آشنایی با زندگی عشایر

پست شده به وسیله : اشکان علینقیان/ 1057 0

جامعه عشایر در ایران جامعه مهمی به شمار می روند و بر مناسبات اجتماعی و سیاسی و البته اقتصادی کشور تاثیر مهمی دارند. در این مطلب در اصفهان تور شما را با زیر و بم زندگی عشایر در ایران آشنا می کنیم.

ترکیب اجتماعی جمعیت ایران، متشکل از سه جامعه متمایز شهری، روستایی و عشایری است. حیات اجتماعی در این سرزمین از دیرباز متأثر از روابط متقابل و زندگی توأمان جوامع مذکور بوده و در این میان، جامعه عشایری همواره، نقشی بارز و تعیین کننده در سرنوشت سیاسی و زندگی اقتصادی کشور داشته است.
پهنه وسیعی از ایران، قلمرو زیست و فعالیت این جامعه بوده که اکنون نیز کمابیش چنین است. گرچه امروزه عشایر نسبت محدودی از جمعیت کشورند، ولی به اقتضای شییوه زیست، قلمرو وسیعی از کشور، فضاهای زیستی عشایری است.

قلمرو زیستی عشایر نشان می دهد که بخش وسیعی از مناطق غربی، جنوب شرقی و شمال کشور، سرزمینهای عشایری است. وسعت این سرزمینها ۹۳۶ هزار کیلومتر مربع است که حدود ۵۹% از مساحت را تشکیل می دهد. بخشی از سرزمینهای عشایری، فضای زیستی مشترک با جامعه روستایی و شهری و قسمتی نیز مستقلاً “زیست بوم” عشایری است.
تمرکز عشایر عمدتاً در نیمه غربی و جنوبی کشور، به ویژه حول محور زاگرس بوده و در زاگرس میانی، استقرار عشایر بیشتر است. توزیع جغرافیایی قلمرو های عشایری در استان ها متفاوت است. در برخی از استان ها مانند کهگیلویه و بویر احمد امامی استان زیست بوم عشایر و در برخی از استان ها نیز مانند اصفهان، گستره محدودی از استان، قلمروهای عشایری است.

عشایر کوچنده در ۹۶ ایل و ۵۴۷ طایفه مستقل تشکیل یافته اند، که قریب ۸۰% از جمعیت عشایری به ۹۶ ایل و بقیه به طوایف مستقل تعلق دارند. متوسط جمعیت ایلهای ایران ۵۸۳/۹ نفر است . ۱۷ ایل بزرگ ( بیش از ۲ هزار خانوار) حدود ۵۶% و سه ایل بختیاری، قشقایی و ایلسون ( شاهسون) قریب ۳۰% از جمعیت عشایری را در بر می گیرد.
اکثر ایل های بزرگ در پیرامون سلسله جبال زاگرس به ویژه قلمرو میانی آن به سر می برند. بیش از ۳۵% از عشایر در سه استان به هم پیوسته فارس، چهارمحال بختیاری و کهگیلویه و بویر احمد استقرار یافته اند و استان فارس بیشترین شمار عشایری ایران را در خود جای داده است.

جمعیت عشایری ایران در ابتدای قرن پیش، قریب نیمی از نفوس کشور را در بر می گرفت. در آغاز قرن حاضر حدود ۲۰% تا ۲۵% جمعیت کشور را شامل می شد. با گسترش آبادی نشینی در خلال قرن اخیر سهم جمعیت عشایری به حدود ۱۰% در آغاز دهه چهل و به کمتر از ۵% در دهه کنونی رسیده است.
جمعیت عشایری کشور از ساختار بسیار جوانی برخوردار است که معلول فزایندگی ابعاد باروری و تشدید نرخ رشد طبیعی است. الگوی باروری در تعدادی از ایلات و طوایف بسیار نزدیک به حد بیولوژیک و گاه بیشتر از ۹ مولود است.
میزان بار تکفل نظری و اقتصادی، بیانگر تنگی معیشت و تحمل شرایط دشوار اقتصادی در زندگی عشایری است. الگوی ازدواج نیز یه خاطر الزامات معیشتی، پیش رس بوده و نسبت ازدواج در گروه سنی ۱۰ تا ۱۹ ساله، به ویژه بین زنان در قیاس با جامعه روستایی و شهری کشور قابل ملاحظه است.

الگوی کوچ نشینی

عشایر کشور در شرایط کنونی از نظر الگوی زیست به سه گروه عمده و متمایز نقسیم می شوند: عشایر صحرانشین، نیمه صحرانشین و یکجانشین

عشایر صحرانشین :

این گروه از عشایر، کوچ رو محض بوده و فاقد ساختمان و خانه چینه ( خشت و گلی) در ییلاق و قشلاق می باشند وتمامی سال را در زیر چادر یا سرپناهی متحرک به سر می برند.
زندگی اقتصادی این گروه عمدتاً متکی بر دامداری و مرتع، منبع اصلی تأمین خوراک دام است. اکثریت این گروه از عشایر را بهره برداران فاقد زمین تشکیل داده اند.

 

عشایر نیمه صحرانشین :

گروهی از عشایر کوچ رو که در قشلاق یا در ییلاق و یا هر دو دارای خانه بوده، نیمه صحرانشین تلقی می شوند. این گروه مدتی از سال به ویژه زمستان و ماهای سرد را در خانه خشت و گلی یا در بناهای شاخته شده از مصالح سخت به سر می برند.
اکثریت خانه ها و بناهای ساخته شده عشایری در قشلاق است و مدت اقامت در قشلاق نیز بیش از ییلاق است. به همین جهت در زمستان تشخیص عشایر نیمه صحرانشین از روستاییان دشوار است.
زمینه اصلی فعالیت این گروه از عشایر نیز دامداریست. ولی با زراعت و باغداری در ییلاق و قشلاق یا هر دو قلمرو توأم است. تأمین غذای دام صرفاً متکی به مراتع نیست و تعلیف دستی به ویژه در قشلاق یه مرور اهمیت بیشتری یافته است.

عشایر یکجانشین :

این گروه از عشایر در قشلاق یا ییلاق به طور دایم اقامت گزیده اندو بخشی از آنان به رمه گردانی دام در مراتع پیرامون کانونهای استقرار بسنده می کنند و برخی نیز فقط دامهایشان را برای استفاده از علوفه مرتعی به عشایر خویشاوند گروه اول و دوم می سپارند. در مواردی نیز علیرغم تمرکز فعالیتهای زراعی در قلمرو استقرار دایمی، از نسق زراعی خود در قلمرو دیگر، به شیوه های متفاوت مانند اجاره اراضی استفاده می کنند.
الگوی زیست این گروه از عشایر که به دلایل متعدد زندگی چادرنشینی را رها کرده و یکجانشین شده اند، روستایی است. گرچه هنوز پای بندی، وابستگی و علایقی به زندگی عشایری دارند که متناسب با قدمت استقرار، این پیوندها گسسته می شود. البته در این گروه طیفهای متفاوتی وجود دارد که بخشی از آنان دارای شرایط بالقوه ای برای کوچ می باشند. در گذشته نیز بارها عشایر یکجانشین پس از مدتها استقرار و آبادی نشینی، مجدداً چادرنشینیانی کوچ رو شده اند، به ویژه عشایری که به اجبار با تخته قاپو و یا به دلیل استیصال و فقر اسکان یافته اند. چنانکه پس از انقلاب اسلامی و در گرما گرم جنگ نیز جماعتهایی از عشایر اسکان یافته به کوچ روی آورده اند.

منابع معیشت عشایر

محور و زمینه اصلی فعالیتهای اقتصادی در جامعه عشایری دامداری است که نقش تعیین کننده و بارزی در این شیوه از زندگی دارد. سایر فعالیتهای تولیدی عشایر مانند زراعت، صنایع دستی و … از اهمیت کمتری برخوردار بوده و تحت الشعاع دامداری است.

۱- دامداری :

دامداری عشایری بر مبنای تعلیف دام از مرتع سازمان یافته است. این وابستگی بر تمامی شئون زندگی و الگوی زیست عشایری تأثیر نهاده، به طوری که به پرورش دام های نشخوارکننده با استفاده از مراتع طبیعی اشتغال دارند وکوچ نشینی عمدتاً از تبعات چنین فعالیتی است. بر همین اساس عشایر ناگزیر به جابه جایی های دسته جمعی و دشوار در عرصه مراتع بوده و مسیرهای طولانی را از جلگه های پست قشلاقی تا دامنه ها و مرتفعات صعب العبور ییلاقی طی می کنند تا از مراتع قابل تعلیف، غذای دام های خود را تأمین کنند. پذیرش این شیوه معاش دشوار با زندگی سرگردان و مشقت بار، بدان خاطر است که عشایر می توانند به پشتوانه حقوق عرفی از مراتع سنتی خود، بدون پرداخت هزینه ای بابت علوفه مرتعی استفاده کنند.
دام، سرمایه اصلی عشایر کوچنده است و سرمایه دامی عشایر کشور در شرایط کنونی قریب ۵/۱۷ میلیون واحد دامی است که عمدتاً ( ۴/۸۶% ) دام کوچک اتست.

مهمترین فراورده های دامداری عشایری گوشت قرمز و شیر است که به ترتیب حدود ۲/۱۳% گوشت قرمز و ۱/۸% شیر تولیدی کشور است. ارزش تولیدات دامی عشایر کوچنده حدود ۲۲۰ میلیارد ریال است که ۶۹% آن از تولید گوشت، ۲۳% از تولید شیر و بقیه از پوست و الیاف دامی است. عمده ترین اقلام هزینه دامداری عشایری علیرغم استفاده از مراتع، مربوط به تأمین خوراک دام است که قریب ۹۸% از میزان هزینه ها را در بر می گیرد. روی هم رفته حدود ۴۵% از نیاز غذایی زراعی عشایری نیز جوابگوی قریب ۵% از نیاز غذایی دام است. نتیجتاً بالغ بر نیمی از غذای مورد نیاز دام های عشایری می بایست به شیوه های مختلف مانند اجاره سرچر و پس چر مزارع روستاییان، خرید جو و علوفه و … با پرداخت هزین هایی که به مرور فزونی می یابد پرداخت گردد.

به همین جهت تأمین غذای دام امروزه مهمترین و اساسی ترین مسأله عشایر است. زیرا با توجه به تخریب گسترده و کاهش دام افزون سطح و بهره دهی مراتع و همچنین افزایش قدر مطلق دامی، نیاز به تولید محصولات علوفه ای اهمیت ببیشتری می یابد. در حالی که حدود ۳/۴۶% از بهره برداران عشایری فاقد زمین مزروعی بوده و بقیه نیز به ازای هر ۶۰ واحد دامی، به طور متوسط دارای یک هکتار زمین مزروعی بوده اند. متوسط زمین مزروعی برای خانوار عشایری حدود ۵/۲ هکتار و متوسط زمین زیر کشت معادل ۷/۱ هکتار است که فقط ۵/۰ هکتار آن زراعت آبی است.
سرانه دام خانوار عشایری قریب ۱۰۰ واحد دامی است که در برخی از ایلات مانند خمسه، ایلسون و قشقایی بیش از ۱۰۰ و تا حدود ۱۸۰ واحد دامی است. ولی در ایلات و طوایف متعددی نیز سرانه دام کمتر از ۵۰ رأس دام بوده و نسبت بهره بردارانی که کمتر از صد واحد دامی دارند، بیش از ۶۳% است .

گله های عشایری در گذشته عمدتاً داشتی یوده که با مقتضیات زندگی عشایری سازگار است. اما با سیطره بازار و تضعیف اقتصاد خود مصرفی، افزایش قیمت گوشت و دشواریهای کوچ، گرایش به نگهداری دام های گوشتی فزونی یافته که منشاء تحولی در اقتصاد دامداری عشایری است. این تحول موجب تغییراتی در تمامی جنبه های زندگی عشایری شده است. کوچ دسته جمعی تا حدودی ضروریتهای وجودی خود را از دست داده و شرایط تاریخی مناسبی برای دگرگونی کوچ نشینی محض مهیا شده و سازمان ایلی به دلیل فقدان کارکردهای سنتی خود، بیش از پیش در معرض فروپاشی است. مراتع سهم چندانی در تأمین غذای دام عشایری ندارد و به اتکای علوفه مرتعی، سازماندهی فالیتها و تولید گوشت میسر نیست. کوچ بالغ بر نیمی از خانوار عشایر کمتر از ۵ روز و غالباً به صورت رمه گردانی است. به همین جهت کمبود غذای دام در قشلاق حاد و اساسی است و عشایر برخلاف گذشته ناگزیرند با صرف هزینه، تعلیف دام را امکان پذیر سازند، که بی شک مستلزم تحول اقتصاد دامی است. امروزه قریب ۳۰% از ارزش تولیدات دامی عشایر، هزینه های واسطه ای است که عمدتاً هرینه های خوراک دام است و بالغ بر ۸۰% از هزینه های خوراک دام عشایر در قشلاق است. بر این اساس گره کور در مسایل پیچیده جامعه عشایری، غذای دام و گشایش این گره در گرو تلفیق فعالیتهای زراعی و دامی با تخصیص و تجهیز منابع آب و خاک به ویژه در قلمرو های قشلاقی است.

۲- زراعت :

زراعت و باغداری همواره فعالیت جنبی و مکمل در زندگی عشایری کشور بوده که به منظور تأمین نیازهای غذایی از دیرباز رواج داشته است. امروزه هدف از تولید زراعی، صرفاً به تولید مواد غذایی مورد نیاز خانوار محدود نمی شود، بلکه تولید محصولات علوفه ای را نیز در بر می گیرد. فعالیت زراعی مفصل و گذرگاه اصلی زندگی عشایری از کوچ نشنینی محض به اشکالی دیگر از این شیوه زیست است که نهایتاً به یکجانشینی محض منتهی می گردد.
ویژگیهای بارز زراعت عشایری، ابتدایی بودن ابزار و تکنولوژی کشاورزی، عدم تنوع در کشت، بی توجهی نسبی به مرحله داشت در زراعت، فقدان نظام آبیاری، ضعف کارایی و روحیه دهقانیت در زارعین عشایری است.
کوچکی و پراکندگی مزارع در ییلاق و قشلاق از خصوصیات عام زراعت عشایری است. متوسط سطح اراضی کشاورزی برای هر خانوار عشایری قریب ۵/۲ هکتار و برای بهره برداران صاحب زمین عشایری حدود ۸/۴ هکتار است (این نسبت در ایل سونها حدود ۴/۸ هکتار و در ایل ذلکی ۳/۱ هکتار است).

۳- صنایع دستی :

عشایر کشور با صنعت نوین و ماشینی، عمدتاً از طریق مصرف برخی از محصولات صنعت در دهه های اخیر آشنایی دارند وگرنه صنایع سنتی عشایر با تکنیک ابتدایی، محدود به تولید فرآورده های دستی است. صنایعی مانند تولید سیاه چادر، گلیم، جاجیم، خورجین و قالیبافی در ابتدا برای تأمین نیازهای اولیه زندگی ایلی پدید آمده و تکامل یافته اند. بعدها با گسترش مناسبات پولی _ کالایی و متداول شدن دادوستد با مراکز مبادله ( روستایی و شهری) بخشی از این محصولات به بازار راه یافته و منبع مکملی برای درآمد و اشتغال در جامعه عشایری گردیده است. گرچه رسوخ این مناسبات به تدریج موجب رواج مصنوعات شهری در میان عشایر شده و صنایع دستی عشایر ناتوان از رقابت با کالاهای صنعتی در معرض زوال و نابودی قرار گرفته است.

 

مبادلات و الگوی مصرف

در الگوی سنتی، مبادله کالا با کالا اهمیت ویژه ای داشته، به طوری که حتی امروزه علیرغم دگرگونی های گسترده در امر دادو ستد، هنوز در برخی از موارد محتوای مبادلات کالایی است.
علیرغم تحول الگوی مصرف، هنوز تفاوت های بسیاری در مصارف و هزینه های خانوار جامعه عشایری با خانوارهای شهری و روستایی وجود دارد. بر اساس بررسی های انجام یافته در قلمرو دو منطقه نمونه ( زاگرس میانی و جنوب شرقی کشور) هزینه های سالانه یک خانوار عشایری قریب ۷۰% آن مربوط به هزینه های خوراکی و دخانی و بقیه هزینه های غیر خوراکی است. سهم بسیار زیاد هزینه های خوراکی، نشانگر فقر و زندگی محقرانه خانوارهای عشایری است. نان و لبنیات به ترتیب با ۹/۱۷% و ۵/۱۶% مهمترین اقلام اجزای هزینه های خوراکی و دخانی خانوارهای مورد بررسی بوده است.

هزینه های زندگی خانوارهای عشایری در مقایسه با خانوارهای شهری و روستایی در سطح پایین تری است.
فزونی شاغلین جوان و بالا بودن نرخ اشتغال در زنان ( حدود ۳/۴۰% ) یکی از وجوه تمایز بین جامعه عشایری با جوامع شهری و روستایی است. زمینه اصلی اشتغال عشایر در وهله نخست فعالیتهای کشاورزی ( ۶۷/۹۰% ) و سپس صنایع دستی است. اشتغال در بخش خدمات و سایر زمینه های فعالیت بسیار محدود است. گرچه در سالهای اخیر نسبت اشتغال در این زمینه ها بالنسبه فزونی یافته است.

سواد در جامعه عشایری گرچه پدیده ای رو به گسترش است. ولی هنوز حدود ۴۳% از خانوارهای عشایری بدون فرد با سواد و حدود ۷۳% از جمعیت ۶ ساله و بیشتر عشایری بی سوادند. نرخ با سوادی در زنان عشایر بسیار پایین و معادل ۱۴% و در مردان عشایر قریب ۳۹% است. اکثریت باسوادان عشایر ( حدود ۷۵% ) را مردان تشکیل می دهند. هرچند در سالهای اخیر گرایش زنان به آموزش بیشتر شده و به همین دلیل نسبت زنان محصل به کل زنان باسواد بیشتر از نسبت مشابه در مردان عشایری است.

 

تهیه و تنظیم : واحد تولید محتوای اصفهان تور

 

عشایر استان اردبیل

پست شده به وسیله : اشکان علینقیان/ 948 0

عشار استان اردبیل در ایران قدمتی چندهزار ساله دارند و از این حیث دارای ارج و مقام بسیاری می باشند. در این مطلب در اصفهان تور عشایر اردبیل را به طور کامل به شما معرفی کرده ایم. با ما همراه باشید.

جامعه عشايري يادگاراني از تاريخ درخشان و پرافتخار اين سرزمين كهن سال با قدمتي نزديك به ۱۲۰۰۰ سال تاريخي مي باشند . اين مردمان صادق و سلحشور و كم ادعا كهن ترين ارزش هاي بومي را ميراث دارند و حافظان اصيل سرزمين ايران و سرحدات كشور هستند. براساس سرشماري ۱۳۸۷ عشاير استان از دو ايل بزرگ بنام هاي ايل شاهسون با ۹۳/۴ درصد و ايل قره داغ با ۵/۱ درصد جمعيت و دو طايفه مستقل شاطرانلو با ۳/۸ درصد و طايفه مستقل فولادلو با۱/۳ درصد جمعيت در قالب ۱۵۱۹۲خانوار و ۸۰۰۰۰ نفر جمعيت ، تشكيل يافته است .

 

ایلات و عشایر حوزه شمال غرب

حوزه استقرار عشایر شمال غربی ایران شامل عشایر مستقر در سرزمین آذربایجان (استان های آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، اردبیل، زنجان) و بخشی از گیلان است كه به دلیل كوهستانی بودن منطقه از تنوع آب و هوایی برخوردار است. جنگل های تنك، مرغزارهای سرسبز و مراتع پهناور و سرسبز از ویژگی های این ناحیه است كه سبب رونق زندگی عشایر در این منطقه شده است.

در آذربایجان، ایلات و طوایف متعددی مانند ایل شاهسون و ارسباران زندگی می كنند. ییلاق آن ها عمدتا در كوهپایه های سبلان و قوشه داغ در پیرامون شهرهای مشگین شهر، سراب و اهر واقع است و طوایف خلخال در كوه های طالش زندگی می كنند. قشلاق شاهسون ها و طوایف ارسباران در دشت مغان و گرمسیر طوایف خلخال، حاشیه رود قزل اوزن است.

ایلات کردزبان میلان و جلالی نیز در همین حوزه در منتهی الیه شمال غربی در حاشیه مرز استان آذربایجان غربی با کشور ترکیه زندگی می كنند. مهمترين ايلات اين قطب را عشاير شاهسون، جلالي، قره داغ (ايل ارسباران) ميلان، شكاك، زرزا، پيران، پنيانشين، سادات، قره پاپاق، مامش و سعدلو تشكيل مي ­دهند.

 

عشایر شاهسون

شاهسون ها جزء ایلات و طوایف عشایری ترك تبار و ترك زبان ایران هستند از نظر پیشینه تاریخی ، نیاكان این گروه عشایری به اسم تركمنان “غز ” یا ” اغوز ” از اواخر قرن سوم هجری از مرزهای شمال شرقی ایران وارد سرزمین خراسان بزرگ شده و از سلطان محمود غزنوی اجازه استقرار در آن نواحی را یافتند . پس از مرگ سلطان محمود و طی دوران جنگ بین سپاه مسعود غزنوی و سلجوقیان ، تركان غز جانب سلجوقیان را گرفته و با شكست مسعود ، تركمن های غز به همراه سپاهیان پیروز سلجوقی وارد سرزمین ایران شده و در مناطقی از شمال شرق تا شمال غرب ایران و بخصوص در آذربایجانشرقی و دشت مغان ، نواحی وسیعی از آسیای صغیر ( تركیه امروزی ) ، قسمتهایی از شام (سوریه كنونی ) و شمال عراق پراكنده شده و عمدتاً به شیوه چادر نشینی گذران زندگی می كردند . از دوره صفویه تا قرن معاصر ، طوایفی از عشایر ترك زبان شاهسون در منطقه وسیعی از ایران پراكنده بوده اند . از میان مجموعه ایلات و طوایف ترك زبان مورد اشاره در دوره معاصر لفظ ایل شاهسون (ائل سون) فقط به آن تعداد از طوایف اطلاق می شود كه قلمرو و استقرار ییلاقی و قشلاقی آنها عمدتاً در استانهای اردبیل و آذربایجانشرقی قراردارد و تعدادی از طوایف شاهسون مستقر در منطقه قره داغ استان آذربایجانشرقی ” ایل ارسباران ” نیز اطلاق می شود .

 

الگو هاي كوچ و ايل راهها ( انواع، اشكال، وسيله، مسافت )

شيوه زيست عشاير  مبتني بر زيست ييلاق و  قشلاق بوده و به صورت عمودي از كمترين ارتفاع

(۴۰متر از سطح دريا ) تا ارتفاع ۴۵۰۰ متري ادامه دارد . تحولاتي كه در طي چند ساله اخير در استان اتفاق افتاد در كوچ و  سازمان ايلي تحولاتي جدي بوجود آورد. شرايط اكولوژيكي حاكم بر مناطق عشايري سبب شده است كه عشاير دو بار در سال كوچ كنند ،بدين معني كه در اوايل پاييز از مناطق ييلاقي به مناطق قشلاقي كوچ كرده و بار ديگر در اواسط ارديبهشت ماه با تحول شرايط اقليمي به ييلاق بر مي گردند . بنابراين حدود ۴ ماه از سال در ييلاق و نزديك به ۷ ماه در قشلاق استقرار مي يابند و  يك ماه نيز در رفت و برگشت و در مسير كوچ مي باشند.

عشاير استان با طي مسافتي حدود ۴/۴۳ الي ۲۸۰ كيلومترفاصله از مسير ۵ ايلراه خودشان را به ييلاق مي رسانند.

لازم به توضیح است عشایر استان اردبیل قبل از رسیدن به منطقه ییلاقی حداکثر ۱۵ روز در مناطق یازلاق می مانند و به تدریج خودشان را به ییلاقات می رسانند .

 

مسير كوچ و ايل راههاي اصلي عشايراستان :

۱- مغان – انجيرلو – قباله –  برزند – شمسير – كنگرلو –  ييلاقهاي مشگين شهر و حومه با مسافت  ۵/۱۰۷ كيلومتر

۲- مغان – انجيرلو – شهر گرمي – بيل داشي –  شهر رضي –  روستاي ساميان – شهر اردبيل – ييلاقهاي باغرو و بزغوش با مسافت ۱۷۴ كيلومتر

۳- مغان- روستاي بران – روستاي آقا محمد بيگلو – روستاي زيوه – صلوات- كنگرلو –  ارباب كندي – ساميان – اردبيل در شهر اردبيل به دو مسير

یيلاقهاي بالاي سرعين با مسافت ۷/۲۷۱  كيلومتر

ييلاقهاي شهرستان سراب با مسافت۹/۲۷۹كيلومتر

۴- سجهرود – برندق- نيساز – آق سو – سوسهاوا – ييلاق قزل بلاغ با مسافت۲/۱۰۶كيلومتر

۵- جعفرآباد  – تيل-  كرين- لرد – ييلاق طالشه درق با مسافت۴/۴۳كيلومتر

با بررسي مسافت ايل راههاي عشاير طولاني ترين مسير حد فاصل شهرستان پارس آباد از استان اردبيل و شهرستان واقع در استان آذربايجان شرقي به طول ۲۸۰ كيلومتر مي باشد و كوتاه ترين مسير مربوط به شهرستان خلخال ۴/۴۳ كيلومتر گزارش شده است .

 

چادر عشایر:

چادرها دو قسمت دارند، یک بخش چوبی که مي‌ تواند متشکل از ۲۴، ۲۸ یا ۳۲ ستون باشد و قسمت پارچه‌ ای که از نمد حاصل از پشم گوسفند تهیه می‌ شود و توسط طناب‌ های دست‌ بافت بهم متصل می‌ شود. حاصل کار بسته به تعداد ستون‌ های به کار رفته اتاقی ۶×۶ یا ۶×۸ با سقف گنبدی شکل است.

 

صنایع دستی و فرآورده های لبنی:

صنایع دستی عشایر نیز بیشتر از پشم ساخته می‌شود. از جمله مهمترین صنایع دستی جامعه عشایری می توان به محصولات دست بافی چون قالی، قالیچه، گلیم، زیلو، ورنی، جاجیم، خورجین، توبره، چوقا، لباس‌ های سنتی کلاه ، دستکش، جوراب نقش‌دار از پشم، گیوه و پاپوش، پلاس و … اشاره کرد. همچنین طناب‌ هایی با طرح و نقش‌ هاي مختلف است که گردشگران آن را عموما برای سوغات تهیه مي‌کنند.

صنایع دستی جامع عشایر استان از نظر مواد اولیه عمدتاً وابسته به دامهای عشایر می باشند. شایان ذکر است که ورنی عشایر ارسباران در کشورهای اروپایی و حوزه خلیج فارس به فروش میرسد.

عمده محصولات توليدي از شير خام شامل پنير ، كره و كشك مي باشد.

 

غذای عشایری:

غذاهایی که عشایر با آنها از مهمانان پذیرایی می‌کنند عمدتا به‌ طور کامل از مواد طبیعی موجود شامل لبنیات، گوشت و سبزی‌ های محلی تهیه شده است و شامل آبگوشت، کباب، بزباش، شیربرنج و آش دوغ است.

 

پوشاک عشایر:

عشایر، از معدود جوامعی هستند  که شکل غالب پوشاک زنان و مردان آن ها از اصالت و هویت ویژه ای برخوردار است و با وجود آنکه در یکصد سال اخیر، تغییر و تحولاتی جدی به خصوص با رواج فرهنگ بیگانه حتی روی پوشش رخ داده است اما کمتر توانسته است اثری بر شکل و ماهیت پوشاک محلی عشایر بگذارد. آنان هرگز کم مهری به فرهنگ خودی خویش نشان نداده و در پوشش، از سنت های اصیل خود فاصله نگرفته اند.

 

تهیه و تنظیم : واحد تولید محتوای اصفهان تور

 

هرچه باید درباره ایل قشقایی بدانید

پست شده به وسیله : اشکان علینقیان/ 1149 0

ایل قشقایی یکی از ایل های قدیمی و معروف در ایران است که حتما شما هم درباره آن زیاد شنیده اید. در این مطلب در اصفهان تور معرفی کاملی از این ایل غیور ایران زمین خواهیم داشت . با ما همراه باشید.

قشقایی یا عشایر ایل قشقایی یکی از اتحادیه‌های ایلی ایران است که مانند بسیاری از اتحادیه‌های ایلی متأخر ایران مخلوطی از قبیله‌هایی با ریشه‌های قومی گوناگون لر، کرد، عرب و ترک است، اما اغلب قشقایی‌ها ریشه‌ای ترک دارند و تقریبا تمامشان به گویشی از زبان‌های ترکی اغوز غربی صحبت می‌کنند که خود آن را ترکی می‌نامند. اکثریت قشقایی‌ها شیعه‎مذهب هستند.

مرکز اصلی زندگی عشایر ایل قشقایی استان فارس است. اما به دلیل وسعت اراضی و قلمرو در دیگر استان‌ها نیز ساکن هستند. از این جمله می‌توان به استان‌های کهگیلویه وبویراحمد، چهارمحال و بختیاری (جونقان، بلداجی، بروجن، سامان، شهرکیان، طاقانک)، خوزستان (هفتکل)، اصفهان (قسمت‌هایی ازسمیرم، شهرضا، دهاقان، فریدن، بخش‌های مختلف شهرستان لنجان به ویژه بخش مرکزی این شهرستان در اطراف زرین شهر، بیستگان، باباشیخعلی و چم‌ها)، قم، مرکزی، و بوشهر (دشتستان و دشتی) اشاره کرد. قشقایی‌ها در دوره‌های مختلف به‌ تدریج به این سرزمین کوچیده و در آن ساکن شده‌اند. عشایر ترک‌زبان در سراسر ایران پراکنده‌اند. استقرار ایلات ترک در مناطق گوناگون ایران در دوران سلجوقیان،تیموریان و صفویه شدت یافته‌ است. جمعیت ایل قشقایی نیم میلیون (تخمین سال ۱۹۸۶) بوده و در حال حاضر بیش از ۱٬۰۰۰٬۰۰۰ نفر تخمین زده می‌شود.

 

ریشه‌شناسی نام  عشایر ایل قشقایی

تردیدها در ریشه‌شناسی نام قشقایی زیاد است. قابل‌ قبول‌ترین نظر در این‌ باره نظری است که نخستین بار توسط واسیلی بارتولد داده‌ شده‌ است. به نظر بارتولد، نام قشقایی از واژه ترکی قشقا به معنی ;اسب پیشانی سفید» آمده‌ است. نظر دیگری هم هست که نخستین بار توسط حسن فسایی در فارسنامه ناصری مطرح شده‌ است. طبق نظر فسایی نام قشقایی از واژه ترکی قاچماق به معنی ;فراری» آمده‌ است.

خاستگاه  عشایر ایل قشقایی

قشقایی‌ها عموما بر این باورند که اجدادشان به‌عنوان قراولان لشکر هلاکوخان و تیمور از ترکستان به ایران آمده‌اند. در حالی که ورودشان در زمان مهاجرت‌های بزرگ قبیله‌ای قرن یازدهم میلادی محتمل‌تر است. همه گمانه‌ها در اینکه ایشان پیش از ورودشان به فارس، مدتی در شمال‌غربی ایران حضور داشته‌اند متفق‌اند. تا همین اواخر قبیله‌ای با نام مغانلو در میان قشقایی‌ها حضور داشته که مسلما نام خود را از دشت مغان در شمال اردبیل گرفته بوده‌ است. همچنین احتمال داده می‌شود طوایف آق قویونلو، قراقویونلو، بیگدلی و موصلو گذشته‌شان به شمال‌غرب ایران مربوط باشد. غیر از این قشقایی‌ها غالبا اردبیل را به‌عنوان سرزمین گذشته‌شان معرفی می‌کنند. به نظر می‌رسد، در یک دوره ارتباط نزدیکی میان خلج‌ها و قشقایی‌ها وجود داشته‌ است. برخی نویسنده‌ها از جمله حسن فسایی، تا آنجا رفته‌اند که قشقایی‌ها را شاخه‌ای از خلج‌ها دانسته‌اند. مینورسکی معتقد است مهاجرت خلج‌ها به فارس و ترکیب شدنشان با قشقایی‌ها این فرضیه را ایجاد کرده‌ است. بقایای خلج‌ها در میان قشقایی‌ها قابل تشخیص هستند. غیر از آن خلج‌های یکجانشینی در فلات دهبید وجود دارند که گمان می‌رود زمانی هنوز زندگی عشایری داشته‌اند، جزوی از ایل قشقایی بوده‌اند. نام طوایف قشقایی نشان می‌دهد غیر از خلج‌ها، گروهی از طوایف افشار، بیات، قاجار، قراگوزلو، شاملو و ایگدر نیز به این اتحادیه ایلی پیوسته‌اند.

 

تاریخچه  عشایر ایل قشقایی

روسای قشقایی‌ها همواره به طایفه شاهیلو از طایفه عمله قشقایی تعلق داشته‌اند. نخستین رئیس شناخته شده ایل، امیر غازی شاهیلو، در قرن شانزدهم می‌زیسته و مقبره‌اش در روستای درویش از توابع گندمان است. ظاهرا مرد مقدسی بوده به همین خاطر مردم به زیارت قبرش می‌روند. بنا به افسانه‌ها او شاه اسماعیل صفوی را در تثبیت مذهب تشیع در ایران یاری کرده است. با این حال تنها در آغاز قرن هجدهم میلادی است که نقش قابل توجه قشقایی‌ها در تاریخ فارس آغاز می‌شود. در آن زمان ریاست قشقایی‌ها بر عهده شخصی به نام جان محمد آقا بوده که بیشتر با نام جانی آقا شناخته می‌شود. بنا به افسانه‌ها، فرزندان جانی آقا، اسماعیل خان (رئیس بعدی ایل) و حسن خان نقش مؤثری در فتح هندوستان توسط نادرشاه داشته‌اند. اما حقیقت این است که آنها مورد خشم خان افشار قرار می‌گیرند و نادر اسماعیل خان را کور می‌کند و حسن خان را می‌کشد. در ادامه قشقایی‌ها مجبور به کوچ به دره گز، کلات نادری و سرخس در خراسان می‌شوند.

 

آداب و رسوم  عشایر ایل قشقایی

قشقایی‌ها مردمانی سرخوش و دلشادند. به جشن و شادی علاقه‌مندند. در جشن‌ها و عروسی‌ها رقص گروهی زنان و مردان قشقایی و رقص با چوب (چوب بازی) بسیار زیبا و جالب است. در مراسم جشن و عروسی، زنان و مردان قشقایی رقص بسیار زیبا و جالبی دارند. در این جشن‌ها زنان و مردان هر یک دو دستمال در دست می‌گیرند و پیرامون یک دایره بزرگ می‌ایستند و با آهنگ کرنا و دهل دستمال‌ها را تکان می‌دهند و با حرکات موزون پیش می‌روند. در رقص ;دَرْمَرو» یا چوب بازی نیز، مردان دوتا دوتا و به نوبت با چوب‌های کوتاه و بلندی که در دست دارند به آهنگ ساز و دهل با یکدیگر می‌رقصند و مبارزه می‌کنند. قشقایی‌ها به نوشیدن چای علاقه بسیاری دارند. قشقایی‌ها به کشیدن قلیان بسیار علاقه‌مند هستند. مردان طایفه دره شوری از چپق نیز استفاده می‌کنند.

قشقایی‌ها در مرگ خان یا کلانتر، مانند عزیزان و فرزندان خود متأثر می‌شوند. گورستان‌های قشقایی در سر راه کوچ ایل قرار گرفته تا هنگام کوچ بتوانند برای مردگان خود فاتحه‌ای بخوانند. به سبب علاقه‌ای که به خان‌های خود دارند برای آنها آرامگاه‌های باشکوه و استوار می‌سازند که سالیان متمادی پابرجا می‌ماند و هر سال هنگام کوچ قبر آنها را زیارت می‌کنند. آرامگاه عده‌ای از سران ایل قشقایی به‌ویژه خان‌های طایفه کشکولی در دامنه با صفای شاهدای اردکان با سنگ و شیروانی به سبک مزار حافظ ساخته شده و نظر بیننده را به خود جلب می‌کند.

بیشتر قشقایی‌ها دارای چشمانی متوسط، موی تیره (مشکی و قهوه‌ای) و صورت گندم‌گون هستند. در میان طایفه فارسیمدان (ایمور) و دره شوری گروهی سفید پوست با موی زرد یا بور نیز دیده می‌شوند. زنان قشقایی هرگز آرایش نمی‌کنند. تنها فرق زنان با دختران ;چتر زلف» زن‌هاست. هنگام عروسی برای آرایش عروس این چتر زلف را درست می‌کنند. مردان قشقایی معمولا صورت خود را می‌تراشند و به بلند کردن سبیل علاقه خاصی دارند.

پوشاک عشایر ایل قشقایی

در آغاز قرن بیستم قشقایی‌ها اتحادیه‌ای ایلی بودند با مردمی با ریشه‌های قومی گوناگون، آنها عمدتا عشایر دامداری بودند که بین نواحی گرمسیر و سردسیر زاگرس جابجا می‌شدند. ایشان لباس خاص خود را با استفاده از کالاهایی که از بازار می‌خریدند و همچنین تولیدات صنعتگران روستایی و شهری می‌دوختند.

 

لباس مردان قشقایی

در قرن نوزدهم، مردان عادی ایل شلوارهای دمپا گشاد (تنبان)، پیرهن‌های بی‌یقه (قیناق)، عبایی بلند (ارخالق) که با شال محکمش می‌کردند و قبای نمدی گرم (کپنک) می‌پوشیدند. ایشان کلاه نمدی سیاه گردی (برک) نیز بر سر می‌گذاشتند. تفنگ، چاقو، خنجر، شمشیر و چماق نیز از مهم‌ترین قسمت‌های آراستگی مردان به شمار می‌آمد، در حالی که در شهرها خاصان قشقایی به ویژه عالی مقامانشان لباسی شبیه به خاصان قاجاری می‌پوشیدند: پیرهن بی‌یقه، عبای بلند و کلاه پوستی بلند و دواری که گاه سرش تخت بود.

در آغاز قرن بیستم مردها پیراهن بی‌یقه سفید، شلوار گشاد سیاه که دم پایشان جمع شده بود، قبایی که جلویش با کمربند بسته می‌شد و کلاه کوتاه و گرد نمدی می‌پوشیدند. بعضی مردها نیز ژاکت‌های پوستی و جلیقه‌های نمدی می‌پوشیدند. پاپوششان نیز مانند همه ایران گیوه (ملکی) بود. برای جشن‌ها، شکار و جنگ مردها عبای نازکی به نام چوقا می‌پوشیدند. بستن قطار فشنگ نیز مایه مباهات بود. مردهای طوایف گوناگون قشقایی بر اساس کمربند و شیوه بستن قطار فشنگشان قابل تشخیص بودند.

از ۱۳۰۷ که رضاشاه پوشیدن لباس‌های محلی را ممنوع کرد تا ۱۳۲۰ که مجبور به استعفا شد، مردان قشقایی از پوشیدن قبا، کمربند و کلاهشان منع شدند. ایشان مانند تمامی مردم ایران (به جز روحانیون) مجبور به پوشیدن لباس‌های غربی شدند. پس از ۱۳۲۰ قشقایی‌ها به پوشیدن لباس‌های گذشته‌شان روی آورند با این تفاوت که ارخالق به لباس مهمانی تبدیل شد و چوقا ورافتاد. در همین زمان ناصرخان قشقایی که از زندان رضاشاه گریخته بود و در پی ایفای نقش مؤثری در مقام ایلخانی ایل قشقایی بود، کلاهی جدید (دوگوشی) به قشقایی‌ها عرضه کرد که در رنگ‌های نخودی، مازویی و خاکستری از نمد ساخته می‌شد. این کلاه به سرعت توسط مردان قشقایی پذیرفته شد و به سمبلی از قدرت، خودمختاری و هویت قشقایی‌ها بدل شد.

 

لباس زنان قشقایی

در قرن‌های نوزدهم و بیستم لباس زنان قشقایی شبیه لباس دیگر زنان عشایر جنوب غربی ایران بود. ایشان این لباس را تا ۱۳۴۸ حفظ کرده‌اند و تا با تفاوت‌هایی هنوز می‌پوشیدند. لباس زنان قشقایی با رنگارنگی و تنوع‌اش شناخته می‌شود. زن‌ها دامن چند لایه (شلیته، تنبان)، تونیک (قیناق) با شکاف در دو سمتش و ژاکت کوتاه (ارخالق) می‌پوشند. بر روی کلاه‌های کوچکشان (کلاقچه) نیز تور روسری مانندی (چارقد) می‌پوشند. پس از ۱۳۲۰ به لباس زن‌های قشقایی، پیشانی بند ابریشمی (یاقلق، قالاق) نیز اضافه شد که دور سرشان (روی چارقد) می‌پیچیدند. جواهرات (گردنبند، سنجاق چارقد، گوشواره و النگو) نیز وابستگی و ثروت خانوادگی را می‌نمایاند. زنان طوایف گوناگون قشقایی معمولا با لباس، پیشانی بند و رنگ‌های لباسشان شناخته می‌شوند. زنان قشقایی هیچ‌گاه صورتشان را نمی‌پوشاندند. در قرن اخیر تا انقلاب ۱۳۵۷ معمولا گاهی که به شهرها می‌رفتند همانند زنان شهرنشین ایران چادر بر سر می‌کردند. زنان قشقایی لباسشان را خود از پارچه‌هایی می‌دوختند که از شهرها و فروشنده‌های دوره گرد می‌خریدند. ایشان کفش‌های دست‌ساز معمول در ایران را به پا می‌کنند. زنان خاصان قشقایی نیز همان لباس زنان عادی قشقایی را می‌پوشند.

کودکان قشقایی معمولا لباس‌هایی همانند بزرگ‌ترهایشان می‌پوشند. گاهی به پسرها تا سه سالگی لباس دختران را می‌پوشند تا آل را گمراه کنند و از چشم زخم دورشان دارند.

برخی پیشه‌های مردم عشایر ایل قشقایی

پرورش دام

ایل قشقایی و جامعه عشایر سیار فارس یک جامعه مولد است که با کم‌ترین توقع و امکانات بیشترین تولیدات و بازدهی را دارد. پرورش دام (گوسفند بز) از مهم‌ترین پیشه‌های ایل قشقایی به شمار می‌رود که به واسطه آن، سالانه هزاران تن گوشت قرمز، انواع فراورده‌های لبنی، پشم گوسفند و موی بز تولید می‌شود. عشایر استان فارس ۷/۵ میلیون هکتار (۶۷درصد عرصه‌های مرتعی استان) را در اختیار دارند.

 

محصولات کشاورزی و باغی

قشقایی‌ها در سردسیر و گرمسیر به کشاورزی و باغداری می‌پردازند. محصولات آنها گندم، جو، برنج، حبوبات، سبزی، مرکبات و خرما است. زنان در همه کارها با مردان همکاری می‌کنند. پس از برداشت محصول و پرداخت حق مالکانه، زنان بقیه محصول را در خورجین‌ها و جوال‌ها ذخیره می‌کنند یا به فروش می‌رسانند.

 

امور منزل و تولیدات لبنی

تمام کارهای خانه به عهده زن‌هاست. دختران و زنان ایل هر صبح از کوه و دشت، هیزم سوخت خود را گردآوری می‌کنند و پس از آن از رودخانه یا چشمه، مشک‌های آب را پر می‌کنند و به پشت می‌گیرند و به چادر می‌آورند. سپس گندم و برنج را در هاون‌های چوبی به نام ;دیوَک» می‌کوبند و پوست آنها را می‌گیرند. هنگام کوبیدن، آهنگ ویژه‌ای را زیر لب زمزمه می‌کنند که آهنگ ;برنج کوبی» نامیده می‌شود. پس از آن آرد را خمیر و چانه می‌کنند و از آن نان می‌پزند. نان را روی ساج‌های فلزی می‌پزند. نخست ساج را روی اجاق جلوی چادر گرم و سپس چانه‌های خمیر را روی ;نان بند» پهن می‌کنند و روی ساج می‌اندازند تا پخته شود. تمام خوراک‌های گوناگون دیگر نیز روی همین اجاق‌های جلوی چادر تهیه می‌شود. زنان از شیر انواع لبنیات شامل کره، ماست، کشک، قره قروت، سرشیر و جز آن تهیه می‌کنند. ماست را در مشک‌هایی که به سه‌پایه چوبی متصل است می‌آویزند و آنقدر تکان می‌دهند تا کره و دوغ به‌دست آید.

صنایع پوستی

مردم ایل از پوست گوسفند به‌عنوان ظروف و کارهای دیگر استفاده می‌کنند. مواردی که در آن ازپوست گوسفنداستفاده می‌شود مثل مشک آب، خیگ روغن، خیگ ماستینه و کیسه حبوبات و مشک دوغ‌زنی استفاده می‌کنند. برای تهیه مشک آب پس از تمیز کردن پوست و دوختن قسمت‌های مورد نیاز آن سپس در جفت یا پوست بلوط خیسانده تامحکم شود و بوی آن گرفته شود. برای تهیه مشک دوغ زنی که سخت‌تر از مشک آب است، پس از تمیز کردن موهایش، آن را در آب نمک و دوغ می‌خوابانند و سپس کم‌کم لایه روی آن را می‌تراشند و آن را دود می‌دهند.

 

صنایع دستی

از مهم‌ترین صنایع دستی مردم قشقایی می‌توان به قالی‌بافی، گلیم‌بافی، جاجیم‌بافی، گبه بافی و همچنین بافته‌های رِند و بافته‌های ;چرخ» اشاره کرد. به طور کلی تولید دستبافته‌ها از مرحله ابتدایی تا آخرین مرحله به دست زنان صورت می‌گیرد. علاوه بر این‌ها، فعالیت‌های دستی دیگری مانند طناب بافی، چیق بافی و… (برای تولید لوازم مصرفی) نیز به وسیله قشقایی‌ها انجام می‌شود که در مبحث پیشه‌های مردم قشقایی به آنها اشاره شد.

 

چَنته بافی

چنته یا آینه‌دان یکی از دستبافت‌های عشایر قشقایی فارس است که توسط زنان بافته شده و از آن به‌عنوان کیسه یا کیف جهت حمل وسایل شخصی نظیر پول، توشه راه، فشنگ و… استفاده می‌شود. دختران و زنان عشایر از همان کودکی بافت چنته را فرا گرفته و هنگام رسیدن به سن ازدواج برای خانواده‌های خود چنته‌های مرغوب می‌بافند. کیسه‌ای مربع شکل در ابعاد ۳۰ در ۳۰ بافته می‌شود که به آن گمپل‌هایی برای زیبایی افزوده می‌شود و در آن مواد ضروری بین راه و خوراکی مخصوصا نان گذاشته می‌شود و اغلب آنها از جنس قالی است. البته تعداد کمی از آن‌ها به صورت رند و شیشه درمه هم بافته می‌شود.

 

گبه‌بافی

گَبِّه ;قالیچه خرسک» نوعی قالی گره بافته (معمولا درشت بافت) است که در اندازه کوچک توسط عشایر قشقایی بافته می‌شود. گبه پرزهای بلند دارد و در بافت آن شمار پود بیشتری به کار می‌رود که تأثیر چشمگیری بر نرمی گبه می‌گذارد. تعداد پود برخی از گبه‌ها گاهی از سه تا هشت پود در هر رج و بلندی پرزها تا یک سانتی‌متر هم می‌رسد. در گبه‌های قشقایی بر خلاف گبه‌های سایر نواحی ایران که خودرنگ است، بافنده از رنگ‌ها و نقش‌های متفاوتی استفاده می‌کند. البته گبه‌هایی با نقش ساده با زمینه‌ای یکرنگ یا رنگ‌های محدود نیز بافته می‌شود. از نقش‌های مورد علاقه مردم قشقایی نقش شیر است که علاوه بر اهمیت باستانی این نقش مظهر جوانمردی است و بی‌ارتباط با وجود شیر در منطقه کام‌فیروز و دشت ارژن فارس نیست. نقش‌های لچک ترنج، ستاره، نقش خشتی و نقش حیوانات مختلف نیز در گبه بافی کاربرد دارد. گبه‌های قشقایی تمام پشم هستند و تار آنها نیز پشمی است.

 

چادر

چادرهای ایلی را که ;بوهون» خوانده می‌شود، از موی بز و به رنگ سیاه می‌بافند. این چادرها به شکل مستطیل است و از چند بخش گوناگون شامل سقف، لتف‌های اطراف چادر، تیرک‌ها، چند قطعه ;کمَّج» یا ;کمجِّه»، بندها، میخ‌های بلند چوبی، میخ‌های کوچک چوبی که به نام ;شیش» خوانده می‌شود و لفاف یا ;چیق» یا ;نی چی» اطراف چادر تشکیل شده است. لتف‌ها از جنس سقف و به رنگ سیاه بافته می‌شوند. پهنای لتف یک متر و درازای آن نامعین است و گاهی تا ده متر می‌رسد. لتف‌ها با میخ‌های کوچک چوبی ;شیش» به سقف متصل می‌شوند. تیرک‌ها و کمج‌ها نگهدارنده سقف چادرند. سر تیرک‌ها در زیر سقف، در سوراخ کمج‌ها قرار می‌گیرد. شکل چادر در تابستان و زمستان فرق می‌کند. در زمستان بیشتر تیرک‌ها در میان و سراسر چادر قرار می‌گیرند و سقف را به شکل مخروط درمی‌آورند تا هنگام ریزش باران، آب از لبه سقف و به زمین بریزد. پیرامون چادر نیز جوی کوچکی حفر می‌کنند که آب باران در آن جاری می‌شود، ولی در تابستان و بهار تیرک‌ها را در اطراف چادر قرار می‌دهند تا سقف صاف و هموار باشد. در تابستان چادر تنها در بخشی که اسباب خانه و رختخواب‌ها قرار می‌گیرد دیوار دارد. در زمستان و پایان پاییز سه طرف چادرها با لتف پوشیده می‌شود و تنها راه ورود و خروج، یک ضلع پهنای چادر است. ;نی چی» یا ;چیق» حصیری است از زنی که از درون، دو‌رادور بخش پایین چادر گذاشته شود تا چادر، از دید خارج، باران و سرما محفوظ بماند. باید دانست که بیشتر لوازم زندگی و خواربار و رختخواب و پوشاک و وسایل دیگر را در جوال‌ها و خورجین‌ها و خوابگاه‌ها یا چمدان‌ها می‌‌گذارند و آنها را در امتداد درازای چادر منظم و مرتب روی هم می‌‌چینند و گاهی یک جاجیم بزرگ منگوله‌دار و زیبا بر روی سراسر آنها می‌کشند.

 

تهیه و تنظیم : واحد تولید محتوای اصفهان تور