از ایل های معروف در ایران که در تاریخ ایران نیز سهم عمده ای داشته و نقش مهمی را ایفا کرده اند عشایر بختیاری می باشند. در این مطلب به طور کامل هر اطلاعاتی را که لازم است درباره این ایل بدانید را در اختیار شما گذاشته ایم. با ما در اصفهان تور همراه باشید.
در متون فارسی واژگان عشیره، قبیله، ایل، طایفه، اویماق، اولو و به ویژه جمع آنها عشایر، قبایل، ایلات، طوایف، اویماقات، اولوسات غالباً هم معنیاند و در واژهنامهها خاندان یا دودمان یا گاهی جامعه یا مجموعه قشون توضیح داده میشود. جغرافینویسان قدیمی برای اشاره به به اصطلاح کردان فارس از واژه رموم که جمع رم است یا زموم که جمع زم است استفاده کردهاند.
تاریخ ایلات ایران، تاریخ ایران است. نگاهی به تاریخ ایران این نکته را روشن میکند که بدون مطالعه تاریخ اقوام، ایلات و عشایر به درستی نمیتوان تاریخ ایران را شناخت.
در هر دورانی از تاریخ ایران که یکی از ایلات نیرومندتر از دیگران بوده، قدرت سیاسی را تسخیر کردهاست. ایلات به علت آمادگی دایمی برای کوچ دارای انضباط شبه نظامی هستند و در عرض ساعاتی آماده حرکت با گلههایشان هستند، همین انضباط و آمادگی جنگی آنان، ایلات را تبدیل به یک اردوی نظامی میکردهاست.
در جامعه ایلاتی بر مبنای مناسبات عشیریی مردم اطاعت پذیری محض از رؤسایشان داشتند و از سویی داشتن نیروی مسلح ازضروریات زندگی ایلی بودهاست و در اختیار داشتن این دو مؤلفه دو اهرم قدرت برای سران ایلات و عشایر فراهم نموده.
مطالعات تاریخ ایلات ایران نشان میدهد که ایلات در سیاست داخلی کشور دارای نفوذ بوده و نقش مهمی را در بوجود آوردن سلسلهها بازی میکردهاند و این امر در بعضی مواقع باعث میشدهاست که بامر پادشاهان وقت و سیاست کشور، دستههائی از ایلات از محل اصلی خود کوچانیده شده و در محل جدیدی به زندگی بپردازند.
بخش بندی عشایر و ایلات ایران
عشایر ایران به اقوام اصلی کرد، لر، فارس، لک، ترک و ترکمن، عرب، بلوچ و براهویی تقسیم میشوند. معمولاً ایلات و عشایر ایران را از جهت زبان به ۷ دسته تقسیم میکنند: ترکمنی، ترک زبان، فارسی زبان، کردی، لری، عرب زبان و بلوچ.
ردهبندی حال حاضر عشایر با ردهبندی تاریخی ایشان متفاوت است، چه بسیاری از ایلاتی که امروزه ترک یا کرد دانسته میشوند در متون تاریخی لر یا لک توصیف شدهاند یا باالعکس. برای نمونه ترکاشوندان همدان که امروزه در اثر همسایگی با عشایر کرد، کردزبان شدهاند در اصل لر بودهاند، یا ایل گوران با اینکه برپایه قومشناسی و زبانشناسی ریشه کردی برایشان دانسته نمیشود امروزه کرد به حساب میآیند.
بختیاری ها
مردم بختیاری یا لرهای بختیاری یا ایل بختیاری در جنوب غربی ایران، در استانهای چهار محال و بختیاری، خوزستان، لرستان، کهگیلویه و بویراحمد و اصفهان سکونت دارند. بختیاریها به گویش بختیاری که یکی از گویشهای زبان لری است تکلم میکنند. ایل بختیاری از دو شاخه چهارلنگ و هفتلنگ تشکیل شده است، که چهارلنگ خود به ۵ باب و هفتلنگ به ۴ باب تقسیم میگردد و هر باب نیز از چندین طایفه تشکیل میشود. این تقسیمات که نمودار سازمانی ایل بختیاری خوانده میشود، به قرن شانزدهم میلادی بازمیگردد و بر مبنای نظام خاص طبقاتی و مالیاتی طوایف بختیاری سازمان یافته است.
سرزمین کنونی بختیاری هزاران سال است که سکونتگاه گروههای مختلف انسانی میباشد. شواهد گوناگون نشان میدهد که سرزمین باستانی قوم لر دهها هزار سال پیش، مسکونی بودهاست. منابع و امکانات طبیعی از قبیلِ آب، جنگل، مراتع، بارندگی مناسب، آبگیرهای فراوان و درّههای مستعد برای کشاورزی، این سرزمین را به یکی از بهترین زیستگاهها و محل تجمع و سکونت گروههای انسانی در گذشته تبدیل نموده بود. افزون بر این امکانات، در بلندیهای زاگرس و دامنههای آن، محیط مناسبی برای رویش نباتات علوفهای و گونههای مختلف حیوانات فراهم کرده بود.
شواهد باستانشناسی
کاوشهای باستان شناسی نشان میدهد که قدمتِ سکونتِ انسان در این منطقه به چهل هزار سال میرسد. بازماندههای فرهنگیِ دورانِ پارینه سنگی، میان سنگی، نوسنگی و شهرنشینی در این ناحیه به چشم میخورد. سرزمین بختیاری، از جمله محدود سرزمینهایی است که انسان برای اولین بار به اهلی کردنِ حیوانات و نباتات پرداخته یا به دیگر سخن، زندگی ده نشینی و کشاورزی را که لازمهٔ پیدایش تمدن میباشد، آغاز نمودهاست.
نامشناسیِ بختیاری
خسرو خان سردار ظفر معتقد است، که بختیاریها در زمان صفویه (۱۳۷۲–۱۵۰۱ میلادی) به این نام شهرت جستهاند.
برای نخستین بار، حمدلله مستوفی در شمارش تبارهای لر بزرگ از بختیاریها نام بردهاست. تباری که پس از نیرومند شدن آوازه بیشتری یافت و سرانجام به بیشتر سرزمینهایی که امروزه محل سکونت لر بزرگ است، چیره شد. حمدلله مستوفی بختیاریها را از تبارهای بزرگ ایران میداند، که به لر بزرگ نیز شناخته شدهاند.
تقسیمبندی مردم لر به لربزرگ و کوچک، به زمان حکومت هزاراسپیان در منطقه لرستان بازمیگردد. نام لر کوچک نیز به مردمان استان لرستان و ایلام امروزی داده شده بود.
احتمال میرود واژه بختیاری دگرگون شده واژه باختری باشد و بختیاری، به معنی باختریها باشد. برخی نیز بر این باورند که ریشه تباری لرها، از سکاها میباشد.
رومن گیرشمن باستانشناس سرشناس فرانسوی مینویسد:
من جای جای این سرزمین (بختیاری) پا نگذاشتهام، مگر اینکه عیلامی را یافتهام.
این نشان از این دارد، که پیش از چیرگی مردمان هند و اروپایی تبار سرزمینی که، هماکنون مردم بختیاری در آن سکونت دارند، جزئی از کشور عیلام بودهاست.
حسین پژمان بختیاری، شاعر معاصر مینویسد:
کلمه بختیاری، به تنهایی، خوشبخت معنی میدهد و شاید هم بعضی از رؤسای طوایف به این نام شهرت داشتهاند، که احتمالاً بعدها تمام افراد ایل به این نام شناخته شدهاند.
در آغاز پادشاهی فتحعلیشاه قاجار، بختیاری بخشی از خاک استان فارس بود و رود کارون جداکنندهٔ فارس و عراق عجم بهشمار میآمد. از سال ۱۲۵۲ قمری بختیاری، گاهی بخشی از اصفهان و گاهی بخشی از خوزستان بود. نخستین کسی که برآن شد تا تاریخ بختیاریها را به نگارش درآورد، سردار اسعد بختیاری بود که در نگاشتههای او به نام تاریخ بختیاری به دانستههای ارزشمندی دربارهٔ بختیاریها بر میخوریم.
مردم شناسی
بختیاریها یکی از اقوام ایرانی ساکن غرب و جنوب غرب ایران بهشمار میآیند. بختیاریها به گویش بختیاری که یکی از گویشهای زبان لری است تکلم میکنند. دانشنامه ایرانیکا و دانشنامه جهان اسلام سکونتگاه این ایل را از فریدن در غرب استان اصفهان تا شمال خوزستان معرفی میکنند.
سکونتگاه
بختیاریها، در استانهای چهارمحال و بختیاری و شمال، شمالغربی و شمالشرقی خوزستان، غرب و جنوبغربی اصفهان، شرق لرستان و شمال کهگیلویه و بویراحمد ساکن هستند. سکونتگاه بختیاریها پیش از صفویان لرستان خوانده میشد، اما پس از آن سکونتگاه این ایل به نام منطقه بختیاری نامگذاری شد.
چهارمحال و بختیاری، شامل: چهار محلِ لار، کیار، میزدج، گندمان بعلاوهٔ سرزمینهای بختیاری میباشد و از این رو به آن چهار محال و بختیاری گفتهاند.
سرزمینهای بختیاری از طرفی شهر سمیرم در استان اصفهان تا شهر دورود در استان لرستان و از طرفی دیگر از شهرستان رامهرمز در استان خوزستان تا شهر داران در استان اصفهان را در بر میگیرد.
این سرزمینها به دو بخش ییلاقی و قشلاقی تقسیم میشود.
محل سکونت ییلاق و قشلاق ایل چهارلنگ به دو بخش تقسیم میگردد:
بخش ییلاقی: یکی در محدوده شهرستان فریدن تا شهرستان دورود و دیگری از شهرستان سمیرم تا لردگان میباشد.
بخش قشلاقی: یکی در محدوده شهرستان دزفول و دیگری در محدوده شهرستان ایذه و شهرستان رامهرمز میباشد.
محلِ سکونتِ ایل هفت لنگ نیز به دو بخش تقسیم میگردد:
بخش ییلاقی: در محدوده شورآب، تنگه گزی و دامنههای زردکوه تا اردل به مرکزیت شهرستانهای کوهرنگ و چلگرد میباشد.
بخش قشلاقی: در محدوده شهرستان اندیکا و شهرستان مسجد سلیمان میباشد.
سازمان اجتماعی
یکی از ویژگیهای سازمان اجتماعی ایل بختیاری، وجود واحدهای متعددِ اجتماعی و در هم تنیده در داخل ایل است که درجه بسیار بالایی از گروه بندی عمودی، در سطوح مختلف درآن جلوهگر است. ساختارِ اجتماعی از یک سیاه چادر آغاز گشته و تا ایل ادامه مییابد.
سیاه چادر
هر چادر مأوای یک خانوادهٔ بختیاری است که به آن مال نیز میگویند.
اولاد
هر اولاد مشتمل بر سه تا دوازده سیاه چادر یا بیشتر است که خانوادهٔ گستردهای است و اردو نیز خوانده میشود.
تَش
مجموع چند اولاد، تش نامیده میشود. سرپرستیِ هر تش را فرد کاردان و فعالی از همان تَش بهعهده دارد که به ریشسفید مشهور است.
تیره
درطوایفِ مختلف بختیاری هر تیره به چند تش تقسیم میگردد. در کوچها، اردوهایی که با هم خویشاوندند به صورتِ واحدهای کوچنده (تیره) -که جمعیت هر کدام به چند صد نفر بالغ میشود- گرد هم میآیند، بنابراین مجموع چند تش، که همگی با هم خویشاوند هستند را یک تیره مینامند.
طایفه
از ترکیبِ تیرهها، طایفه به وجود میآید که جمعیتِ بزرگترینِ آنها (مانند: بابادی، شهنی، اورک، گندلی، منجزی) به ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار نفر میرسد.
باب
باب یا بلوک، نتیجهٔ ترکیبِ چند طایفه است. (مانند: بختیاروند، کیان ارثی، دورکی، محمود صالح) ولی هیچ نسبت خویشاوندیی بین طوایف یک باب وجود ندارد و به مجموع چند طایفه که از نظر جغرافیایی نزدیک به هم زندگی کردهاند، باب گفته میشود.
شاخه
چند باب با هم یک شاخه میسازند. ایلِ بختیاری در کل دو شاخهٔ اصلی دارد که چهارلنگ بختیاری و هفتلنگ بختیاری هستند.
چهارلنگ و هفت لنگ
هفت لنگ و چهارلنگ دو شاخه مهم مردم بختیاریاند. هر چند که این دو شاخهٔ ایل بختیاری از نظر فرهنگی، تفاوت چندانی با هم ندارند، اما پراکندگی محل سکونت، باعث ایجاد تفاوتِ نه چندان زیادی، در گویش و لهجه آنها شده است، که در مجموع هر دو شاخه، به گویش بختیاری سخن میگویند. چهارلنگ بختیاری از پنج باب تشکیل شده است و شاخه هفت لنگ شامل چهار باب میباشد.
ایل
هر یک از این بابها یا بلوکها به یکی از دو شاخه ایل بختیاری، یعنی هفتلنگ و چهارلنگ تعلق دارند.
این قبیل واحدهای اجتماعی، محیطهایی هستند که همبستگی واقعی -نه تنها در حالات نزاع با گروههای دیگر- بلکه در امور روزمره کار تولیدی نیز، در داخل آنها برقرار است. گله داری، کاشت و برداشت محصول را اعضای همنیای هر اردو و یا طی کوچ، اعضای همنیای تیره مشترکاً انجام میدهند. در این سطح، خانوادههای بههم پیوسته دقیقاً در حکم گروههای صنفیاند.
سازمان سیاسی
ساختار قدرت سیاسی از ویژگیهای دیگر سازمان ایلی بختیاریهاست. این ساختار، نمودار چنان درجهای از تمرکز سلسله مراتب است، که معمولاً در نظامهای مبتنی بر خویشاوندی، بعید انگاشته میشود. تا دهه ۱۳۳۰-۱۳۴۰ ش قدرت در دست ایلخانی (بالاترین مقام ایل) و ایل بیگی (دستیار او) متمرکز بود و سپس، در سطوح مختلف هرم ایلی، در میان کلانتران طایفهها و کدخدایان تیرهها و ریش سفیدانِ اولاد یا تشها تقسیم میشد. این مقامات حافظ نظم و مجری عدالت بودند و میان افراد ایل و خارج از ایل در مقام واسطه عمل میکردند؛ ولی از نظر تأثیری که بر زندگی روزمره بختیاریها داشتند، مهمترین وظیفه آنها هماهنگ کردن کوچ و حل و فصل دعاوی مربوط به استفاده بیش از حد از چراگاهها و آبشخورها بود. این مسئولیت، که در اصل خدمتی به افراد ایل به شمار میرفت، به منشأ امتیاز اقتصادی و اجتماعی (مانند دسترسی به بهترین چراگاهها، امکان جذب اتباع و جز آنها) تبدیل شد. در نتیجه طبقهای از خوانین ظهور کرد که با صحرانشینان ساده («لرها» که با نام ایلهای لرستان نباید خلط شود) فرق فاحش داشت. رهبری بالای ایل نیز از وظیفة اصلی خود که ایجاد هماهنگی بود پا فراتر گذاشت و با بستن مالیات و سربازگیری و گردآوری دارودسته سیاسی (بسته) هوادار منافع و مصالح خانها، رفته رفته نقشی خودکامه یافت.
عواملی خارج از ایل نیز به تحول رهبری سیاسی بختیاریها در این جهت کمک کرد. یکی از مهمترین آن عوامل اعطای اراضی خالصه به هر یک از خانها به پاداش خدمات نظامی یا جز آن بود و این رسم از قرنها پیش رواج داشت. این اراضی، برخلاف زمینهای واقع در محدوده ایلی، ملک شخصی خان بود.
دخالت مستقیم حکومتهای ایران در عزل و نصب رؤسای ایل، عامل دوم قدرت یافتن بی حد و حصر دستگاه خانی بختیاریها بود. این امر در قرن دوازدهم شروع شد و در عصر قاجاریه به صورت شیوهای مرسوم درآمد. شاهان قاجار در پی آن بودند که از طریق نظام حکومت غیرمستقیمِ عمدتاً مبتنی بر قدرت خانها، ایلها و نواحی مجاور آنها را مهار کنند.
عامل سوم که به تحکیم قدرت خانهای بختیاری افزود، حضور شرکتهای انگلیسی در استان خوزستان از اواخر قرن سیزدهم بود.
خانهای بختیاری، در سایه این مشروعیت مضاعف از جانب مقامات خارجی و نیز مزایا و دستاوردهای آن، توانستند هم سلطهٔ خود را بر ایل تحکیم بخشند و هم جای پایی در دستگاه حکومت مرکزی پیدا کنند. اینان، در صورت بروز مشکل با شاه، نیروهای سهمگینی در اختیار داشتند که میتوانستند به میدان روانه کنند، کما اینکه در زمان انقلاب مشروطه چنین کردند، حال آنکه چنین نیرویی به سرمایه هنگفت حاصل از فروش نفت تجهیز شده بود. اقدامات نظامی بر نفوذ و اعتبار خانها در میان افراد ایل افزود. بختیاریها، در نخستین سالهای قرن چهاردهم، بواقع، دولتی موازی در دولت شمرده میشدند.
گویش
گویش بختیاری یا گویش لری بختیاری، گویش مردم بختیاری است. گویش بختیاری از جمله گویشهای جنوب غربی ایران و یکی از شاخههای گویش لری به شمار میرود. این گویش تفاوتهای اندکی با سایر شاخههای گویش لری از جمله لری خرمآبادی و لری بویراحمدی دارد.
گویش بختیاری به طور کلی به چهار دسته تقسیم میشود:
گویشِ بخشِ خاوری که تحت تأثیر لریِ کهگیلویهای است.
گویشِ منطقهٔ جنوبی که تحت تأثیر گویشِ طایفهٔ بهمئی بودهاست.
گویش منطقه چهارلنگ
گویشِ بخشِ میانی.
کوچ ایل بختیاری
یکی از دیدنیهای جالب توجه استان چهارمحال و بختیاری کوچ ایل بختیاری است.اگر چه در دهههای آغازین قرن حاضر گروههای کثیر ایل بختیاری نیز همانند سایر ایلات و عشایر ایران تخته قاپو (یکجانشین) شدند، اما هنوز هم بخشی از ایل، کوچ رو و متحرک است.کوچ روهای بختیاری، زمستان را دشتهای شرق خوزستان و تابستان را در بخشهای غربی منطقه چهارمحال و بختیاری به سر میبرند .
آنها هر ساله از اواخر اردیبهشتماه از پنج مسیر مختلف همراه با مبارزهای خستگی ناپذیر با سختیهای طبیعت، ضمن عبور از رودخانهها، درهها و پشت سر گذاشتن بلندیهای زرد کوه در مناطق معینی از دامنههای زاگرس پراکنده میشوند و قریب سه ماه در این منطقه میمانند و با چرای دامها در مراتع سرسبز به رمهداری مشغول میشوند.نحوه معیشت و زیست، الگوی سکونت و باورها، سنتها و آداب و رسوم از جمله جاذبههای دیدنی این شیوه زندگی است.
کوچروهای بختیاری زمستان را در دشتهای شرق خوزستان و تابستان را در بخشهای غربی چهارمحال و بختیاری به سر میبرند. به مسیرهای کوچ در اصطلاح ایل راه میگویند.
موسیقی
موسیقی مردم بختیاری را میتوان شاخهای از موسیقی لری دانست. این موسیقی به وسیله سازهایی مانند سرنا، کُرنا و کوس و سازهای بادی کوچکتر از سرنا و کرنا نواخته میشود. تشمالها سرپرستیِ موسیقی در ایل را بر عهده دارند و اکنون نیز در مجالس عروسی و مراسم سوگواری بختیاریها وظیفه اجرای موسیقیهای محلی مردم بختیاری را بر عهده دارند.
آداب و رسوم
عزاداری: در بختیاریها هرگاه کسی از دنیا میرود مثل اینکه همهٔ طایفه عضوی از خانواده را از دست داده و ماتم زده میشوند. مراسم عزاداری در بین بختیاریها به شکل خاصی برگزار میشود که نحوهٔ انجام آن در نقاط مختلف تفاوتهایی نیز با هم دارند.
گاگریو
در هنگام عزا، گونهای سرودهٔ عزا بوسیلهٔ زنان خوانده میشود که به آن گاگریو میگویند. در آغازِ خواندنِ گاگریو، رسم بر اینست که یکی از زنانِ سرشناس و بی بیهای ایل شروع به خواندنِ بیتی از گاگریوه میکند و همهٔ زنان نیز با وی همنوا میشوند و آن بیت به بیتِ ترجیعی تبدیل میشود و زنان پس از خواندنِ هر چند بیتی آن بیت را دوباره تکرار میکنند. معمولاً پس از خواندنِ چهل بیت یا کمتر، زنِ دیگری خواندنِ اشعار و تکرارِ آنها را بعهده میگیرد و زنانِ دیگر نیز با وی همنوا شده و این کار در مجالسِ ترحیم ممکنست ساعتها به درازا بینجامد.
کوشک
کوشکها، حفرهها و یا اتاقهایی کنده شده در صخرهها و یا اتاقهایی ساخته شده بر روی سطح زمین هستند، که بعنوانِ گونهای مقبرهٔ خانوادگی در ایل بختیاری موردِ استفاده قرار میگرفتند. در این روش، وقتی یک نفر از اعضای پر نفوذِ خانواده فوت میکرد، درِ کوشک را باز کرده و بقایای فردِ درگذشتهٔ پیشین را با احترام به کناری نهاده و جسد تازه را در آن قرار میداده و در آنرا دوباره میبستند. امروزه این روش منسوخ شده و دیگر از آن برای خاکسپاری درگذشتگان استفاده نمیشود. از این نمونه کوشک در دو سوی زردکوه -یعنی بازفت و بیرگان- وجود دارد.
هنر تیراندازی
مردان دلاور و سخت کوش ایل بختیاری از دیر باز در نزد ساکنان فلات ایران به سوارکاری و تیراندازی شهره بودند. چنانکه رسته برجسته تیر اندازان ارتش ایران در دورههای صفوی، افشاریه، زندیه و قاجار از نخبگان تیراندازان ایل بختیاری تشکیل میشد.
امروزه نیز هر خانوار از عشایر بختیاری حداقل یک قبضه اسلحه (مجاز) در اختیار دارد، تا علاوه بر شکار و حفظ کیان ایل، بتواند در مواقع لزوم به استفاده از مهارت خود به دفاع از مرزهای میهن مبادرت نماید. بزرگان ایل اول فنی را که به فرزندان خود میآموزند، تیراندازی و سوارکاری است. تیراندازان بختیاری گاه چنان در این فن مهارت پیدا میکنند، که میتوانند سواره و به تاخت، شیء متحرک را هدف قرار دهند. از جمله دلاورمردیهای تیراندازان و سوارکاران بختیاری میتوان نقش ایشان در فتح هرات (زمان نادرشاه)، جنبش مشروطه ایران، فتح تهران و همچنین در طول جنگ ایران و عراق اشاره کرد.
پوشش زنان
لچک
لَچَک، کلاهی است که زیر مینا استفاده و با انواع سکههای قدیمی، مروارید، سنگ و پولک تزیین میشود و انواع گوناگون دارد. سیخکی، ریالی، صدف، که رایجترین آن ریالی میباشد که از سکههای قدیمی استفاده میشود.
مِینا
روسری از جنس حریر و ابعاد بسیار زیاد به شکل مستطیل است که بهصورت بسیار ویژهای به سر میکنند. مِینا را با سنجاق محکم توسط بندی از یکسوی لچک بهسوی دیگر آن از پشت سرشان میآویزند که به آن سیزن گفته میشود و بعد موهای جلوی سر را تاب میدهند و از زیر لچک بیرون میآورند و در پشت مینا پنهان میکنند وآن موها را ترنه مینامند و با مهرههایی با رنگهای گوناگون آن را تزئین میکنند که جلوهای خاص به زیبایی مینا میدهد.
تنپوشِ
پیراهنی به نام جومه یا جوه است. این پیراهن معمولاً دو چاک در اطرافِ کمر دارد و تا پایینِ کمر میرسد و زیر آن دامن بسیار پرچینی به نام شولارقری میپوشند که برای تهیه آن گاه از ۸ تا ۱۰ متر پارچه استفاده میشود.
جلیقه
روی پیراهن پوشیده میشود که از جنسِ مخمل است. همچنین زنان بازوبندی (بازیبند) نیز بدست میکنند که با مهرههای رنگی و سنگ تزیین میشود. البته استفاده از آن خیلی رایج نیست و بیشتر در مراسم عروسی پوشیده میشود.
پوشش پایین تنه
از شلواری معمولی و گیوه استفاده میشود. رنگ لباس زنان بختیاری، الهام گرفته از طبیعت است. زنان و دختران جوان در رختهای خود از رنگهای روشن استفاده میکنند و رنگ لباس خانمهای مسن به دلیل احترام به سن و سال آنها تیرهاست.
پوشش مردان
جامهٔ مردان بختیاری از اصیلترین نوع پوششهایی است، که پیشینه آن به دورانِ ایران باستان باز میگردد. این جامهٔ دیرینه، از چهار بخش تشکیل شده است.
سرپوش
کلاهی نمدی است به رنگهای مشکی، قهوهای روشن و تیره و سفید که به آن کلاه خسروی هم گفته میشود. در ابتدا خوانین کلاه سفید رنگ خسروی بسر میگذاشتند اما بعد از اینکه رضا شاه آنان را تخت قاپو (یکجا نشین) کرد، آنان را از پوشیدنِ لباس بختیاری نیز منع کرد، به همین دلیل به مرور زمان کلاه سفید جای خود را به کلاه سیاهِ مردم عادی داد. امروزه دیگر کودکان کلاه سفید خسروی بسر میگذارند. کلاه خسروی همانطور که از نامش پیداست، طرحش از کلاه خسروان، پادشاهان ساسانی است، که این خود نشان دهندهٔ قدمت تاریخی فرهنگ منطقه میباشد.
چوقا
در ابتدا مردان بختیاری بالاپوشی به نام قبا داشتند، که از کنار چاک داشت و همینطور از آستینهای فراخی برخوردار بود اما بعد منع لباس توسط رضاشاه، بالا پوشی بنام چوقا که رعایا آنرا میپوشیدند متداول شد که دستباف زنان عشایر بود. چوقا از پشم بز به دو رنگ سیاه و سفید تهیه میشود و خاصیت ضدباران دارد. گرما را در زمستان نگه میدارد و در تابستان رطوبت و خنکی را حفظ میکند. نقشهای چوقا، ستونهایی کوتاه و بلند هستند و نقوشی که در پس و پیش آن ترسیم شده، الهام گرفته شده از زیگوارات چغازنبیل است[نیازمند منبع] که در واقع نام چوقا از واژه چغازنبیل گرفته شدهاست. این ردای بلند، اولین بار مورد استفاده مادها قرار گرفت (که تصاویر آن بر گور دخمههای مادی موجود است) همچنین در بعضی از حجاریهای عهد ساسانی، بر تن بزرگان دیده میشود.
شلوار دبیت
برای پوششِ پایین تنه از شلواری به رنگ مشکی استفاده میگردد که شلواری گشاد است و از پارچهای موسوم به دبیت سیاه رنگ دوخته میشود و از یکصد سال گذشته به این سوی، به دلیل استفاده از محصولات پارچهای کارخانه دبیت منچستر انگلستان به آن شلوار دبیت نیز گفته میشود. از مجسمه برنزی که در ایذه کشف گردیده و مجسمه مرد شمی نام دارد و در موزه ایران باستان نگهداری میشود، چنین بهنظر میرسد، که این شلوار از البسهٔ دوران اشکانی میباشد.
پا افزار
بر نقوش بازمانده از پادشاهان هخامنشی گونهای پا افزار (کفش) بر پای پادشاهان پارسی نمایان است، که شباهت زیادی با آنچه بختیاریها گیوه مینامند، دارد. بطور کلی پوشش مردان بختیاری بیش از دو هزار و هفتصد سال قدمت دارد، که این بیانگر آنست که بختیاریان همانطور که زبان، نژاد و فرهنگ خود را از اختلاط و دست اندازی مصون داشته، پوشش و لباس خوعشد را نیز محفوظ و اصیل نگاه داشتهاند.
سرشناسها
پیش از قاجار
علیمرادخان ممیوند چهارلنگ: رهبرانقلاب بختیاری در برابر نادرشاه.
ابوالفتحخان بختیاری: یکی از اعضای شورای سه نفره حکومتی با کریمخان زند.
علیمردان خان چهارلنگ: نایب السلطنه ایران پس از مرگ نادرشاه.
عصر قاجار و پهلوی
حسینقلی خان حاجی ایلخانی: مقتدرترین ایلخان بختیاری.
سردار اسعد بختیاری: از سران انقلاب مشروطه و فاتح تهران.
صمصام السلطنه: نجفقلی خان بختیاری نخست وزیر دولت مشروطه ایران.
ابراهیم خان ضرغام السلطنه: از سران انقلاب مشروطه و فاتح اصفهان.
محمد مصدق: نمایندهٔ چند دوره مجلس شورای ملی و نخستوزیر ایران و رهبر ملی شدن صنعت نفت ایران.
شاپور بختیار: آخرین نخست وزیر ایران در دورهٔ پهلوی.
تیمور بختیار: اولین رئیس ساواک در حکومت پهلوی.
علیمردان خان بختیاری: استبداد ستیز بختیاری در زمان رضاشاه پهلوی.
جعفر خان سردار بهادر: از فرماندهان انقلاب مشروطه، وزیر جنگ قاجاریه، وزیر پست و تلگراف در زمان رضاشاه پهلوی.
امیر مفخم بختیاری: فرمانده قشون نظامی ایران در زمان قاجاریه و از سران انقلاب مشروطه.
ثریا اسفندیاری بختیاری: ملکه سابق ایران در زمان پهلوی دوم.
تهیه و تنظیم : واحد تولید محتوای اصفهان تور
عشایر استان اردبیل
عشار استان اردبیل در ایران قدمتی چندهزار ساله دارند و از این حیث دارای ارج و مقام بسیاری می باشند. در این مطلب در اصفهان تور عشایر اردبیل را به طور کامل به شما معرفی کرده ایم. با ما همراه باشید.
جامعه عشايري يادگاراني از تاريخ درخشان و پرافتخار اين سرزمين كهن سال با قدمتي نزديك به ۱۲۰۰۰ سال تاريخي مي باشند . اين مردمان صادق و سلحشور و كم ادعا كهن ترين ارزش هاي بومي را ميراث دارند و حافظان اصيل سرزمين ايران و سرحدات كشور هستند. براساس سرشماري ۱۳۸۷ عشاير استان از دو ايل بزرگ بنام هاي ايل شاهسون با ۹۳/۴ درصد و ايل قره داغ با ۵/۱ درصد جمعيت و دو طايفه مستقل شاطرانلو با ۳/۸ درصد و طايفه مستقل فولادلو با۱/۳ درصد جمعيت در قالب ۱۵۱۹۲خانوار و ۸۰۰۰۰ نفر جمعيت ، تشكيل يافته است .
ایلات و عشایر حوزه شمال غرب
حوزه استقرار عشایر شمال غربی ایران شامل عشایر مستقر در سرزمین آذربایجان (استان های آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، اردبیل، زنجان) و بخشی از گیلان است كه به دلیل كوهستانی بودن منطقه از تنوع آب و هوایی برخوردار است. جنگل های تنك، مرغزارهای سرسبز و مراتع پهناور و سرسبز از ویژگی های این ناحیه است كه سبب رونق زندگی عشایر در این منطقه شده است.
در آذربایجان، ایلات و طوایف متعددی مانند ایل شاهسون و ارسباران زندگی می كنند. ییلاق آن ها عمدتا در كوهپایه های سبلان و قوشه داغ در پیرامون شهرهای مشگین شهر، سراب و اهر واقع است و طوایف خلخال در كوه های طالش زندگی می كنند. قشلاق شاهسون ها و طوایف ارسباران در دشت مغان و گرمسیر طوایف خلخال، حاشیه رود قزل اوزن است.
ایلات کردزبان میلان و جلالی نیز در همین حوزه در منتهی الیه شمال غربی در حاشیه مرز استان آذربایجان غربی با کشور ترکیه زندگی می كنند. مهمترين ايلات اين قطب را عشاير شاهسون، جلالي، قره داغ (ايل ارسباران) ميلان، شكاك، زرزا، پيران، پنيانشين، سادات، قره پاپاق، مامش و سعدلو تشكيل مي دهند.
عشایر شاهسون
شاهسون ها جزء ایلات و طوایف عشایری ترك تبار و ترك زبان ایران هستند از نظر پیشینه تاریخی ، نیاكان این گروه عشایری به اسم تركمنان “غز ” یا ” اغوز ” از اواخر قرن سوم هجری از مرزهای شمال شرقی ایران وارد سرزمین خراسان بزرگ شده و از سلطان محمود غزنوی اجازه استقرار در آن نواحی را یافتند . پس از مرگ سلطان محمود و طی دوران جنگ بین سپاه مسعود غزنوی و سلجوقیان ، تركان غز جانب سلجوقیان را گرفته و با شكست مسعود ، تركمن های غز به همراه سپاهیان پیروز سلجوقی وارد سرزمین ایران شده و در مناطقی از شمال شرق تا شمال غرب ایران و بخصوص در آذربایجانشرقی و دشت مغان ، نواحی وسیعی از آسیای صغیر ( تركیه امروزی ) ، قسمتهایی از شام (سوریه كنونی ) و شمال عراق پراكنده شده و عمدتاً به شیوه چادر نشینی گذران زندگی می كردند . از دوره صفویه تا قرن معاصر ، طوایفی از عشایر ترك زبان شاهسون در منطقه وسیعی از ایران پراكنده بوده اند . از میان مجموعه ایلات و طوایف ترك زبان مورد اشاره در دوره معاصر لفظ ایل شاهسون (ائل سون) فقط به آن تعداد از طوایف اطلاق می شود كه قلمرو و استقرار ییلاقی و قشلاقی آنها عمدتاً در استانهای اردبیل و آذربایجانشرقی قراردارد و تعدادی از طوایف شاهسون مستقر در منطقه قره داغ استان آذربایجانشرقی ” ایل ارسباران ” نیز اطلاق می شود .
الگو هاي كوچ و ايل راهها ( انواع، اشكال، وسيله، مسافت )
شيوه زيست عشاير مبتني بر زيست ييلاق و قشلاق بوده و به صورت عمودي از كمترين ارتفاع
(۴۰متر از سطح دريا ) تا ارتفاع ۴۵۰۰ متري ادامه دارد . تحولاتي كه در طي چند ساله اخير در استان اتفاق افتاد در كوچ و سازمان ايلي تحولاتي جدي بوجود آورد. شرايط اكولوژيكي حاكم بر مناطق عشايري سبب شده است كه عشاير دو بار در سال كوچ كنند ،بدين معني كه در اوايل پاييز از مناطق ييلاقي به مناطق قشلاقي كوچ كرده و بار ديگر در اواسط ارديبهشت ماه با تحول شرايط اقليمي به ييلاق بر مي گردند . بنابراين حدود ۴ ماه از سال در ييلاق و نزديك به ۷ ماه در قشلاق استقرار مي يابند و يك ماه نيز در رفت و برگشت و در مسير كوچ مي باشند.
عشاير استان با طي مسافتي حدود ۴/۴۳ الي ۲۸۰ كيلومترفاصله از مسير ۵ ايلراه خودشان را به ييلاق مي رسانند.
لازم به توضیح است عشایر استان اردبیل قبل از رسیدن به منطقه ییلاقی حداکثر ۱۵ روز در مناطق یازلاق می مانند و به تدریج خودشان را به ییلاقات می رسانند .
مسير كوچ و ايل راههاي اصلي عشايراستان :
۱- مغان – انجيرلو – قباله – برزند – شمسير – كنگرلو – ييلاقهاي مشگين شهر و حومه با مسافت ۵/۱۰۷ كيلومتر
۲- مغان – انجيرلو – شهر گرمي – بيل داشي – شهر رضي – روستاي ساميان – شهر اردبيل – ييلاقهاي باغرو و بزغوش با مسافت ۱۷۴ كيلومتر
۳- مغان- روستاي بران – روستاي آقا محمد بيگلو – روستاي زيوه – صلوات- كنگرلو – ارباب كندي – ساميان – اردبيل در شهر اردبيل به دو مسير
یيلاقهاي بالاي سرعين با مسافت ۷/۲۷۱ كيلومتر
ييلاقهاي شهرستان سراب با مسافت۹/۲۷۹كيلومتر
۴- سجهرود – برندق- نيساز – آق سو – سوسهاوا – ييلاق قزل بلاغ با مسافت۲/۱۰۶كيلومتر
۵- جعفرآباد – تيل- كرين- لرد – ييلاق طالشه درق با مسافت۴/۴۳كيلومتر
با بررسي مسافت ايل راههاي عشاير طولاني ترين مسير حد فاصل شهرستان پارس آباد از استان اردبيل و شهرستان واقع در استان آذربايجان شرقي به طول ۲۸۰ كيلومتر مي باشد و كوتاه ترين مسير مربوط به شهرستان خلخال ۴/۴۳ كيلومتر گزارش شده است .
چادر عشایر:
چادرها دو قسمت دارند، یک بخش چوبی که مي تواند متشکل از ۲۴، ۲۸ یا ۳۲ ستون باشد و قسمت پارچه ای که از نمد حاصل از پشم گوسفند تهیه می شود و توسط طناب های دست بافت بهم متصل می شود. حاصل کار بسته به تعداد ستون های به کار رفته اتاقی ۶×۶ یا ۶×۸ با سقف گنبدی شکل است.
صنایع دستی و فرآورده های لبنی:
صنایع دستی عشایر نیز بیشتر از پشم ساخته میشود. از جمله مهمترین صنایع دستی جامعه عشایری می توان به محصولات دست بافی چون قالی، قالیچه، گلیم، زیلو، ورنی، جاجیم، خورجین، توبره، چوقا، لباس های سنتی کلاه ، دستکش، جوراب نقشدار از پشم، گیوه و پاپوش، پلاس و … اشاره کرد. همچنین طناب هایی با طرح و نقش هاي مختلف است که گردشگران آن را عموما برای سوغات تهیه ميکنند.
صنایع دستی جامع عشایر استان از نظر مواد اولیه عمدتاً وابسته به دامهای عشایر می باشند. شایان ذکر است که ورنی عشایر ارسباران در کشورهای اروپایی و حوزه خلیج فارس به فروش میرسد.
عمده محصولات توليدي از شير خام شامل پنير ، كره و كشك مي باشد.
غذای عشایری:
غذاهایی که عشایر با آنها از مهمانان پذیرایی میکنند عمدتا به طور کامل از مواد طبیعی موجود شامل لبنیات، گوشت و سبزی های محلی تهیه شده است و شامل آبگوشت، کباب، بزباش، شیربرنج و آش دوغ است.
پوشاک عشایر:
عشایر، از معدود جوامعی هستند که شکل غالب پوشاک زنان و مردان آن ها از اصالت و هویت ویژه ای برخوردار است و با وجود آنکه در یکصد سال اخیر، تغییر و تحولاتی جدی به خصوص با رواج فرهنگ بیگانه حتی روی پوشش رخ داده است اما کمتر توانسته است اثری بر شکل و ماهیت پوشاک محلی عشایر بگذارد. آنان هرگز کم مهری به فرهنگ خودی خویش نشان نداده و در پوشش، از سنت های اصیل خود فاصله نگرفته اند.
تهیه و تنظیم : واحد تولید محتوای اصفهان تور
عشایر شاه سون
یکی از ایل های مهم در کشور ایران، ایل غیور شاهسون می باشد. ایل شاهسون که به صورت عشایری و معمولا الاچیقی زندگی می کنند در تاریخ و برهه های تاریخی گوناگون سهم موثری داشته اند. با هم این ایل را زیر ذره بین قرار خواهیم داد :
شواهد موجود بیانگر آن است که اگر نه همه، دستکم تعدادی از گروههای ایل شاهسون از دشت مغان به خرقان و خمسه کوچیدهاند.(که البته نباید این گروه را با اتحادیه ایل خمسه فارس اشتباه گرفت). شیوه زندگی عشایر شاهسون و بسیاری از ویژگیهای فرهنگی ، علی الخصوص آلاچیقهای نیمکرهای، آنها را از سایر گروههای ایلی ایران حتی ایلات خرقان و خمسه متمایز میسازد. پارهای از این ویژگیها را که منشاء ترکی دارند میتوان در میان سایر ایلات ترک زبان ایران مشاهده کرد. گو اینکه برخی طوایف شاهسون خاستگاه ترکی ندارند و توانستهاند پارهای از ویژگیهای متمایزشان را حفظ نمایند.
عنوان شاهسون به فارسی به معنی شاه دوست است. این عنوان پس از پیروزی انقلاب اسلامی به ایل سون یا دوستدار مردم تغییر نام یافت. اسکندر بیگ ترکمان مورخ معروف عصر صفوی استعمال کلمه “شاهی سیون” را ضمن وقایع فتح عراق در دوره شاه اسماعیل اول و همچنین بیان وقایع زمان شاه طهماسب به کار برده است. اما اصطلاح سیاسی این شعار زمانی اهمیت پیدا کرد که به طرفداران شاه اسماعیل دوم اطلاق شد و این در حالی بود که بر سر جانشینی شاه طهماسب بین جانشینان او اختلاف افتاد و در این میان دختر طهماسب به نام پریخان خانم که سیاستمدار مقتدری بود به طرفداری از اسماعیل میرزا خود را شاهیسون اعلام نمود.
امروزه شاهسونها علاوه بر مناطق گستردهای از کشور ایران در دیگر کشورهای همسایه از جمله جمهوری آذربایجان، عراق، ترکیه، افغانستان و کشمیر نیز سکونت دارند.
خاستگاه عشایر ایل شاهسون
با وجود اسناد نسبتاً فراوانی که راجع به تاریخ شاهسونها وجود دارد، منشا پیدایش شاهسونها و ایل شاهسون هنوز در پردهٔ ابهام قرار دارد. گمان میرود ایل شاهسون مجموعهای از گروههای قبایلی باشند که حدوداً بین قرن شانزدهم و هیجدهم به صورت اتحادیهای گردهم آمدند. در قرن حاضر درباره منشا پیدایش شاهسونها سه روایت متفاوت وجود دارد.
از جمله این روایات از جانب سرجان ملکم است با این شرح که میگوید :
شاه عباس اول از همان آغاز سلطنت ناگزیر به مقابله با زیادهطلبی امیران بزرگ قبایل قزلباش برخاست. وی بدین منظور، برخی از سران قزلباش را به خاک هلاکت نشاند و برای مقابله با طغیان قبایل قزلباش قبیلهای تاسیس نمود و آن را شاهسون یعنی دوستدار شاه نامید و از همه مردان قبایل خواست تا بهعنوان عضوی از این قبیله ثبت نام نمایند. شاه این قبیله را به عنوان فداییان و سرسپردگان خاندانش در نظر گرفت و با حمایت ویژهای که از این قبیله به عمل آورد، آن را از دیگران متمایز و برجسته ساخت.
ولادیمیر مینورسکی در مقالهای با عنوان “شاهسون” که در دائرةالمعارف اسلامی درج گردیده است، خاطرنشان میکند که اسناد و شواهد موجود روایت مالکم را تا حدی مغشوش ساخته است زیرا منابع تاریخی عصر صفوی ما را به این حقیقت که شاه عباس اول قبیلهای را ایجاد نموده و آن را شاهسون نامیده باشد رهنمون نمیسازد.
روایت شاهسونها متفاوت با روایت مالکم است. اما در تضاد با آن نیست و تنها در جزئیات اختلاف وجود دارد. شاهسونها نیز مهاجرت اجدادشان را از آناتولی تائید نمودهاند. روایت رسمی و مورد قبول افراد ایل که در نوشتههای مربوط به ایل شاهسون نیز منعکس گردیده، در قرن حاضر اولویت یافته است. به اعتقاد شاهسونها ایل شاهسون از سی و دو طایفه با موقعیتی برابر تشکیلشده است. شاهسونها مدعی هستند که آنان هیچ وقت تحت امر یک رئیس ارشد نبودهاند. مطابق نظریههای رایج، شاهسونها در زمان صفویه در مغان به سر میبردهاند. اما در مورد بومی بودن و یا مهاجر بودن آنها به منطقه و در صورت پذیرش مهاجرت، بر سر زمان مهاجرت اختلاف دیدگاه وجود دارد.
با توجه به روایات و سندیتهای تاریخی موجود، اتحادیه ایل شاهسون از چند طایفه شامل بومیان دشت مغان (احتمالاً آلانها و تیره مهرگانیان آریایی نژاد ” آینالیها = آئینهایها، مهرپرستان”) و مهاجرینی مانند اعقاب طوایف افشار و طوایف شاملو (مهاجر از آناتولی) و برخی از قبایل قزلباش و غزهای ترک نژاد آسیای میانه، تشکیل یافته باشد که تحت یک اتحادیه سیاسی، نظامی و اجتماعی خاص با زبان رسمی ترکی ائیلیاتی برای افراد ایل، گرد هم آمدهاند و در سدههای ۱۶ تا ۱۸ میلادی نقش سیاسی و نظامی پر رنگی را در تاریخ منطقه و حتی ایران داشتهاند.
وجه تسمیه اصطلاح شاهسون
در معنای واژه شاهسون که محتوی پارهای ارزشهای نمادین است میبایست بیشتر پژوهش گردد. در کل واژه شاهسون دارای مفاهیمی است که به شرح زیر آورده شده:
در وهله اول از واژه شاهسون معنای سرسپردگان شاه استنباط میگردد.(دوستداران شاه)
در وهله دوم، این واژه بیانگر سر سپاری به طریقت صفویه , مذهب شیعه و ائمه به خصوص علی بن ابیطالب است که شاهان صفویه نمایندگان آنان به شمار میرفتند و نه تجلی و تجسم آنان.
در وهله سوم واژه شاهسون حس انزجار و مخالفت شدیدی را نسبت به عثمانی سنی مذهب که دشمن دیرینه صفویان شیعه مذهب بودند، پدید میآورد. اعلام شاهسونی از سوی روسای قبایل بدین معنا بود که آنان پیروی از فرامین شاه را در حکم فرایض دینی و اخلاقی خود تلقی میکردند.
در وهله چهارم میتوان معنا و مفهوم شاهسونی را در حس میهندوستی و ایران پرستی در نزد مردمان شاهسون جستجو کرد.
ساختار اجتماعی ایل شاهسون
هرم سازمان تولیدی ایل شاهسون از خانوار آغاز و به تیره و طایفه ختم میشود. در گذشته ریاست طوایف را خانها به عهده داشتند که امروز از مزایای اجتماعی-اقتصادی و سیاسی شایانی برخوردار بودند ولی قدرت آنها در برابر خوانین ایلیاتی سایر عشایر مانند قشقایی بسیار ناچیز بود. در راس هر رده کوچک نیز مسؤلی قرار داشت که آق سقل نامیده میشد.
خصوصیات اجتماعی ایل شاهسون
مسکن
شاهسونها به مجموعه چند آلاچیق و کومهای که در یک نقطه برپا شده باشد، اوبه میگویند. محلی که اوبه در آن قرار گرفته و یا به جایی که چادرها در آنجا برافراشته میشوند یورد اطلاق میگردد. مشخصه اصلی یورد سنگ چینهای هلالی شکل (قوسی) است که به موقع استقرار اولین آلاچیق یا کومه در آنجا، برای گذاشتن فارماش (جا رختخوابی پشمی) و سایر اسباب و اثاث چیده شده و چوبهای چادرها به این فاصله تقریبی یک متر خارج از این سنگچین هلالی چیده میشوند. سبب اصلی چیدن این سنگها به خاطر مصون نگهداشتن اسباب و اثاث پشمین از تماس با کف زمین جلوگیری از نفوذ نم و رطوبت به داخل آنهاست. معمولاً هر فرد عشایر تا آخر عمر به خاطر دارد که در کدام یورد به دنیا آمده است. همچنین هرکدام از این یوردها دارای القاب یا عناوین قراردادی به خصوص هستند که ممکن است برخی از اسامی یادآور یک جریان تاریخی و یا واقعه و پیشامدی نیز باشد. به دلیل اینکه در مقایسه با سایر مناطق عشایری ایران هر دو ناحیه سردسیر و گرم سیر شاهسون، (تابستان ییلاق و زمستان قشلاق) آب و هوای سردی دارند به همین خاطر عشایر شاهسون به تجربه دریافتهاند از چادری استفاده نمایند که حتیالمقدور بیشترین هماهنگی را با شرایط محیطی داشته باشد.
آلاچیق و کومه
آلاچیق و کومه مسکن اصلی عشایر شاهسون در ییلاق میباشد. آلاچیق یکی از مشخصات و نشانههای عشایر شاهسون است که چادر نیمکرهای شکل میباشد و کومه چادر دالانی شکل دارد و معمولاً از آلاچیق کوچک تر است و از جنس خشنی و با آلاچیق که با دقت و مهارت و ظرافت درست میشود قابل مقایسه نمیباشد. آلاچیق همیشه با کومه همراه میباشد.
پوشاک
امروزه پوشاک مردان و زنان شاهسون همانند پوشاک روستائیان اطراف منطقه میباشد و هرگونه تغییر و تحولی در نوع یا شکل لباس روستائیان بهوجود آمده است در ترکیب و نوع لباس عشایر شاهسون نیز این تغییرات مشاهده شده است. در زمانهای قدیم مردان و زنان منطقه دارای لباس مخصوص بودهاند که امروزه حتی در دور افتاده ترین نقطه آذربایجان و دیگر نقاط نیز هیچ اثری از آن پوشش دیده نمیشود. زنان شاهسون (البته برخی بخصوص زنان سالخورده) تا حدودی بافت سنتی پوشاک خود را حفظ کرده و در مواردی نیز هیچ الگو یا ترکیب جدیدی را دربافت سنتی لباس خود راه ندادهاند.
پوشاک زنان شاهسون شامل ۹ تکهاست که عبارتند از
کوینک (پیراهن)
تومان (تنبان یا دامن شلیتهای)
یایلیق (روسری)
آلین یایلیقی (چارقدی که از روی یایلیق و برای نگهداشتن آن از بالای پیشانی بسته میشود)
آرخچین (عرقچین)
یل (نیم تنه سادهای که زمستانها روی جلیقه پوشیده میشود.)
جوراب
جلقا (جلیقه بی آستین)
باشماق (کفش)
ياشماق (دستمالی كه بر روي دهان مي بستند)
صنایع دستی عشایر ایل شاهسون
در مطالعه اقتصادی عشایر شاهسون صنایع دستی بعد از فعالیتهای دامداری و کشاورزی قرار میگیرد. زندگی کوچ نشینی که بر پایه پرورش دام و تولید فراوردههای دامی بویژه گوسفند و بز استوار است امکان تهیه مواد اولیه برای تولید دست بافتهای مختلف را با بکارگیری سلیقه و هنر خلاقه زنان شاهسونی فراهم نمودهاست.
از جمله صنایع دستی تولیدی توسط زنان عشایر شاهسون عبارتند از: قالی و قالیچه -گلیم، زیلو، جاجیم و خورجین – پلاس (چادر) – چوقا یا برک – کلاه – دستکش – جوراب – گیوه – پاپوش – حصیر – مفرش – نمک دان و….
دلبافتههای عشایر ایل شاهسون
شاهسونیها از فراوردههای دامی از جمله پشم برای صنایع دستی استفاده میکنند که بهصورت دلبافتههایی که حاصل هنر، ذوق، اندیشه، خاطرات تاریخ و برداشتهایی که از طبیعت و محیط اطراف داشتهاند در قالب هنرهای تجسمی به صورت نقش بر روی دستبافته ایجاد میکنند. برخی از نقشها مثل علامت گردونهمهر نشانگر چهار عنصر جهان است و برخی دیگر برداشت از طبیعت وگل و گیاهی است که به صورت اشکال هندسی درآمده است ونقشهای دیگری نیز وجود دارد که حیوانات در آن نمایان هستند که براساس داستانهای افسانهای یا علاقهٔ شخصی به کار گرفتهشدهاست.
جاجیم
جاجیم یکی از دلبافتههای ایل شاهسون است. طریقه بافت آن بدین صورت است که پشم گوسفندان را شسته و آنها را با دستگاه ریسندگی به نخ تبدیل کرده و بعد بارنگهای گیاهی آنها را رنگ میکنند و شروع به بافت جاجیم میکنند. بدین صورت که اول جایی وسیع و آزاد را انتخاب میکنند و بعد عمل چلهدوانی را شروع کرده که در این روش نقش اولیه جاجیم مشخص میشود و با بافتههای دیگر جاجیم تفاوت دارد. برای چلهدوانی فردی که وارد است در نقطهای مینشیند و تارها و نقشها را نگاه میکند و افراد دیگر گلولههای دار را به دور دار میپیچانند. در جاجیم نقشهای گوناگونی به کار میرود که از جمله آنها میتوان به یدیقارداش،قیقاج،لمه،دنهمه،بویرگ،چیت و … اشاره کرد. جاجیم باعرض ۲۰_۲۵ سانتیمتر و با طول ۳۰_۴۰متر است. که بعد از بریدن آنها را به هم میدوزند و زیرانداز تهیه میکنند. این نوع کار به دلیل سبک بودن و ظرافت آن در تهیه مبلمان، پادری، رومبلی و… استفاده میشود. ابزارهایی که برای تهیه جاجیم مورد استفاده قرار میگیرد عبارتند از:چوبکهایی برای بالا و پایین بردن تارها، دار، چوبی که عرض جاجیم را نگهدارد، سهپایهای از جنس چوب، چوبکهایی نازک برای نقش اندازی و دفتهچوبی که برای محکم شدن پودو ضربه زدن استفاده میشود.
گلیم
از دل بافتههایی است که قدمتی طولانی دارد. نوع بافت آن ساده و بدون پرز بوده و با نخهای پنبهای، پشمی، کنفی و با مخلوط تار و پود بافته میشود. نخپنبهای برای تار و نخ پشمی رنگی برای پود استفاده میشود. در گلیمبافی تهیه نقشه الزامی نیست، نقش بافی آن بیشتر به صورت ذهنی است. گلیم را به سه روش برجسته، ساده و ورنی میبافند؛ که برجستهبافی زمینهای ساده دارد و شکل آن شبیه قالی پرزدار است به این طریق که از روی نقشهی قالی بر چله گلیم گره میزنند و در آخر پرز اضافی آن را میچینند. در ساده بافی هرکدام از پودها را یکی در میان از بین چله عبور میدهند. این نوع از گلیم دو رو دارد و برای تهیهآن نیاز به نقشه از پیش تعیین شده ندارد. نقش به کار رفته در آن بیشتر هندسی است و به ندرت از نقوش منحنی در آن استفاده میشود. نوع دیگر که ورنی است یکرو بوده و پرز ندارد و معمولاً آن را به صورت ذهنی و بدون نیاز به نقشه میبافند.
پلاس
برای این نوع دستبافتِ ابتدا پشمها را شسته، نخریسی و سپس رنگآمیزی کرده و بعد از اینکه آماده شد شروع به بافتن میکنند که در مرحله اول چلهدوانی کرده و پس از آن نقشاندازی میکنند. از نقشههایی که در این بافت استفاده میشود میتوان به چیچک، لمه، یدیقارداش، دورتگوز و … اشارهکرد. بعد از اینکه پلاس بافتهشد آن را میبرند و سپس تکهها را به هم وصل کرده و به عنوان زیرانداز استفاده میکنند. به دلیل ظرافت و سبکی آن میتوان بهعنوان روکش مبلمان هم استفاده کرد.
خورجین
به صورت کیسهای بزرگ بافته میشود که برای حمل وسایل فیمتی عشایرها به هنگام کوچ بر روی شتر میاندازند. خورجینها به چندین روش ساختهمیشوند نوع ساده آن را همانند جاجیم میبافند و مثل خورجین میدوزند ونوع رنگی و نقشدار، که به نامهای خلیخورجین، دنهمه، قیناغ و … وجود دارد.
ورنی
این نوع کار با عبور دادن پود از تار و پیچاندن نخخامه به دور نخهای تار شکل میگیرد. نوعی زیرانداز یکرو و بدون پرز است که چیزی بین گلیم و قالی است؛ از این لحاظ که در آن گره به کار نمیرود شبیه گلیم و از لحاظ نقش و طرح آن شبیه به قالی است. وسایل موردنیاز برای این نوع بافت:شانه، پود اصلی، دفتین، دار و … است.
پرده
نوعی دیگر از دستبافها است که بر روی دارهای افقی بافته میشود و نخی که برای این نوع بافت به کار میرود از جنس پشمی ظریف است.
آسمالیغ
دست بافتهای است که افراد عشایر وسیلههایی را که در مدت روز به آن احتیاج بیشتری داشته باشند را در آن میگذارند و جنس آن بیشتر از نوع جاجیم و ورنی است.
اورکن
دل بافتهای است که با نخهای رنگی آمادهشده و معمولاً در ابعادی به عرض ۱۰-۸ سانتیمتر و به طول ۵-۴ متر بافته میشود. از نقشهای این نوع کار میتوان به داراغ،تیرمه، دورتگوز،ایرشمه و … اشاره کرد.
نمکدان
این نوع دستبافتِ از دو تیکه بافت و به صورت بطری شکل درست میشود که بافت پشت آن با طرح گلیم و رندبافت است و قسمت زیرین آن قالیبافی است. بعد از اینکه کار بافت تمام شد نمکدان را آستر میگیرند و سر و ته آن را با نخهای پشمی میدوزند.
چوال
این نوع بافت به دو روش بافته میشود. یک نوع بر روی دارهای عمودی که معمولاً به روش گلیم بافته میشود و نوع دیگر بر روی تارهای افقی و به روش پلاس میبافند که بعد از بافته شدن آن را با یک پهنا و دو بلندی به صورت کیسه به هم میدوزند و در قسمت درب آن قلابهایی میدوزند تا بتوانند درب آن را ببندند. از چوال برای نگهداری مواد غذایی و … استفاده میکنند. چوال به پنج نوع:شالچوال، ائونچوالی، قرخیلیقچوالی، باغاچاناغی و الچوالی بافته میشود.
مفرش
نوعی دیگر از دلبافتهها میباشد که مستطیلیشکل است و به صورت ورنی، گلیم، قایغ، فرش و … بافتهمیشود و در سه نوع قییاغ،خکی و گلیمی میبافند. گعبه، گول، بئلیباغلی از نقشهای آن میباشد. این نوع دستبافته برای تمیز نگهداشتن وسایل و رختخوابها استفاده میشود و همچنین کار عشایر را برای حمل وسایل در موقع کوچ آسانتر میکند.
مراسم عید نوروز و چهارشنبه سوری
عید نوروز و چهارشنبهسوری از شادترین روزهای شاهسونها است. شب چهارشنبهسوری آجیل گوناگون از نخودچی و گندم بوداده و غیره درست میکنند، آتشبر میافروزند و بچهها از روی آن میپرند و صبح روز چهارشنبه آبتنی میکنند. در عید نوروز تخممرغ رنگ میکنند و به دید و بازدید میروند و تخممرغها را بین بچهها پخش میکنند و آخر سر نیز همگی جمع شده و به خانه آق سقل و یا رئیس طایفه میروند. آنها معتقدند که به هنگام تحویل سال، یک لحظه آبهای روان از حرکت باز میماند و درختان سر خود را به زمین میگذارند.
مراسم خواستگاری و عروسی
در خواستگاری دو نفر ریشسفید از خانواده داماد به چادر پدر عروس رفته و عهد و پیمان میبندند که خیلی به آن اهمیت میدهند. پس از خوردن شیرینی و بلافاصله پس از موافقت و عهد و پیمان در خواستگاری، خانواده داماد به محل عروسی رفته و یک روسری کلاغی، گردن بند، آئینه و شیرینی همراه میبرند. ممکن است جشن عروسی تا بیست روز طول بکشد. در طول این مدت مهمانیها برگزار میشود و در روز آخر هر مهمانی، مبلغی به عنوان طویانه (پول شیرینی) به صاحبخانه میپردازند.