رود نیل تمدن بشری

پست شده به وسیله : اشکان علینقیان/ 1819 0

طولانی ترین رود جهان و مبدا یکی از تمدن های مهم بشری در کشور مصر قرار دارد. از نیل در کتب تاریخی و مذهبی از جمله قرآن زیاد خوانده ایم ولی امروز می خواهیم با جزئیات بیشتری از آن در اصفهان تور آشنا شویم. برای شناخت بیشتر این رودخانه زیبا و بلند با ما همراه باشید.

 

رودی که به امر موسی شکافت!

رود نیل (The Nile River) رودی که بستر کهن ترین تمدن بشری روی زمین بوده و هنوز هم رازهای بیشماری در دل خود نهفته دارد.

در فارسی باستان به این رود پیراو میگفتند و در مصر باستان نیز این رود را خِپی میگفته اند. این رود یکی از طولانی ترین رود های جهان است که در شمال قاره آفریقا قرار گرفته است .

طول رود نیل ۶۶۷۱ کیلومتر می باشد   که از رشته کوه هایی در آفریقا سرچشمه می گیرد و از کشور های از کشور های اوگاندا ,سودان و مصر  و از شهر های خارطوم پایتخت سودان و قاهره پایتخت مصر می گذرد و به دریای مدیترانه می ریزد.

سرچشمه هاى نيل تا قرن نوزدهم ناشناخته و اسرارآميز بود، اما سرانجام به كوشش گروهى از انسانهاى جسور و استثنايى سرچشمه هاى پنهانى نيل شناسايى شد نخستين اروپايى كه در عهد باستان براى كشف سرچشمه هاى پنهان نيل دست به يك سفر اكتشافى زد «هرودوتوس» يونانى بود كه، به او «هرودوت» مى گوييم.

رود نیل در واقع از بهم پیوستن دو رود نیل سفید و نیل آبی در خارطوم به وجود می‌آید. سرچشمه نیل سفید دریاچه ویکتوریا و سرچشمه نیل آبی دریاچه تانا واقع در اتیوپی است.

بنابر قول مشهور، این رود همان رودی است که برای عبور بنی اسرائیل به رهبری موسی به امر خدا شکافته شد و پس از ورود فرعون و سپاهیانش، به هم آمد و آنها غرق شدند.

 

راز رود نیل

این روزها نیل روزگار خوشی را سپری نمی کند ، رودی خسته از دوران ، همچنان به حیات خود ادامه می دهد . قرنها این رود مایه حیات و سرزندگی مردمانی بود که در حواشی این رود زندگی می کردند و از این طریق معاش خود را تامین می کردند . تماشای این رود علاوه بر زیبایی که در وجود انسان نقش می کند ، انسان را به دوران  بسیار دوری سوق می دهد ، در واقع انسان با خیره شدن به این رود به هزاران سال پیش سفر می کند .

راز رود نیل سالها بود که سر به مهر بود ، بسیاری از مردم اعصار گذشته همواره در تلاش بودند که راز این رود را کشف کنند ، دلیل پر آبی ، طغیان و سرچشمه این بلند ترین رود جهان ، همیشه مورد پرسش مردم در زمانهای قدیم بوده است . امروز در این مورد بیشتر صحبت میکنیم .

هیچ تمدنی در مصر بدون رود نیل نمی توانست دوام آورد . اقلیم مصر بیابانی است ، و رود نیل منبع اصلی آب است . رود نیل همواره نقشی حیاتی در تاریخ مصر ایفا کرده است . مصریان باستان و سیاحان خارجی به طور یکسان می کوشیدند تا عملکرد مرموز رود نیل را درک کنند . در قرن پنجم قبل از میلاد مورخی یونانی به نام هرودوت به سراسر مصر سفر کرد و آنچه را دید و شنید ثبت کرد . کتاب او ، تواریخ ، یکی از کهن ترین گزارش های مکتوب درباره تمدن مصر باستان بر اساس مشاهدات فردی خارجی است . اسرار رود نیل به خصوص کنجکاوی هرودوت را بر انگیخت . او کوشید علل طغیان های سالانه رود نیل را کشف کند . او سعی کرد مصریان خردمندی را بیابد که می توانستند به پرسش های او پاسخ دهند ، و طی پژوهش خود سه نظریه مختلف را شنید . در یک نظریه عقیده بر آن بود که بادها مانع جریان یافتن رود نیل به طرف دریا می شوند ، که این امر باعث می شد که آن رود طغیان کند . در یک نظریه دوم عقیده بر آن بود که رود نیل به همان طریقه اقیانوس حرکت می کرد . ولی نظریه سوم علاقه او را به بیش ترین حد جلب کرد . هرودوت این نظریه را در کتاب تواریخ شرح داده است .

نظریه سوم ، با وجود این که به نظر موجه ترین نظریه می رسد ، همچنین دورترین نظریه از واقعیت است . در این نظریه ادعا شده است که رود نیل از ذوب شدن برف پدید آمده است . رود نیل از لیبی و از طریق میانه اتیوپی جریان می یابد تا این که در مصر به انتها می رسد . بنابراین هنگامی که جریان این رود آن را از داغ ترین مکان ها به سمت مکانهایی می برد که به طور کلی سردترند ، چگونه ممکن است که در نواحی برفی سرچشمه بگیرد ؟„

هرودوت نظریه سوم را فورا کنار گذاشت ، و قویا اظهار داشت که این نظریه نا محتمل تر از آن است که در نظر گرفته شود . هر چند او اطلاع نداشت ، نظریه سوم نزدیک ترین نظریه به واقعیت است ، اما حدود دوهزار سال گذشت تا این واقعیت کشف شد . در ۱۸۵۸ میلادی کاشفی بریتانیایی به نام جان هنینگ اسپک سرچشمه رود نیل را کشف کرد :  دریاچه ویکتوریا در آفریقا . دریاچه ویکتوریا در ناحیه ای کوهستانی قرار دارد ، و باران های موسمی در این ناحیه در حقیقت باعث طغیان سالانه در فاصله ای دور در مصر می گردد .

قدیمی ترین مصریان به وضوح درک می کردند که رود نیل ، بی اغراق ، منبع زندگی یا مرگ برای آنان است . مورخ آدلف ارمن مبالغه نکرده است هنگامی که گفته است :

اکنون می فهمیم که تاثیر < رود نیل > بر تاریخ و دوره پیش از تاریخ مصر نه فروتنانه و نه کاملا سودمند بوده است . برای مثال ، طغیان های سالانه ای که ستون فقرات حاصلخیزی شگفت انگیز مصر بودند ، نگرانی عمومی بسیاری … ایجاد می کردند . اگر طغیان ها خیلی مرتفع بودند ، ممکن بود کل شهرها نابود شوند و هزاران تن در سیل های ناگهانی یا بعداً از قحطی از میان بروند .

رود نیل هر شکلی را که فرهنگ مصری قرار بود بپذیرد ایجاد می کرد ، از جمله مراسم مذهبی ، اقتصاد ، و ساختار زندگی روزمره در آن فرهنگ . این رود برای مصریان چنان حیاتی بود که دعاها و سرود هایی برای آن ساختند . برای مثال ، این دعای مصری مورخان را از نحوه نگرش مصریان دوره پیش از سلسله ها به قدرت زندگی بخش این رود مطلع می سازد . این دعا چنین قرائت می شود :  „  ستایش بر تو ، ای نیل ، که از زمین خارج می شوی ، و می آیی تا مصر را سیراب سازی …  . نیل مرغزارهایی را که [ خدای رع ]  [ یا رع ] برای تغذیه همه چارپایان آفرید آبیاری می کند . نیل به مکانهای بیابانی ، که دور از اب هستند ، آب می دهد ، این شبنم رع است که از آسمان فرو می بارد .

 

وقتی نیل مصر را ساخت

رود نیل مصر را از جهات مختلف شکل داد ، و دو گروه مجزای دوره پیش از سلسله ها را ایجاد کرد . این رود در نواحی سمت جنوب دره ای با شکوه ایجاد کرد . این دره مصر علیا پر از باتلاق ها ، زمین های مردابی ، و انبوهی از جانوران آبزی و ماهی ها بود . مردمی که در این ناحیه پدیدار شدند بر شکار و گردآوری خوراک متکی بودند ، و فرهنگ بدوی بدون اسکانی را ایجاد کردند که بر تملک و تسخیر زمین متمرکز بود .

همچنان که رود نیل به سمت شمال جریان می یافت ، ناحیه مثلثی حاصلخیزی را در کنار دریای مدیترانه ایجاد می کرد . این ناحیه ، که معروف به مصر سفلی بود ، برای کشت محصولاتی شامل جو و گندم عالی بود . مردمی که در این ناحیه ساکن بودند روستاهایی ساختند و به کشت محصولات زراعی پرداختند ، و جوامع ثابتی ایجاد که بر تجارت ، حکومت ، و اعتقادات مذهبی متکی بودند . این ” دو سرزمین ” چنان متمایز بودند که خود مصریان دو نام جداگانه به آنها دادند . دره مصر علیا تا – شِما نامیده می شد که به معنی ” سرزمین نی شِما ” است . تا – مهو ” سرزمین گیاه پاپیروس ” نام مربوط به دلتای  مصر سفلی بود . این که این دو فرهنگ چگونه و چه وقت پدیدار شدند هنوز کاملا معلوم نیست ف اما پژوهشگران به قدر کافی اطلاعات دارند تا تصویری صحیح از شکل احتمالی هر ناحیه در دوره پیش از سلسله ها به دست آورند .

 

تهیه و تنظیم : واحد تولید محتوای اصفهان تور

عقاید مردم مصر باستان

پست شده به وسیله : اشکان علینقیان/ 1048 0

مردم مصر از دیرباز به عنوان مردمانی خرافاتی معروف بوده اند و البته مردم مصر باستان درباره مسائلی نظیر زندگی پس از مرگ عقاید عجیب و منحصر به فردی داشته اند که قصد داریم برخی از آن ها را با هم بررسی کنیم.

مصر باستان به تمدنی در شمال خاوری آفریقا در دره رود نیل گفته می‌‌شود که در دوره زمانی میان ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد تا زمان تسخیر مصر به دست اسکندر مقدونی وجود داشت. تمدن مصر باستان نمونه‌‌ای از شاهنشاهی‌های بنا شده بر اصل آبیاری است. به فرمانروایان مصر باستان «فرعون» گفته می‌شود.

تمدن مصر باستان در سال ۳۱۵۰ پیش از میلاد یعنی زمانی که دو قلمرو مصر سفلی و مصر علیا تحت پادشاهی نخستین فرعون به وحدت سیاسی رسیدند شکل گرفت.

مصر یکى از کشورهاى بسیار معروف جهان باستان بود. این سرزمین تمدنى بزرگ و حکومت‌هایى مقتدر داشت.

نژاد مصریان قبطى بود و واژه «Egypt» که در زبان‌هاى اروپایى براى مصر به کار مى‌رود، با کلمه قبطى در ارتباط است.

دولت قدیم مصر در سال ۵۲۴ ق. م به دست ایرانیان سقوط کرد. این کشور در روزگار هخامنشی و همچنین در دوران ساسانی (در عهد خسرو پرویز و به مدت ده سال) بخشی از شاهنشاهی ایران بود.

حضور هخامنشیان در مصر به دوران کمبوجیه پسر کوروش باز می‌گردد. او در سال ۵۲۵ پیش از میلاد، در لشکرکشی به مصر توانست مقابل فرعون پسامتیخ سوم از دودمان بیست و ششم فراعنه مصر پیروز شود و آن کشور را به یکی از ساتراپی‌های هخامنشی تبدیل کند.

مصریان از مراحل مختلف ادیان ابتدایى گذر کردند و به خدایان محلى که معمولا به شکل حیوانات اهلى و وحشى بود روى آوردند. پرستش فرعون‌ها و خدایان اساطیرى نیز معمول بود.

عقاید مصریان قدیم

مصریان قدیم به موجودات غیبى بسیارى معتقد بودند و خدایانى با اسماء و صفات مختلف داشتند. هنگامى که فراوانى خدایان موجب زحمت شد، از شمار آنها کاستند و حتى در دوره کوتاهى تنها به خداى آفتاب معتقد شدند.

در آن دوران‌ها اعتقاد به الوهیت حیواناتى مانند شیر، تمساح و برخى پرندگان و جوندگان و برخى حیوانات اهلى مانند قوچ رواج یافت.

ایرانیان دوره هخامنشی با تصویر گربه، مصریان را شکست دادند

پرستش گربه نیز نزد مردم مصر قدیم، بسیار اهمیت داشت. ایرانیان دوره هخامنشى در یکى از جنگ‌هاى خود با مصریان، تصویر گربه را روى سپرهاى خود نقش کرده بودند؛ از این رو، مصریان به احترام آن تصاویر از تیراندازى و شمشیرزنى خوددارى کردند و در نتیجه، پیروزى نصیب ایرانیان شد.

موجوداتى خیالى با سر حیوان و تن انسان، در اعتقادات مردم مصر وارد شد و بت‌هایى به این شکل ساختند و پرستیدند. هنگام مسافرت در رود نیل، براى مصونیت از خطر تمساح‌هاى آدمخوار، نخست به معبد بزرگ تمساح مى‌رفتند و با پرداخت صدقه و نذرى، تامین جانى مى‌گرفتند.

 

اسطوره عجیب خدایان سه‌گانه مصر

مصریان قدیم مى‌گفتند اوزیریس (خداى کشاورزى) با خواهرش ایزیس (الهه مادر) ازدواج کرد و از ایشان فرزندى به نام هوروس (خداى آفتاب) به دنیا آمد.

اوزیریس به دست برادر خود به نام ست (خداى خشکسالى) کشته شد. ایزیس جسد شوهر مقتول خویش اوزیریس را با زحمت فراوان به دست آورد و آن را به مصر برگرداند و پنهان کرد.

هنگامى که ست از این قضیه آگاه شد، جسد را پیدا کرد و آن را به چهارده قطعه پاره پاره ساخت و هر قطعه را در مکانى در مصر به خاک سپرد.

آن مکان‌ها به برکت پاره‌هاى آن جسد آباد و بارور شدند. هوروس که اکنون بزرگ شده بود، به خونخواهى پدر، با عموى خود جنگید و با آنکه یک چشم خود را از دست داد، بر عمو پیروز شد و او را اسیر کرد و نزد مادر خویش ایزیس آورد.

ایزیس برادر شوهر خود را بخشید. آنگاه هوروس قطعات جسد پدر را به یکدیگر پیوند داد و به کمک خداى حکمت او را زنده کرد. اوزیریس از آن پس، در جهان نماند و این عالم را به فرزندش هوروس سپرده به جهان زیر زمین رفت و فرمانرواى مردگان شد.

ملاحظه می‌کنید که دور شدن بشر از انبیای الهی، چه تفکرات عجیبی را پدید می‌آورد و اساسا نیاز بشر به پیغمبر خدا، مانند نیاز بشر به عقل و خرد و آب و نان است. از همین رو، آخرین پیامبر خدا یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله کتابی جاودانی و همیشگی به نام قرآن آورد تا انسان‌ها همواره آموزه‌های الهی را در اختیار داشته باشد تا اگر کسی بخواهد از این خورشید هدایت و عقل کل، نور بگیرد، این امکان برایش فراهم باشد.

 

پرستش خورشید

پرستش آفتاب در مناطق مختلف جهان سابقه‌اى دیرینه دارد و در مواردى از قرآن کریم به آن اشاره شده است.

قرآن می‌فرماید: «وَجَدتُّهَا وَ قَوْمَهَا یَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِن دُونِ اللَّهِ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ فَهُمْ لَا یَهْتَدُون»‏ (نمل / ۲۴)

او و قومش را دیدم که براى خورشید سجده مى‌‏کنند و شیطان اعمالشان را در نظرشان جلوه داده، و آنها را از راه بازداشته و از این رو هدایت نمى‌‏شوند!»

در مصر قدیم براى ساعات مختلف روز، خدایانى که نماینده خورشید بودند، قرار داده شد. مثلا خداى بامداد؛ خپرع، خداى نیمروز؛ رع و خداى شامگاهان؛ اتوم بود.

همچنین سوسکى که سرگین گردان نامیده مى‌شود، نماینده خورشید در روى زمین به شمار مى‌رفت. مصریان قدیم آن حشره را بسیار مقدس مى‌دانستند و تصویر او را در طلسمات و بر سینه و پیشانى مجسمه پادشاهان ترسیم مى‌کردند و از آن برکت و نیکبختى مى‌خواستند.

پرستش پادشاه و فرعون

پرستش پادشاهان در بین مردم جهان، بسیار رواج داشت و آخرین نمونه آن در مورد امپراطور ژاپن بود که به خواست خود وى در سال ۱۹۴۶ لغو شد که بحثش خواهد آمد. هم اکنون برخى از فرمانروایان مانند پادشاه تایلند مقدارى از آن سنت را حفظ کرده‌اند.

فرعون‌هاى مصر (مانند امپراطورهاى ژاپن) خدایانى از نسل آفتاب به شمار مى‌رفتند و پرستش آنان به این عنوان بود.

 

زندگى پس از مرگ

مصریان باستان به زندگی پس از مرگ اعتقاد داشتند و همه مردم از فقیر تا غنی و حتی فرعون تمام تلاششان بر ابن بود تا در طول حیات وسایل رفاه و آسایش خود را برای زندگی در جهان پس از مرگ تدارك ببینند. طبق همین اعتقاد بود كه در آرامگاه اشراف و فراعنه ظروف و اثاثیه و زیورآلاتی قرار می‌دادند تا در دنیای دیگر از آنها استفاده كنند. همچنین روی تابوت شاهان صحنه هایی از زندگی و جشن و شكار و پیروزی بر دشمن را ترسیم می‌كردند. آنها حتى از دوران جوانى به فكر تهيه و تدارك اسباب مرگ خود بودند و اعتقاد آنها به زندگى پس از مرگ چنان قوى بود كه به خاطر مرگ نزديكان خود نيز زياد گريه و زارى نمى‌كردند.

آنها معتقد بودند كه كا یا روح آزاد شده مرده برای زندگی جاودانه در سرزمین مغرب (دنیای مردگان) به كالبد و جسم سالم نیاز دارد تا در آن حلول كند به همین خاطر بدن مرده را مومیایی می‌كردند تا جسم او تا وقتی كه روح آزادش از راهروی مات برنگشته سالم بماند. همچنین پس از مومیایی جسد مرده را داخل تابوتی كه هم اندازه و قالب بدنش ساخته شده بود قرار می‌دادند تا كالبدی آماده برای بقای روح فرعون در سرزمین مغرب باشد.

مصریان باستان معتقد بودند هر موجود زنده همزادی دارد كه با مرگ او فوراً از بین نمی‌رود. به همین دلیل كنار جسد مومیایی غذاهای پیشكشی می‌گذاشتند تا همزاد (كا) از آنها تغذیه كرده و تا زمانی كه روح آزاد (با) از راهروی مات بازنگشته سالم بماند. با بازگشت روح آزاد همزاد (كا) هم در كالبد مومیایی وارد می‌شد تا با هم به بهشت ابدی سفر كنند.

 

مومیایی ها

هرودوت مورخ یونانی عهد هخامنشیان در كتاب “تواریخ” خود از مشاهدات خود درباره نحوه مومیایی‌های مصریان چنین نوشته است:‌” مصریان پس از شستن مرده در رود نیل مغز مرده را با چنگكی از راه بینی بیرون می‌كشیدند و درون جمجمه را شستشو می‌دادند. سپس با سنگی لب تیز پهلوی مرده را می‌شكافتند و جگر، شش، معده و روده‌ها را در آورده و داخل چهار كوزه سفالین می‌گذاشتند.

آنگاه درون شكم را با شراب خرما می‌شستند و بر آن داروهای معطر می‌پاشیدند و آن را با گیاه‌های خوشبو پر می‌كردند. سپس شكاف پهلو را می‌دوختند و جسد را به مدت هفتاد روز در حمامی‌ از مایع دارویی قرار می‌دادند و بعد از این مدت آن را بیرون آورده و با نوارهای آغشته به موم جسد را محكم نوارپیچ می‌كردند و روی آن نشانه‌های طلسم قرار می‌دادند. راهبان در حین این كار مدام وردهای جادویی می‌خواندند تا روح شیاطین از مرده دور شود‌. ”

گشودن دهان مومیایی یادآور دیدار هوروس با پدرش آزیریس است كه در آن هوروس با تیشه‌ای چشم و گوش و زبان پدر مرده را باز كرد تا هم چشمی ‌را كه در نبرد باست از دست داده بود به او نشان دهد و هم خبر پیروزی را به گوش پدر برساند و هم با لمس لبان پدر قدرت فرمانروایی بر خدایان را از او دریافت كند.

كارگزاران و خویشاوندان مرده مجبور بودند تا تمام جزئیات مراسم آیینی را به دقت انجام دهند. چرا كه معتقد بودند اگر بخشی از مراسم درست انجام نشود مرده در جهان زیرین به روحی خبیث بدل شده و بازماندگان را آزار خواهد داد. پس از این مراسم جسد را داخل تابوتی از سنگ یا چوب سخت قرار می‌دادند و داخل تابوت هم انواع لوازم و ابزار زندگی روزمره مرده را می‌گذاشتند. داخل بعضی از تابوت‌ها پاپیروسهایی از كتاب مرگ قرار می‌دادند تا مرده در آن دنیا با خواندن كتاب مسیر رسیدن به راهروی مات را گم نكند.

كاهنان كتابهای مرگ را روی طوماری از برگ پاپیروس نوشته و در بازار می‌فروختند. مردم عادی هم به امید اینكه با داشتن این كتاب می‌توانند به سوالات خدایان جواب داده و از دروازه ها عبور كنند آنها را خریده و در خانه نگهداری می‌كردند یا در مقبره خود قرار می‌داند.

كاهنان به احترام خدایان بر روی صورت مومیایی شده فرعون ماسكی طلایی قرار داده و بر درپوش تابوت او جملات جادویی برای حفاظت روح فرعون از شیاطین می‌نوشتند. در قدیم رسم بر آن بود كه همراه فرعون تعدادی از نوكران و برده ها را زنده زنده دفن می‌كردند تا فرعون در دنیای مرده‌ها و به كمك آنها بتواند دوباره بر مردم حكومت كند. اما به مرور زمان این رسم برچیده شد و به جای آنها مجسمه‌هایی از ساحران نوكران و خدایان را داخل تابوت فرعون قرار دادند.

روح آزاد مرده (با) مجبور بود از دروازه های خدایان عبور كند تا به قرارگاه آزیریس در راهروی مات برسد. از آنجا كه در هر دروازه خدایان نگهبانی وجود داشت مرده می‌بایست ثابت می‌كرد كه در طول زندگی چه كارهایی را در حق خدایان و فرزندان آنها (فراعنه) انجام داده تا اجازه عبور از دروازه‌ها را به دست آورد. با عبور از دروازه های خدایان مرده به آخرین و مهمترین دروازه یعنی راهروی مات می‌رسید.

در این جا یكی از خدایان قلب مرده را در آورده و روی یكی از كفه های ترازوی مات قرار می‌دهد. اگر قلب مرده سبكتر از پر باشد یعنی در زندگی كارهای خوبی انجام داده و تمام عمر در خدمت فرعون و خدایان بوده پس لیاقت آن را دارد كه نزد آزیریس برود. اما اگر قلبش سنگینتر از پر باشد یعنی در دنیای زنده‌ها كارهای بد و زشت زیادی انجام داده و به پسر خدایان (فرعون) خدمت نكرده پس مستوجب عذاب و نابودی است و باید توسط شیطان آموت (سگی با سر تمساح كه زیر وزنه نشسته است) بلعیده شود.

 

تهیه و تنظیم : واحد تولید محتوای اصفهان تور